صفحه نخست

ايميل ما

آرشیو مطالب

لينك آر اس اس

عناوین مطالب وبلاگ

پروفایل مدیر وبلاگ

طراح قالب

:: صفحه نخست
::
ايميل ما
::
آرشیو مطالب
::
پروفایل مدیر وبلاگ
::
لينك آر اس اس
::
عناوین مطالب وبلاگ
::
طراح قالب

::حکایات
::احادیث
::اشعار
::مهدویت
::ایستگاه نذورات
::التماس دعا
::ماه رمضان
::دلنوشته
::اس ام اس
::پند
::ماه محرم
::داستان
::متفرقه
::مناسبتها
::حجاب
::احکام
::انقلاب اسلامی
::دانستنی های ائمه اطهار
::اعتکاف
::دانلودها


تمام لينکها تماس با ما


نويسندگان :
:: فتاح زاده

آمار بازديد :

:: تعداد بازديدها:
:: کاربر: Admin

آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 199
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1







پيام مديريت وبلاگ : با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، به وبلاگ من خوش آمديد .لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وبلاگ ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما در بهتر شدن كيفيت مطالب وبلاگ کمک کنید .


بريدن دست سارق

حضرت امير عليه السلام فرمود: اگر دزدى را در ميان خانه دستگير كنند در حالى كه اموالى هم جمع كرده دستش قطع نمى شود. و هنگامى دستش را مى برند كه اموال را از خانه بيرون برده باشد 



:: موضوعات مرتبط: احادیث، ،

نوشته شده توسط فتاح زاده در جمعه 13 ارديبهشت 1392


لباس درقرآن

کلام جاويدان الهي بشر را به سوي محکم ترين و استوار ترين روشها و مسلک ها سوق مي دهد.1 قرآن کتابي است که براي هدايت بشر در تمام عصرها و نسلها نازل شده است و بطور يقين جامع ترين دستورات را براي سعادت و خوشبختي انسان تدوين نموده است. نگاه تازه به جايگاه قرآن و تبيين وظايف امت اسلامي در برابر اين معجزه الهي و بررسي آثار و برکات محوريت قرآن در سيماي الگوها و اسوه ها مي تواند گامي هرچند ناچيز در جهت تبيين اين کتاب آسماني بوده، ما را به صراط مستقيم الهي رهنمون سازد.

امام العارفين در نهج البلاغه مي فرمايد:

فأسألوا الله به و توجهوا اليه بحبه.2

آنچه مي خواهيد بوسيله قرآن بخواهيد و با عشق به قرآن به خدا توجه کنيد.

بنابر آموزه هاي علوي قرب الرحمان در سايه حب القرآن محقق مي شود.

علامه طباطبائي مي فرمايند: رابطه مخصوصي که ما آن را حب و علاقه مي ناميم تأثير خاصي در فاعل دارد، بطوريکه قوه فاعلي مزبور همواره متوجه و خواهان انجام خود فعل است و در صورتيکه به آن نائل گردد باز خواهان حفظ و نگهداري آن است. حب يک نوع تعلق و ارتباط محب و محبوب است.3

وقتي كنش وﻳﮊه عاطفي بين انسان و كمالش ايجاد شود، محبت پيدا شده است و هرچه اين مغناطيس قوي تر باشد جذب بيشتر مي شود، هر چه قدر بتوانيم رابطه قوي تر با قرآن برقرار کرده و در اعماق وجود خود بذر محبت اين گنجينه بيکران را بکاريم، گامي در جهت رسيدن به قرب الهي برداشته ايم.

گام اول: شناخت قرآن

علي - عليه السلام- مي فرمايند:

«المعرفه نورالقلب.»4

شناخت روشنائي دل است.

آن گاه که قلب جلا يابد، نور قرآن در آن تجلي پيدا مي کند و معرفت و شناخت آن ممکن مي شود. البته شناخت لفظي هرگز نمي تواند ما را به دوستي و عشق کلام الله مجيد رهنمون شود، بلکه اين معرفت حقيقي است که محبت را به دنبال مي آورد. براي رسيدن به شناخت واقعي بايد طهارت دل کسب کنيم چرا که قرآن کريم قابل مس و لمس نخواهد بود مگر آن که تطهير جسم و جان صورت گرفته باشد. چنانچه ذات اقدس اله خود در آيه شريفه مي فرمايد:

و لايمسه الا المطهرون.5

انساني که به پليدي شهوت و گناه آلوده و به هوي و هوس مبتلا است و موانع شناخت را از خود دور نساخته است از قرآن بهره اي نمي برد. آدمي بايد از انواع آلودگي در علم وعلل پاک باشد تا بتواند در قرآن انديشه کرده و حقيقت آن را دريابد.

يکي از صفات قرآن، هادي بودن آن است. چنانچه در نهج البلاغه آمده است.

«الهادي الذي لايضل.»6

هدايت قرآن شامل حال کساني مي شود که قابليت و شايستگي را دارند، کساني که شهوت و غضب حيواني خود را بر فطرتشان حاکم ساخته چون حق را انکار مي کنند و در برابر آن مي ايستند گمراهي و ضلالتشان بيشتر مي شود. هدايت يعني راهنمايي و دستگيري مؤمنان و خارج کردن آنها از ظلمات احتجاب از شهود خدا به سوي نور مشاهده الهي.7

کوتاه سخن اينکه براي دست يافتن به هدايت قرآن، شناخت قرآن را لازم داريم و جهت شناخت حقيقي تطهير جسم و جان را بايد کسب کنيم.

گام دوم: مجالست با قرآن

در بهشت انديشه علوي به جمله اي زيبا از امام العارفين پيرامون قرآن برخورد مي کنيم. حضرت مي فرمايند:

وما جالس هذا القرآن احد الاقام عنه بزياده و نقصان: زياده في هدي او نقصان من عمي.8

احدي با قرآن ننشست جزاينکه به فزوني يا کمي از پيش آن برخاست: فزوني در هدايت، کم شدن در کوردلي.

بنابر فرمايش حضرت، ريزش و رويش در پرتو قرآن صورت مي گيرد. نشستن در محضر قرآن زنگار جهالت را از صفحه دل مي زدايد و به قلب جلاء و روشني مي دهد. به همين دليل ايمان افزايش مي يابد. چنانچه در صفات مؤمنان به اين معنا اشاره شده است.

انما المؤمنون اذاذکروا الله و جلت قلوبهم و اذا تليت عليهم آياته زادتهم ايماناً .9

مؤمنان همان کساني اند که چون خدا ياد شود دلهايشان بترسد و چون آيات او برآنان خوانده شود برايمانشان بيفزايد.

ثمره اين مجالست و هم انديشي و هم نشيني با کلام الهي اين است که در همه مراحل زندگي دست انسان را مي گيرد و شايد شفاعت قرآن که در احاديث فراوان به آن اشاره شده است، براي دست يافتن به همين معنا باشد.

رسول اکرم صلي الله عليه وآله وسلم مي فرمايند:

اذا التبت عليکم الفتن کقطع الليل المظلم فعليکم بالقرآن، فانه شافع مشفع...10

هرگاه فتنه ها چون شب تار شما را احاطه نمود به قرآن روي آوريد؛ چرا که شفاعتش پذيرفته است...

شفع به معناي زوج و جفت است، در مقابل وتر که به معناي فرد است. در کاري که انسان به تنهائي از انجام آن برنيايد کمک مي گيرد. آن کمک را شافع و شفيع مي گويند انسان با عقل و طبع و حس خود به تنهائي نمي تواند راه خدا را بپيمايد، گمراه مي شود، خسته و زبون مي گردد. قرآن است که مي آيد وقوه انسان را مضاعف مي کند و او را در مسير و طي طريق مدد مي کند. آيات قرآن که همه دلالت و راهنمائي و دارو و نور و شفاء و غذا معنوي است در هريک از مراحل زندگي وارد مي شود و دست انسان ناتوان را مي گيرد و اين شفاعت در دنيا در روز بازپسين ظهور مي کند، در آن موقف قرآن به عنوان شفيع، شفاعت نمي کند و کسي را که در دنيا به استعانت به آن رفته، در آنجا اعانت کرده و از مراحل ظلماني و دوزخ عبور مي دهد.11

گام سوم: تمسک به قرآن:

در نگاه فرهنگي قرآن تأثير سازنده اي بر شخصيت انسان دارد ثمره تلاوت و تدبرها و مجالست ما با کلام الله مجيد، تأثير پذيري از آموزه هاي الهي است. انسانهائي که قدم به قدم با قرآن حرکت مي کنند و هرروز و هر لحظه از شهد شيرين آن بيشتر مي نوشند علي عليه السلام در نهج البلاغه مي فرمايد:

وتمسک بحبل القرآن و استنصحه.»12

به ريسمان قرآن چنگ بزن و از آن طلب پند کن.

حارث همداني مفتخر است که از اصحاب خاص امام باشد. مالامال از عشق علوي است. يکي از زيباترين نامه هاي اخلاقي نهج البلاغه خطاب به او نوشته شده است. حضرت در صدر نامه خطاب به اين عاشق سينه چاک، براي آغاز سير وسلوک دستور به تمسک به قرآن را داده اند. در جاي ديگر حضرت مي فرمايند:

عليکم بکتاب الله فانه حبل المتين.13

بر شما باد عمل کردن به قرآن، که ريسمان محکم الهي است.

ابن ميثم بحراني مي گويد: واژه حبل را براي قرآن استعاره آورده اما در مناسبت تشبيه دو احتمال وجود دارد:

◄همان طور که ريسمان وسيله آب کشيدن از چاه و سيراب شدن است. قرآن هم نوآموزان و کساني را که در آن مي انديشند در نوشيدن آب حيات جاويد که علوم و اخلاق پسنديده است کمک مي کند.

◄همچنان که با ريسمان مي توان از پايين به بالا رفت. قرآن نيز هرکس را که به آن چنگ بزند از پرتگاههاي جهل و ناداني به بالاترين قله هاي عقل و سعادتمندي مي رساند.14

استاد جوادي آملي مي فرمايند: قرآن ريسمان متصلي است از باطن عالم حس تا آسمان عقل و پس از آن از عرش عقل تا قاب قوسين تا نزديک تر، اگر کسي قرآن را بگيرد و ببوسد در حالي که احکام قرآن با جان او گره نخورده باشد، در واقع تمسکي به قرآن ندارد معيار و ميزان اعتصمام همان پيوند قلبي انسان با قرآن و معارف و احکام است.15

تمسک به قرآن از ويژگيهاي امامان اهل بيت عليهم السلام نيز بيان شده است. چنانچه امام المتقين مي فرمايند:

«عمار الليل و منار النهار، متمسکون بحبل القرآن.»16

شب زنده داران و روشني بخشان دوزخ، به دامن قرآن پناه برده اند.

گام چهارم: تسليم شدن در برابر قرآن

ثمره محوريت قرآن وتمسک به آن، محبوب خدا شدن است. بي قيد و شرط در برابر کلام الله تسليم مي شود به گونه اي که قرآن را امام و رهبر خود ساخته و به طور دقيق در پشت سرآن حرکت مي کند.

«قد امکن الکتاب من زمامه، فهو قائده و امامه يحل حيث حل ثقله و ينزل حيث کان منزله.»17

اختيار خود را به قرآن سپرده و قرآن را راهبر و پيشواي خود قرار داده است. هر جا که قرآن بار اندازد فرود آيد، و هرجا که قرآن جاي گيرد، مسکن گزيند.

بنده مخلص خدا پس از آگاهي و خود سازي و تهذيب نفس و رسيدن به مقامات عاليه، کمر همت براي هدايت خلق مي بندد و در واقع بعد از پايان سير الي الحق و في الحق وارد مرحله سير الي الخلق مي شود. اين بنده آگاه و مخلص از نظر احاطه به مباني معرفت ديني آن چنان تواناست که آمادگي براي پاسخ به هر سؤالي و حل هر مشکلي را دارد. اگر طرفدار حق است، تنها در زبان و سخن نيست بلکه در رفتار و عمل نيز هست. از اوصاف بارز او اين است که زمام اختيار خود را به دست قرآن سپرده و قرآن رهبر و پيشواي اوست. هرجا قرآن فرود آيد او بار خويش را همانجا افکند و هرجا قرآن منزل کند، آن را منزلگاه خويش سازد.18

با چنين تسليم شدني در برابر قرآن، ديگر هيچ نيازي به ديگران ندارد. همان گونه که مولي مي فرمايند:

«واعلموا انّه ليس علي احد بعد القرآن من فاقد و لا لأحد قبل القرآن من غني.»19

آگاه باشيد کسي با داشتن قرآن، نيازي ندارد و بدون قرآن بي نياز نخواهد بود.

رسيدن به اين باور و حقيقت که قرآن دستور العمل کامل زندگي است و کليد همه سعادتها و خوشبختي ها در گنجينه قرآن نهفته است، کار آساني نيست. رسالت اين مقال آن است که بگويد عشق و دوستي قرآن در قالب، معرفت، مجالست، تمسک و تسليم شدن و... محقق مي شود. انسان عاشق قرآن، انديشه و تفکر و رفتار قرآني دارد. هويت و شخصيت خود را از آن مي گيرد. و به قرب الي الله دست مي يابد. چنانچه در کلام مولي الموحدين آمده است:

اهل القرآن، اهل الله و خاصته. 20

اهل قرآن، اهل خدا و از نزديکان او هستند.

