صفحه نخست

ايميل ما

آرشیو مطالب

لينك آر اس اس

عناوین مطالب وبلاگ

پروفایل مدیر وبلاگ

طراح قالب

:: صفحه نخست
::
ايميل ما
::
آرشیو مطالب
::
پروفایل مدیر وبلاگ
::
لينك آر اس اس
::
عناوین مطالب وبلاگ
::
طراح قالب

::حکایات
::احادیث
::اشعار
::مهدویت
::ایستگاه نذورات
::التماس دعا
::ماه رمضان
::دلنوشته
::اس ام اس
::پند
::ماه محرم
::داستان
::متفرقه
::مناسبتها
::حجاب
::احکام
::انقلاب اسلامی
::دانستنی های ائمه اطهار
::اعتکاف
::دانلودها


تمام لينکها تماس با ما


نويسندگان :
:: فتاح زاده

آمار بازديد :

:: تعداد بازديدها:
:: کاربر: Admin

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 31
بازدید ماه : 246
بازدید کل : 164810
تعداد مطالب : 199
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1







پيام مديريت وبلاگ : با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، به وبلاگ من خوش آمديد .لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وبلاگ ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما در بهتر شدن كيفيت مطالب وبلاگ کمک کنید .


برادر یادت با ماست..

همیشه میگن بچه شیعه ها خیلی با معرفتن حتی اگه یه نفرو خیلی کم بشناسن اما همیشه تو یادشون هست..برادر جان امسال دومین سالی بود که در کنار ما نبودی و تا با آن هیبت مردانه ات برایمان نقش بازی کنی...بگذریم با همه خوبی هایت رفتی...خدا رحمتت کند..

برای ما هم دعا کن...

همیشه جایت خالیست...

برای شادی روح برادر حامد پاپی جعفری فاتحه ای بفرستید....

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ

اَلرَّحْمنِ الرَّحیمِ

مَالِکِ یَوْمِ الدّینِ

اِیّاکَ نَعْبُدُ وَ اِیّاکَ نَسْتَعِینُ


اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ

صِراطَ الَّذینَ اَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ

غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لا الضّآلّینَ



بسم الله الرحمن الرحیم
قل هوالله احد
الله الصمد
لم یلد و لم یولد
ولم یکن له کفوا احد



خدا رحمت کنه اونایی که باید بودند و نیستن



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،

نوشته شده توسط فتاح زاده در چهار شنبه 21 آبان 1398


خدا قوت...اجرتان با آقا اباعبدالله (ع)

 

با سلام و عرض خسته نباشید به همه کسانی که در راه آقا امام حسین (ع) از دل و جان مایه گذاشتن و دهه اول محرم را :

"حسینی سینه زدن ، زنجیر زدن و ...." ان شاالله که خداوند اجری برابر با جهاد در راه خدا برایتان بنویسد و فردای قیامت ائمه اطهار شفاعتتان کنند..

یک خسته نباشید ویژه خدمت گروه تعزیه عاشقان ابا عبدالله که قیام عاشورا را بار دیگر(در حد توان) به تصویر کشیدند..

یاعلی

التماس دعا..



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،
:: برچسب‌ها: خداقوت,

نوشته شده توسط فتاح زاده در چهار شنبه 21 آبان 1398


لبیک یا خامنه ای...



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،
:: برچسب‌ها: لبیک, , ,

نوشته شده توسط فتاح زاده در دو شنبه 24 شهريور 1393


داعش...

siMXj6LD_535.jpg

در پي شکست سنگین گروهک تروريستي «دولت اسلامي عراق و شام» موسوم به "داعش" در برابر ارتش عراق در سامراء، اين گروهک در جديدترين بیانیه خود مدعی شد که ارتش عراق با همدستی "سپاه قدس" و "سپاه بدر" توانستند در این جنگ پیروز شوند.
با نقشه "قاسم سلیمانی" در سامرا شکست خوردیم!
به گزارش جهان به نقل از شیعه آنلاین، در همين راستا «أبوبکر البغدادی» سرکرده گروهک تروريستي "داعش" در عراق در اين بيانيه گفت: ارتش عراق با نقشه و همدستی گروه "قاسم سلیمانی" توانست برما چیره شود و گرنه ما قرار بود اماکن ديني "رافضي"ها را با خاک یکسان کنيم!
 
وي در ادامه افزود: سپاه ایران مانع از آن شد که نقشه ما عملی شود. ما بزودی انتقام مجاهدين خودمان را از ایران می گیریم.
 
گفتني است، رسانه هاي عراقي از شکست سنگين نيروهاي گروهک تروريستي "داعش" در سامرا خبر داده و اعلام کردند که بيشتر مناطق اين شهر که به دست تروريست ها افتاده بود، پاکسازي شده است.
2336408_440.jpg
به گزارش سرويس بين‌‌الملل باشگاه خبرنگاران به نقل از شبکه خبری العالم، یک گروه مسلح در سوریه از تشکیل فرقه ای به نام "خشم علوی" و آمادگی کامل آن برای دفاع از عراق و مقابله با گروهک موسوم به دولت اسلامی در عراق و شام (داعش) خبر داد.
 
سخنگوی این گروه در یک فایل ویدیویی که در برخی پایگاههای اجتماعی منتشر شده و شبکه "سی ان ان" هم آن را پخش کرد، گفت: "جهان امروز با توطئه های تکفیری نژادپرستانه به رهبری شیطان بزرگ روبروست، ما بارها در محافل متعدد در باره آن هشدار دادیم اما هشدارهای ما بی نتیجه بود".
 
کسی که این بیانیه را قرائت می کرد، از تشکیل گروهی متشکل از افراد داوطلب در قالب تیپ ذوالفقار و تیپ امام حسین (ع) به منظور بازگرداندن امنیت و شادی به ملت عراق است، خبر داد.
 
وی افزود: این گروه متشکل از 7 هزار نفر است که همگی آماده جنگ هستند و برای دفاع از عراق در برابر تروریست های داعش و دیگر گروه ها آمادگی کامل دارند.
 
سخنگوی این گروه مسلح سوری خاطرنشان کرد که داعش و حامیانش بدانند که گروه خشم علوی، زمین را در زیر پای آنان به لرزه در خواهد آورد.
ghasem-soleymani-2-1024x741.jpg
داعش: بعد از تخریب کربلا و نجف به سمت مشهد ایران خواهیم رفت + پاسخ حاج قاسم سلیمانی
 
به گزارش مصاف به نقل از شیعه آنلاین، در چند روز گذشته گروهک تروریستی - تکفيري «دولت اسلامي عراق و شام» موسوم به "داعش" در تهدیدات گسترده ی خود مدعی شده بود که قصد دارد عتبات عالیات در عراق را با خاک یکسان کند، از این رو بسیاری از محبین اهل بیت علیهم السلام از تمامی نقاط جهان به عراق آمده اند تا که از مراقد شریف دفاع و حمایت کنند.
از همین رو گروهک "داعش" خطاب به تمامی شیعیان نوشت: "رافضي"ها بدانند که هدف ما تخریب نماد شرک آلود در نجف، کربلاء و سامرا است. بدانید که بعد از تخریب این نمادها در عراق به ایران خواهیم آمد و مشهد ایران را با خاک یکسان خواهیم کرد.
 
نکته لازم به ذکر این است که "داعش" مدعی شده که از تحرکاتی که در مشهد درحال شکل گیری است حمایت می کند. "داعش" همچنين اعلام کرد: ما از گويندگان «علیکم بالمشهد» (شما را به مشهد توصيه مي کنيم)، حمایت می کنیم. 
گفتني است، برخي از چهره هاي اهل تسنن، در سال هاي...
 
گفتني است، برخي از چهره هاي اهل تسنن، در سال هاي گذشته به اهل سنت توصيه کرده بودند که توجه خاصي به مشهد داشته باشند و بيشتر در اين شهر رفت و آمد و حضور داشته باشند.
 
 
 
در پایان "داعش" از تمامی مسلمانان درخواست کرد که برای تطهیر زمین از "رافضي"ها بسیج شوند، تا هر چه سریعتر اسلام اصیل در جهان جریان یابد.
 
 
 
پیام سردار حاج قاسم سلیمانی به داعش به نقل از هجرت نیوز:
 
سردار سرافراز سپاه اسلام حاج قاسم سلیمانی افزودند:
 
 
 
"اگر پایتان به حرم سید الشهدا علیهم السلام برسد با کسب اجازه از مقام عظمای ولایت فرماندهی کل قوا حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای کربلای جدیدی را رقم خواهیم زد که تاریخ به خود ندیده باشد و نماز ظهر را با سربازان امام خامنه ای به جماعت در بقیع می خوانیم."
 


:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،
:: برچسب‌ها: سردار حاج قاسم,

نوشته شده توسط فتاح زاده در چهار شنبه 28 خرداد 1393


حمله داعش به کربلا / اولین اقدام ارتش عراق در موصل ناکام ماند

گروه داعش، که کنترل موصل را در دست گرفته تلاش می‌کند تا با راه اندازی جنگ داخلی در عراق اوضاع منطقه را بحرانی کند. در آخرین تحولات تلاش داعش برای حمله به کربلا ناکام ماند.

به گزارش الف به نقل از رسانه‌های عراقی، عناصر گروه تروریستی موسوم به «دولت اسلامی عراق و شام»(داعش) پس از ناکامی‌ چند روز پیش در اشغال شهر سامرا، به شهر موصل در استان نینوا هجوم بردند و امروز موفق شدند، استانداری، فرودگاه و چند بخش مهم دیگر در نیمه شرقی این شهر را تصرف کنند.

الجزیره عراق نیز به نقل از اثیل النجیفی، استاندار موصل خبر داده که بخش اعظم موصل در اختیار تروریست‌های داعش است. منابع خبری می‌گویند که فرودگاه و استانداری موصل تحت کنترل داعش است و این گروه سعی دارد تا به سمت سایر شهرهای عراق پیشروی کند. این گروه در هفته گذشته نیز به شهر سامرا حمله کرد که با واکنش ارتش عراق از این شهر خارج شد.

در همین حال اتحادیه عرب از دولت عراق حمایت کرد و نیروهای امنیتی سلیمانیه در عراق به حالت آماده باش در آمدند تا مانع از پیشروی گروه داعش به مناطق کرد نشین شمال عراق شوند. همچنین منابع امنیتی در عراق اعلام کردند که حمله این گروه به کربلا ناکام ماند.

فرار ۱۴۰۰ زندانی از زندانهای موصل
در پی سیطره داعش بر شهر موصل،۱۴۰۰ نفر از زندانیان زندان‌های «بادوش»، «تسفیرات» و «مبارزه با تروریسم» در این شهر موفق به فرار شدند. این اقدام پس از حمله داعش به این دو زندان بود. اما نیروهای امنیتی عراق در حال تلاش برای بازپس‌گیری این دو زندان از دست داعش هستند.

حمله داعش به کردستان عراق و کیفیت واکنش رهبران کرد علیه تروریست‌ها
در پی حمله گروه تروریستی «داعش» به شهر موصل، سخنگوی نیروی نظامی منطقه کردستان عراق موسوم به «پیشمرگه» از آمادگی این نیروهای برای مقابله با داعش خبر داد.

آوارگی ساکنان موصل
ساکنان شهر موصل در پس سیطره داعش بر این شهر آواره شده‌اند و از بیم جانشان در حال فرار از شهر هستند.

هزاران شهروند از ساکنان موصل به سوی دو استان «اربیل» و «دهوک» در کردستان عراق فرار کرده‌اند و برخی از آنها از شب گذشته محل زندگیشان را ترک کرده‌اند.


معاون وزیر خارجه آمریکا امروز به عراق می‌رود

«عراق پرس» نوشت: «مری هارف» سخنگوی وزارت خارجه آمریکا اظهار داشت که امروز سه‌شنبه «بریت مک گورک» معاون وزیر خارجه این کشور به عراق سفر خواهد کرد تا با مقامات کردستان عراق درباره ازسرگیری روابط اربیل- بغداد گفت‌وگو کند.

مری هارف گفت که مک‌گورک به محض ورود به عراق اوضاع سیاسی و امنیتی این کشور را با مقامات این کشور بررسی خواهد کرد و با طیف‌های سیاسی مختلف عراق برای حل بحران موصل و تشدید حملات تروریستی در عراق گفت‌وگو خواهد کرد. در این گزارش هیچ اشاره‌ای به طرف هایی که قرار است معاون وزیر خارجه آمریکا با آنها دیدار کند نشده است.

استاندار نینوا نگریخته است
برخی منابع رسانه‌ای از فرار «اثیل النجیفی» استاندار نینوا خبر دادند و اعلام کردند که وی به اربیل رفته است. او برادر «اسامة النجیفی» رئیس پارلمان عراق است که امروز طی بیانیه‌ای از مردم موصل خواسته بود از شهر خود دفاع کنند. اما لحظاتی پیش این خبر تکذیب و اعلام شد که وی در داخل نینواست و به دنبال یافتن راهکاری برای مهار بحران این استان است.

رئیس پارلمان عراق: بالگردهای نظامی فرودگاه شرقاط به دست تروریست‌ها افتاده است
«اسامة النجیفی» رئیس پارلمان عراق و برادر «اثیل النجیفی» استاندار نینوا در نشستی خبری اعلام کرد که سران سیاسی عراق به زودی نشستی فوق‌العاده درباره اوضاع امنیتی کشور در پی سقوط استان نینوا برگزار خواهند کرد. وی در ادامه گفت که بغداد برای بازپس‌گیری موصل از دست تروریست‌ها باید به نینوا نیرو اعزام کند.

نجیفی اظهار داشت که تروریست‌های مسلح بر فروگاه نظامی «الشرقاط» در صلاح‌الدین نیز سیطره یافته‌اند که در آن بالگردهای نظامی وجود دارد. رئیس پارلمان عراق در ادامه خواستار تحقیق فوری درباره دلیل عقب‌نشینی فرماندهان امنیتی و اعزام فرماندهانی بالیاقت و شایسته به استان نینوا شد.

واکنش مالکی به پیشروی‌های داعش در مناطق کردنشین
«مالکی» نخست‌وزیر عراق خواستار اعلام حالت فوق‌العاده در عراق از سوی پارلمان این کشور و بازسازی ساختار ارتش شد. وی همچنین از سازمان ملل، اتحادیه اروپا و اتحادیه عرب خواست تا به عراق برای مبارزه با تروریسم کمک کنند.