--------------------------------------------------------------------------------

پي نوشت ها:

1- ان هذا القرآن يهدي للتي هي اقوم. اسراُ، آيه9

2- نهج البلاغه خطبه،176، 10

3- ر.ک: طباطبائي، محمد حسين؛ تفسير الميزان، تر جمه مکارم شيرازي، قم، نشر فرهنگي رجاء، ج1، ص584-856

4- غرر الحکم، تميمي آمدي، ترجمه مصطفي درايتي، حديث1، ص47

5- واقعه، آيه79

6- نهج البلاغه خطبه176، 7

7- ر.ک: جوادي آملي، عبدالله؛ قرآن در قرآن، ص185

8- نهج البلاغه خطبه 176، 7

9- سوره انفال، آيه2

10- اصول کافي، کتاب فضل القرآن، ج2، ص599

11- ر.ک: حسيني طهراني، سيد حسين؛ نور ملکوت قرآن، ج1، ص79-80

12- نامه69، 1

13- نهج البلاغه خطبه156، 8

14- بحراني، علي بن ميثم؛ شرح نهج البلاغه، ترجمه: حبيب رحماني، ج4، ص543

15- ر.ک: جوادي آملي، عبدالله؛ قرآن در قرآن، ص220

16- نهج البلاغه خطبه191، 135

17- نهج البلاغه خطبه87، 9

18- ر.ک: مکارم شيرازي، ناصر؛ پيام امير المؤمنين، ج3، ص556-578

19- نهج البلاغه خطبه176، 8

20- غرر الحکم، تميمي آمدي، ترجمه: مصطفي درايتي، ص142 



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،

نوشته شده توسط فتاح زاده در جمعه 13 ارديبهشت 1392


سخنان على (ع ) و زهرا (س ) پس از خطبه فدكيه

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
پس از ايراد خطبه فدكيه ، دختر رسول خدا (ص ) روانه منزل خويش ‍ مى شود. اميرالمؤ منين (ع ) در انتظار است . فاطمه (س ) وارد خانه مى شود و خطاب به همسرش مى گويد: اى پسر ابى طالب ! مانند جنينى كه در شكم پرده نشين است ، پرده به خود پيچيده و خود را در آن نهان كرده اى و مانند شخص متهم در كنج خانه نشسته و خانه نشين شده اى ، تو همانى كه از اين پيش در كارزار مى تاختى و دلاوران و جنگاوران را به كام مرگ مى انداختى ، اكنون چه شد كه پرهاى مرغان بى بال و پر بر سرت ريخته و بيچاره ات كرده است .
اينك پسر ((ابى قحافه )) عطيه پدر را از كفم ربود و ذخيره اطفالم را گرفت ، آشكارا با من ستيز مى كند، كار به اين مردم (فرزندان قيله : انصار) دست يارى از من برداشته اند و قبيله مهاجر رشته پيوند مرا بريدند، جماعت از من چشم پوشيدند، كسى نيست كه او را منع كرده و از من حمايت و دفاع نمايد، با خشم و غضب رفتم و با ذلت و خوارى برگشتم . تو نيز خود را در تنگناى خوارى انداخته و نيرويت را به كار نمى برى ، گرگان را از هم مى دريدى ، اينك مگسان تو را از هم مى درند. من از گفتن ، خوددارى نكردم و از در باطل بيرون نشدم ، ولى نيروى اجراى حكم حق را نداشتم ، اى كاش پيش از اين مى مردم و آن خوارى و بى ارجى را نمى ديدم . عذر خواه من اينك از تو، خداى من است ، چه تقصيرى كار در حق من باشى ، و چه حامى من باشى .
آه ! كه من در هر طلوعى شيونى دارم و در هر غروبى شيونى ديگر از تو، پناهگاه من مرد و آن كه بازويم بود سست شد. شكايتم را به سوى پدرم و دادخواهى را به پروردگارم وا مى گذارم . بار خدايا! نيروى تو از همه افزون است و شمشير عذاب و كيفر تو تيزتر است .
اميرالمؤ منين (ع ) لب به سخن گشود و آغاز به سخن كرد.
ويل و واى از تو مباد، ويژه دشمنانت باشد، بر من خشم مگير اى دختر برگزيده موجودات و يادگار نبوت ! در كار دين سستى نكردم و از حد توانايى تخطى ننمودم . اگر تو نظر به روزى دارى ، رزق تو تضمين شده و كفيل تو تضمين شده است ، و آنچه از براى تو تهيه شده است بهتر ار آنچه از تو قطع شده است مى باشد، پس بگو: ((حسبى الله ؛ خدا مرا بس ‍ است )).
فاطمه (س ) فرمود: ((حسبى الله )) خدا مرا بسنده كرده است و سكوت فرمود. 



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،

نوشته شده توسط فتاح زاده در جمعه 13 ارديبهشت 1392


ديدار با خانواده مسيحي

روزي آيه الله خامنه اي، براي ديدار خانواده هاي شهدا و سركشي به منزل آنان، به منطقه مجيديه تهران رفتند.


پس از بازديد از چند خانه، پرسيدند: آيا منزل ديگري براي ملاقات مانده است؟


دوستان گفتند: تنها يك خانواده مسيحي، كه فرزندشان در جبهه شهيد شده، باقي مانده است. آيا به خانه آن ها تشريف مي بريد؟


ايشان جواب مثبت دادند. خانواده شهيد از فرط خوشحالي، در پوست خود نمي گنجيدند. يك نفر از آنان با شنيدن خبر، از حال رفته و بر زمين افتاد و او را به بيمارستان بردند. خانم ها، سراسيمه به دنبال پوشش براي حفظ حجاب رفتند.


آيه الله خامنه اي با گرمي با اهل خانه برخورد كردند. در زمان پذيرايي نيز بنابر فتواي خود كه مسيحيان را نجس نمي دانند از ميوه هايي كه براي ايشان آورده بودند، تناول كردند و به ديگران با اشاره فرمودند شما نيز ميل كنيد، تا آنان بدانند كه ما آن ها را از خود مي دانيم! 



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،

نوشته شده توسط فتاح زاده در جمعه 13 ارديبهشت 1392


قطره اي از اقيانوس بيکران معرفت چهارده معصوم

خداوند متعال، اهل بيت (ع) را بسيار عزيز و گرامي خلق کرده است و آنها را بر تمام مخلوقات جهان هستي برتري داده است و هيچ مخلوقي بهتر از آنها وجود ندارد و آنها با معرفت ترين و با محبت ترين و مطيع ترين مخلوقات نسبت به خداوند متعال هستند.اهل بيت (ع) عقل کل هستند يعني داناترين موجودات جهان هستي مي باشند و شاخص بين خوبي و بدي، حق و باطل، و درست و نادرست مي باشند.
اعمال و عبادات بندگان بدون ولايت و دوستي اهل بيت (ع) پذيرفته نمي شود و هيچ ارزشي نخواهد داشت. اگر کسي به مقدار عمر حضرت نوح، خدا را عبادت کند و به اندازه کوه احد، در راه خدا طلا صدقه بدهد و هزار مرتبه با پاي پياده به زيارت خانه کعبه برود و در ميان صفا و مروه، مظلومانه کشته شود ولي به ولايت اهل بيت (ع) معتقد نباشد بوي بهشت را نخواهد چشيد و وارد بهشت نخواهد شد و با سر وارد آتش دوزخ خواهد شد.
خداوند بوسيله آنها به يگانگي شناخته شده و عبادت مي شود و بوسيله آنها بندگان از رحمت يا غصب خداوند برخوردار مي شوند يعني با اطاعت از آنها از رحمت الهي برخوردار شده و با مخالفت با آنها دچار عذاب مي شوند.
کسي که دوستدار و محب آنها باشد دوست و محب خدا و کسي که دشمن آنها باشد دشمن خدا است. پيروي و اطاعت از آنها، پيروي و اطاعت از خدا و مخالفت و معصيت آنها، مخالفت و معصيت خداوند متعال است.
ولايت اهل بيت (ع) اصلي ترين شرط ورود به بهشت است و کسي که از اهل بيت (ع) و مقام آنها شناخت نداشته باشد وارد بهشت نخواهد شد.
چهارده معصوم (ع) داراي ولايت تشريعي هستند يعني به اذن خداوند متعال مي توانند در تمام مسائل شرعي تصرف نموده و چيزي از آن کم يا زياد کنند. شيخ انصاري در اين مورد مي گويد: A«آنچه از ادله چهارگانه (کتاب، سنت، عقل، اجماع) استفاده مي شود اين است که امام (ع) از طرف خداوند متعال، سلطنت مطلقه و قدرت تصرف بدون قيد و شرط در تمام امور مردم را دارد.A«
آنها علاوه بر ولايت تشريعي، ولايت تکويني نيز دارند يعني به اذن و قدرت الهي مي توانند در تمام امور هستي تصرف کنند و هر تغييري را در آن بوجود بياورند مانند خلق کردن يا نابود کردن جهان و جهانيان
اولين مخلوقات خداوند متعال انوار مقدس چهارده معصوم (ع) بوده اند و خداوند متعال بخاطر اهل بيت (ع) ، جهان و جهانيان را خلق نموده و فيض و رحمت خود را شامل آنها کرده است و آنها سبب خلقت عالم و عالميان مي باشند.
اهل بيت (ع) اسم اعظم خداوند متعال بوده و مظهر اسماء الهي مي باشند و هيچ عبادتي بدون شناخت و معرفت آنها مورد پذيرش درگاه الهي قرار نمي گيرد.
اهل بيت (ع) در هر موردي کاملا شبيه و مانند هم هستند و همگي در حکم يک نور واحد مي باشند.
اهل بيت (ع) مظهر صفات حميده الهي مي باشد و بين آنها و خدا هيچ فرقي جز در صفات مخصوص به ذات مانند تجرد مطلق و ازليت نمي باشد.
هر کسي که آنها را بشناسد، خدا را شناخته است و معرفت و محبت آنهاف عين معرفت و محبت خداوند متعال است و بدون شناخت آنان کسي موفق به شناخت خداوند متعال نخواهد شد.
اهل بيت (ع) محل ظهور مشيت و اراده الهي مي باشند و اراده ربوبي در تقدير و اداره جهان هستي، بسوي آنها نازل شده و از آنجا صادر مي شود. آنها يد الله مي باشند و خداوند بوسيله آنها تمام عالم و عالميان را خلق کرده است. اين مطلب دليل بر اعتقاد به خدايي اهل بيت (ع) يا علي اللهي بودن نيست.


توضيح اين مطلب بدين ترتيب است: همانطور که خداوند بوسيله درختان، ميوه ها را بوجود مي آورد همان طور نيز بوسيله اهل بيت (ع) تمام مخلوقات را خلق کرده است.
اهل بيت (ع) معدن رحمت و عظمت و سرچشمه فيوضات الهي مي باشند و واسطه بين خدا و مخلوقات هستند و هر چه از نعمت و علم و قدرت و ... که بايد به مخلوقات برسد بوسيله آنها مي رسد يعني آنها يدالله و لسان الله و اذن الله و جنب الله و ... مي باشند.
در قسمتهايي مختلف زيارت جامعه کبيره خطاب به اهل بيت (ع) مي خوانيم: A«آغاز هستي به اراده خدا و بواسطه شما صورت گرفته است و بواسطه شما اين جهان به پايان خواهد رسيد.
به واسطه شما باران رحمت الهي نازل مي شود. به واسطه شما غمها و نگراني ها از بين مي رود و جهان به نور شما روشن ومنور شده است و رستگاران به برکت ولايت شما رستگار شدند. بواسطه شما هرگونه تغييرات در عالم قضا و قدر و لوح محو و اثبات، صورت مي گيرد. بواسطه شما، گياهان و درختان از زمين روييده و بارور مي شوند. بواسطه شما قطرات باران و روزي خلايق از آسمان فرود مي آيد.A» (دعاي جامعه کبيره يکي از بهترين دعاها در کسب معارف عاليه چهارده معصوم (ع) است)
نور اهل بيت ع تمام پيامبران و ملائکه الهي را راهنمايي و هدايت کرده است و تمام پيامبران و اولياء خدا و اجنه و ملائکه مقرب الهي، معلومات خود را از آنها بدست آورده اند و اهل بيت ع معلم و استاد تمامي آنها بوده اند و آنها را با معرف الهي آشنا نموده اند.
اهل بيت ع به ما سوي الله و تمام آنچه در آسمانها و زمين و عالم ملک و ملکوت و اعمال و گفتار بندگان و آنچه در خاطر آنها مي گذرد کاملا آگاه و باخبر مي باشند. و همانطور که خدا همه چيز را مي بيند آنها نيز همه چيز را مي بينند و از هر چيزي که اتفاق افتاده است و يا در آينده اتفاق خواهد افتاد کاملا از آن باخبر مي باشند.
خداوند اهل بيت ع را از تمام علوم و اسرار و حقايق جهان هستي آگاه نموده است و آنها امام مبين مي باشند و هيچ چيزي بر آنها پنهان نيست و داراي تمام علوم و دانستني ها هستند.
اگر قرار باشد ميليون ها سال بعد، در يکي از کرات آسماني، بادي پرکاهي را از جايي به جايي ببرد اهل بيت ع از الان حساب آن را دارند مگر آن که خدا نخواهد و بر همين مبنا است که خداوند مي فرمايد: A«و لا تقولن لشئي اني فاعل ذلک غدا * الا ان يشاء اللهA» (يعني: اي رسول ما! هرگز چيزي را مگو که من فردا آن را انجام مي دهم، مگر آنکه بگوئي با خواست خدا.A»
اهل بيت ع به تمام زبانها و لغات جهان هستي اعم از زبانهاي مختلف و گوناگون انسانها و حيوانات و پرندگان و ... آگاهي دارند و مي توانند با آنان صحبت کنند.
اهل بيت ع بندگان محض خداوند هستند و با اينکه با قدرت الهي قادر به نابود کردن يا بوجود آوردن جهانها و جهانياني هستند ولي هيچ کاري حتي کار بسيار جزئي و کوچکي را بدون اذن و دستور الهي انجام نمي دهند و تمام افعال و گفتار آنها طبق دستور خداوند متعال است.
غلو کنندگان درباره اهل بيت ع از دشمنان آن حضرات بدتر و ملعون تر هستند و اهل بيت ع از آنها بشدت بيزاري و تبري مي جويند.
معني غلو اين است که (نعوذ بالله) کسي آنها را مستقل و مجرد مطلق و عين ذات خداوند متعال بداند و يا براي آنها قدرتي در مقابل خداوند متعال قائل بشود. بايد دانست که اهل بيت ع، مخلوق خداوند متعال بوده و مطيعترين موجودات نسبت به او هستند و داراي مقام بندگي و اطاعت کامل حضرت حق مي باشند و هر چه از علم و قدرت و ... دارند، خداي مهربان به آنان داده است و هر عمل و فعل و حرف آنها طبق امر خداوند متعال مي باشد.
بالاترين و بهترين و عظيم ترين صفات حميده اهل بيت ع بندگي مطلق آنها نسبت به خداوند متعال است و قبل از اينکه خداوند، پيامبر ص را به مقام نبوت و امامان را به مقامت امامت مفتخر کند، آنان را به مقام رفيع و بلند عبوديت محض، عزت بخشيده است.
اهل بيت ع با هيچ مخلوقي از مخلوقات خداوند قابل مقايسه نيستند و معرفت و مقام اهل بيت ع آنقدر بالا و عظيم است که هيچ کسي نمي تواند به کنه معرفت آنها پي ببرد. هر چقدر کسي اهل بيت ع را بيشتر بشناسد بيشتر متوجه عظمت و رفعت مقام آنها خواهد شد. در حديثي از امام معصوم ع آمده است: A«ما را از مرتبه عبوديت و بندگي حق، بالا نبريد و آنگاه درباره ما هر چه مي خواهيد بگوييد و قطعا حقيقت آن مقام ومرتبه اي را که خداوند به ما اعطاء نموده است را نمي توانيد درک نماييد.A»
داستان ها و قضايايي در مورد معصومين ع نقل شده است که بعضي از آنها به ظاهر با بعضي مقامات آن حضرات منافات دارد مثلا ممکن است اهل بيت ع از موضوعي اظهار بي اطلاعي کنند يا در مقابل قدرتي شکست بخورند و يا ...، بايد توجه داشت که اينگونه موراد، دليل بر رد مقامات آن حضرات يا رد آن قضايا نمي باشد و اين جريانات نياز به توضيحاتي دارند.
در مواردي که معصوم ع درباره موضوعي اظهار بي اطلاعي کند يا مشکلي را حل نکند يا در مقابل فرد يا افرادي مغلوب گردد يا مريضي خود يا ديگران را شفا ندهد و يا ...، اين توضيح، روشنگر مطلب است که: اهل بيت ع مي توانند براحتي از هر چيزي و از هر موضوعي باخبر شوند و هر نوع اعمال قدرتي بکنند ولي بخاطر اينکه به هدايت الهي، حقايق و مصلحت هاي زيادي را مي بينند و آنها را مدنظر قرار مي دهند و همچنين بعضي مواقع براي اينکه ديگران را متوجه اهميت موضوعي کرده و به آنان درس بدهند اينگونه عمل مي کنند و خود را از آن موضوع بي خبر نگه داشته و يا اعمال قدرتي نمي کنند.
اهل بيت ع به لطف خدا داراي هر نوع علم و قدرتي هستند ولي چون بنده و مطيع محض خداوند متعال مي باشند بدون خواست خدا هيچ کاري نمي کنند و بنابر حکمتي که خداوند متعال به آنان عنايت فرموده است عمل مي کنند. همانطور که ذکر شد قدرت آنها بقدري است که مي توانند جهان و جهانياني را خلق و نابود کنند چه برسد به پيروزي بر دشمنان و معالجه امراض خود يا ديگران، ولي چون بنده محض خدا هستند از قدرت خود فقط در موردي که مصلحت باشد و خدا بخواهد استفاده مي کنند. 