ساعاتی بعد ارتش عراق عملیات نظامی خود را برای آزادی موصل آغاز کرد . اما خبرگزاری آناتولی خبر داد که این اقدام ارتش ناکام ماند. همزمان در کرکوک اعلام حکومت نظامی شد و عشایر برای مقابله با داعش در نینوا تجمع کردند.

خبرگزاری سی‌ان‌ان ترک اعلام کرد که ۲۸ راننده ترک‌تبار در موصول به گروگان گروه داعش درآمده‌اند. پیشتر گزارش شده بود که ۲۸راننده خودروهای انتقال سوخت ترکیه که از بندر «اسکندرون» به نیروگاه برق موصل گازوئیل انتقال می‌دادند به وسیله گروهک تروریستی داعش به گروگان گرفته شده‌اند.

نیروهای پیشمرگه در کرکوک به کمک دولت بغداد می‌روند
گروه‌هایی از نیروهای پیشمرگه کرد از منطقه الحویجه در کرکوک با هماهنگی با دولت عراق برای مقابله با تروریست‌ها وارد عمل خواهند شد.

عناصر گروه تروریستی موسوم به «دولت اسلامی عراق و شام»(داعش) پس از ناکامی‌ چند روز پیش در اشغال شهر سامرا، به شهر موصل در استان نینوا هجوم بردند و امروز موفق شدند، استانداری، فرودگاه و چند بخش مهم دیگر در نیمه شرقی این شهر را تصرف کنند.

رئیس پلیس «صلاح الدین» برکنار شد
در آخرین تحولات رئیس پلیس «صلاح‌الدین» در پی قشون‌کشی داعش به این استان برکنار شد.

وزارت دفاع عراق: نیروهای مسلح در پادگان «التاجی» برای جنگ با داعش تجمع کنند
پادگان التاجی در استان صلاح الدین، به عنوان مرکز تجمع نیروهای ارتش عراق برای حمله به موصل و بازپس‌گیری این شهر از دست گروه داعش، اعلام شد



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،
:: برچسب‌ها: داعش,

نوشته شده توسط فتاح زاده در چهار شنبه 28 خرداد 1393


··اربعین·· در راه است......

محرم و صفر امسال هم چون سال های پیش در حال گذر است

عاشــــــــــــــــــورا آمد و رفت ....

اربعین هم میآید و می رود.....

روزهــــــــــــا

ماه هــــــــــــا

سال هــــــــــــا

در حال تغییر وگذرند....

اما این من هستم که همچونان در خواب زمستانی خویش فرو رفته و ثابت مانده ام

این روز های می آیند تا در من تغییری ایجاد کنند وگرنه...



قافله ی اسیران کربــــــــــــلا

اکنون بعداز 40روز سختی و رنج اسارت

فرصت آن رسیده که بگذارید بغض های در گلو مانده بترکند

دل سبک کنید از داغ بزرگ ظهر عاشــــــــــــورا

زیـــنـــــب جان اربعین حسینتم رسید

(تسلیت مارا بپذیر)

خود را آماده کن برای خطبه ای دیگر

تا شاید در جان این مردم اثر کند تا نکند دوباره عاشورایی دیگر برای مهـــدی(عـــج) جانت اتفاق افتد

در روایتى که «شیخ طوسى» از امام حسین(ع) نقل کرده چنین آمده است:

نشانه هاى مؤمن پنج چیز است:

1. بجاى آوردن پنجاه و یک رکعت نماز (17 رکعت نماز واجب و 34 رکعت نافله)

2. زیارت اربعین (امام حسین)

3. انگشتر به دست راست نهادن

4. پیشانى را به هنگام سجده بر خاک گذاردن

5.بسم اللّه الرّحمن الرّحیم را در نماز بلند گفتن.

 

 

زیارت امام حسین(ع) و زیارت اربعین از اعمال حسنه اربعین حسینی عنوان شده‌اند.

-------------------------------------------------------------------------------------------------------

آقا جان اربعین پدرتان را به شما تسلیت میگویم

باز هم که امروز نیامدی

ولی من....

باز

··••● به انتظــــــار می ایـــســـتم تا بیـــایــــــــــــی●••··



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،
:: برچسب‌ها: اربعین,

نوشته شده توسط فتاح زاده در دو شنبه 18 آذر 1392


چهل روز گذشت...

 

چهل روز گذشت..

چهلمین درگذشت  برادرتان آقای کرامت انصاری را  به شما ( آقای بهرام انصار ی )  و خانواده محترم تسلیت عرض میکنم و آرزوی صبر و سلامتی برایتان دارم

از خداوند منان خواستاریم که به شما صبرعطا نماید

مشیت الهی بـر ایـن تعلق گرفـته کـه بهار فرحناک زندگی را خـزانـی ماتمزده بـه انتظار بنشیند و این ، بارزترین تفسیر فلسفـه آفـرینش درفـراخـنای بـی کران هـستی و یـگانه راز جـاودانگی اوسـت....

رحم الله من یقرأ فاتحه مع الصلوات



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،
:: برچسب‌ها: تسلیت,

نوشته شده توسط فتاح زاده در دو شنبه 18 آذر 1388


کوفی........

کوفی بودن یعنی ، امام رو دوست داشتن ولی در امتحان و فتنه ی " زر و زور و تزویر " رد شدن ...


کوفی بودن یعنی منفعت کوتاه مدتی رو فدای مصلحتی بسیار بزرگتر کردن ...

کوفی بودن یعنی اینکه روز اول تشنه و راه گم کرده به امام رسیدن و سخاوتمندانه سیراب شدن ولی آب رو بر همون امام و خانواده اش بستن ...

کوفی بودن یعنی دوازده هزار دعوتنامه نوشتن ، ولی سی هزار نفر سرباز رو برای محاصره کردن او گسیل داشتن ...

کوفی بودن یعنی حرف زدن و پای حرفت نموندن؛ شعار دادن ولی عمل نکردن ؛ عهد بستن ولی پیمان شکستن ...

کوفی بودن یعنی بهترین انسان روی زمین رو دعوت کردن ولی در کنار بدترین و شقی ترین انسانها ایستادن ...

کوفی بودن یعنی قلباً با امام بودن ولی شمشیر بر علیه امام کشیدن ...



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،

نوشته شده توسط فتاح زاده در پنج شنبه 7 شهريور 1392


نماز

 

در حال نماز و قنوت ایستاده بود.

عراق ها به پشت درب اردوگاه آمده بودند و با باتوم به نرده های آهنی می کشیدند.

می گفتند، نمازت را تمام کن. در حالی که آن بچه در حس خودش بود.

و نماز می خواند. عراقی ها وارد اردوگاه شدند و اطراف این اسیر می چرخیدند.

نگاهش می کردند که چرا نماز و قنوتش را نمی شکند.

نماز این اسیر که تمام شد. عراقی ها دو دست او را به پنچره اردوگاه بستند،

و با باتوم و میلگرد آنقدر زدند تا مچ های دو دستش شکست، سپس رهایش کردند و

فردای صبح دوباره روی دست های شکسته اش ضربه می زدند و آن را حسابی خرد کردند.

آن رزمنده به گوشه اردوگاه آمد و به نماز ایستاد. که عراقی ها پس از پایان نماز،

او را به سمت فاضلاب دستشویی بردند، بعد هلش دادند...

و سرش را با چوب زیر فاضلاب کردند...

راستی تمام این شکنچه ها به خاطر دو رکعت نماز بود.



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،

نوشته شده توسط فتاح زاده در پنج شنبه 7 شهريور 1392


غروب 29 رمضان، هلال ماه شوال قابل رویت نیست

غروب 29 رمضان، هلال ماه شوال قابل رویت نیست

تیم‌های استهلال از غروب روز 29 رمضان در آسمان‌ ایران به‌دنبال ماه خواهند بود.

عضو ستاد استهلال دفتر مقام معظم رهبری در گفت‌وگو با همشهری گفت: برای همه ماه‌ها تیم استهلال تشکیل می‌شود ولی ماه‌های رجب، شعبان، رمضان و شوال به‌دلیل اعتکاف، نیمه شعبان، روزهای قدر وعید فطر اهمیت بیشتری دارد.

سید محسن قاضی میرسعید گفت: شرایط فعلی ماه در مدار به‌گونه‌ای است که برای نیم‌کره شمالی، عرض دایره البروج منفی است. به‌عبارت دیگر در زمان مقارنه، ماه 5درجه از پایین خورشید رد می‌شود.

هلال‌هایی که عرض دایره البروجی‌شان منفی است برای رویت شرایط سختی دارند. نکته دیگر رویت ماه شوال امسال این است که ماه در حوالی اوج قرار گرفته است؛ یعنی قرار گرفتن ماه در اوج باعث خواهد شد که هلال ماه به زمان بیشتری نیاز داشته باشد تا از خورشید فاصله بگیرد. این فاصله گرفتن از خورشید را همان جدایی زاویه‌ای می‌نامیم که بخش روشن ماه را تشکیل می‌دهد. این موضوع را برای هلال رمضان و شوال و ذی‌ القعده خواهیم داشت. این مشکل برای نیم‌کره شمالی خواهد بود ولی نیم‌کره جنوبی شرایط عکسی را خواهند داشت؛ یعنی‌ماه 5درجه در عرض مثبت قرار خواهد داشت و این عرض باعث خواهد شد که هلال‌ماه در نیم‌کره جنوبی بهتر دیده شود.

وی گفت: براساس بررسی‌های علمی، در غروب 29‌ماه رمضان در جنوب کشور آمریکا و در مرکز آفریقا با چشم مسلح، در آمریکای مرکزی، در تمام نیم‌کره‌جنوبی و جنوب و جنوب غربی قاره آفریقا و ماداگاسکار با چشم غیرمسلح ماه قابل رویت خواهد بود. در شمال آفریقا، تمام اروپا، تمام آسیا و اقیانوسیه تحت هیچ شرایطی در غروب 29رمضان ماه شوال قابل رویت نخواهد بود. بنابراین در ایران در غروب 29رمضان، هلال ماه شوال قابل رویت نخواهد بود.

رکورددار جهانی رویت هلال ماه‌های جوان، در مورد دلیل غیرقابل رویت بودن ماه در غروب 29رمضان در آسیا گفت: اکثر خشکی‌های کره زمین و کشور‌های مسلمان در شمال خط استوا قرار گرفته‌اند. در غروب 29رمضان، اولا از شرق تا غرب کشور‌های اسلامی یعنی از مالزی تا‌ مراکش از عمر‌ ماه بیش از 14 تا 20 ساعت می‌گذرد. این عمر برای چنین هلالی که عرض دایره البروجی آن منفی است و در اوج قرار گرفته، عمر کمی محسوب می‌شود.

بنابراین در زمان غروب 3حالت رخ خواهد داد؛ برای روز 29رمضان در برخی از مناطقی که عرض‌های جغرافیایی بالایی دارند هلال ماه 20 تا 30 دقیقه زودتر از خورشید غروب می‌کند. ماهی که بعد از خورشید غروب کند قابل رویت نیست. در تعدادی از کشور‌ها مثل ایران خورشید و ‌ماه همزمان غروب می‌کند که در این شرایط نیز ‌ماه قابل رویت نخواهد بود.

برای کشورهایی مانند عربستان، یمن و مالزی که در نزدیکی خط استوا قرار دارند‌ ماه با ارتفاع 2 تا 4درجه بعد از خورشید، غروب می‌کند؛ در واقع به قدری این ارتفاع کم است که در نور بسیار زیاد زمان غروب خورشید با قوی‌ترین ابزارها هم ماه قابل رویت نخواهد بود. وی گفت: رویت ماه شوال امسال یک تبصره دارد. طبق برخی از فتاوا اگر هلال ماه شوال را بتوان در روز و پیش ازغروب خورشید و با چشم مسلح دید آن روز پایان ماه رمضان خواهد بود.

در شرایط خوب آب و هوایی، در مناطق کوهستانی با داشتن ابزار اپتیکی بسیار قوی محتمل است که هلال ماه قبل از غروب خورشید بین ساعات 5 تا 7 بعدازظهر رویت شود. دلیل علمی آن این است که این دو جرم، یعنی خورشید و‌ ماه که تقریبا با هم غروب می‌کنند در مناطق مرتفع، با کمی اختلاف از هم دیده می‌شوند. هرقدر از افق دور شویم لایه جو رقیق‌تر می‌شود و احتمال اینکه برخی از اجرام آسمانی از جمله ماه را با ابزار پیدا کنیم وجود دارد. بنابراین احتمال اینکه هلال را قبل از غروب ببینیم به لحاظ علمی وجود دارد اما امسال به‌دلیل وجود ریز‌گردها و ضعیف بودن هلال ماه احتمال رویت آن در غروب 29رمضان بسیار کم است.

با این حال تیم‌های استهلال موظف به رصد هستند. نتایج رصد این گروه‌ها گزارش و تجزیه و تحلیل خواهد شد.سید محسن قاضی میرسعید با اشاره به اینکه فعل دیده شدن در مورد استهلال ماه شوال باید صورت بگیرد، گفت: در عربستان معیار متفاوتی برای اعلام ماه جدید دارند. پس از مقارنه اگر در مکه معظمه پس از غروب خورشید هلال بالای افق باشد، هرچند قابل رویت نباشد، فردای آن روز اول ماه جدید خواهد بود. لذا احتمال اینکه پنجشنبه را عید اعلام کنند زیاد است. در تقویم ام‌القرای عربستان، قرار نبود چهارشنبه روز اول ماه رمضان باشد ولی بعد متوجه اشتباهشان شدند و آن را درست کردند.

با احتمال بسیار کم شاید بخواهند در پایان ماه هم تغییر ایجاد کنند. دلیل اختلاف ما با آنها در تفاوت ملاک‌ها و شرایط استهلال است.وی که از سال2002 نفر اول در جهان در رصد ماه‌های جوان است، در مورد ارتباط ستاد با کشور‌های دیگر برای استهلال گفت: معمولا کشورهای عربی از عربستان پیروی می‌کنند لذا احتما اختلاف آنها با ما حداقل یک روز خواهد بود. وی با اشاره به اینکه از غروب 29رمضان بیش از 200تیم در سراسر کشور به رصد خواهند پرداخت، گفت: گروه‌های استهلال در ارتفاعات شمال شرق کشور، سراوان، سیستان، چابهار، لامرد در جنوب شیراز، اهواز، دزفول و کردستان، ارتفاعات شیرکوه، دماوند، توچال و... مستقر خواهند شد.