:: موضوعات مرتبط: دانستنی های ائمه اطهار، ،

نوشته شده توسط فتاح زاده در جمعه 13 ارديبهشت 1392


تشبيه زن به مرد و بالعكس

امام صادق (ع ) بنقل از على (ع ) فرمودند: به زنان نامحرم سلام نكنيد و آنانرا به غذا دعوت ننمائيد(137) (كنايه از آ غاز ارتباط بدين شكل مى باشد).
مشابهت بامردان : امام باقر(ع ) در ضمن حديثى فرمودند: جايز نيست كه زن خود را شبيه مرد نمايد زيرا پيامبر(ص ) مردانى را كه مشابه زنان مى شوند و همچنين زنانى كه خود را شبيه مردها قرار مى دهند لعنت كرده است .(138)
قال رسول اللّه (ص ): لعن اللّه المُتشَبِهينَ مِنَ الرِّجالِ بِالنّساءِ المُتشبهاتِ مِنَ النِساءِ بِالرِجال .
پيامبر(ص ) فرمود: خداوند مردانى را كه شبيه زن مى شوند و زنانى را كه خود را شبيه مرد قرار ميدهند لعنت كرده است 



:: موضوعات مرتبط: احادیث، ،

نوشته شده توسط فتاح زاده در جمعه 13 ارديبهشت 1392


گناهان صغیره (کوچک) و کبیره (بزرگ)

هر چند که بر اساس آیات قرآن کریم و روایات معصومین، گناهان به دو دسته صغیره (کوچک) و کبیره (بزرگ) تقسیم می شوند یعنی برخی از گناهان در مقایسه با سایر گناهان بزرگ تر و زشت تر بوده و آثار سوء بیشتری دارند؛ ولی هر گناهی از آن جهت که مخالفت و تمرد از دستورهاى پروردگار محسوب مى شود بسیار زشت و ناپسند است و هیچ گناهى از این لحاظ کوچک نیست و چنانچه کسى نافرمانى خدا را کوچک بشمارد مرتکب گناهى بس عظیم شده است


جهنم شیطان آتش
امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) فرمودند: «أشد الذنوب ما استخف به صاحب؛ شدیدترین گناه آن است که صاحبش آن را کوچک بشمارد.»
علت این امر بزرگی و عظمت مقام خداوند می باشد. برای روشن شدن موضوع، به این مسئله توجه کنید که بی ادبی یک انسان نسبت به دوستان نزدیکش و یا گوش نکردن به حرف آنها، قابل بخشش است و زشتی آن خیلی زیاد نیست. اما اگر همین کار را در مقابل یکی از اساتیدش انجام دهد، زشتی بیشتری دارد و از آن زشت تر این است که مثلاً این کار را در مقابل یک مرجع تقلید و یا شخص دیگری که احترام زیادی دارد انجام دهد. و به همین صورت هر چه مقام و احترام شخص مقابل بیشتر شود، زشتی بی ادبی و نافرمانی در برابر او هم افزایش می یابد. حال تصور کنید که اگر شخصی که نسبت به او بی احترامی می شود و از اوامر او سرپیچی می شود، کسی باشد که بزرگتر از آن است که قابل توصیف باشد و بزرگی و مقام و توانایی ها و حتی وجود همه موجودات از جانب اوست و نعمتهای بی شماری را به انسان ارزانی داشته است، زشتی این عمل چقدر افزایش می یابد.
پس با این دید، در می یابیم که در مقابل عظمت خداوند، هیچ گناهی کوچک و بی اهمیت نیست.
حضرت امام زین العابدین(علیه السلام) در مقام طلب آمرزش از خداوند، می فرمایند: « یا إلهی لو بکیت إلیک حتى تسقط أشفار عینی، و انتحبت حتى ینقطع صوتی، و قمت لک حتى تتنشر قدمای، و رکعت لک حتى ینخلع صلبی، و سجدت لک حتى تتفقأ حدقتای، و أکلت تراب الأرض طول عمری، و شربت ماء الرماد آخر دهری، و ذکرتک فی خلال ذلک حتى یکل لسانی، ثم لم أرفع طرفی إلى آفاق السماء استحیاء منک ما استوجبت بذلک محو سیئة واحدة من سیئاتی؛ اى خداى من، اگر به درگاهت بگریم تا پلکهاى چشمانم بیفتد و با آواز بلند ناله کنم تا صدایم قطع شود و در پیشگاه تو بایستم تا پاهایم ورم کند، و در برابرت رکوع کنم تا استخوان پشتم از جا در آید و براى تو سجده کنم تا کاسه چشمانم بگودى رود و همه عمرم، خاک زمین بخورم و تا پایان روزگارم آب خاکستر بنوشم و در خلال این ها به ذکر تو مشغول شوم تا زبانم کند شود آنگاه به خاطر شرمندگى، چشم به اطراف آسمان بلند نکنم، با این کارها هرگز مستوجب از بین رفتن گناهى از گناهانم نمى شوم. .»
مشاهده می کنیم که سرور و سید عابدان و مناجاتیان، چه تعبیرات عجیبی را – که نشان دهنده زشتی فوق العاده گناه می باشد – برای آمرزش تنها یک گناه، به کار می برند.
رسول خدا(ص) در زمین بى گیاهى فرود آمد و به اصحابش فرمود: قدرى هیزم بیاورید: گفتند: یا رسول الله!در زمین بى گیاه آمده ایم، در اینجا هیزم نیست حضرت فرمود: هر کس هر چه پیدا کرد بیاورد،سپس آنها کم کم هیزم آوردند و در برابر آن حضرت انباشته کردند،رسول خدا (ص) فرمود:گناهان این گونه جمع میشود
امام علی (علیه السلام) فرمودند: « الذنوب کلها شدیدة و أشدها ما نبت علیه اللحم و الدم لأنه إما مرحوم و إما معذب و الجنة لا یدخلها إلا طیب؛ همه گناهان شدید و سخت است و سخت تر از همه آن گناهى است که بر آن گوشت و خون روییده شود، زیرا گناهکار یا عذاب مى شود یا مورد رحمت واقع مى گردد و تنها پاکان وارد بهشت مى شوند.» (یعنى با گوشت و خون روییده شده از گناه نمى توان وارد بهشت شد.)
در روایت پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) دیده مى شود: « لاتحقرن ذنبا ولاتصغرنه واجتنب الکبائر فان العبد اذا نظر الى ذنوبه دمعت عیناه دما وقیحا یقول الله تعالى «یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضرا وما عملت من سوء تود لو ان بینها وبینه امدا بعیدا؛ هیچ گناهى را خوار و کوچک مشمار و از گناهان کبیره بپرهیز، چون در روز قیامت بنده به گناهان خود مى نگرد، از دو چشمش خون و چرک مى ریزد، خداى متعال مى فرماید: «روزى که هرکس کارهاى نیک و بد خویش را حاضر شده مى یابد و آرزو مى کند کاش میان او و آن (کارهاى بد) فاصله اى دور بود.»
امام صادق (علیه السلام)فرمود: «اتقوا المحقرات من الذنوب فإنها لا تغفر قلت و ما المحقرات قال الرجل یذنب الذنب فیقول طوبى لی لو لم یکن لی غیر ذلک؛ از گناهان کوچک شمرده شده بپرهیزید که آمرزیده نمی شوند. عرض کردم: گناهان کوچک شمرده شده چیست؟ فرمود: این است که مردى گناه کند و بگوید، خوشا به حال من اگر غیر از این گناه نداشته باشم. »
هیزم فروش
نقل شده که رسول خدا(صلى الله علیه و آله) در زمین بى گیاهى فرود آمد و به اصحابش فرمود: قدرى هیزم بیاورید: گفتند: یا رسول الله! در زمین بى گیاه آمده ایم، در اینجا هیزم نیست حضرت فرمود: هر کس هر چه پیدا کرد بیاورد، سپس آنها کم کم هیزم آوردند و در برابر آن حضرت انباشته کردند، رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود: گناهان این گونه جمع مى شود.
سپس فرمود: «إتقوا المحقرات من الذنوب فإن لها طالبا یقول أحدکم اذنب و استغفر إن الله عز و جل یقول: سنکتب ما قدموا و آثارهم و کل شی ء أحصیناه فی إمام مبین . و قال عزوجل: إنها إن تک مثقال حبة من خردل فتکن فی صخرة أو فى السموات أو فى الأرض یات بها الله إن الله لطیف خبیر»: از گناهان کوچک (یا از گناهانى که به نظر شما کوچک شمرده مى شود) بپرهیزید، زیرا براى آنها خواهانى است که آن را پیگیرى مى کند. ممکن است کسى پیش خود بگوید: اکنون این گناه را انجام مى دهم و سپس توبه مى کنم (گویا گناه را نادیده گرفته و به حساب اعمال خویش نمى آورد) ولی خداوند عز و جل مى فرماید: «ما هر عملى که از پیش انجام داده اند و آنچه بعدها انجام مى دهند همه را بدون کم و کاست در دیوان امامت به حساب مى آوریم» (یس،۱۲). و باز مى فرماید: «اگر به اندازه دانه خشخاش عملى یا حقى در میان صخره اى یا در آسمان ها و یا در زمین پنهان باشد، خداوند همه آنها را مى آورد (و به حسابتان مى گذارد) که خدا لطیف و خبیر است» (لقمان،۱۶)
چهارچیز در چهارچیز مخفی است !
امیر المؤمنین (سلام الله علیه) فرمودند: « إن الله تبارک و تعالى أخفى أربعة فی أربعة أخفى رضاه فی طاعته فلا تستصغرن شیئا من طاعته فربما وافق رضاه و أنت لا تعلم و أخفى سخطه فی معصیته فلا تستصغرن شیئا من معصیته فربما وافق سخطه و أنت لا تعلم …؛ خداوند چهار چیز در چهار چیز مخفى کرده است، خوشنودى خود را در اطاعتش قرار داده و چیزى را که موجب رضایت او مى گردد و شما نمى دانید کوچک نشمارید. خشم خود را در معصیت خویش پنهان کرده است پس بنا بر این چیزى را که موجب سخط او مى گردد و شما آن را نمى دانید کوچک نشمارید،… »
رسول خدا (صلى الله علیه و آله) و سلم به اباذر فرمودند: « یا أبا ذر إن الله تبارک و تعالى إذا أراد بعبد خیرا- جعل ذنوبه بین عینیه ممثلة و الإثم علیه ثقیلا وبیلا و إذا أراد بعبد شرا أنساه ذنوبه؛ اى اباذر هر گاه خداى تعالى به بنده اى اراده نیکى دارد گناه او را پیش دیدگانش مجسم می کند و گناه کردن براى او سنگین و مشکل است و هر گاه به بنده اى اراده ى بدى دارد گناهش را از خاطرش می برد. »
و فرمودند: « یا أباذر لا تنظر إلى صغر الخطیئة- و لکن انظر إلى من عصیت؛ اى ابا ذر به کوچکى گناه نگاه مکن ولی نگاه کن نافرمانى چه کسى را می کنى. »
امام رضا (علیه السلام): گناهان کوچک راه را به گناهان بزرگ را باز مى کنند، هر کس در معصیت کوچک از خداوند نترسد در معصیت هاى بزرگ هم نخواهد ترسید
و همچنین ایشان فرمودند: « إن المؤمن لیرى ذنبه کأنه تحت صخرة یخاف أن تقع علیه- و إن الکافر لیرى ذنبه کأنه ذباب مر على أنفه؛ مؤمن کیفر گناهش را می بیند گویا او زیر سنگى است که مى ترسد بر سرش فرود آید و همانا کافر گناهش را مى بیند گویا مگسى است بر بینى او می گذرد. »
گناه ، ایمان را کاهش می دهد
علاوه بر زشتی ذاتی گناهان کوچک، باید به این نکته نیز توجه داشت که ارتکاب این گناهان، موجب کاهش ایمان انسان شده و قبح و زشتی گناه را در نظر انسان کاهش می دهد، در نتیجه زمینه را برای ارتکاب سایر گناهان – از جمله گناهان بزرگ- فراهم می کند. در این زمینه، به روایات زیر توجه نمائید
و امام کاظم (علیه السلام) می فرمایند: «لا تستقلوا قلیل الذنوب فإن قلیل الذنوب یجتمع حتى یکون کثیرا ؛ گناهان اندک را کم نینگارید، که همان گناهان اندک است که جمع شده و بسیار مى گردد. »
امام رضا (علیه السلام) می فرمایند: « الصغائر من الذنوب طرق إلى الکبائر و من لم یخف الله فی القلیل لم یخفه فی الکثیر؛ گناهان کوچک راه را به گناهان بزرگ را باز مى کنند، هر کس در معصیت کوچک از خداوند نترسد در معصیت هاى بزرگ هم نخواهد ترسید. »
منابع :
- اصول کافى، ترجمه مصطفوى، ج ۳، ص ۳۹۵
- صحیفه سجادیه، دعای شانزدهم
- نقطه هاى آغازدراخلاق عملى، محمد رضا مهدوی کنی، ص۱۰۹-۱۱۰
- میزان الحکمة، محمدی ری شهری، ج۴، الذنب 



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،

نوشته شده توسط فتاح زاده در جمعه 13 ارديبهشت 1392


دلیل داشتن سجده واجب در بعضی سوره های قرآن

در برخی از روایات که از ائمه معصومین ـ علیهم السّلام ـ نقل شده آمده است که باید موقع خواندن یا شنیدن آیاتی از قرآن کریم سجده کرد.[۱] به آن آیات، آیات عزائم و به سوره هایی که آن آیات را در بردارند سُور عزائم می گویند. و ائمه ـ علیهم السّلام ـ که این روایات را نقل کرده اند، به عنوان راوی از امامان قبل از خود و نهایتاً از پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل کرده اند و پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیز از خداوند نقل کرده است. پس این دستور سجده که از ائمه ـ علیهم السّلام ـ صادر شده در واقع دستور خداونداست و ما از روی تعبد آن را قبول می کنیم و به آن عمل می نمائیم.


از طرف دیگر در این آیات، دستور سجده به صورت فعل امر آمده است و می دانیم که خداوند در قرآن به شیوة مردم با آنها سخن گفته است، و وقتی مردم دستوری را از یک شخص بزرگی می شنوند، انجام آن را واجب می دانند و فهم آنها از آن سخن این است که آن کار باید فوراً انجام شود.
حال وقتی خداوند به عنوان آفریننده، پروردگار و مدیر جهان هستی چنین دستوری می دهد به طریق اولی انجام آن بر بندگان لازم و ضروری است. با دقت در مضامین آیات این سوره ها و سیاق آیات و توجه به فضای نزول این سوره ها می توان به برخی از حکمت های این فرمان الهی پی برد.
خداوند در این سوره ها و سوره های دیگر مردم را دعوت به تدبر و تفکر در آیات خداوند و آفریده های او می کند تا با دید واقعی به عالم بنگرند و به دور از تعصب و تقلید جاهلانه، دنبال حقیقت بروند. در این صورت می بینید که آفریدگار هستی و پروردگارشان یکی است، تنها رو به سوی او می کنند و فقط او را عبادت می کنند و از او یاری می جویند
در این سوره ها به خلقت انسان و آسمانها و زمین اشاره شده است. خداوند در قرآن ضمن بیان کیفیت خلقت انسان و مراحل آن به خود آفرین گفته و فرموده «فَتَبارِکَ اللهُ اَحسَنُ الخالِقین» «بزرگ است خدایی که بهترین آفرینندگان است»[۲] همچنین خداوند خلقت آسمانها و زمین را سخت تر، شدیدتر و بزرگ تر از خلقت انسان اعلام کرده و فرموده: «لَخَلْقُ السَمواتِ و الارضِ اکبَرُ مِنْ خَلْقِ النّاسِ» «همانا آفرینش آسمانها و زمین از آفرینش انسانها مهم تر است.»[۳]
با دقت در سیاق آیات این سوره ها، انسان به عظمت بی انتهای خداوند پی می برد، تدبیر او را در تمام عالم مشاهده می کند، همه چیز را وابسته به لطف او می بیند و بازگشت همه چیز را به سوی او می بیند. با این حال خود را در برابر او پست و بی مقدار احساس می کند و در مقابل آن غنی بالذات اعتراف به فقر خود می کند در چنین حالی سزاوار است که ظاهر و باطن باهم همراه و هماهنگ شوند و با ذرات عالم که همه حمد و تسبیح حضرتش را می گویند هم نوا شوند.
این سوره ها در فضای شرک آلود مکه نازل شده اند. آنجا که برای بتها و معبودهای دروغین سجده می کردند. مشرکان خداوند را به عنوان خالق هستی قبول داشتند ولی او را پروردگار نمی دانستند آنها می گفتند: خداوند تدبیر امور عالم را به واسطه هایی سپرده است و آنها شفیعان ما نزد خداوند هستند و ما با عبادت و پرستش آنها خود را به خدا نزدیک می کنیم.
خداوند با باطل اعلام کردن این تفکر، خالقیت و ربوبیت را مخصوص خود اعلام کرد و عبادت را نیز مخصوص خود دانست و برای اینکه شرک عملاً از جامعه زدوده شود، دستور می دهد که برای او سجده کنند و او را پرستش کنند و با این عمل به او تقرب جسته، روح یکتاپرستی و توحید را در جامعه زنده کنند.
وقتی پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ آیات سورة نجم را تلاوت می کردند، به گونه ای این آیات در دل شنوندگان تأثیرگذاشته بود که وقتی آن حضرت آیة سجده را خواندند همة حاضرین اعم از مؤمنین و مشرکین به سجده افتادند به جز ولیدبن مغیره که بخاطر ناراحتی نمی توانست خم شود و مشتی خاک برداشت و پیشانی بر آن خاک گذاشت
خداوند در این سوره ها و سوره های دیگر مردم را دعوت به تدبر و تفکر در آیات خداوند و آفریده های او می کند تا با دید واقعی به عالم بنگرند و به دور از تعصب و تقلید جاهلانه، دنبال حقیقت بروند. در این صورت می بینید که آفریدگار هستی و پروردگارشان یکی است، تنها رو به سوی او می کنند و فقط او را عبادت می کنند و از او یاری می جویند.
جالب است بدانیم که وقتی پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ آیات سورة نجم را تلاوت می کردند، به گونه ای این آیات در دل شنوندگان تأثیرگذاشته بود که وقتی آن حضرت آیة سجده را خواندند همة حاضرین اعم از مؤمنین و مشرکین به سجده افتادند به جز ولیدبن مغیره که بخاطر ناراحتی نمی توانست خم شود و مشتی خاک برداشت و پیشانی بر آن خاک گذاشت.[۴]
یکی از حکمت های سجده در برابر خداوند این است که تکبر را از وجود انسان زایل می کند. چون کسی که در پیشگاه خداوند سجده می کند و شریف ترین موضع بدن خود یعنی پیشانی را به خاک می ساید، نهایت تواضع و اخلاص را از خود نشان می دهد، چنین کسی آمده است که هر دستوری از خداوند صادر شود بدون چون و چرا انجام دهد اما اگر کسی در وجودش تکبر باشد باعث می شود نافرمانی کند همانطور که شیطان تکبر ورزید و از سجده به آدم امتناع کرد و به خاطر همین از درگاه ربوبی طرد شد و مستوجب آتش گردید.
اما ملائکه اطاعت کردند و همچنان در جوار قرب الهی باقی ماندند. و این جریان تا قیامت باقی است، کسانی که از فرمان خداوند سرپیچی کنند، مستحق عذاب و قهر خداوند می شوند و کسانی که مطیع باشند، رحمت بی انتهای الهی آنها را فراگرفته و خداوند از آنها راضی و خشنود می باشد.
پی نوشت ها :
[۱]. شیخ صدوق، خصالی، آیت الله کمره ای، تهران، انتشارات کتابچی، چاپ چهارم، ۱۳۷۶ قمری، ج۱، ص۲۳۱.
[۲]. سورة مؤمنون، آیة ۱۴.
[۳]. سورة غافر، آیة ۵۷.
[۴]. آیت الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران، انتشارات دارالکتب الاسلامیه چاپ نهم، ۱۳۷۱، ج۲۲، ص۵۷۶


منبع: تبیان 



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،

نوشته شده توسط فتاح زاده در جمعه 13 ارديبهشت 1392


حقیقت قرآن و اثرات آن

خداوند متعال در آیات متعددی از نازل شدن قرآن از طرف سوی خود اشاره کرده است. معنای نازل کردن هم، پایین آوردن است. از این تعبیر می توان فهمید که قرآن مجید دارای حقیقتی بسیار والا و بلندمرتبه است و خداوند متعال برای اینکه مردم بتوانند آن را بفهمند و از آن استفاده کنند، آن را پایین آورده و نازل فرموده است تا به صورت الفاظ و کلمات درآید.


مطلب مهمی که باید به آن توجه داشت این است که نزول قرآن با نازل شدن باران فرق دارد. نازل شدن باران چند ویژگی دارد: 1- نزول باران، نزولی مادی و جسمانی و به معنای منتقل شدن از مکانی بالاتر به مکانی پایینتر است. قطرات باران از مکانی به نام آسمان، به مکان دیگری به نام زمین فرود می آیند. 2- حقیقت باران در زمان فرود آمدن تغییر پیدا نمی کند یعنی همان قطرات باران که در آسمان است به همان صورت و بدون هیچ نوع تغییری در وجودشان، به زمین فرود می آیند. 3- از آنجا که نزول باران، نزولی مادی است، قطرات باران در یک جا بیشتر نمی توانند باشند، یعنی زمانی که در آسمان هستند، در زمین نیستند و زمانی که به زمین فرود می آیند دیگر در آسمان وجود ندارند و جای آنها در آسمان خالی می شود.
ویژگیهای نزول قرآن کریم با هر سه ویژگی مذکور متفاوت است زیرا اولاً نزول این کتاب آسمانی، نزولی مادی و جسمانی نیست بلکه مراد، نزول قرآن از عالمی به عالمی دیگر است. به عبارت دیگر قرآن از عالمی عالی و غیرمادی فرود آمده تا به عالم مادی و جسمانی رسیده است، بنابراین نزول قرآن به معنای انتقال از مکانی به مکان دیگر نیست. ثانیاً قرآن در زمان فرود آمدن تغییر کرده و در هر عالمی که پایین می آید، وجودی متناسب با همان عالم پیدا می کند بنابراین قرآن قبل از نازل شدن و پس از نازل شدن به یک شکل نیست. ثالثاً از آنجا که نزول قرآن، نزولی معنوی است، پس از نازل شدن قرآن از عالم غیر مادی به عالم مادی، جای آن در عالم غیر مادی خالی نمی شود. به عبارت دیگر این طور نیست که قرآن یا باید در آن عالم وجود داشته باشد یا در این عالم، بلکه قرآن کریم در عین حال که به عالم مادی نازل شده است، در تمام عوالم دیگر نیز حضور دارد و با نازل شدن قرآن، چیزی از حقیقت آن کاسته نشده بلکه به همان صورت قبلی باقی مانده است. بحث دیگر درباره چگونگی نزول قرآن این است که نازل شدن آن در آیات الهی به دو صورت مطرح شده است. مفاد بعضی از آیات این است که قرآن کریم به طور دفعی و یکجا بر پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله» نازل شده است مانند:
- انا انزلناه فی لیله القدر(1)
- «ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم.»
انا انزلناه فی لیله مبارکه (2)
- «ما قرآن را در شب مبارکی نازل کردیم.»
- شهر رمضان الذی انزل فیه القرءان...(3)
«ماه رمضان که قرآن در آن نازل شده است...»
از این آیات استفاده می شود که قرآن به طور یکجا و در شب قدر نازل شده است؛ شب قدری که در ماه مبارک رمضان است. اما مفاد بعضی آیات دیگر این است که قرآن در طول سال ها بتدریج بر پیامبر نازل شده است چنانچه از نظر تاریخی نیز قطعی و مسلم است که قرآن در طول 23 سال و به طور تدریجی به رسول خدا وحی شده است، با توجه به اینکه نزول تدریجی قرآن قطعی و یقینی است، این سؤال برای علما و مفسران پیش آمده که چرا خداوند فرموده ما قرآن را در یک شب نازل کردیم؟ و برای توجیه این مطلب نظراتی ارائه کرده اند.
به نظر می رسد پاسخ صحیح این است که قرآن کریم دو بار بر پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله» نازل شده است؛ یک بار تمام قرآن به طور دفعی و در یک شب نازل شده و بار دیگر بتدریج و در طول 23 سال. نزول دفعی قرآن مناسب با نازل شدن باطن قرآن و نزول تدریجی آن مناسب با نازل شدن آن در قالب الفاظ و کلمات است. در نتیجه «باطن» قرآن کریم یک بار به طور کامل در شب قدر بر قلب مبارک پیامبر اسلام «صلی الله علیه و آله» نازل شده و بار دیگر به صورت تدریجی و به شکل الفاظ و کلمات و در طول سالهای نبوت رسول اکرم به وی وحی شده است.