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،

نوشته شده توسط فتاح زاده در یک شنبه 13 مرداد 1392


چرا اعلام اثبات حلول ماه شوال و عید فطر ، دیر وقت انجام شد؟

پرسشی که این روزها دوستان و همکاران از بنده میپرسند اینه که چرا عید فطر اینقدر دیر اعلام شد؟ هلال ماه که موقع غروب دیده میشه پس چرا آخر شب اعلام عید شد؟


برای پاسخ به این پرسش ، باید رویدادهایی روز شنبه ستاد استهلال رو توضیح بدم اما قبل از ورود به اینکار ذکر دو نکته ضروری است. اولا" موضوع رویت هلال از دو جنبه ی نجومی و فقهی قابل بررسی است. وظیفه ی رصدگران فقط کار کردن در بخش نجومی رویت هلال است. ما نه دخالتی در بخش فقهی داریم و نه وظیفه ای. شاید زمانی برسه که هلالی رو ببینیم اما در بخش فقهی این رویت نتونه حجت شرعی لازم برای اثبات اول ماه رو تامین کنه و برعکس ، شاید زمانی ما هلالی رو نتونیم ببینیم اما بنا به دلایل دیگر حجت شرعی لازم برای اثبات اول ماه تامین بشه. این موارد مرتبط با تخصص ما نیست و نباید در محافل نجومی مورد بحث قرار بگیره.

ثانیا" به نظر میرسه برخی از استانداردهایی که تاکنون مورد توجه و نظر کارشناسان محترم رویت هلال بوده باید مورد بررسی و تجدید نظر قرار بگیره. یکی از این موارد مدت زمان رویت هلال توسط رصدگران است. قانون نانوشته ای تا بحال داشتیم که یه حداقل زمان ( مثلا" 30 ثانیه ) برای رویت هلال قائل است. این حداقل برای این وضع شده بود تا هر گونه تردید و ابهام رصدگران در مورد رویت هلال برطرف بشه. اصل این قاعده ( لزوم به اطمینان رسیدن رصدگر ) درست است اما در عین حال باید دید که چه کسی رصد رو انجام داده و چه سابقه ای در رویت هلال داره؟ یادمه وقتی که برای رصد هلال رمضان 1423 به شیراز سفر کرده بودم استاد ارجمند جناب آقای مهندس میر سعید هم در استان کرمان برای رویت این هلال اقدام کردند و موفق شدند به مدت 4 ثانیه هلال ماه رمضان رو رویت کنند. در گفتگوی تلفنی که با جناب میر سعید داشتم به ایشون عرض کردم 4 ثانیه رویت آقای میر سعید معادل چندین دقیقه رصد بنده و یا دیگر رصدگران است چرا که تجربه در این میان ، بسیار بسیار اهمیت داره. با این مقدمه رویدادهای روز شنبه در ستاد استهلال رو مرور میکنم.

بنا بر هماهنگی قبلی صبح روز شنبه در ستاد مستقر شدم. هماهنگ شده بود که جنابان آقایان مهندس میر سعید ، دکتر موحد نژاد و دکتر سمیعی هم بعد از ظهر تشریف بیارن. جناب مهندس رستمی هم متاسفانه درگیر بیماری پدر بزرگوارشون بودند و نمیتونستند در ستاد باشند ( در همین جا از همه ی دوستان میخوام برای شفای عاجل ایشون یه سوره ی حمد قرائت کنند ). اول صبح چند تماس تلفنی با برخی رصدگران داشتم. از فرصت استفاده کردم و مقدمات برنامه ی بعد از ظهر رو فراهم کردم. مختصات هلال برای دقایق قبل از غروب در تهران رو هم آماده کردم تا در صورت مساعد بودن شرایط جوی ، در ستاد استهلال و با دوربین 20 در 80 برای رویت هلال تلاش کنم.

اولین خبر رو پیش از ظهر از آقای عباس احمدیان دریافت کردم. آقای احمدیان که از رصدگران کارکشته در رویت هلال ( بخصوص رویت در روز ) هستند و رکوردهایی در این زمینه دارند تماس گرفتند و گفتند با تلسکوپ از آسمان عکس گرفتند و سپس در پردازش تصویر تونستند هلال رو آشکار کنند. این عکسها با پست الکترونیکی بدستم رسید. تشخیص هلال در این عکسها قدری دشوار بود.

طبق پیش بینی فنی و کارشناسی یکی از رصدگران هلال که در زمینه ی هواشناسی هم تخصص دارند ، شرایط جوی در اکثر مناطق کشور رو به وخامت بود و به مرور پوشش ابر و غبار حکمفرما میشد. این پیش بینی خیلی زود محقق شد. مهمترین تاثیر شرایط جوی این شد که تا ساعت 17 هیچ خبری در ستاد نبود و هیچ گزارشی دریافت نشده بود. تصمیم گرفته شد اگر تا حدود ساعت 17 رصدگران با ستاد تماس نگیرند ، ما تماس بگیریم و وضعیت رو جویا بشیم.

ساعت کمی از 17 گذشته بود که اولین گزارش دریافت شد. 3 رصدگر مستقر در ارتفاعات گیان ( جاده قم – تفرش ) موفق شده بودند هلال رو بمدت نیم ساعت و بطور متناوب با تلسکوپ 8 اینچ رویت کنند. مشغول صحبت با این دوستان و ثبت گزارش اونها بودم که گزارش سایت مارشینان اصفهان هم رسید. 4 رصدگر مستقر در این سایت موفق به رویت هلال شده بودند. در هر دوی این گزارشها رصدگران دقایقی قبل از اطمینان کامل ، هلال را می دیده اند اما بدلیل عبور مکرر لایه های نازک ابر از روی هلال ، مدت زمان رویت آنان آنقدر کوتاه میشد که نتوانسته بودند به اطمینان قلبی برسند اما با بهبود شرایط هر 7 نفر مطمئن به رویت هلال شدند که البته در همین حالت نیز ، هر بار رویت آنان بیشتر از 6 تا 7 ثانیه نبوده است و هلال مجددا" زیر لایه ای نازک از ابر قرار میگرفته. سومین گزارش با شرایطی مشابه از شهر جدید صدرا واقع در شمال شیراز دریافت شد که حکایت از موفقیت 2 رصدگر در رویت هلال داشت.

تا حدود ساعت 18:30 دست تنها بودم و اساتید محترم تشریف نیاورده بودند. کار تحلیل این سه گزارش رو شروع کردم. در این تحلیل از عکسهای ارسالی آقای احمدیان هم استفاده شد. جناب موحد نژاد و جناب سمیعی هم تشریف آوردند. مجددا" با هر سه گروه صحبت کردند. نکته ی مهم و در خور توجه در مورد این گزارشها این بود که هر سه رصد در محدوده ی زمانی 16:30 تا 17:30 انجام شده بود و طول کمانی که رصدگران گزارش میکردند خیلی نزدیک به هم ( از حداقل 90 درجه تا حدود 120 درجه ) بود. عکسهایی که آقای احمدیان ارسال کرده بودند نیز کمانی با همین حد و اندازه ( البته قبل از ظهر ) رو نشان میداد. بنده اعتقاد داشتم این سه گزارش ، هر یک دیگری رو تایید میکنه. رصدگرانی که گزارش کرده بودند ، کاملا" شناخته شده و متخصص بودند و توصیفات اونها از هلال مشابه هم بود.

گزاش دیگری از لامرد ( جنوب استان فارس ) دریافت شد که حکایت از موفقیت 2 رصدگر در رویت هلال با تلسکوپ 5 اینچ داشت. همچنین گزارش دیگری نیز از کمیجان استان مرکزی دریافت شد که سه رصدگر موفق به رویت هلال با تلسکوپ شده بودند. در این دو گزارش ، رصدگران مطمئن بودند که هلال را دیدند اما به نظر میرسید در روش کارشون و یا در نوع گزارش دهی مشکلی وجود دارد. به عنوان مثال رصدگران محترم کمیجان هر یک طول کمانی بسیار متفاوت از دیگری بیان میکردند. شاید این موضوع در اثر استرس و خوشحالی ناشی از رویت هلال ایجاد شده باشه اما هر دلیلی که وجود داشت ، این اختلاف روایتها باعث میشد که گزارش ارزنده ی دوستان قدری تضعیف بشه. رصدگران پر تلاش لامرد برای رویت هلال عازم کوهستان شده بودند و موقع صحبت با بنده تذکر میدادند که موقعیت استقرار کنونی آنان خطرناک است. مدت زمانهای رویت هر یک از این دو بزرگوار نیز بسیار کوتاه بوده است. هر دو به رصد خود اطمینان داشتند اما این گزارش در مقایسه با سه گزارش اول ، قدری ضعیفتر به نظر میرسید.

نکته ی دیگری که باید به آن میپرداختیم این بود که چرا از خیل عظیم رصدگران و گروههای که برای رویت هلال اقدام کرده اند فقط سه گزارش مثبت دریافت شده ؟ به هر کسی بگویند از بین بیش از 150 گروه ، فقط سه گروه موفق به رویت هلال شده است ، اولین چیزی که به ذهن او خطور میکند این است که شاید آن سه گروه دچار خطا و اشتباه شده باشند. پس ما باید بررسی میکردیم تا ببینیم دلیل عدم موفقیت دیگر گروهها چیست؟

تا زمان تنظیم گزارش اولیه ، گزارش بیش از 115 گروه مبنی بر عدم رویت هلال دریافت شده بود. نگاهی گذرا به فهرست این گروهها نشان میداد که تقریبا" تمامی گروههای ممتاز و درجه اول ستاد استهلال ، بدلیل مواجه شدن با شرایط نامناسب جوی اعلام عدم رویت هلال کرده اند. در 21 موردی هم که آسمان صاف بوده است ، رصدگران یا ابزار مناسب نداشته اند و یا از تجربه ی کافی برای رویت هلال در روز برخوردار نبوده اند. نتیجه اینکه ، عدم رویت هلال در این گروهها نمیتونست مانعی برای پذیرش سه گزارش قم ، اصفهان و شیراز باشه.

این تحلیلها تا حدود ساعت 20:30 بطول انجامید. در حالیکه گزارش اولیه میرفت تا با سه گزارش مثبت ، 2 گزارش مشروط و 115 گزارش منفی تنظیم و ارائه بشه ، گزارش دیگری ارائه شد که از شهرستان خوی (  شمال آذربایجان غربی ) ارسال شده بود. من این برگه رو دیده بودم اما چون مشغول نوشتن گزارش نهایی بودم فکر میکردم دوستان دیگر با این رصدگران تماس خواهند گرفت. بنا شد پس از تماس با این گروه ، گزارش جمع بندی و ارسال بشه. تماس گرفتم و صحبت کردم. رصدگران گزارش میدادند که مقارن غروب خورشید و بعد از غروب موفق به رویت هلال با تلسکوپ شده اند. این رصد از جنبه های مختلف حائز اهمیت بود زیرا اولا" در شمالی ترین بخش کشور و ثانیا" مقارن غروب خورشید و بعد از غروب انجام شده بود. اساتید هم با این رصدگران صحبت کردند. مختصات رصدگاه رو بصورت تقریبی بدست آوردیم و پارامترهای هلال و خورشید رو با اونچه که رصدگران مشاهده کرده بودند تطبیق دادیم. موردی برای ایراد وارد کردن به گزارش پیدا نکردیم الا اینکه رصدگران رو نمی شناختیم. خود رصدگران گله مند بودند که چندین ساله دارن در عرصه ی رویت هلال رمضان و شوال فعالیت میکنند اما حمایت چندانی از اونها بمل نیومده.

گزارش نهایی شامل 3 گزارش رویت در روز ، یک گزارش خوی ، گزارشهای لامرد و کمیجان ، گزارشهایی که خود رصدگران اطمینان قطعی به رویت خود نداشتند ( برای بیان اینکه حتی به این گزارشها نیز توجه شده است ) ، جدول گروههایی که اعلام عدم رویت هلال کرده بودند و نظریه ی کارشناسان حاضر در ستاد استهلال ، آماده و از طریق مسئولین محترم به محضر مقام معظم رهبری مد ظله العالی تقدیم شد. در حالیکه منتظر دریافت نظر معظم له بودیم از اصفهان خبرهای جدید رسید. گروه آقای احمدیان هم موفق به رویت هلال شده بودند. رصدگران دولت آباد هلال را در پردازش تصویر آشکار کرده بودند و در نجف آباد ، هلال ماه در لحظاتی قبل از غروب ماه با دوربین دوچشمی دیده شده بود. این خبرها بلافاصله به دفتر منتقل شد. یک گزارش هم از مناطق کرد نشین دریافت شد دال بر رویت هلال با چشم غیر مسلح که با توضیحات ارائه شده توسط اینجانب ، هموطنان گرامی آن خطه متوجه شدند چار خطا و اشتباه شده اند. غیر از این هیچ گزارش دیگری در مورد رویت با چشم غیر مسلح دریافت نکردیم.

مسئولین ستاد استهلال تماس گرفتند و دستور دادند در مورد گزارش خوی بیشتر کار و بررسی کنیم. مجددا" با این دوستان صحبت شد. یک گزارش مغایر داشتیم که بیان میکرد آسمان خوی تمام ابری بوده است این گزارش میتونست نقض کننده گزارش اول باشه. نکته ی دیگری که باید کنترل میشد این بود که چه کسی رصدگران خوی رو تایید میکند؟

همین کار به ظاهر ساده نزدیک به 2 ساعت بطول انجامید. با ستاد استهلال استان آذربایجان غربی تماس گرفته شد ولی در جریان این رصد نبودند. تلاش کردیم با امام جمعه ی محترم خوی تماس بگیریم اما تلفنهای مکرر ما با شماره همراه ، دفتر و منزل ایشان بدون پاسخ ماند. مسئول استهلال خوی (حجت الاسلام معصومی ) در حال اقامه نماز جماعت بودند و بعد از نماز هم به منبر رفتند. از خود رصدگران پرسیدیم چه کسی با شما و کار شما آشنا است؟ گفتند شخص امام جمعه ی خوی. گفتیم نتوانسته ایم ایشان رو پیدا کنیم. گفتند ما هم اکنون در حال رصد اجرام سماوی هستیم ، الان سریعا" به خوی بازمیگردیم تا امام جمعه رو بیابیم و ایشان با شما تماس بگیرند.