قرآن کریم معجزه ای جاودانی

خداوند متعال در طول تاریخ، برای هدایت انسانها پیامبران بسیاری فرستاده است. هر یک از این پیامبران برای اینکه نبوت خود را برای مردم ثابت کنند، به اذن الهی برایشان معجزه می آوردند، یعنی عملی انجام می دادند که سایر مردم از انجام آن عاجزند. پیامبر خاتم «صلی الله علیه وآله» نیز از طرف خداوند معجزاتی برای مردم آوردند، ولی تنها معجزه باقی مانده پیامبر اکرم برای همه انسانها، قرآن کریم است. یعنی هر کسی در هر زمانی در نبوت و رسالت محمد بن عبدالله «صلی الله علیه وآله» شک داشته باشد و بخواهد این مسئله را بررسی کند، کافی است قرآن کریم را مورد مطالعه و تحقیق قرار دهد. در این صورت یقین پیدا خواهد کرد که این کتاب بزرگ، کلام بشر نیست و کلام خداوند متعال است که آن را برای هدایت انسانها نازل فرموده و در عین حال آن را معجزه پیامبرش نیز قرار داده است.
حال این پرسش مطرح می شود که قرآن مجید از چه نظر و از چه جهتی معجزه است؟ به عبارت دیگر، معجزه بودن قرآن به چه چیز آن است و چه خصوصیتی باعث می شود قرآن معجزه باشد؟ پاسخ این است که قرآن کریم از جهات مختلفی معجزه است و هر کسی در هر موردی تخصص داشته باشد، به معجزه بودن قرآن در آن زمینه پی خواهد برد.
موارد اعجاز قرآن عبارتند از:
1- قرآن از نظر لفظی و از جهت فصاحت و بلاغت معجزه است یعنی الفاظ قرآن کریم طوری هماهنگ کنار هم قرار گرفته اند که با زیباترین، فصیحترین و بلیغترین جملات بر معانی بسیار عمیق دلالت می کنند، به طوری که انسان قادر نیست چنین کلام زیبایی بیاورد. پس این کتاب کلام خالق بشر است.
2- قرآن از جهت علوم و معارف بی شمار موجود در آن، معجزه است و اگر کسی در این زمینه تخصص داشته باشد، خواهد فهمید که این همه علوم و معارف عمیق و دقیق و این همه اسرار و رموز هستی را در یک کتاب قرار دادن، از عهده انسان خارج و کار خداوند متعال است.
3- نزول قرآن در آن عصر نیز معجزه است. زیرا آن زمان، عصر جاهلیت و خرافات و تعداد کسانی که خواندن و نوشتن بلد بودند انگشت شمار بود. در چنان زمانی آوردن این کتاب عمیق و دقیق، یقیناً معجزه ای است که از قدرت انسان خارج است.
4- قرآن از جهت آورنده آن معجزه است زیرا پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله» تا پیش از نزول قرآن، حتی سواد خواندن و نوشتن نیز نداشتند و تا آن زمان هیچ گاه با دست خود چیزی ننوشته بودند و همه مردم می دانستند که ایشان به مدرسه نرفته و نوشتن نیاموخته اند. وقتی چنین شخصی، چنین کتابی بیاورد که سرشار از علوم و معارف عمیق است، معلوم می شود که قطعاً معجزه ای صورت گرفته و خداوند آن را نازل کرده است.
5- قرآن در دادن خبرهای غیبی نیز معجزه است. در موارد متعددی، قرآن مجید از حوادث آینده خبر داده است و تاریخ نشان داده که تا این زمان تمام پیشگوییهای قرآن به همان صورت که خبر داده شده، به وقوع پیوسته است. البته زمان وقوع بعضی از آنها هنوز فرا نرسیده و آنها نیز در زمان خود به وقوع خواهند پیوست.
6- قرآن کریم از جهت تحدی معجزه است. قرآن در آیات متعددی تحدی کرده، یعنی از دیگران خواسته است اگر می توانند کتابی و یا حداقل سوره ای مانند قرآن بیاورند، تا اگر نتوانستند چنین کاری انجام دهند، معلوم می شود که این کتاب بزرگ از طرف خداوند نازل شده است. از زمان نزول قرآن تا به حال، هیچ کس نتوانسته سوره ای مانند سوره های قرآن بیاورد. با توجه به اینکه دین مقدس اسلام، از ابتدا دشمنان فراوانی داشته است که تمام سعی و تلاش خود را برای از بین بردن آن انجام داده و از هیچ عملی در این راه کوتاهی کرده اند، عجز آنها از آوردن سوره ای مانند قرآن، دلیلی دیگر بر معجزه بودن این کتاب الهی است.
7- قرآن از جهت نبود اختلاف در آیات آن معجزه است، زیرا کتابی با این وسعت علوم، اگر کلام غیر خداوند باشد، در آن اختلافات زیادی خواهد بود، در حالی که بین آیات قرآن هیچ اختلافی وجود ندارد.
معلوم شد قرآن کریم به دلایل مختلف و متفاوت معجزه است. البته ممکن است کسی در بعضی از موارد مذکور، تخصص نداشته باشد و بگوید از این راه نمی توانم به معجزه بودن قرآن یقین کنم، ولی هر انسان منصف و حقجویی، اگر به تمام موارد اعجاز قرآن با هم توجه کند و همه آنها را در نظر بگیرد، یقین صد در صد پیدا می کند که این کتاب معجزه است و نه کلام بشر، که سخن خداوند است و از طرف او برای هدایت انسان ها نازل شده است. با این همه، اگر کسی باز هم قرآن را نپذیرد، قطعاً مغرض است و از روی عناد و استکبار، آیات قرآن را انکار می کند، و چنین شخصی مستحق عذاب الهی است.
هذا هدی والذین کفروا بایات ربهم لهم عذاب من رجز الیم(4).
«این قرآن، موجب هدایت است و کسانی که به آیات پروردگارشان کافر شوند، برایشان عذابی دردناک مهیاست.»

جامعیت قرآن کریم

دین مقدس اسلام مشتمل بر علوم و معارف فراوانی است. بخشی از این علوم مربوط به عقاید و مسائل فکری مانند شناختن دنیا و آخرت و مراتب هستی، شناختن انسان و... است، بخشی دیگر به اخلاق پسندیده مانند رضا، توکل، صبر، حسن خلق و... و اخلاق رذیله و ناپسند مانند عجب، کبر، حرص، سوء خلق و... مربوط می شود و بالاخره بخش سوم احکام اسلامی مربوط به اعمال خوب و بد انسانهاست و در آن بخش، اعمال خوب و بد انسانهاست و در آن بخش، اعمال واجب مانند نماز، روزه، حج، زکات و اعمال حرام مانند شرابخواری، قمار، ربا؛ غیبت مشخص و در همین بخش، اعمال مستحب و مکروه معلوم می شود از برخی آیات و روایات چنین استفاده می شود که تمام علوم سه گانه فوق به طور کامل در قرآن مجید وجود دارند، یعنی قرآن کریم حاوی تمام علوم اسلامی اعم از عقاید، اخلاق و احکام است و همه آنها را بدون هیچ کم و کاستی در بر دارد. آیاتی مانند:
- و نزلنا علیک الکتاب تبیاناً لکل شیء (5)
«و قرآن را بر تو نازل کردیم در حالی که روشن کننده هر چیزی است».
- ما کان حدیثا یفتری و لکن تصدیق الذی بین یدیه و تفصیل کل شیء (6)
«این قرآن سخنی نیست که بتواند دروغ باشد ولکن تصدیق کننده کتب پیشینیان و تفصیل هر چیزی است.»
- و ما یعزب عن ربک من مثقال ذره فی الارض و لا فی السماء و الا اصغر من ذلک و الا اکبر الا فی کتاب مبین (7)
« هیچ ذره ای در آسمان یا در زمین از پروردگار تو پنهان نیست و هیچ کوچکتر از آن و یا بزرگتر از آن نیست مگر آنکه در کتاب مبین وجود دارد.»
در روایتی از امام باقر «علیه السلام» آمده است:
- ان الله تبارک وتعالی لم یدع شیئاً یحتاج الیه الامه الا انزله فی کتابه (8)
«خداوند تبارک و تعالی هیچ چیزی را که امت پیامبر به آن نیاز دارند، رها نکرده مگر آنکه آن را در قرآن نازل فرموده است».
بنابراین تمام علوم اسلامی به طور کامل در قرآن وجود دارند. البته معنای این سخن آن نیست که همه این علوم در ظاهر قرآن هستند تا هر کسی بتواند، با مراجعه به قرآن از تمام محتوای دین اسلام آگاهی پیدا کند. که اگر این گونه بود انسانهای معمولی برای شناختن کامل اسلام احتیاجی به پیامبر و اهل بیت «صلی الله علیه و آله» نداشتند. بلکه برای هر مسئله ای اعم از اعتقادی، اخلاقی و فقهی، مستقیما به قرآن مراجعه و پاسخ آن را پیدا می کردند. بسیاری از مسائل اسلامی، مخصوصاً جزئیات احکام فقهی، در ظاهر قرآن بیان نشده اند. به عنوان مثال یکی از مهمترین اعمال واجب در دین مقدس اسلام، نماز است. برای خواندن نماز، دانستن تعداد رکعات نماز و چگونگی خواندن آن ضروری است در حالی که هیچ یک از این دو در ظاهر قرآن بیان نشده اند، مثلا در هیچ کجا از اول تا آخر قرآن نیامده است که نماز مغرب سه رکعت و نماز عشا چهار رکعت است. در نتیجه معنای این سخن که تمام علوم اسلامی به طور کامل در قرآن کریم وجود دارند این است که بخشی از این علوم در ظاهر قرآن هستند و انسانهای معمولی با مراجعه به قرآن می توانند آنها را بفهمند و به آن عمل کنند و بخش دیگری از علوم، در باطن قرآن مجید وجود دارند و انسانهای معمولی به طور عادی نمی توانند آنها را بفهمند و فقط پیامبر و اهل بیت هستند که علاوه بر تمام ظاهر قرآن، باطن آن را نیز به طور کامل می دانند و لذا آنها می توانند همه علوم اسلامی را از قرآن کریم استخراج کنند و انسانهای معمولی وظیفه دارند در آن بخش از علوم اسلامی که خود نمی توانند از قرآن بفهمند، به پیامبر و اهل بیت مراجعه و از بیان آنها تبعیت کنند.
بر اساس یک روایت، شخصی از امام باقر «علیه السلام» پرسید: آیا قرآن برای انسانها کافی است؟ امام فرمودند: آری، اگر برای آن مفسری پیدا کنند. آن شخص پرسید: آیا رسول اکرم قرآن را تفسیر نکرد؟ امام فرمودند: « آری، آن را تفسیر کرد ولی فقط برای یک نفر تفسیر کرد و او علی بن ابی طالب« علیه السلام» است و سپس او را به امت معرفی کرد تا تفسیر قرآن را از او بیاموزند.(9).