بلاخره پس از تماسهای پی در پی موفق شدیم با حجت الاسلام معصومی صحبت کنیم. در این صحبت معلوم شد که اولا" ایشان این رصدگران رو می شناختند و اونها رو تایید میکردند و ثانیا" گزارشی که در مورد آسمان تمام ابری خوی ارائه شده بود مربوط به زمان بعد از غروب ماه بوده و نه قبل از آن.

با این توضیحات ، دیگر ابهامی در مورد گزارش خوی وجود نداشت و نتیجه به مسئولین ستاد اعلام شد. ساعت 22:30 بود. دقایقی بعد حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای مروی رئیس محترم ستاد استهلال با خبر اثبات حلول ماه شوال برای مقام معظم رهبری مد ظله العالی به محل ستاد بازگشتند.......

همانگونه که ملاحظه میشود ، تاخیر در اعلام اثبات حلول ماه شوال ، ناشی از دقت نظر ویژه ی مقام معظم رهبری مد ظله نسبت به گزارشها و لزوم بررسی همه جانبه ی موضوع بود. بعضی وقتا ممکنه تکمیل ادله ی شرعی برای اثبات حلول ماه نو نیاز به زمان و انجام بررسیهای گسترده داشته باشه. ممکنه تعداد گزارشها کم باشه و یا نحوه ی رویت شدن هلال بگونه ای باشه که نتونه حجت شرعی لازم برای اثبات حلول ماه جدید رو بسادگی فراهم کنه. شاید باورش برای دوستانی که این نوشته رو میخونند سخت باشه که بشنوند بنده و اساتید محترم حاضر در ستاد حدود 10 دقیقه در مورد نوشتن یا ننوشتن فقط یک کلمه ( کلمه ی اکثر ) در بخشی از گزارش کارشناسی گفتگو میکردیم تا بتونیم اولا" حق مطلب رو بیان کنیم و ثانیا" گزارشمون جهت دار نشه و همون چیزی رو که روی داده بیان کنیم ( بی هیچ عرض و منظوری ). شاید بعضیها بگن چرا اینقدر مته به خشخاش میذارین؟ در پاسخ باید بگم بار مسئولیت کسانی که بعنوان کارشناس در ستاد حاضرند بسیار بسیار سنگین است ( مهندس میر سعید یه بار کارش به همین خاطر به بیمارستان کشیده شد و امسال هم بنده دچار گرفتگی و درد شدید عضلانی شدم که هنوز هم ادامه داره ). بحث عمل واجب و یا حرام میلیونها نفر در میان است. نباید کاری سر سری گرفته بشه. وقتی نوشتن و یا ننوشتن فقط یه کلمه میتونه تاثیر مهمی در یه نتیجه گیری بذاره ، حق همینه که اینکار در نهایت دقت انجام بشه. از اونجا که این موضوع بار شرعی سنگینی داره ، وقت گذاشتن برای رسیدگی دقیقتر امری اجتناب ناپذیر است ؛ و این همون چیزی است که برای هلال شوال 1433 روی داد.

به سهم خودم لازمه از تلاش و همت والای تمامی رصدگران محترم هلال تشکر و قدردانی کنم. بحمدالله همه ی ما تونستیم وظیفه ای که بر عهده داشتیم انجام بدیم. مهم نیست که کی هلال رو دید و کی ندید. مهم اینه که این موفقیتهای علمی و رصدی متعلق به تمامی اعضای جامعه ی بزرگ و پرتوان رصگران هلال ماه در ایران است. نهالی رو که بزرگانی همچون استاد صیاد با زحمت و مشقت فراوان کاشتند ، امروز تبدیل به درخت تنومند و پر ثمری شده که در خدمت مردم عزیر ایران است.

منبع : http://amehrani.persianblog.ir/post/1278



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،

نوشته شده توسط فتاح زاده در یک شنبه 13 مرداد 1392


اعمال شب اول ماه شوال

شب اول:يكى از شبهاى شريف است و در فضيلت و ثواب عبادت و احياى آن احاديث بسيارى وارد شده،از جمله در روايت آمده:آن‏ شب كمتر از شب قدر نيست،و براى آن چند عمل مستحبّ است:اوّل:غسل كردن هنگامى‏كه آفتاب غروب كرد.دوّم:شب‏زنده‏دارى به نماز دعا و استغفار و درخواست از خدا و بيتوته [شب‏زنده‏دارى]در مسجد.سوم:پس از نماز مغرب و عشا و نماز صبح و نماز عيد بخواند:
اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ وَ لِلَّهِ الْحَمْدُ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا هَدَانَا وَ لَهُ الشُّكْرُ عَلَى مَا أَوْلانَا .
خدا بزرگتر است،خدا بزرگتر است،معبودى جز خدا نيست و خدا بزرگتر است،و خداى را سپاس،و سپاس خداى را بر آنچه ما را بدان هدايت كرد، و او را شكر بر آنچه به ما ارزانى داشت.
چهارم:چون نماز مغرب و نافله آن را خواند،دستها را به جانب آسمان بلند كند و بگويد:
يَا ذَا الْمَنِّ وَ الطَّوْلِ يَا ذَا الْجُودِ يَا مُصْطَفِيَ مُحَمَّدٍ وَ نَاصِرَهُ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْ لِي كُلَّ ذَنْبٍ أَحْصَيْتَهُ وَ هُوَ عِنْدَكَ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ.
اى صاحب نعمت و كرم،اى داراى جود،اى برگزيننده محمّد و اى ياور او،بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست،و بر من بيامرز هر گناهى كه شماره نمودى‏اش،و آن پيش تو در كتابى آشكار است.
پس به سجده رود و در سجده صد مرتبه‏ بگوى:«اتوب الى اللّه»[به سوى خدا مى‏پويم]سپس هر حاجتى كه دارد از خدا بخواهد،كه بخواست خدا برآورده‏ خواهد شد. و در روايت شيخ آمده است كه پس از نماز مغرب به سجده رود و بگويد:
يَا ذَا الْحَوْلِ يَا ذَا الطَّوْلِ يَا مُصْطَفِيا مُحَمَّدا وَ نَاصِرَهُ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْ لِي كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ وَ نَسِيتُهُ أَنَا وَ هُوَ عِنْدَكَ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ
اى صاحب قدرت،اى داراى عطا،اى برگزيننده محمّد و اى ياور او،بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست،و بر من بيامرز هر گناهى را كه مرتكب شدم و آن را فراموش كردم،و آن گناه نزد تو در كتابى آشكار است.
پس صد مرتبه بگويد: اتوب الى اللّه پنجم:امام حسين عليه السّلام را زيارت كند كه فضيلت بسيار دارد،و زيارت مخصوص اين شب در باب‏ زيارات خواهد آمد ان شاء اللّه تعالى ششم:ده مرتبه ذكر«يا دائم الفضل»را كه بيان آن در اعمال شب‏ جمعه گذشت بگويد. هفتم:ده ركعت نمازى كه در شب آخر ماه رمضان گذشت بجا آورد.



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،

نوشته شده توسط فتاح زاده در یک شنبه 13 مرداد 1392


تسلیت

 

انا لله و انا الیه راجعون «و هر از گاه در گذر زمان در گذر بی صدای ثانیه های دنیای فانی،جرس کاروان از رحیل مسافری خبر می دهد که در سکونی، آغازی بی پایان را می سراید»

 چهلمین روز درگذشت (همکارتان حامد پاپی جعفری) را به شما و خانواده محترمشان تسلیت عرض نموده برایشان از درگاه خداوند متعال مغفرت ، برای شما و سایر بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل خواهانم .

 



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،

نوشته شده توسط فتاح زاده در چهار شنبه 9 مرداد 1398


اندکی دعا..

خدایا!فرج مولایمان اقا امام زمان را نزدیک بگردان

خدایا!همه بیماران اسلام رو شفا عنایت بفرما

خدایا!گره از کار همه شیعیان بردار

خدایا!شیعیان را سربلند بگردان

خدایا!همه شیعیان را بیامرز



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،

نوشته شده توسط فتاح زاده در شنبه 29 تير 1392


امام خمینی (ره) از ولادت تا رحلت

در روز بيستم جمادى الثانى 1320 هجرى قمرى مطابق با 30 شهريـور 1281 هجرى شمسى ( 24 سپتامپر 1902 ميلادى) در شهرستان خمين از توابع استان مركزى ايران در خانواده اى اهل علـم و هجرت و جهاد و در خـانـدانـى از سلاله زهـراى اطـهـر سلام الله عليها, روح الـلـه المـوسـوى الخمينـى پـاى بـر خـاكدان طبيعت نهاد .
او وارث سجاياى آباء و اجدادى بـود كه نسل در نسل در كار هـدايـت مردم وكسب مـعارف الهى كـوشيـده انـد. پـدر بزرگـوار امام خمينـى مرحوم آيه الـله سيد مصطفى مـوسـوى از معاصريـن مرحـوم آيه الـلـه العظمـى ميرزاى شيـرازى (رض) که پـس از آنكه ساليانـى چنـد در نجف اشـرف علـوم و معارف اسلامـى را فـرا گرفته و به درجه اجتهـاد نايل آمـده بـود بـه ايـران بازگشت و در خمـيـن ملجأَ مردم و هادى آنان در امـور دينـى بـود. در حـالـيكه بيـش از 5 مـاه از ولادت روح الـلـه نمى گذشت, طاغوتيان و خوانين تحت حمايت عمال حكومت وقت نداى حق طلبـى پـدر را كه در برابر زورگـوئـيهايشان بـه مقاومت بـر خاسته بـود, با گلـوله پاسـخ گفـتـنـد و در مـسير خمـيـن به اراك وى را بـه شهادت رسانـدنـد. بستگان شهيـد بـراى اجراى حكـم الهى قصاص به تهران (دار الحكـومه وقت) رهـسـپار شـدند و بر اجراى عـدالت اصـرار ورزيدند تا قاتل قصاص گرديد
بديـن ترتبيب امام خـميـنى از اوان كـودكى با رنج يـتـيـمىآشـنا و با مفهوم شهادت روبرو گرديد. وى دوران كـودكـى و نـوجـوانى را تحت سرپرستى مادر مـومـنـه اش (بانـو هاجر) كه خـود از خاندان علـم و تقـوا و از نـوادگان مـرحـوم آيـه الـلـه خـوانسـارى ( صاحب زبـده التصانيف ) بوده است و همچنيـن نزد عمه مـكـرمه اش ( صاحبـه خانم ) كه بانـويى شجاع و حق‌جـو بـود سپرى كرد اما در سـن 15 سالگى از نعمت وجـود آن دو عزيز نيز محـروم گـرديد . 

هجرت به قم، تحصیل دروس تکمیلی و تدریس علوم اسلامی 

اندكـى پـس از هجرت آيه الله العظمـى حاج شيخ عبد الكريـم حايرى يزدى ـ رحـمه الله عليه ـ ( نـوروز 1300 هـجـرى شمسـى, مـطابق بـا رجب المـرجب 1340 هجـرى قمـرى ) امام خمينى نيز رهـسپار حـوزه علميه قـم گرديد و به سرعت مراحل تحصيلات تكميلى علوم حـوزوى را نزد اسـاتيد حـوزه قـم طـى كرد. كه مـى تـوان از فرا گرفتـن تـتـمـه مباحث كـتاب مطـول ( در علـم معانى و بيان ) نزد مرحوم آقا مـيـرزا محمـد علـى اديب تهرانـى و تكميل دروس سطح نزد مرحـوم آيه الـله سيد محمد تقـى خـوانسارى, و بيشتر نزد مرحـوم آيه الـله سـيـد عـلى يثربى كاشانى و دروس فـقـه و اصـول نزد زعيـم حـوزه قـم آيـه الـله العظمى حاج شيخ عبدالكريـم حايرى يزدى ـ رضـوان الـلـه عليهـم نام برد .
پـس از رحلت آيه الله العظمـى حـايـرى يزدى تلاش امـام خمينـى به همراه جمعى ديگر از مجتهديـن حـوزه علميه قـم به نـتيجـه رسـيـد و آيه الله العظمـى(رض) به عنـوان زعـيـم حـوزه عـلمـيـه عازم قـــم گـرديـد. در اين زمان, امام خمينـى به عـنـوان يـكـى از مـدرسيـن و مجتهديـن صـاحب راى در فـقـه و اصـول و فلسفه و عرفــان و اخلاق شناخته مى شد . حضرت امام طى سالهاى طولانى در حوزه علميه قـم به تدريـس چنديـن دوره فقه, اصـول, فلسفه و عرفان و اخـلاق اسـلامى در فيضيه, مسجـد اعظم, مسجـد محمـديه, مـدرسه حـاج ملاصـادق, مسجد سلماسى و ... همت گماشت و در حـوزه علميه نجف نيز قريب 14 سال در مسجـد شيخ اعظـم انصــــارى (ره) معارف اهل بـيت و فـقـه را در عاليترين سطـوح تدريـس نمود و در نجف بـود كه بـراى نخـستـيـن بار .مبانـى نظرى حكـومت اسلامـى را در سلسله درسهاى ولايت فـقيه بازگـو نمود.