قرآن کریم از بین برنده جهل

هر انسانی در زندگی به دنبال کمال و سعادت و لذت است و برای رسیدن به این هدف برنامه های مختلفی را طرح ریزی کرده و به آنها عمل می کند تا در پرتو آنها، به کمال مطلوب خویش برسد در حقیقت تمام اعمال و روش زندگی انسان مبتنی بر افکار و علومی است که دارد و هر انسانی آن گونه عمل می کند که می اندیشد مثلاً انسان عاقل و بالغ چون می داند که آتش دست را می سوزاند و سوختن دردآور است، هیچ گاه به آتش دست نمی زند. اما بچه کوچک نمی داند آتش او را می سوزاند و به خاطر همین جهل، ممکن است دست خود را به آتش بزند و بسوزد. بنابراین افکار و علوم انسان مهمترین عامل در تعیین روش زندگی و چگونگی عمل وی به شمار می روند، زیرا اگر علوم و اعتقادات وی درست و مطابق با واقع باشند شخص راه درست و صحیح زندگی را انتخاب می کند و در نهایت به کمالی که طالب آن است می رسد، و اگر علوم و اعتقادات، غلط و غیر واقعی باشند باعث می شوند انسان راه غلط و غیر صحیح زندگی را انتخاب کند و در نتیجه از رسیدن به کمال و سعادتی که آرزوی آن را دارد محروم شود.
با نگاهی به زندگی انسانهای معمولی باید بگوییم که متأسفانه مشغول شدن به زندگی مادی و زیاد اهمیت دادن به رفع حوائج دنیوی باعث شده بسیاری از انسانها این فرصت را پیدا نکنند که علوم و افکار خویش را بررسی و درستی و نادرستی آنها را مشخص کنند، بلکه علوم و افکاری که در اثر ارتباط با دیگران و در اثر انس شدید با زندگی مادی برای آنها به وجود می آید، به همان صورت در ذهن آنان باقی می ماند که این مسئله دو خطر جدی و بزرگ به دنبال دارد: یکی اینکه بسیاری از اوهام و خرافاتی که هیچ پایه و اساسی ندارد، به عنوان حقایق و علوم صحیح پذیرفته و بر طبق آنها عمل می شود و دیگر اینکه بسیاری از حقایق و واقعیات، جزو اوهام و خیالات پنداشته شده و به آنها اهمیتی داده نمی شود، و چون پایه و ریشه زندگی چنین اشخاصی غلط است، در نتیجه شیوه و روش زندگیشان نیز صحیح نیست و چه بسا برای همیشه از رسیدن به سعادت باز مانند.
انس با قرآن کریم و تدبر در آیات آن انسان را از این دو خطر بزرگ نجات می دهد، زیرا قرآن مجید از طرفی به طور مکرر حقایق عالم را بازگو می کند و با روشها و شیوه های مختلف آنها را به انسان آموزش می دهد و از سوی دیگر به طور روشن و واضح، بطلان خیالات و اوهامی که ممکن است انسان به آنها معتقد شود را تبیین کرده و مؤمنان را از اعتقاد پیدا کردن به آنها بر حذر می دارد.
برای روشن تر شدن مطلب، به ذکر مثالهایی می پردازیم.
مثال اول: بعضی خیال می کنند زیادی اموال و اولاد موجب سعادت و کمال می شود و کسی که اموال و فرزندان زیادی داشته باشد، انسان خوشبخت و سعادتمندی است و اگر کسی تنها و غریب باشد و مال و ثروت چندانی نداشته باشد، انسان بدبخت و بیچاره ای است که راهی به سعادت و لذت ندارد. اما قرآن به ما می آموزد که این اعتقاد، خیالی واهی بیش نیست و اموال و اولاد به خودی خود نه موجب سعادت هستند و نه موجب شقاوت، بلکه فقط امتحانی الهی هستند و مفید یا مضر بودن آنها بستگی به طرز برخورد انسان با آنها دارد.
انما اموالکم و اولادکم فتنه (10)
«بدرستی که مال ها و فرزندان شما فقط برای امتحان شما هستند.»
و حتی گاهی این نعمت های دنیوی، در جایگاه دشمن انسان قرار می گیرند:
یا ایها الذین ءامنوا ان من ازواجکم و اولادکم عدوا لکم فاحذروهم(11)
« ای کسانی که ایمان آورده اید! بعضی از همسران و فرزندان شما دشمن شما هستند پس از آنها پرهیز کنید.»
مثال دوم: کفار تصور می کنند اعمالشان برایشان فایده دارد و آنها را به لذت و سعادت می رساند، در حالی که این عقیده، توهمی بیش نیست و اعمال کفار، بی ارزش است و برای آنها هیچ فایده ای ندارد. خداوند متعال این مطلب را با تشبیه بسیار زیبایی بیان فرموده است به این صورت که کفار مانند انسان تشنه ای در بیابان و اعمال آنها مانند سراب است و آنها می پندارند که آن سراب، آب است و آنها را سیراب می کند ولی وقتی نزد آن می روند می بینند سرابی بیش نیست. به عبارت دیگر وقتی قیامت برپا و حقیقت امر روشن می شود، کفار، خداوند متعال را بروشنی می یابند و می فهمند که اعمالشان نه تنها هیچ ارزشی ندارد، بلکه باید حساب آنها را به پروردگارشان پس دهند و تبعات آن را به گردن گیرند.
- والذین کفروا اعمالهم کسراب بقیعه یحسبه الظمان ماء حتی اذا جاء لم یجده شیئا و وجدالله عنده فوفاه حسابه والله سریع الحساب (12)
« وکسانی که کافر شدند. اعمالشان مانند سرابی در بیابان است که تشنه، آن را آب می پندارد، ولی هنگامی که به آنجا می رود چیزی نمی یابد و خداوند را می یابد و خدا به طور کامل به حساب او رسیدگی می کند و خداوند سریع الحساب است».
مثال سوم: ممکن است کسی خیال کند می تواند هر مطلبی که می شنود بازگو کند و این کار، رفتاری معمولی است ولی حقیقت این است که اگر کسی مطلبی را که به آن علم ندارد بگوید و آن را در بین مردم منتشر کند، مرتکب گناه بزرگی شده است و این عمل وی در عالم واقع و در نزد خداوند متعال، بسیار ناپسند است و آثار و تبعات خیلی بدی به دنبال دارد.
- اذتلقونه بالسنتکم و تقولون بافواهکم ما لیس لکم به علم و تحسبونه هینا و هو عندالله عظیم(13)
« زمانی که (شایعات منافقان را) از زبانهای یکدیگر تلقی می کردید و آنچه به آن علم نداشتید می گفتید و می پنداشتید این کار، عمل ساده و کوچکی است، در حالی که این عمل نزد خداوند گناه بزرگی است».
مثال چهارم: بعضی خیال می کنند مصیبت هایی که به مؤمنان می رسد، بدون حساب و کتاب است و اگر مثلا در جنگ بین مؤمنان و کفار، تعداد مؤمنان و تجهیزات آنان بسیار کمتر از کفار باشد، یقیناً مصیبت هایی مانند کشته و مجروح شدن و شکست خوردن دامنگیر مؤمنان می شود و هیچ کس نمی تواند از وقوع آنها جلوگیری کند. اما این عقیده، خیالی باطل و وهمی نادرست است و حقیقت این است که خداوند متعال هر نوع مصیبتی بلکه هر نوع حادثه ای را پیش از وقوع، در جایی نوشته است و در عالم خارج فقط پدیده هایی به وقوع می پیوندند که قبلاً در آنجا ثبت و تقدیر شده باشند و امکان ندارد حادثه ای بدون تقدیر قبلی خداوند، واقع شود.
- قل لن یصیبنا الا ما کتب الله لنا (14)
«بگو ای پیامبر! هرگز چیزی به ما نخواهد رسید مگر آنچه خداوند برای ما نوشته است».
در آیه 154 سوره آل عمران نیز شبهه ای از طرف منافقان مطرح و پاسخ آن بیان شده است:
- یقولون هل لنا من الامر من شیء؟
قل ان الامر کله الله.
«منافقان می گویند: آیا چیزی از امر به دست ما هست؟ بگو تمامی امر برای خداوند است».
منافقان در بعضی از جنگها با توجه به کم بودن تعداد و تجهیزات مؤمنان می گفتند: آیا می توانیم کاری از پیش ببریم و آیا امکان موفقیتی برای ما هست؟ خداوند متعال به آنها چنین پاسخ داده است که تمام امر به دست خداوند است و در عالم فقط هر چه او بخواهد واقع می شود و تمام حوادث تابع اراده خداست. مثلا اگر خداوند اراده کند، می تواند گروهی با تعداد کم و تجهیزات اندک را بر گروهی بسیار با تجهیزاتی فراوان پیروز کند. حقیقت این است که تمامی حوادث بدون استثنا مقهور اراده و تقدیر و نوشته خداوند متعال است، هر چند بسیاری از انسانها این حقیقت را قبول نداشته باشند و آن را جزو خیالات و موهومات بپندارند.

قرآن کریم از بین برنده غفلت

غفلت، از صفاتی است که مانند جهل، از خطرناکترین دشمنان سعادت و کمال انسان محسوب می شود. غفلت به خلاف جهل ربطی به واقعیاتی که به آنها علم نداریم ندارد، بلکه مربوط به حقایقی است که می دانیم و به آنها اعتقاد داریم، ولی در اثر انس شدی به زندگی مادی و محبت دنیا، از آن غافلیم و آنطور که شایسته و لازم است به آن حقایق توجه نمی کنیم.
باید دانست آنچه که غفلت را از بین می برد علم نیست؛ موعظه و یادآوری است. زیرا در اثر موعظه و یادآوری (البته اگر با استقبال مخاطب مواجه شود)، در شخص حالتی ایجاد می شود که به آن حالت تذکر می گوییم. حالت تذکر کاملاً مخالف غفلت است و با آمدن تذکر، غفلت از بین می رود.
بسیاری از ما این تجربه را داریم که گاهی در درس اخلاق انسان خودساخته و عارفی که دارای نفسی قدسی است شرکت کرده ایم و آن مرد ربانی برای ما از خداوند و معنویات و آخرت سخن گفته و ما را از گناه و محبت دنیا بر حذر داشته است و ما در پایان جلسه، احساس کرده ایم در درونمان حالت خاصی ایجاد شده که به واسطه آن حالت، تصمیم می گیریم دیگر گناه و معصیت را ترک کنیم و از آن پس در راه تهذیب و کسب معنویت گام برداریم. در حقیقت این حالت بر اثر همان تذکر و از بین رفتن غفلت است. اگر دقت کنیم می بینیم که آن عارف الهی برای ما مطلب جدیدی نگفته و علم تازه ای به ما نیاموخته است، بلکه با تکرار، توجه دادن و یادآوری همان مسائلی که خودمان هم بلد بودیم و به آنها اعتقاد داشتیم، در ما حالت تنبیه ایجاد کرده است.
برای اینکه معنای غفلت و تذکر بیشتر روشن شود یک مثال می زنیم. مرگ از مسائلی است که همه مسلمانها، بلکه همه انسانها از آن قبول دارند و در مورد آن هیچ شک و تردیدی ندارند. همه ما می دانیم که بالاخره یک روز می میریم و از دنیا می رویم و هیچ کداممان هم نمی دانیم که چه زمانی و در کجا می میریم و اینکه هر لحظه امکان دارد مرگ به سراغ انسان بیاید. با این حال، دلبستگی شدید به زندگی دنیوی و ارتباط با افراد و وسایل مادی باعث می شود از این مسئله یقینی، غفلت کنیم و به آن توجه لازم نداشته باشیم. حال اگر یکی از نزدیک ترین بستگان یا دوستانی که رابطه نزدیکی با ما دارد از دنیا برود، ناگهان آن حالت غفلت در ما از بین می رود و تا چند روز نسبت به مرگ توجه و تذکر پیدا می کنیم ولی با گذشت چند روز، دوباره غبار غفلت و فراموشی ما را فرا می گیرد و باز هم مانند گذشته تمام فکر و ذهن ما را مسائل مادی مشغول می سازد.
از ویژگیها و برکات قرآن کریم، موعظه کردن و تذکر دادن و در نتیجه از بین بردن غفلت است. خود خداوند نیز در موارد متعددی، از قرآن با عنوان ذکر و ذکری و موعظه یاد کرده است. کسی که به طور مستمر آیات قرآن را تلاوت و به معانی آنها توجه کند، خود به خود نسبت به حقایق عالم، حالت توجه و تنبه پیدا می کند و از خواب سنگین غفلت که دیگران به آن مبتلا هستند بیدار می شود، زیرا حقایق و واقعیات مهم و سرنوشت سازی که معمولاً مورد غفلت انسانها واقع می شوند در قرآن به طور مکرر و به صورتهای مختلف بیان شده اند. از جمله حقایقی که در قرآن به طور مکرر مورد توجه قرار گرفته می توان به مسائل زیر اشاره کرد:
خداوند متعال در همه جا حاضر است و تمامی اعمال و افکار بندگان خود را می بیند، پروردگار قدرت انجام هر کاری را دارد، تنها راه رسیدن به سعادت واقعی، عمل کردن به محتوای دین است، خداوند سبحان بسیاری از امت های پیشین را به خاطر گناهانشان عذاب کرده و اگر بخواهد می تواند انسانهای دیگر را نیز در حال گناه به عذاب ابدی گرفتار سازد، زندگی دنیا بازیچه ای بیش نیست و زندگی واقعی در آخرت هر کسی باید حساب پس بدهد و سعادت و شقاوت انسانها بستگی به عقاید و اعمال آنها دارد و بالاخره در آخرت گروهی برای همیشه به بهشت و گروهی برای همیشه به جهنم می روند.
این حقایق و نکات مهم دیگر، بارها در قرآن کریم ذکر شده اند به همین دلیل، انس با قرآن، باعث توجه به آنها و در نتیجه باعث نجات از بلای مهلک غفلت می شود.

مهجوریت قرآن کریم

قرآن مجید این کتاب بزرگ الهی با همه عظمت و منزلتش، متأسفانه در بین مسلمانان مهجور است. به این معنی که مسلمانان به اندازه لازم و شایسته به این کتاب انسان ساز توجه و از آثار و برکات آن استفاده نمی کنند و در نتیجه خود را از رسیدن به کمالات انسانی محروم می سازند. به همین دلیل رسول اکرم «ص» در روز قیامت از امت خویش به دلیل کم توجهی آنان به قرآن و ترک آن، نزد خداوند متعال شکایت می کند:
- و قال الرسول یا رب ان قومی اتخذوا هذا القرءان مهجورا (15)
« و گفت پیامبر، پروردگارا! قوم من قرآن را رها کردند.»
با توجه به مطالب پیش گفته و اینکه قرآن کریم از بزرگترین نعمتهای خداوند متعال به بشریت است، باید تا حد توان به این کتاب مقدس اهمیت دهیم و از رهنمودهایش استفاده کنیم. از طرفی باید برای ساختن خود و رسیدن به سعادت واقعی و شفای مرضهای قلبی و روحی خود از قرآن کمک بگیریم، زیرا آیات قرآن از طرف خالق انسانها نازل شده و خالق انسانها نیز به تمام ابعاد وجودی مخلوقاتش علم کامل دارد، به همین سبب هر چه برای رسیدن به سعادت و کمال لازم باشد در قرآن نازل فرموده و راه علاج تمام امراض و آلودگیهای قلبی انسان را که ممکن است خود انسان نیز از آنها بی خبر باشد در قرآن بیان کرده است، پس ما باید برای رسیدن به کمال و سعادت و برای نجات خویش از آلودگیهای نفس اماره و امراض قلبی، بیشترین استفاده را از قرآن، این نسخه شفابخش الهی ببریم. از طرف دیگر باید برای تبلیغ دین مبین اسلام و برای گفت و گو با صاحبان ملتها و تمدنهای دیگر، بیشترین استفاده را از این کتاب نورانی بکنیم، چرا داشتن چنین کتابی در حقیقت امتیازی است که با آن می توانیم تمامی مکتب ها و مذهب های باطل را مغلوب و دین واقعی خداوند را بر همگان عرضه کنیم. ما برای گفت و گو با افکار و مکاتب مختلف مانند مسیحی ها، یهودی ها، مادّی ها و... و حتی برای گفت وگو با فرقه های منحرف از مسلمین، وسیله ای قدرتمند و شکست ناپذیر داریم که با آن می توانیم بر تمام گروههای مذکور پیروز شویم و آن قرآن مجید است. پس باید با دقت و تأمل در آیات آن ابتدا خود آن را بفهمیم و به دستورات عالی اش عمل کنیم و سپس تمام سعی و تلاش خود را برای معرفی قرآن به دیگران به کار بریم و سرمایه ها و اوقات و اموال خود را برای شناساندن آن در جهان صرف کنیم، تا بتوانیم ذخیره ای گرانبها با خود به قیامت ببریم و از بهترین افراد امت پیامبر «ص» باشیم. چرا که ایشان فرموده اند:
- خیر کم من تعلم القرآن و علمه (16)
«بهترین شما کسانی هستند که قرآن را فرا گیرند و آن را به دیگران بیاموزند».
مطلب پایانی اینکه همه ما وظیفه ای سنگین داریم که قرآن را به فرزندان خود و به نوجوانان و جوانان آموزش دهیم. گرچه به برکت انقلاب مبارک اسلامی، در این مملکت مقدس جلسات قرآنی فراوانی خصوصاً برای نوجوان و جوانان دایر می شود، ولی متأسفانه در این جلسات بیشترین توجه صرف آموزش مخارج حروف و تجوید وصوت و چه بسا از معانی آن غفلت می شود، در حالی که آموختن واقعی قرآن، فرا گرفتن معانی و مفاهیم و توجه و تأمل در معانی آیات است که باعث می شود قرآن کریم، با خون و گوشت جوان قاری مخلوط شود و قلب او را نورانی کند و او را به سوی خداوند متعال سوق دهد.
در خاتمه امیدواریم خداوند متعال به وسیله این کتاب مبارک ما را به راه سلامت که همان راه رسیدن به خود اوست هدایت فرماید:
- یهدی به الله من اتبع رضوانه سبل السلام و یخرجهم من الظلمات الی النور باذنه و یهدیهم الی صراط مستقیم (17)
«خداوند به وسیله قرآن، کسانی را که از خشنودی او یپروی کنند، به راه های سلامت هدایت می کند و به اذن خویش آنها را از تاریکی ها به سوی نور خارج می سازد و آنها را به راه راست هدایت می کند.»