امام خمینی (ره) در سنگر مبارزه و قیام

روحيه مبارزه و جهاد در راه خـدا ريـشـه در بينـش اعـتـقـادى و تربـيت و محيط خانـوادگى و شرايط سـيـاسى و اجـتماعى طـول دوران زندگى آن حضرت داشـتـه است. مـبارزات ايـشان از آغاز نـوجـوانـى آغـاز و سـيـر تكاملى آن به مـوازات تكـامـل ابـعاد روحى و عـلمى ايـشان از يكـسـو و اوضاع و احـوال سياسـى و اجتماعى ايـران و جـوامع اسـلامـى از سـوى ديگـر در اشكـال مخـتـلف ادامـه يـافـته است و در ســـال 41و1340 ماجراى انجمـنهاى ايالـتى و ولايـتى فرصـتـى پـديـد آورد تا ايـشان در رهبـريت قـيام و روحـانيـت ايـفاى نقـش كنـد و بـديـن تـرتـيـب قـيـام سراسرى روحانيت و ملت ايـران در 15 خـرداد سال 1342 با دو ويـژگـى برجستـه يعنى رهـبرى واحد امام خمـيـنى و اسلامـى بـودن انگـيـزه ها و شعارها و هدفهـاى قيام, سرآغـازى شـد بر فـصـل نـويـن مـبارزات مـلـت ايران كه بـعد ها تحت نام انقلاب اسلامى در جهان شناخـتـه و معرفـى گردید امام خمـيـنـى خاطـره خـويـش از جنـگ بيـن المـلل اول را در حاليكه نـوجـوانى 12 ساله بـوده چنين ياد مـى كند : مـن هـر دو جـنـگ بـيـن المللـى را يادم هست ... مـن كـوچـك بـودم لكـن مـدرسـه مى رفـتـم و سربازهاى شـوروى را در هـمان مركزى كه ما داشـتـيـم در خـمـيـن, مـن آنجا آنهـا را مى ديـدم و ما مـورد تاخت و تاز واقع مى شـديـم در جـنـگ بيـن المـلـل اول. حضـرت امام در جايى ديگر با ياد آورى اسامى بـرخى از خوانيـن واشـرار سـتمگر كه در پناه حكـومت مـركـزى بـه غـارت اموال و نواميـس مردم مى پرداختند مى فـرمايد : مـن از بچگى در جـنـگ بـودم ... ما مـورد زلقـى هـا بـوديـم, مـورد هـجـوم رجـبعلـيـهـا بــوديـم و خـودمان تفنگ داشتيـم و مـن در عيـن حالى كه تـقـريـبا شـايـد اوايـل بلوغم بود, بـچـه بودم, دور ايـن سنگـرهايى كه بـسـتـه بـود نـد در مـحل ما و اينها مى خـواسـتند هجـوم كـنند و غـارت كـنند, آنجا مى رفـتـيــم سنگرها را سركشـى مى كرديـم. كـودتاى رضا خان در سـوم اسفـند 1299 شمسـى كه بنابر گـواهـى اسـناد و مدارك تاريخـى و غـير قابـل خـدشـه بـوسيله انگليـسها حـمايت و سازمانـدهـى شـده بـود هـر چـنـد كـه بـه سلطنت قاجاريه پايان بخشيد و تا حـدودى حكـومت مـلوك الطـوايـفـى خـوانيـن و اشـرار پـاركنـده را محدود سـاخت اما درعـوض آنچـنـان ديكتاتـورى پديد آورد كه در سايـه آن هـزار فامـيـل بر سرنـوشـت مـلـت مظلـوم ايـران حاكـم شدند ودودمان پهـلـوى به تنهايى عهـده دار نقـش سابق خوانين و اشرار گرديد .
در چنين شرايطـى روحانيت ايران كه پـس از وقايع نهـضـت مشروطيت در تنگناى هجـوم بى وقـفـه دولتهـاى وقت و عـمال انگليسى از يكـسو و دشمـنی‌هاى غرب باختگان روشنفـكر مـآب از سـوى ديگر قـرار داشت براى دفاع از اسـلام و حـفـظ موجـوديت خـويـش بـه تكاپـو افـتاد. آيه الـلـه العظمى حاج شيخ عـبدالـكريـم حايرى بـه دعـوت علماى وقت قـم از اراك به ايـن شهـر هجرت كرد واندكـى پـس از آن امـام خـميـنى كه با بـهـره گيرى از استعداد فـوق العاده خـويـش دروس مقـدماتى و سطـوح حـوزه علميه را در خـميـن و ارا ك با سـرعـت طى كرده بود به قـم هجرت كـرد و عملا در تـحكيـم موقعيت حـوزه نـو تاسيـس قـم مـشاركـتى فعال داشت.
زمان چندانـى نگذشت كه آن حضرت در اعداد فضلاى برجـسته اين حـوزه در عرفـان و فلسفه و فقه و اصـول شنـاخته شـد.
پـس از رحلت آيـه اللـه العظمى حايرى ( 10 بهمـن 1315 ه-ش ) حـوزه علميه قـم را خطر انحلال تهـديد مى كرد. عـلماى مـتـعهـد به چاره جويى برخاستند. مدت هشت سال سرپرستى حـوزه علمـيـه قـم را آيات عـظـام :
سيد محمد حجت, سيد صدر الديـن صدر و سيـد محـمـد تقـى خـوانسارى -رضوان الـلـه عليهـم ـ بر عهده گرفتند. در ايـن فاصله و بـخصـوص پـس از سقوط رضاخان, شرايط براى تحقق مرجعيت عظمى فراهـم گرديد. آيه الله العظمى بروجردى شخصيت علمى برجسته اى بـود كـه مـى تـوانست جانشين مناسبـى براى مـرحوم حايرى و حفـظ كيان حـوزه بـاشـد. ايـن پيشنهاد از سـوى شاگردان آيـه الـلـه حايرى و از جمله امام خـمـيـنـى به سرعت تعقيب شـد. شخص امام در دعـوت از آيـه الـلـه بـروجردى براى هجرت به قـم و پذيرش مسئوليت خطـير زعامت حـوزه مجدانه تلاش كرد.
امام خمينـى كه با دقـت شـرايط سياسـى جامعه و وضعـيـت حـوزه ها را زير نظر داشت و اطـلاعات خـويش را از طريق مطالـعه مـستمر كتب تاريخ معاصـر و مجلات و روزنـامـه هاى وقـت و رفـت و آمـد بـه تهـران و درك محضر بزرگانى همچون آيـه الـلـه مـدرس تكـميل مى كرد دريافـته بـود كه تـنها نقـطـه امـيـد بـه رهـايـى و نجات از شـرايط ذلت بارى كه پـس از شكست مشروطيت و بخصـوص پـس از روى كار آوردن رضا خان پديد آمده است, بيدارى حوزه هاى عـلمـيـه و پيش از آن تضـميـن حيات حوزه ها و ارتبـاط معنـوى مـردم بـا روحـانيت مـى بـاشـد.
امام خمينى در تعقيب هدفهاى ارزشمند خويش در سال 1328 طرح اصلاح اساس ساختار حـوزه علميه را با هـمـكارى آيـه الـلـه مـرتضـى حايـرى تهـيـه كرد و بـه آيـه الـلـه بـروجردى پـيشـنهاد داد. ايـن طرح از سوى شاگردان امام و طلاب روشـن ضمير حـوزه مـورد اسـتقبال و حمايت قرار گرفت .
اما رژيـم در محاسباتـش اشـتـبـاه كرده بـود. لايحه انجـمـنـهاى ايالتى و ولايتى كـه به مـوجـب آن شـرط مسـلمان بودن, سوگـند به قرآن كريـم و مرد بـودن انـتخاب كـنـنـدگان و كانديـداها تغيير مـى يافت در 16 مهـر 1341 به تصـويب كـابـيـنـه اميـر اسـد الـلـه علـم رسيـد. آزادى انتخابات زنان پـوششـى براى مخفى نگـه داشـتـن هـدفـهاى ديگر بـود.
حذف و تغيير دو شـرط نخـست دقـيـقا بـه منظور قانـونـى كـردن حضـور عناصر بهايـى در مصـادر كـشـور انتخاب شـده بـود. چـنانكه قـبـلا نـيـز اشاره شد پـشتـيـبـانى شـاه از رژيـم صهـيـونيـستـى در تـوسعه مناسبات ايران و اسرائـيل شرط حمايـتهاى آمـريـكـا از شـاه بـود. نـفـوذ پـيـروان مـسـلك استعـمـارى بهـائـيت در قـواى سه گانه ايران ايـن شرط را تحقق مـى بخشيد. امام خمـيـنـى به هـمراه عـلماى بزرگ قـم و تهـران به محض انتشار خبر تصويب لايحه مـزبور پـس از تبادل نـظـر دسـت به اعـتـراضات همه جانبه زدند .
نقـش حضرت امام در روشـن ساختـن اهداف واقعى رژيـم شـاه و گوشـزد كـردن رسالت خطير علما و حـوزه هاى علمـيـه در ايـن شـرايـط بـسيـار مـوثـر وكارساز بـود. تلگرافـهـا و نامـه هـای سرگـشـاده اعـتـراض آمـيز علما به شاه و اسـد الـلـه علـم مـوجى از حـمايـت را در اقـشار مخـتلف مردم برانگيخت. لحـن تلگرافـهـاى امام خمـيـنـى به شاه و نخست وزير تند و هشـدار دهنده بود. در يكـى از ايـن تلگرافها آمده بـود :
اينجانب مجددا به شما نصيحت مى كنـم كه بـه اطاعت خـداوند مـتعـال و قانـون اساسـى گردن نهيد واز عواقب وخـيـمـه تخلف از قـرآن و احـكام علماى ملت و زعماى مسلميـن و تخـلف از قانـون اساسی بـترسيد وعـمـدا و بـدون مـوجب مـمـلكت را به خطـر نـيـنـدازيد و الا علماى اسلام درباره شمـا از اظهار عقيـده خـوددارى نخـواهنـد كـرد .
بديـن ترتـيـب ماجراى انجـمنهاى ايـالـتى و ولايـتـى تجربـه اى پيروز و گرانقدر براى ملت ايران بـويژه از آن جهـت بـود كـه طى آن ويـژگـيـهـاى شخصيتـى را شناخـتـنـد كه از هر جهـت براى رهـبـرى امت اسلام شايسته بـود. باو جـود شكست شـاه در ماجـراى انجـمـنها, فـشـار آمريكـا بـراى انجـام اصلاحـات مـورد نظر ادامـه يافت. شـاه در ديـماه 1341 اصـول ششگانه اصلاحات خويـش را بر شمرد و خـواستار رفـراندوم شد . امام خمينى بار ديگـر مراجع و عـلمـاى قـم را بـه نـشـست و چاره جويى دوباره فراخواند .
با پيشنهاد امام خمينى عـيـد باسـتانـى نـوروز سـال 1342 در اعـتراض به اقدامات رژيم تحريـم شد. در اعلامـيه حضـرت امام از انـقـلاب سـفـيـد شاه بـه انقـلاب سـيـاه تعـبـيـر و هـمـسـويـى شـاه بـا اهـداف آمريكا و اسرائيل افـشا شده بود . از سـوى ديگـر, شـاه در مـورد آمادگى جامـعـه ايـران بـراى انجام اصلاحات آمـريكا به مـقامات واشـنگـتـن اطـمـيـنان داده بـود و نام اصـلاحات را انقـلاب سـفـيـد نهاده بـود. مخالـفت عـلما براى وى بسيار گران مى‌آمد .
امام خمـيـنى در اجـتماع مردم, بى پروا از شخـص شـاه به عنـوان عـامل اصلـى جنايات و هـم پـيـمان بـا اسـرائـيـل ياد مـى كـرد و مـردم را بـه قـيام فرا مـى خـوانـد. او در سـخـنـرانى خـود در روز دوازده فـرورديـن 1342 شديـدا از سـكـوت عـلماى قـم و نجف و ديگر بلاد اسلامى در مقابل جنايات تازه رژيـم انـتـقـاد كرد و فـرمـود : امـروز سكـوت هـمـراهى بـا دستگـاه جبـار است حضـرت امـام روز بعد ( 13 فرورديـن 42 ) اعلامـيـه معروف خـود را تحت عنـوان شاه دوستى يعنى غارتگرى منـتـشر ساخت .
راز تأثير شگـفت پـيـام امام و كـلام امـام در روان مخاطـبـيـنـش كه تا مرز جانـبازى پيـش مـى رفت را بايـد در هـمـيـن اصـالت انـديشه, صلابت راى و صـداقت بـى شـائبه اش بـا مـردم جستجـو كـرد .
سال 1342 با تحريـم مراسـم عـيـد نوروز آغـاز و با خـون مظـلـوميـن فيضيه خـونرنگ شد. شـاه بر انجام اصـلاحات مـورد نظـر آمـريكـا اصـرار مـى ورزيـد و امام خـمـيـنى بر آگاه كردن مردم و قـيـام آنـان در بـرابـر دخـالتهاى آمـريكـا و خيـانـتهاى شاه پـافـشـارى داشـت. در چهـارده فرورديـن 1342 آيـه الله العظمـى حكيـم از نجف طـى تلگـرافـهـايى بـه علما و مراجع ايران خـواستار آن شد كـه همگـى به طـور دسـتـه جمـعى به نجف هجرت كنند. اين پيشنهاد براى حفـظ جان عـلما و كيان حـوزه ها مطرح شده بود .
حضرت امام بـدون اعـتـنا بـه ايـن تهـديـدها, پاسخ تلگـراف آيـه الـلـه العـظـمى حكيـم را ارسال نمـوده و در آن تاكيـد كرده بـود كـه هـجـرت دسـتـه جمـعى علما و خالـى كـردن حـوزه علميه قـم به مصلحت نيست .
امام خميـنـى در پيامـى( بـه تايخ 12 / 2 / 1342 ) به مناسـبـت چهـلـم فاجعـه فـيـضـيـه بـر همـراهـى عـلما و مـلت ايران در رويارويـى سـران ممـالك اسلامـى و دول عربـى بـا اسـرائيل غاصب تـاكيد ورزيد وپيمانهاى شـاه و اسـرائيل را محكـوم كرد .