پی نوشت ها :


1. قدر، 1.
2. دخان، 3.
3. بقره، 185.
4. جاثیه، 11.
5. نحل، 89.
6. یوسف، 111.
7. یونس، 61.
8. الکافی، ج 1، ص 59.
9. همان، ص250.
10. تغابن، 15.
11. همان، 14.
12. نور، 39.
13. همان 15.
14. توبه، 51.
15. فرقان، 30.
16. مستدرک الوسائل، ج 4، ص 235 و الامالی، شیخ طوسی، ص 357.
17. مائده /16.

منبع: ماهنامه پاسدار اسلام شماره 347 



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،

نوشته شده توسط فتاح زاده در جمعه 13 ارديبهشت 1392


چگونه توبه کنیم؟

چنانچه در آیات قرآن و روایات معصومین(علیهم السلام) آمده است هر چند انسان گناه زیادی انجام داده باشد، باب بازگشت به خدا و از بین بردن گناهان همیشه باز است چرا که خداوند در قرآن با بیانی مهربانانه می‌فرماید:

«یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَی أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً» ؛«ای بندگان من که بر خود اسراف کرده‌اید از رحمت خداوند نامید نشوید که خدا همه‌ی گناهان را می‌آمرزد زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.»


ایمان به خدا و وحی از جانب خداوند

ایمان به خدا و وحی و آن چه از جانب خداوند بر حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) نازل شده است همراه با عمل صالح.

قرآن کریم می‌فرماید: 'هر کس که به خدا ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، خداوند گناهان او را می‌پوشاند و محو می‌کند و او را در باغ‌هایی که نهرها در پایین آن جاری است، وارد می‌سازد و برای همیشه در آن جا خواهد بود و این رستگاری بزرگی است'.( تغابن (64) آیه 9)


اجتناب از گناهان کبیره

«وَالَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ؛ کسانی که از گناهان بزرگ و بدکاری‌ها کناره‌گیری کنند، خداوند گناهان کوچک و به اصطلاح صغیرشان را تکفیر می‌کند و مشمول نعمت‌های خداوند واقع شده، وارد بهشت خواهند شد». (شوری، 37)

چنان که در آیه دیگری فرموده است: «إِن تَجْتَنِبُواْ کَبَآئِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ؛ اگر از گناهان بزرگی که از آن منع شده‌اید کناره‌گیری کنید، گناهان (کوچک) شما را محو می‌کنیم». (نساء، 31)

گناهان را از دو منظر می‌توان مورد مطالعه قرار داد: یکی از آن جهت که 'گناه' نافرمانی خدا است که در این صورت، همه گناهان کبیره‌اند و هیچ گناه صغیره‌ای وجود ندارد. در نگاه دوم، برخی از آن‌ها را با برخی دیگر مقایسه کنیم، که در این صورت به دو نوع صغیره کبیره تقسیم می‌شوند.

قرآن کریم می‌فرماید: 'اگر از گناهان بزرگ اجتناب نمایید، گناهان کوچک شما را می‌پوشانیم و شما را در جایگاه ارجمندی وارد می‌سازیم'. ( نساء (4) آیه 31)
جهاد در راه خدا، شهادت، صدقه و انفاق پنهانی، پرداختن مالیات‌های دینی چون خمس و زکات، قرض‌الحسنه دادن، عفو و گذشتن از خطای دیگران، برای حفظ دین و مقدّسات آن به استقبال خطر رفتن، قرائت قرآن به خصوص در شب و بعد از نماز صبح و تقیّد به نماز شب... از اموری هستند که باعث ریزش گناهان می‌گردند
هجرت در راه خدا و تحمّل سختی‌ها و اذیت‌ها برای خدا

اگر چه هجرت، در زمان پیامبر(صلی الله علیه وآله) با دست کشیدن از مال و زندگی و وطن، و کوچ کردن از مکّه به مدینه تحقق می‌یافت، امّا منحصر به آن نیست، بلکه در هر کشور یا شهری و حتی جمعی و جلسه‌ای که معصیت خدا می‌شود و انسان توانایی ندارد با نهی از منکر تأثیر گذار باشد، لازم است از آن مکان هجرت کند و دور شود.

جهاد در راه خدا، شهادت، صدقه و انفاق پنهانی، پرداختن مالیات‌های دینی چون خمس و زکات، قرض‌الحسنه دادن، عفو و گذشتن از خطای دیگران، برای حفظ دین و مقدّسات آن به استقبال خطر رفتن، قرائت قرآن به خصوص در شب و بعد از نماز صبح و تقیّد به نماز شب... از اموری هستند که باعث ریزش گناهان می‌گردند.


توبه و پشیمانی از گناهان

توبه که خود یک عمل صالح است و موجب آمرزش گناهان توبه‌کننده می‌شود که می‌فرماید: «أَنَّهُ مَن عَمِلَ مِنکُمْ سُوءًا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِن به عدهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ؛ پس حتماً چنین است که آن کس از شما که از روی نادانی کار زشتی انجام دهد، سپس بازگردد و اصلاح کند، پس خداوند بسیار بخشاینده و رحیم است». (انعام، 54)

توبه حقیقی تنها گفتن استغفراللَّه نیست، بلکه پشیمانی واقعی که همراه با سوز و آه و حسرت از خطاها و گناهان گذشته و تصمیم بر ترک و جبران آن است. قرآن مجید می‌فرماید:

'ای افرادی که ایمان آورده‌اید، صادقانه به سوی خدا توبه کنید. امید است خداوند گناهان شما را بپوشاند و ببخشد و در بهشت‌هایی که از پایین آن‌ها نهرها جاری است، داخل نماید'.( تحریم (66) آیه 8)
توبه و تسبیح

پیوسته با وضو بودن و اقامه نماز با حضور قلب و در اوّل وقت

سلمان فارسی می‌گوید: روزی در خدمت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) زیر درختی نشسته بودیم. پیامبر شاخه خشک درختی را گرفت و تکان داد تا تمام برگ‌هایش فرو ریخت. بعد از من پرسید: از علت این کار سؤال نکردی، عرض کردم: خودتان بفرمایید، فرمود: 'وقتی که مسلمانی وضو می‌گیرد، و خوب وضو می‌گیرد، سپس نمازهای پنج‌گانه را به جا می‌آورد، گناهان او فرو می‌ریزد، همان گونه که برگ‌های این شاخه فرو ریخت'.( مجمع‌البیان، ج 5، ص 259، ذیل تفسیر آیه 114 سوره هود)

شفاعت نسبت به مؤمنی که مرتکب عمل زشتی شود و یا با این که قدرت بر عمل داشته است، واجبی را ترک کند و بدون توبه یا تکفیر و جبران گناه از دنیا برود؛ ولی واجد شرایط شفاعت باشد که او نیز به وسیله شفاعت آمرزش می‌یابد و وارد بهشت می‌شود و اگر شرایط شفاعت را نداشته باشد، باز هم می‌تواند به لطف خداوند امیدوار باشد که شاید به گونه‌ای،(مثلاً به خاطر استضعاف)، مورد مؤاخذه خداوند قرار نگیرد که خداوند می‌فرماید: «وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لأَمْرِ اللّهِ إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ؛ و دیگرانی هستند که محوّل به فرمان خدا شده‌اند یا عذابشان کند یا ببخشایدشان که خداوند دانا و حکیم است». (توبه، 106)


آیاتی برای جبران گناهان

1- «و یَدْرؤُونَ بِالحَسَنَةِ السَّیّئة» ( رعد / 22)؛ «(اندیشمندان) با کارهای نیک، کارهای بد خود را از بین می‌برند.»

2- «اِلاّ مَن تابَ و آمن و عَمل صالِحاً اُولئِک یُبدِّل اللّه سیِّئاتِهم حَسَنات» ( فرقان / 70)

«مگر کسی که توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، که خداوند گناهان این گروه را به حسنات تبدیل می‌کند.»

3- «و اَقِم الصَّلوةَ طَرَفَی النَّهار و زُلَفاً مِنَ اللیل اِنَّ الحَسَنات یُذهِبْن السَّیّئات» ( هود / 114)

«نماز را در دو طرف روز و اوایل شب بر پادار، چرا که نیکی‌ها، بدی‌ها را بر طرف می‌سازد.»

4- «اِنْ تَجتَنِبُوا کَبائِرَ ما تَنهَون عَنه نُکَفِّر عَنکُم سیِّئاتِکم» (نساء / 31)

«اگر از گناهان کبیره‌ای که از آن نهی شده‌اید، اجتناب کنید گناهان کوچک شما را می‌پوشانیم.»

5- «و الَّذینَ آمَنوا و عَمِلوا الصّالِحاتِ لَنُکَفِّرنَّ عَنهُم سَیِّئاتِهم» (عنکبوت / 7)

«کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادند، قطعاً گناهان آنان را می‌پوشانیم.»

منظور از پوشاندن گناه محو آثار آن است.

6- «…فَالَّذینَ هاجروا وَ اُخرِجوا مِن دِیارِهم و اُوذوا فی سَبیلی و قاتَلوا وَ قُتلوا لاُکَفِّرنَّ عَنهم سَیِّئاتهم» ( آل عمران / 195.)

«پس آن‌ها که در راه خدا هجرت کردند و از خانه‌های خود بیرون رانده شدند، و در راه من آزار دیدند و جنگ کردند و کشته شدند سوگند یاد می‌کنم که گناهان آن‌ها را می‌پوشانم و محو می‌کنم.»


نتیجه گیری :

از آنچه گذشت می‌توان این حقیقت را دریافت که آیات مربوط به ایمان، در مقام دسته‌بندیِ دقیقِ شرایط سعادت انسان نیستند؛ بلکه صرفاً می‌خواهند اهمیّت ایمان و عمل صالح را بیان کنند و با توجه به آیات دیگر، مجموعاً چنین به دست می‌آید که عامل اصلی سعادت، ایمان است و مقتضای ایمان، انجام دادن اعمالی است که از لوازم آن به شمار می‌رود.

از آیات فوق چنین نتیجه می‌گیریم که:

توبه‌ای مورد قبول است و موجب محو گناهان می‌گردد که با ایمان، عمل صالح، نماز، هجرت، جهاد و شهادت همراه باشد وگرنه ضایعات گناهان سابق، جبران نخواهد شد.

منبع: تبیان 



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،

نوشته شده توسط فتاح زاده در جمعه 13 ارديبهشت 1392


مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم

مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم


مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم دیده سیر است مرا جان دلیر است مرا گفت که دیوانه نه​ای لایق این خانه نه​ای گفت که سرمست نه​ای رو که از این دست نه​ای گفت که تو کشته نه​ای در طرب آغشته نه​ای گفت که تو زیرککی مست خیالی و شکی گفت که تو شمع شدی قبله این جمع شدی گفت که شیخی و سری پیش رو و راهبری گفت که با بال و پری من پر و بالت ندهم گفت مرا دولت نو راه مرو رنجه مشو گفت مرا عشق کهن از بر ما نقل مکن چشمه خورشید تویی سایه گه بید منم تابش جان یافت دلم وا شد و بشکافت دلم صورت جان وقت سحر لاف همی​زد ز بطر شکر کند کاغذ تو از شکر بی​حد تو شکر کند خاک دژم از فلک و چرخ به خم شکر کند چرخ فلک از ملک و ملک و ملک شکر کند عارف حق کز همه بردیم سبق زهره بدم ماه شدم چرخ دو صد تاه شدم از توام ای شهره قمر در من و در خود بنگر باش چو شطرنج روان خامش و خود جمله زبان  
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم زهره شیر است مرا زهره تابنده شدم رفتم دیوانه شدم سلسله بندنده شدم رفتم و سرمست شدم وز طرب آکنده شدم پیش رخ زنده کنش کشته و افکنده شدم گول شدم هول شدم وز همه برکنده شدم جمع نیم شمع نیم دود پراکنده شدم شیخ نیم پیش نیم امر تو را بنده شدم در هوس بال و پرش بی​پر و پرکنده شدم زانک من از لطف و کرم سوی تو آینده شدم گفتم آری نکنم ساکن و باشنده شدم چونک زدی بر سر من پست و گدازنده شدم اطلس نو بافت دلم دشمن این ژنده شدم بنده و خربنده بدم شاه و خداونده شدم کآمد او در بر من با وی ماننده شدم کز نظر وگردش او نورپذیرنده شدم کز کرم و بخشش او روشن بخشنده شدم بر زبر هفت طبق اختر رخشنده شدم یوسف بودم ز کنون یوسف زاینده شدم کز اثر خنده تو گلشن خندنده شدم کز رخ آن شاه جهان فرخ و فرخنده شدم 



نوشته شده توسط فتاح زاده در جمعه 13 ارديبهشت 1392


خدمت به خلق (شیخ بهایی)

خدمت به خلق (شیخ بهایی)

همه روز روزه بودن،‌ همه شب نماز کردن ** همه ساله حج نمودن، سفر حجاز کردن

ز مدینه تا به کعبه، سر و پا برهنه رفتن ** دو لب از برای لبیک، به وظیفه باز کردن

به مساجد و معابر، همه اعتکاف جستن ** ز ملاهی و مناهی همه احتراز کردن

شب جمعه‌ها نخفتن،‌ به خدای راز گفتن ** ز وجود بی نیازش، طلب نیاز کردن

به خدا که هیچ کس را، ثمر آنقدر نباشد ** که به روی ناامیدی در بسته باز کردن 



نوشته شده توسط فتاح زاده در جمعه 13 ارديبهشت 1392


مولانا (انا الحق)

مولانا (انا الحق)

نه سلامم نه علیکم
نه سپیدم نه سیاهم
نه چنانم که تو گویی
نه چنینم که تو خوانی
و نه آنگونه که گفتند و شنیدی
نه سمائم نه زمینم
نه به زنجیر کسی بسته‌ام و بردۀ دینم
نه سرابم
نه برای دل تنهایی تو جام شرابم
نه گرفتار و اسیرم
نه حقیرم
نه فرستادۀ پیرم
نه به هر خانقه و مسجد و میخانه فقیرم
نه جهنم نه بهشتم
چُنین است سرشتم
این سخن را من از امروز نه گفتم، نه نوشتم
بلکه از صبح ازل با قلم نور نوشتم ...