قیام 15 خرداد

ماه محرم 1342 كه مـصادف با خرداد بـود فـرا رسـيد. امام خمينى از ايـن فـرصت نهـايت اسـتفاده را در تحـريك مردم بـه قيام عـليـه رژيـم مستبد شاه به عمل آورد.
امام خمينى در عـصـر عاشـوراى 13 خرداد سال 1342شمسى در مـدرسه فيضـيـه نطق تاريخـى خـويـش را كه آغازى بر قيام 15 خرداد بود ايراد كرد.
در هميـن سخنرانى بـود كه امام خمـيـنى بـا صداى بلند خطاب به شاه فرمـود : آقا مـن به شما نصيحت مـى كنـم، اى آقاى شـاه ! اى جنـاب شاه! مـن به تو نصیحت مى كـنم دسـت بـردار از اين كارها، آقا اغـفـال مى كنند تو را. مـن مـيل ندارم كـه يـك روز اگر بـخـواهـند تـو بـروى، همه شكر كـنند... اگر ديكـته مى دهند دسـتت و مى گـويند بخـوان، در اطـرافـش فكـر كـن.... نصـيحت مرا بـشـنـو... ربط ما بـيـن شـاه و اسرائيل چيست كه سازمان امنيت مـى گـويد از اسرائـيـل حرف نزنـيـد... مگر شاه اسـرائـيلـى است ؟ شاه فـرمان خامـوش كـردن قـيـام را صادر كـرد. نخست جمع زيادى از ياران امام خمينـى در شـامگاه 14 خرداد دستگيـر و ساعت سه نيمه شب ( سحـرگاه پانزده خـرداد 42 ) صـدها كماندوى اعـزامـى از مركز، منزل حضرت امـام را محاصره كردند و ايشان را در حاليكه مشغول نماز شب بـود دستگيـر و سـراسـيـمـه بـه تهـران بـرده و در بازداشــتگاه باشگاه افـسـران زنـدانـى كـردنـد و غروب آنروز به زندان قـصر مـنتقل نمـودنـد. صـبحگاه پـانـزده خـرداد خبـر دستگيرى رهـبـر انقلاب بـه تهـران، مـشهـد، شيـراز وديگـر شهرها رسيـد و وضعيتـى مشـابه قـم پـديد آورد.
نزديكترين نديم هميشگى شاه، تيمـسار حسيـن فردوست در خاطراتش از بكارگيرى تجربيات و همكارى زبـده ترين ماموريـن سـياسى و امـنيـتى آمريكا براى سركـوب قـيام و هـمچنيـن از سراسـيمگـى شاه و دربـار وامراى ارتـش وساواك در ايـن ساعـات پرده بـرداشـتـه و تـوضـيح داده است كه چگـونه شـاه و ژنـرالهـايـش ديـوانه وار فرمان سركـوب صادر مى كردند.
امام خمينـى، پـس از 19 روز حبـس در زنـدان قـصـر بـه زنـدانـى در پـادگـان نظامـى عشـرت آبـاد منتقل شـد.
با دستگيرى رهبـر نهـضـت و كـشتار وحشيانه مـردم در روز 15 خـرداد 42، قيام ظاهرا سركوب شد. امـام خمـينى در حبـس از پاسخ گفتـن بـه سئوالات بازجـويان، با شهـامت و اعلام ايـنكه هـيـئـت حاكمه در ايـران و قـوه قضائيه آنرا غـير قـانـونـى وفـاقـد صلاحـيت مـى داند، اجتـناب ورزيـد. در شامگاه 18 فـرورديـن سال 1343 بـدون اطلاع قـبـلى، امام خمينى آزاد و به قـم منتقل مـى شـود. بـه محض اطلاع مردم، شـادمـانى سراسر شهر را فرا مـى گيرد وجشنهاى باشكـوهى در مـدرسه فـيـضـيـه و شهـر بـه مـدت چـنـد روز بـر پا مـى شـود. اوليـن سالگـرد قـيام 15خـرداد در سال 1343 با صـدور بيانيه مـشتـرك امام خمـيـنـى و ديگر مراجع تقليد و بيانيه هاى جداگانه حـوزه هاى علمـيه گرامـى داشـتـه شـد و به عنـوان روز عزاى عمـومـى معرفـى شـد.
امـام خمـينـى در 4 آبـان 1343 بـيانـيـه اى انقلابـى صادر كرد و درآن نـوشـت : دنـيا بـدانـد كه هر گرفـتارى اى كـه ملـت ايـران و مـلـل مسلمـيـن دارنـد از اجـانب اسـت، از آمـريكاست، ملـل اسلام از اجـانب عمـومـا و از آمـريكـا خصـوصـا متنفــر است... آمـريكـاست كه از اسـرائيل و هـواداران آن پشتيبـانـى مـى كنـد. آمريكاست كه به اسرائيل قـدرت مـى دهـد كه اعراب مسلـم را آواره كند. افشاگرى امام عليه تصـويب لايحه كاپيتـولاسيون، ايران را در آبان سـال 43 در آستـانه قيـامـى دوبـاره قرار داد.
سحرگاه 13 آبان 1343 دوباره كماندوهاى مـسلح اعـزامى از تـهـران، مـنزل امام خمـيـنى در قـم را محاصره كـردنـد. شگـفـت آنـكه وقـت باز داشت، هـمـاننـد سال قـبـل مصادف با نيايـش شبـانه امام خمينـى بـود.حضرت امام بازداشت و بـه هـمراه نيروهاى امـنـيـتى مـستقيما بـه فرودگاه مهرآباد تهران اعـزام و بـا يك فـرونـد هـواپـيـماى نظامى كـه از قبل آماده شـده بـود، تحت الحـفـظ مامـوريـن امـنيـتى و نظامى بـه آنكارا پـرواز كـرد. عـصـر آنـروز سـاواك خـبـر تـبـعـيـد امـام را بـه اتهام اقـدام عليه امنيت كشـور ! در روزنـامه ها مـنتـشـر سـاخت.
علی رغم فضاى خفقان موجى از اعتراضها بـه صـورت تـظـاهـرات در بـازار تهران، تعطيلى طولانى مدت دروس حوزه ها و ارسال طومارها و نامـه ها به سازمانهاى بيـن المللـى و مـراجع تقليـد جلـوه گـر شد.
اقامت امام در تركيه يازده ماه به درازا كشيد در اين مدت رژيم شاه با شدت عمل بـى سابقه اى بقاياى مقاومت را در ايران در هـم شكـست و در غياب امام خمينى به سرعت دست به اصلاحات آمريكا پـسند زد. اقـامت اجبارىدر تـركيـه فـرصتـى مغـتـنـم بـراى امـام بـود تا تـدويـن كتـاب بزرگ تحـريـر الـوسيله را آغاز كند.

تبعید امام خمینی (ره) از ترکیه به عراق

روز 13 مهرماه 1343 حضرت امام به هـمـراه فرزنـدشان آيه الله حاج آقا مصطفـى از تركيه به تبعيدگاه دوم، كشـور عراق اعزام شدند. امام خمينى پس از ورود بـه بـغداد بـراى زيارت مرقـد ائـمه اطهار(ع) به شهــرهــاى كاظميـن، سامـرا و كـربلا شتـافت ويك هـفـته بعد بـه محل اصلـى اقـامت خـود يعنـى نجف عزيمت كرد.
دوران اقامت 13 ساله امام خمـينى در نجف در شرايطى آغاز شد كه هر چند در ظاهر فشارها و محدوديـتهاى مستقيـم در حـد ايـران و تـركيه وجـود نـداشت اما مخالفـتها و كارشكـنـيها و زخـم زبانهـا نـه از جـبـهـه دشمـن روياروی بـلكه از ناحيه روحانى نمايان و دنيا خـواهان مخفى شده در لباس ديـن آنچنان گـسترده و آزاردهنده بود كه امام با هـمـه صـبر و بـردبارى معروفـش بارها از سخـتى شرايط مبارزه در ايـن سالها بـه تلخى تمام ياد كرده است. ولى هـيچـيـك از ايـن مصـائب و دشـواريها نـتـوانـست او را از مـسيــرى كه آگـاهانه انتخاب كرده بود باز دارد.
امام خمينى سلسله درسهاى خارج فـقه خـويـش را با همه مخالفتها و كارشكنيهاى عناصر مغرض در آبان 1344 در مسجد شيخ انصارى (ره) نجف آغاز كرد كه تا زمان هجـرت از عراق به پاريـس ادامه داشت. حوزه درسى ايشان به عنـوان يكى از برجسته تريـن حوزه هاى درسى نجف از لحـاظ كيفيت و كميت شـاگـردان شنـاخته شـد.
امام خمينـى از بدو ورود بـه نجف بـا ارسال نامـه ها و پيك‌هايى بـه ايران، ارتباط خويـش را بـا مـبارزيـن حـفـظ نـموده و آنان را در هـر منـاسبـتـى بـه پـايـدارى در پيگيـرى اهـداف قـيام 15 خـرداد فـرا مى خواند.
امام خمينى در تمام دوران پـس از تـبـعـيد، علی رغـم دشواريهاى پديد آمـده، هيچگاه دست از مبارزه نـكـشيـد، وبـا سخنـرانيها و پيامهـاى خـويـش اميـد به پيـروزى را در دلها زنـده نگـاه مى داشت.
امام خمينى در گفتگـويى با نمانيده سازمان الفـتـح فـلسطيـن در 19 مهر 1347 ديـدگاههاى خويش را درباره مسائل جهان اسلام و جهاد ملت فلسطين تشريح كرد و در همين مصاحبه بر وجوب اختصاص بخشى از وجـوه شـرعى زكات بـه مجـاهـدان فلسطينـى فتـوا داد.
اوايل سال 1348 اختلافات بـيـن رژيـم شاه و حزب بـعث عراق بـر سر مرز آبـى دو كشـور شدت گرفت. رژيـم عراق جمع زيادى از ايـرانـيان مقيـم اين كشـور را در بـدتريـن شرايط اخراج كرد. حزب بـعث بـسـيار كوشيد تا از دشمـنى امام خمـيـنى با رژيـم ايـران در آن شرايط بـهـره گيرد.
چهار سال تـدريس، تلاش و روشنگرى امام خمـيـنـى تـوانسته بـود تا حـدودى فضاى حـوزه نجف را دگرگـون سازد. اينـك در سال 1348 علاوه بر مبارزين بيـشمار داخل كشور مخاطبين زيادى در عراق، لبـنان و ديگر بـلاد اسلامـى بـودنـد كه نهـضت امام خمينى را الگـوى خويـش مى دانستند.

امام خمینی (ره) و استمرار مبارزه (1356 - 1350)

نيمه دوم سال 1350 اختلافات رژيـم بعثـى عراق و شاه بالا گـرفت و به اخراج و آواره شـدن بسيارى از ايرانيان مقيـم عراق انجاميد. امام خمينى طـى تلگرافى به رئيـس جمهور عراق شديدا اقدامات ايـن رژيـم را محكـوم نمود. حضرت امام در اعتراض به شرايط پيـش آمـده تصميـم به خـروج از عراق گـرفت اما حكـام بـغداد بـا آگـاهـى از پيـامـدهـاى هجـرت امـام در آن شـرايط اجـازه خـروج ندادند سال 1354 در سالگرد قيام 15 خـرداد، مـدرسه فيضيه قـم بار ديگر شاهـد قيام طلاب انقلابـى بـود. فريادهاى درود بر خمينـى ومـرگ بر سلسله پهلـوى به مـدت دو روز ادامه داشت پيـش از ايـن سازمانهـاى چـريكـى متلاشـى شـده وشخصيتهاى مذهبى و سياسى مبارز گرفـتار زندانهاى رژيم بودند.
شاه در ادامه سياستهاى مذهـب ستيز خود در اسفنـد 1354 وقيحـانه تاريخ رسمـى كشـور را از مـبدا هجرت پيامـبـر اسلام بـه مبدا سلطنت شاهان هخامنشى تغـيير داد. امام خمينى در واكنشى سخت، فـتوا به حرمت استفاده از تاريخ بـى پايـه شاهنشاهـى داد. تحريـم اسـتفـاده از ايـن مبدا موهـوم تاريخى هـمانند تحريـم حزب رستاخيز از سـوى مردم ايران اسـتقبال شـد و هر دو مـورد افـتـضاحـى براى رژيـم شاه شـده و رژيـم در سـال 1357 ناگزيـر از عقـب نشينـى و لغو تـاريخ شاهنشاهى شد.

اوجگیری انقلاب اسلامی در سال 1356 و قیام مردم

امام خمينـى كه بـه دقت تحـولات جارى جهان و ايـران را زيـر نظر داشت از فـرصت به دست آمـده نهـايت بـهـره بـردارى را كـرد. او در مرداد 1356 طـى پيامى اعلام كرد : اكنون به واسطـه اوضاع داخلى و خارجى و انعـكاس جنايات رژيـم در مجامع و مطـبـوعات خارجى فرصتى است كه بايد مجامع علمى و فـرهـنگى و رجال وطـنـخـواه و دانشجويان خارج و داخل و انجمـنهاى اسلامى در هر جايـى درنگ از آن استفاده كنند و بى پرده بپا خيزند.
شهادت آيه الله حاج آقا مصطفى خمـينى در اول آبان 1356 و مراسم پر شكـوهـى كه در ايران برگزار شـد نقـطـه آغازى بـر خيزش دوباره حـوزه هاى علميه و قيام جامعه مذهـبى ايران بـود. امام خمـينى در همان زمان به گـونه اى شگفت ايـن واقعه را از الطـاف خفـيـه الهى ناميده بـود. رژيـم شاه با درج مقاله اى تـوهـيـن آمـيـز عـليـه امام در روزنامه اطلاعات انتقام گرفت. اعتراض بـه ايـن مـقـاله، بـه قـيام 19 دى مـاه قـم در سـال 56 منجـر شد كـه طى آن جمعى از طلاب انقلابـى به خـاك و خـون كشيـده شـدند. شاه علی رغم دست زدن به كشتارهاى جمعى نتـوانست شعله هاى افروخته شده را خاموش كند.
او بسيج نطـامـى و جهاد مسلحـانه عمـومـى را به عنوان تنها راه باقـيمانـده در شرايط دست زدن آمريكا بـه كـودتاى نظامـى ارزيـابـى مى كرد.