گر به این نقطه رسیدی
به تو سر بسته و در پرده بگویــم
تا کســی نشنـود این راز گهــربـار جـهان را
آنچـه گفتند و سُرودنـد تو آنـی
خودِ تو جان جهانی
گر نهانـی و عیانـی
تـو همانی که همه عمر بدنبال خودت نعره زنانی

تو ندانی که خود آن نقطۀ عشقی
تو خود اسرار نهانی

تو خود باغ بهشتی
تو بخود آمده از فلسفۀ چون و چرایی
به تو سوگند
که این راز شنیدی و نترسیدی و بیدار شدی در همه افلاک بزرگی
نه که جُزئی
نه که چون آب در اندام سَبوئی
تو خود اویی بخود آی
تا در خانه متروکۀ هرکس ننشـــینی و
بجز روشنــی شعشـعۀ پرتـو خود هیچ نبـینـی
و گلِ وصل بـچیـنی.... 



نوشته شده توسط فتاح زاده در جمعه 13 ارديبهشت 1392


دانستنی های ضروری اعتکاف

سوال: اعتكاف يعني چه ؟
پاسخ: اعتكاف ماندن در مسجد است به قصد عبادت.

سوال: وقت نيت تا چه موقع است؟
پاسخ: وقت نيت قبل از اذان صبح است
توضيح : وقت نيت تا اذان صحيح است به اين معني كه بعد از اذان نيت فايده¬اي ندارد و اگر تا اذان كسي شرايط را فراهم نكرد نمي¬تواند نيت كند ولي اگر شب به مسجد وارد شده مي¬تواند از همان موقع نيت كند و اگر كسي تا اذان صبح به مسجد نرسيد آن روز را نمي¬تواند نيت اعتکاف كند مگر شب را در مسجد نيت اعتکاف كرده و موقع اذان براي عذري مثل وضوی نماز صبح بيرون از مسجد بوده است.

سوال: آيا اعتكاف به نيابت از ديگران صحيح است ؟

سوال: اعتكاف از طرف خود و كساني كه از دنيا رفتهاند صحيح ميباشد و در اينكه به نيابت از زنده صحيح است يا نه؟
: الف) صحيح است ولي بهتر آن است كه رجاء بجا آورد ( امام و اراكي و فاضل و مكارم)
ب) در آن اشكال است و رجاء مانع ندارد. (خويي و سيستاني و تبريزي )

شرائط:
سؤال: شرايط اعتكاف را بيان فرماييد ؟
جواب: 1- ايمان
2- عقل
3- نيت قربت
4- روزه
5- كمتر از سه روز نباشد.
6- درمساجد چهارگانه يا مسجد جامع باشد.
7- اجازه شوهر نسبت به زن و پدر نسبت به فرزند.
8-خارج نشدن از مسجد.
9- معتکف محرّمات اعتکاف را ترک نماید.
توضيح: تمام اين موارد توضيحاتي دارد كه در ضمن سؤال به بعضي از آنها اشاره ميشود.

سوال:
اعتكاف در چه مكانهايي صحيح است ؟
پاسخ: اكثر مراجع ميفرمايند اعتكاف در مسجد جامع صحيح ميباشد.

سوال:
مقصود ازمسجد جامع چيست ؟
پاسخ: مقام معظم رهبري: مسجد جامع مسجدي است که در شهر براي اجتماع همه اهل شهر بنا شده است بدون اين که اختصاص به گروه و قشر خاصي داشته باشد.
آیت الله سیستانی: مراد از مسجد جامع، مسجدی است كه اختصاص به محلّه يا منطقه خاص يا گروه خاصّی نداشته باشد و محلّ اجتماع و رفت و آمد مردم مناطق و محلّات مختلف شهر باشد.


اعتكاف مسافر

سوال: آيا اعتكاف از مسافري كه نمازش شكسته است صحيح است ؟
پاسخ: در شرايط صحت اعتكاف آمده، چهارم از شرايط آن روزه است و بدون روزه اعتكاف صحيح نيست، بنابراين كسی كه شرعاً نمی‌تواند روزه بگيرد مانند مسافری كه قصد اقامه ده روز نکرده و نمازش شکسته است، ، اعتكافش صحيح نيست.
توضيح : مسافري كه نمازش شكسته است در چند صورت روزه او صحيح است:
الف)كسي كه در وطن نذر كرده براي خدا بر من است كه سه روز معیّن مثل 11 و 12 و 13 رجب در سفر روزه بگيرم.
ب)كسي كه نذر كرده براي خدا بر من است كه سه روز معیّن 11 و 12 و 13 رجب را چه در وطن باشم و چه در سفر روزه بگيرم .
شایان ذکر است فرد نذر کننده باید سایر شرایط شرعی صحت نذر را رعایت کرده باشد.

سوال: آيا در خود سفر هم ميشود نذر كرد يا نه ؟
پاسخ: الف) جايز نيست. (مشهور مراجع)
ب) جايز است. (آيات عظام: بهجت و زنجاني و سيستاني و تبريزي )

سوال: آيا ميشود روزههاي قضاي خود را ايام اعتكاف نيت كرد يا بايد روزه براي اعتكاف باشد؟
پاسخ: جايز است.

سوال: آيا در ايام اعتكاف ميشود از مسجد خارج شد ؟
پاسخ: از شرايط اعتكاف ماندن در مسجد در ايام اعتكاف است پس اگر خارج شود عمداً براي غير مواردی كه اجازه داده شده اعتکاف باطل ميشود.
توضيح: در چند مورد خارج شدن مانع ندارد، ملاک کلّي آن براي كاري است كه از جهت عقل يا شرع يا عادت، ضروري به نظر مي¬رسد و چاره¬ای از انجام آن نیست كه از اين قبيل است رفتن به دستشویي یا خروج براي وضو یا غسل واجب.

سوال:
آيا قطع اعتكاف جايز است ؟
پاسخ: جايز است قطع اعتكاف مستحبي در دو روز اول و بعد از آن اعتکاف واجب ميشود و قطع آن جايز نيست امّا اگر اعتكافش نذر معيّن است قطع آن جايز نيست و اگر نذر معين نباشد حکم آن مثل اعتکاف مستحبي ميباشد.
توضيح قطع اعتكاف :
1.در موارد ذیل جايز است :
الف) در دو روز اول اعتكاف مستحبي .
ب) در دو روز اول اعتكاف نذري غير معيّن .
ج) در صورتي كه شرط رجوع و انصراف از اعتکاف در موقع نيت اعتکاف كرده است.
2.در موارد ذیل جايز نيست:
الف) بعد از دور روز اول مستحبي .
ب) در نذري معين مثلاً نذر كرده اعتكاف 11 و 12 و 13 ماه را كه نمي¬شود آنرا قطع كرد .

سوال: آيا مي¬شود در هنگام نيت اعتکاف شرط كند كه اگر مشکلی پيش آمد اعتكاف را رها كند؟
پاسخ: بلی، جايز است براي معتكف، ابتدای نيت اعتکاف شرط كند كه اگر عذری پيش آمد اعتكاف را رها كند حتي در روز سوم.

سوال:
آيا در اعتكاف زن اجازه شوهر لازم است ؟
پاسخ: اگر منافي با حق شوهر باشد بايد اجازه بگيرد.

سوال:آیا در اعتکاف فرزند، اذن از والدین لازم است؟
پاسخ: در صورتی كه اعتكاف موجب آزار و اذيّت والدين باشد و این اذیت، ناشی از شفقت و دلسوزی باشد، اذن فرزند از آنان لازم است واگر موجب اذيّت آنان نباشد، احتياط مستحب است اجازه بگيرد.

سوال: آيا براي تهيه غذا یا آشامیدنی یا سایر حوائج اعتکاف ميشود از مسجد خارج شد ؟
پاسخ: چنانچه بتواند كسي را براي اين كارها بگمارد خودش نمي¬تواند از مسجد خارج شود و آنها را انجام دهد و در غير اين صورت به مقدار ضرورت مي¬تواند از مسجد خارج شود و بعد از كار فوراً به مسجد برگردد .

سوال:
آيا زن مي تواند به جهت شرکت در اعتكاف قرص بخورد تا عادت نشود ؟
پاسخ: بلي مي¬تواند و مصرف قرص براي ¬جلوگيري از عادت ماهانه اگر ضرر قابل توجّهی نداشته باشد مانع ندارد.

سوال:
اگر كسي براي عذري خارج شود و خروج او آنقدر طول بكشد كه صورت اعتكاف محو شود تكليف چيست ؟
پاسخ: اعتكاف باطل مي شود هر چند خروج از روی اضطرار باشد.


محرمات اعتکاف:
سوال: محرمات اعتكاف را نام ببريد: (چه چيزهاي بر شخص اعتكاف كننده حرام ميشود؟)
پاسخ:

1- مسائل جنسي با همسر أعمّ از جماع يا لمس يا بوسيدن به شهوت.
2- استمناء به احتياط واجب.
3- بوييدن بوي خوش و عطر و همچنين بوييدن گياه خوشبو به قصد لذّت.
4- خريد و فروش غير ضروري.
5- مجادله با ديگري به منظور غلبه و اظهار فضل .

سوال: آيا چيزهايي كه بر معتكف حرام است اعتكاف را هم باطل ميكند؟ چند چيز اعتكاف را باطل ميكند؟
پاسخ: جمعی از فقهاء فرمودهاندآنچه بر معتكف گفته شد حرام است اگر انجام شود مبطل اعتکاف نیز است (البته بعضي طبق فتوا و بعضي از آنها چيزهايي است كه روزه را باطل ميكند و اگر در روز انجام شود چون روزه باطل ميشود موجب بطلان اعتكاف هم ميگردد.)

سوال:
كفاره باطل كردن اعتكاف چيست ؟
پاسخ: اگر معتکف اعتكاف واجب را با جماع و آمیزش عمداً باطل كند، چه در روز باشد یا شب، كفّاره واجب می‌شود و در ساير محرّمات، كفّاره ندارد هرچند احتياط مستحب است کفاره بدهد.

كفّاره بطلان اعتكاف، همانند كفّاره ماه مبارك رمضان است كه فرد مخيّر است شصت روز را روزه بگيرد يا شصت فقير را طعام بدهد، هر چند احتياط استحبابی مراعات كفّاره مرتّبه است يعنی شصت روز روزه بگيرد و اگر نتوانست شصت فقير را طعام دهد. 



نوشته شده توسط فتاح زاده در جمعه 6 ارديبهشت 1392


:: دهه فجر
:: برادر یادت با ماست..
:: خدا قوت...اجرتان با آقا اباعبدالله (ع)
:: لبیک یا خامنه ای...
:: کربلایی دیگر در راه است....
:: خدا را شکر ... محرم نزدیکه
:: داعش...
:: حمله داعش به کربلا / اولین اقدام ارتش عراق در موصل ناکام ماند
:: دوری از گناه..
:: یامهدی تبریک...
:: محرم92
:: یازهرا.....
:: پیامک شهادت امام رضا (ع)
:: پیامک رحلت پیامبر اکرم (ص)
:: رحلت پيامبر اكرم(ص)
:: اربعین
:: مداحی ای دل ای دل ای روزگار
:: اگه خدا مدد کنه...





··••●یا لثارات الحسین●••·· باسلام‍‍! منتظر کمکهای سبز شما هستیم...اجرتان با آقا ابا عبدالله.. کمکهای مالی خود را به شماره حساب زیر واریز کنید : 4190209521 بهرام انصاری امور مالی هیئت تعزیه عاشقان اباعبدالله یاعلی التماس دعا




:: بهمن 1398;
:: مهر 1395;
:: آبان 1393;
:: شهريور 1393;
:: خرداد 1393;
:: ارديبهشت 1393;
:: فروردين 1393;
:: دی 1392;
:: آذر 1392;
:: شهريور 1392;
:: مرداد 1392;
:: تير 1392;
:: خرداد 1392;
:: ارديبهشت 1392;
:: فروردين 1392;
:: اسفند 1391;
:: بهمن 1391;
:: دی 1391;
:: آذر 1391;

آبر برچسب ها

اربعین , حدیث , اداب , حدیث درمورد تسبیح حضرت فاطمه , تسلیت , قیام عاشورا , روزشماررمحم , عکس متحرک , زنان , حضرت عباس , استقبال , خداحافظ محرم , روز شمار محرم , اربعین حسینی , جملات ,

صفحه نخست | ايميل ما | آرشیو مطالب | لينك آر اس اس | عناوین مطالب وبلاگ |پروفایل مدیر وبلاگ | طراح قالب

Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by yahossain139