هجرت امام خمینی (ره) از عراق به پاریس

در ديدار وزراى خارجه ايران و عراق در نـيـويـورك تصـمـيـم به اخراج امام خمينـى از عراق گرفته شـد. روز دوم مـهـر 1357 مـنزل امـام در نجف بـوسيله قـواى بعثـى محاصره گرديـدانعكاس ايـن خبـر با خشـم گستـرده مسلمانان در ايران، عراق و ديگـر كشـورها مـواجه شـد.
روز 12 مهر ،امام خمينى نجف را به قصد مرز كـويت ترك گـفـت. دولت كويـت با اشاره رژيـم ايـران از ورود امـام بـه ايـن كـشـور جلوگـيـرى كـرد. قـبـلا صحـبـت از هجـرت امام بـه لبـنـان و يا سـوريه بـود امـا ايشان پـس از مشـورت با فـرزنـدشان ( حجه الاسلام حاج سيـد احمـد خمينـى ) تصميـم بـه هجـرت به پاريـس گرفت. در روز 14 مهـر ايشان وارد پاريس شدند.
و دو روز بعد در منزل يكى از ايرانـيـان در نوفـل لـوشـاتــو ( حـومـه پاريـس ) مستقـر شـدنـد. مامـوريـن كاخ اليزه نظر رئيـس جـمهـور فـرانسه را مبنـى بـر اجتناب از هرگـونه فـعـالـيـت سـياسـى بـه امام ابلاغ كـردنـد. ايـشـان نيز در واكـنـشــى تنـد تصـريح كـرده بـود كه ايـنگونـه محدوديتها خلاف ادعاى دمكراسى است و اگر او ناگزير شـود تا از ايـن فرودگـاه بـه آن فـرودگـاه و از ايـن كـشـور بـه آن كـشـور بـرود بـاز دست از هـدفهايـش نخـواهـد كشيـد.
 امام خمـيـنى در ديـماه 57 شـوراى انقلاب را تكشيل داد. شاه نيز پـس از تشكيل شـوراى سلطـنـت و اخـذ راى اعـتـماد بـراى كـابـينه بختيار در روز 26 ديـماه از كشـور فـرار كـرد. خـبـر در شـهـر تهران و سپـس ايران پيچيد و مردم در خيابانها به جشـن و پايكـوبى پرداختند. 

بازگشت امام خمینی (ره) به ایران پس از 14 سال تبعید

اوايل بهمـن 57 خبر تصميم امام در بازگشت بـه كـشور منتشر شد. هر كس كه مى شنيد اشك شوق فرو مى ريخت. مردم 14 سال انتظار كشيده بـودنـد. اما در عيـن حال مردم و دوستان امام نگـران جان ايشان بـودند چرا كه هنوز دولت دست نشانده شاه سر پا و حكومت نظامى بر قرار بود. اما امام خمينى تصميـم خويـش را گرفته و طى پيامـهـايى به مردم ايران گـفـته بـود مى خـواهد در ايـن روزها سرنـوشـت سـاز و خطير در كنار مردمـش باشد. دولت بخـتـيار با هماهنگى ژنرال هايزر فـرودگـاههاى كشـور را به روى پـروازهـاى خـارجى بست.
دولت بختيار پـس از چنـد روز تـاب مقـاومـت نـيـاورد و ناگزيـر از پذيرفتـن خـواست ملت شـد. سرانجام امام خمينـى بامداد 12 بهمـن 1357 پـس از 14 سال دورى از وطـن وارد كشـور شـد. استقبال بـى سـابـقـه مـردم ايـران چنـان عـظـيـم و غـيـر قـابل انكـار بــود كه خبرگزاريهاى غربـى نيز ناگزير از اعـتـراف شـده و مستـقـبـليـن را 4 تا 6 ميليون نفر برآورد كردند.

رحلت امام خمینی (ره)، وصال یار، فراق یاران

امام خمينى هـدفها و آرمانها و هـر آنچه را كه مـى بايــست ابـلاغ كنـد ، گفته بـود و در عمـل نيز تـمام هستيـش را بـراى تحقق هـمان هـدفها بـكار گرفته بـود. اينك در آستـانه نيمه خـرداد سـال 1368 خـود را آماده ملاقات عزيزى مى كرد كه تمام عمرش را براى جلب رضاى او صرف كرده بـود و قامتش جز در بـرابـر او ، در مـقابل هيچ قدرتى خـم نشده ، و چشـمانش جز براى او گريه نكرده بـود. سروده هاى عارفانه اش همه حاكى از درد فـراق و بيان عطـش لحظه وصال محبوب بـود. و اينك ايـن لحظه شكـوهمنـد بـراى او ، و جانــكاه و تحمل ناپذير بـراى پيروانـش ، فـرا مـى رسيد. او خـود در وصيتنامه اش نـوشـته است : با دلى آرام و قلبـى مطمئن و روحى شاد و ضميرى اميدوار به فضل خدا از خدمت خـواهران و برادران مرخص و به سـوى جايگاه ابــدى سفر مى كنـم و به دعاى خير شما احتياج مبرم دارم و از خداى رحمن و رحيـم مى خـواهـم كه عذرم را در كوتاهى خدمت و قصـور و تقصير بپذيـرد و از مـلت امـيدوارم كه عذرم را در كـوتاهى ها و قصـور و تقصيـرها بـپذيـرنـد و بـا قــدرت و تصميـم و اراده بــه پيش بروند.
شگفت آنكه امام خمينـى در يكـى از غزلياتـش كه چنـد سال قبل از رحلت سروده است :
انتظار فرج از نيمه خرداد كشم سالها مى گذرد حادثه ها مى آيد
ساعت 20 / 22 بعداز ظهر روز شنبه سيزدهـم خـرداد ماه سـال 1368 لحظه وصال بـود. قــلبـى از كار ايستـاد كه ميليـونها قلــب را بـه نور خدا و معنـويت احـيا كرده بـود. بــه وسيله دوربين مخفـى اى كه تـوسط دوستان امــام در بيمارستان نصب شده بـود روزهاى بيمارى و جريان عمل و لحظه لقاى حق ضبط شده است. وقتى كه گوشه هايـى از حالات معنوى و آرامـش امام در ايـن ايـام از تلويزيون پخـش شـد غوغايى در دلها بر افكند كه وصف آن جــز با بودن در آن فضا ممكـن نيست. لبها دائمـا به ذكـر خـدا در حـركت بود.
در آخرين شب زندگى و در حالى كه چند عمل جراحى سخت و طولانى درسن 87 سالگى تحمل كرده بود و در حاليكه چنديـن سرم به دستهاى مباركـش وصل بـود نافله شب مى خـواند و قـرآن تلاوت مـى كرد. در ساعات آخر ، طمانينه و آرامشى ملكـوتـى داشـت و مـرتبا شـهادت بـه وحـدانيت خـدا و رسالت پيـامبـر اكرم (ص) را زمـزمه مـى كـرد و بـا چنيـن حــالتى بـود كه روحـش به ملكـوت اعلى پرواز كرد. وقتى كه خبر رحلت امــام منتشر شـد ، گـويـى زلزله اى عظيـم رخ داده است ، بغضها تـركيـد و سرتاسر ايران و همـه كانـونهايـى كـه در جـهان بـا نام و پيام امام خمينـى آشـنا بـودنـد يــكپارچه گـريستند و بـر سر و سينه زدنـد. هيچ قلـم و بيـانـى قـادر نيست ابعاد حـادثه را و امواج احساسات غير قابل كنترل مردم را در آن روزها تـوصيف كند.
مـردم ايـران و مسلمانان انقلابى ، حق داشتـند اين چنيـن ضجه كـنند و صحنه هايى پديد آورند كه در تاريخ نمونه اى بـديـن حجم و عظـمت براى آن سراغ نداريـم. آنان كسـى را از دست داده بـودند كـه عـزت پـايمال شـده شان را بـاز گـردانده بود ، دست شاهان ستمگر ودستهاى غارتگران آمريكايى و غربـى را از سرزمينشان كـوتاه كرده بود ، اسلام را احــيا كـرده بــود ، مسلمـيـن را عــزت بـخـشـيـده بـــود ، جمهـورى اسلامـى را بـر پـا كـرده بـود ، رو در روى همـه قـدرتهاى جهـنمـى و شيـطانـى دنـيا ايستاده بـود و ده سال در بـرابـر صـدها تـوطئه برانـدازى و طـرح كـودتا و آشـوب و فتنه داخلـى و خارجـى مقاومت كرده بود و 8 سـال دفـاعى را فـرمانـدهـى كرده بـود كه در جبهه مقابلـش دشمنـى قـرار داشت كه آشكارا از سـوى هر دو قـدرت بزرگ شرق و غرب حمايت همه جانبه مـى شـد. مردم ،رهبر محبـوب و مرجع دينـى خـود و منادى اسلام راستيـن را از دست داده بـودند.
شايـد كسانـى كه قـادر به درك و هضـم ايـن مفاهيـم نيستنـد ، اگـر حالات مردم را در فيـلمهاى مـراسـم توديع و تشييع و خاكسپارى پيكر مطهر امام خمينـى مشاهده كنـنـد و خـبر مرگ دهها تـن كه در مقابل سنگينـى ايـن حادثه تاب تحمـل نيـاورده و قـلبـشان از كار ايستـاده بـود را بشنـوند و پيكرهايى كه يكـى پـس از ديـگرى از شـدت تـاثـر بيهوش شـده ، بر روى دسـتها در امـواج جمعـيت به سـوى درمانگاهها روانه مى شـدند را در فيلمها و عكسها ببيننـد، در تفسير ايـن واقعيتها درمانده شوند.
امـا آنـانكه عشـق را مـى شنـاسنـد و تجـربـه كـرده انـد، مشكلـى نـخواهند داشت. حقيقـتا مردم ايران عاشق امام خمينى بـودند و چـه شعار زيبا و گـويايى در سالگرد رحلتـش انتخاب كرده بـودند كه:
عشق به خمينـى عشق به همه خوبيهاست.
روز چهاردهم خرداد 1368 ، مجلس خبرگان رهبری تشكيل گرديـد و پـس از قرائت وصيتنامه امـام خمينى تـوسـط حضرت آيـه الله خامنه اى كه دو ساعت و نيـم طـول كشيد ، بحث و تبـادل نظر براى تعييـن جانشينـى امام خمينـى و رهبر انقلاب اسلامـى آغاز شد و پـس از چنديـن ساعت سـرانجام حضرت آيـه الله خامنه اى ( رئيـس جمهور وقت ) كه خود از شـاگـردان امـام خمينـى ـ سلام الله عليه ـ و از چهره هاى درخشـان انقلاب اسلامـى و از يـاوران قيـام 15 خـرداد بـود و در تـمـام دوران نهضت امـام درهمـه فـراز و نشيبها در جـمع ديگـر يــاوران انـقلاب جـانبـازى كرده بود ، به اتفاق آرا براى ايـن رسالـت خطير بـرگـزيده شد. سالها بـود كه غـربيـها و عوامل تحت حمايتشان در داخل كشـور كه از شكست دادن امـام مايـوس شـده بـودند وعده زمان مرگ امـام را مى دادند.
اما هـوشمندى ملت ايران و انتخاب سريع و شايسته خـبرگان و حمايـت فـرزنـدان و پيـروان امـام همه اميدهاى ضـد انقلاب را بـر بـاد دادنـد و نه تنها رحلت امـام پايان راه او نبـود بلكه در واقع عصر امام خمينـى در پهـنه اى وسيعـتر از گـذشـته آغاز شده بـود. مگر انديشه و خـوبى و معنويت و حقيقت مى ميرد ؟ روز و شـب پانزدهـم خرداد 68 ميلونها نفر از مردم تهران و سـوگوارانى كه از شهرها و روستاها آمـده بـودند ، در محل مصلاى بـزرگ تهـران اجتماع كردنـد تـا بـراى آخـريـن بـار با پيكر مطهر مـردى كه بـا قيـامش قـامت خميـده ارزشها و كرامتها را در عصر سياه ستـم استـوار كرده و در دنـيا نهـضتـى از خـدا خواهى و باز گشت به فطرت انسانى آغاز كرده بود ، وداع كنند.
هيچ اثرى از تشريـفات بـى روح مـرسـوم در مراسـم رسمى نبـود. همه چيز، بسيجى و مردمى وعاشقانه بـود. پيـكر پاك و سبز پوش امـام بـر بـالاى بـلنـدى و در حلـقه ميليـونها نفـر از جمعيت مـاتـم زده چـون نگينى مى درخشيد. هر كس به زبان خويـش با امامـش زمـزمه مى كرد و اشك مـى ريخت. سـرتاسـر اتـوبان و راههاى منتهى به مصلـى مملـو از جميعت سياهپوش بود.
پـرچمهاى عزا بـر در و ديـورا شهر آويخته و آواى قرآن از تمام مساجد و مراكـز و ادارات و مـنازل به گـوش مـى رسيـد. شـب كـه فـرا رسيـد هزاران شمع بياد مشعلـى كه امـام افـروخـته است ، در بـيابـان مصلـى و تپه هـاى اطـراف آن روشـن شـد. خـانـواده هـاى داغدار گرداگرد شمعـها نشسته و چشمانشان بر بلنداى نـورانـى دوخته شـده بود.
فرياد يا حسيـن بسيجيان كه احساس يتيمى مـى كـردنـد و بــر سـر و سينه مـى زدنـد فـضا را عـاشـورايـى كرده بـود. بـاور اينـكـه ديـگر صداى دلنشيـن امام خمينـى را در حسينيه جماران نخـواهند شنيد ، طاقتـها را بـرده بـود. مـردم شـب را در كـنار پيـكـر امـام بـه صبـح رسانيدند. در نخستین ساعت بامداد شانزدهم خــرداد ، ميلیونها تـن به امامت آيه الله العظمـى گلپايگانى(ره) با چشمانى اشكبار برپيكر امام نماز گزاردند.
انبـوهى جمعيت و شكوه حماسه حضـور مـردم در روز ورود امام خمـينى به كشـور در 12 بهمـن 1357 و تـكـرار گسـتـرده تـر ايـن حماسـه در مـراسـم تشييع پيكر امام ، از شگفـتيهاى تـاريخ اسـت. خـبرگـزاريهاى رسمـى جهـانـى جمعيت استقبال كننده را در سال 1357 تا 6 ميليـون نفر و جمعيت حاضـر در مــراسـم تشـييـع را تا 9 ميليـون نفر تخميـن زدند و ايـن در حالى بـود كه طى دوران 11 ساله حكومت امام خمينى به واسطه اتحـاد كشـورهای غربى و شرقى در دشمنى با انقلاب و تحميل جنگ 8 ساله و صـدهـا تـوطـئه ديـگـر آنـان ، مردم ايـران سخـتيها و مشكلات فـراوانـى را تحـمـل كرده و عزيزان بى شمارى را در ايـن راه از دست داده بـودند و طـبعا مـى بـايـست بـتدریج خسته و دلسرد شـده باشنـد امـا هرگز اين چنيـن نشـد. نسل پرورش يـافـته در مكتب الـهى امام خمينى به ايـن فرمـوده امام ايـمان كامـل داشـت كه :در جهـان حجـم تحمل زحمـتها و رنجها و فداكاريها و جان نثـاريها ومحروميتها مناسب حجـم بـزرگى مقصـود و ارزشمندى وعلـو رتـبـه آن است پـس از آنـكه مراسـم تـدفيـن به علت شـدت احسـاسات عـزاداران امـكان ادامـه نيافت ، طـى اطلاعيه هاى مـكرر از راديـو اعلام شـد كـه مـردم بـه خانه هايشان بازگردند ، مراسـم به بعد مـوكـول شــده و زمــان آن بعـدا اعلام شد. براى مسئوليـن تـرديـدى نـبـود كه هر چه زمان بگذرد صـدها هزار تـن از علاقه مندان ديگر امـام كـه از شهـرهاى دور راهـى تهران شده اند نيز بر جمعيت تشييع كننـده افـزوده خـواهـد شـد ، ناگزير در بعدازظهر همان روز مراسم تـدفـين بـا همان احساسات و بـه دشـوارى انـجـام شـد كـه گـوشـه هـايـى از اين مـراسـم بـوسـيـله خبرنگـاران بـه جهان مخابره شـد و بدين سان رحلت امام خمينـى نيز همچـون حياتـش منـشأَ بيـدارى و نهضتـى دوباره شـد و راه و يادش جاودانه گرديد چرا كـه او حقيـقت بـود و حقيقت هميشه زنـده است و فناناپذير.

منبع :farsi.khamenei.ir



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،

نوشته شده توسط فتاح زاده در یک شنبه 12 خرداد 1392


رحلت امام خمینی (ره) رهبر کبیر انقلاب و انتخاب حضرت آیت الله خامنه ای به رهبری

 

امام خمينى هـدفها و آرمانها و هـر آنچه را كه مـى بايــست ابـلاغ كنـد , گفته بـود و در عمـل نيز تـمام هستيـش را بـراى تحقق هـمان هـدفها بـكار گرفته بـود . اينك در آستـانه نيمه خـرداد سـال 1368 خـود را در آماده ملاقات عزيزى مى كرد كه تمام عمرش را براى جلب رضاى او صرف كرده بـود و قامتش جز در بـرابـر او , در مـقابل هيچ قدرتى خـم نشده , و چشـمانش جز براى او گريه نكرده بـود . سروده هاى عارفانه اش همه حاكى از درد فـراق و بيان عطـش لحظه وصال محبوب بـود . و اينك ايـن لحظه شكـوهمنـد بـراى او , و جانــكاه و تحمل ناپذير بـراى پيروانـش , فـرا مـى رسيد . او خـود در وصيتنامه اش نـوشـته است : با دلى آرام و قلبـى مطمئن و روحى شاد و ضميرى اميدوار به فضل خدا از خدمت خـواهران و برادران مرخص و به سـوى جايگاه ابــدى سفر مى كنـم و به دعاى خير شما احتياج مبرم دارم و از خداى رحمن و رحيـم مى خـواهـم كه عذرم را در كوتاهى خدمت و قصـور و تقصير بپذيـرد و از مـلت امـيدوارم كه عذرم را در كـوتاهى ها و قصـور و تقصيـرها بـپذيـرنـد و بـا قــدرت و تصميـم و اراده بــه پيش بروند. 
ساعت 20 / 22 بعداز ظهر روز شنبه سيزدهـم خـرداد ماه سـال 1368 لحظه وصال بـود . قــلبـى از كار ايستـاد كه ميليـونها قلــب را بـه نور خدا و معنـويت احـياء كرده بـود . بــه وسيله دوربين مخفـى اى كه تـوسط دوستان امــام در بيمارستان نصب شده بـود روزهاى بيمارى و جريان عمل و لحظه لقاى حق ضبط شده است. وقتى كه گوشه هايـى از حالات معنوى و آرامـش امام در ايـن ايـام از تلويزيون پخـش شـد غوغايى در دلها بر افكند كه وصف آن جــز با بودن در آن فضا ممكـن نيست . لبها دائمـا به ذكـر خـدا در حـركت بود.
در آخرين شب زندگى و در حالى كه چند عمل جراحى سخت و طولانى درسن 87 سالگى تحمل كرده بود و در حاليكه چنديـن سرم به دستهاى مباركـش وصل بـود نافله شب مى خـواند و قـرآن تلاوت مـى كرد . در ساعات آخر , طمانينه و آرامشى ملكـوتـى داشـت و مـرتبا شـهادت بـه وحـدانيت خـدا و رسالت پيـامبـر اكرم (ص) را زمـزمه مـى كـرد و بـا چنيـن حــالتى بـود كه روحـش به ملكـوت اعلى پرواز كرد . وقتى كه خبر رحلت امــام منتشر شـد , گـويـى زلزله اى عظيـم رخ داده است , بغضها تـركيـد و سرتاسر ايران و همـه كانـونهايـى كـه در جـهان بـا نام و پيام امام خمينـى آشـنا بـودنـد يــكپارچه گـريستند و بـر سر و سينه زدنـد . هيچ قلـم و بيـانـى قـادر نيست ابعاد حـادثه را و امواج احساسات غير قابل كنترل مردم را در آن روزها تـوصيف كند.
مـردم ايـران و مسلمانان انقلابى , حق داشتـند اينـچنيـن ضجه كـنند و صحنه هايى پديد آورند كه در تاريخ نمونه اى بـديـن حجم و عظـمت براى آن سراغ نداريـم. آنان كسـى را از دست داده بـودند كـه عـزت پـايمال شـده شان را بـاز گـردانده بود , دست شاهان ستمگر ودستهاى غارتگران آمريكايى و غربـى را از سرزمينشان كـوتاه كرده بود , اسلام را احــياء كـرده بــود , مسلمـيـن را عــزت بـخـشـيـده بـــود , جمهـورى اسلامـى را بـر پـا كـرده بـود , رو در روى همـه قـدرتهاى جهـنمـى و شيـطانـى دنـيا ايستاده بـود و ده سال در بـرابـر صـدها تـوطئه برانـدازى و طـرح كـودتا و آشـوب و فتنه داخلـى و خارجـى مقاومت كرده بود و 8 سـال دفـاعى را فـرمانـدهـى كرده بـود كه در جبهه مقابلـش دشمنـى قـرار داشت كه آشكارا از سـوى هر دو قـدرت بزرگ شرق و غرب حمايت همه جانبه مـى شـد . مردم ,رهبر محبـوب و مرجع دينـى خـود و منادى اسلام راستيـن را از دست داده بـودند .
شايـد كسانـى كه قـادر به درك و هضـم ايـن مفاهيـم نيستنـد , اگـر حالات مردم را در فيـلمهاى مـراسـم توديع و تشييع و خاكسپارى پيكر مطهر امام خمينـى مشاهده كنـنـد و خـبر مرگ دهها تـن كه در مقابل سنگينـى ايـن حادثه تاب تحمـل نيـاورده و قـلبـشان از كار ايستـاده بـود را بشنـوند و پيكرهايى كه يكـى پـس از ديـگرى از شـدت تـاثـر بيهوش شـده , بر روى دسـتها در امـواج جمعـيت به سـوى درمانگاهها روانه مى شـدند را در فيلمها و عكسها ببيننـد , در تفسير ايـن واقعيتها درمانده شوند .
امـا آنـانكه عشـق را مـى شنـاسنـد و تجـربـه كـرده انـد , مشكلـى نـخواهند داشت . حقيقـتا مردم ايران عاشق امام خمينى بـودند و چـه شعار زيبا و گـويايى در سالگرد رحلتـش انتخاب كرده بـودند كه :
عشق به خمينـى عشق به همه خوبيهاست .
روز چهاردهم 1368 , مجلس خبرگان رهـبـر تشكيل گرديـد و پـس از قرائت وصيتنامه امـام خمينى تـوسـط حضرت آيـه الله خامنه اى كه دو ساعت و نيـم طـول كشيد , بحث و تبـادل نظر براى تعييـن جانشينـى امام خمينـى و رهبر انقلاب اسلامـى آغاز شد و پـس از چنديـن ساعت سـرانجام حضرت آيـه الله خامنه اى ( رئيـس جمهور وقت ) كه خود از شـاگـردان امـام خمينـى ـ سلام الله عليه ـ و از چهره هاى درخشـان انقلاب اسلامـى و از يـاوران قيـام 15 خـرداد بـود و در تـمـام دوران نهضت امـام در همـه فـراز و نشيبها در جـمع ديگـر يــاوران انـقلاب جـانبـازى كرده بود , به اتفاق آرا براى ايـن رسالـت خطير بـرگـزيده شد . سالها بـود كه غـربيـها و عوامل تحت حمايتشان در داخل كشـور كه از شكست دادن امـام ماءيـوس شـده بـودند وعده زمان مرگ امـام را مى دادند .
اما هـوشمندى ملت ايران و انتخاب سريع و شايسته خـبرگان و حمايـت فـرزنـدان و پيـروان امـام همه اميدهاى ضـد انقلاب را بـر بـاد دادنـد و نه تنها رحلت امـام پايان راه او نبـود بلكه در واقع عصر امام خمينـى در پهـنه اى وسيعـتر از گـذشـته آغاز شده بـود . مگر انديشه و خـوبى و معنويت و حقيقت مى ميرد ؟ روز و شـب پانزدهـم خرداد 67 ميلونها نفر از مردن تهران و سـوگوارانى كه از شهرها و روستاها آمـده بـودند , در محل مصلاى بـزرگ تهـران اجتماع كردنـد تـا بـراى آخـريـن بـار با پيكر مطهر مـردى كه بـا قيـامش قـامت خميـده ارزشها و كرامتها را در عصر سياه ستـم استـوار كرده و در دنـيا نهـضتـى از خـدا خواهى و باز گشت به فطرت انسانى آغاز كرده بود , وداع كنند.
هيچ اثرى از تشريـفات بـى روح مـرسـوم در مراسـم رسمى نبـود . همه چيز, بسيجى و مردمى وعاشقانه بـود. پيـكر پاك و سبز پوش امـام بـر بـالاى بـلنـدى و در حلـقه ميليـونها نفـر از جمعيت مـاتـم زده چـون نگينى مى درخشيد . هر كس به زبان خويـش با امامـش زمـزمه مى كرد و اشك مـى ريخت . سـرتاسـر اتـوبان و راههاى منتهى به مصلـى مملـو از جميعت سياهپوش بود .
پـرچمهاى عزا بـر در و ديـورا شهر آويخته و آواى قرآن از تمام مساجد و مراكـز و ادارات و مـنازل بگـوش مـى رسيـد . شـب كـه فـرا رسيـد هزاران شمع بياد مشعلـى كه امـام افـروخـته است , در بـيابـان مصلـى و تپه هـاى اطـراف آن روشـن شـد . خـانـواده هـاى داغدار گرداگرد شمعـها نشسته و چشمانشان بر بلنداى نـورانـى دوخته شـده بود .
فرياد يا حسيـن بسيجيان كه احساس يتيمى مـى كـردنـد و بــر سـر و سينه مـى زدنـد فـضا را عـاشـورايـى كرده بـود . بـاور اينـكـه ديـگر صداى دلنشيـن امام خمينـى را در حسينيه جماران نخـواهند شنيد , طاقتـها را بـرده بـود . مـردم شـب را در كـنار پيـكـر امـام بـه صبـح رسانيدند . در نخستنى ساعت بامداد شانزده خــرداد , مـيـلـونهـا تـن به امامت آيت الله العظمـى گلپايگانى(ره) با چشمانى اشكبار برپيكر امام نماز گذاردند .
انبـوهى جمعيت و شكوه حماسه حضـور مـردم در روز ورود امام خمـينى به كشـور در 12 بهمـن 1357 و تـكـرار گسـتـرده تـر ايـن حماسـه در مـراسـم تشييع پيكر امام , از شگفـتيهاى تـاريخ اسـت . خـبرگـزاريهاى رسمـى جهـانـى جمعيت استقبال كننده را در سال 1357 تا 6 ميليـون نفر و جمعيت حاضـر در مــراسـم تشـييـع را تا 9 ميليـون نفر تخميـن زدند و ايـن در حالى بـود كه طى دوران 11 سـاله حكومت امام خمينى بـواسطه اتحـاد كشـورها غربـى و شرقى در دشمنى با انـقلاب و تحميل جنگ 8 ساله و صـدهـا تـوطـئه ديـگـر آنـان , مردم ايـران سخـتيها و مشكلات فـراوانـى را تحـمـل كرده و عزيزان بى شمارى را در ايـن راه از دست داده بـودند و طـبعا مـى بـايـست بـتدرج خسته و دلسرد شـده باشنـد امـا هرگز اينچنيـن نشـد . نسل پرورش يـافـته در مكتب الـهى امام خمينى به ايـن فرمـوده امام ايـمان كامـل داشـت كه :در جهـان حجـم تحمل زحمـتها و رنجها و فداكاريها و جان نثـاريها ومحروميتها مناسب حجـم بـزرگى مقصـود و ارزشمندى وعلـو رتـبـه آن است پـس از آنـكه مراسـم تـدفيـن به علت شـدت احسـاسات عـزاداران امـكان ادامـه نيافت , طـى اطلاعيه هاى مـكرر از راديـو اعلام شـد كـه مـردم بـه خانه هايشان بازگردند , مراسـم به بعد مـوكـول شــده و زمــان آن بعـدا اعلام شد . براى مسئوليـن تـرديـدى نـبـود كه هر چه زمان بگذرد صـدها هزار تـن از علاقه مندان ديگر امـام كـه از شهـرهاى دور راهـى تهران شده اند نيز بر جمعيت تشييع كننـده افـزوده خـواهـد شـد , ناگزير در بعدازظهر همان روز مراسم تـدفـين بـا همان احساسات و بـه دشـوارى انـجـام شـد كـه گـوشـه هـايـى از اين مـراسـم بـوسـيـله خبرنگـاران بـه جهان مخابره شـد و بدين سان رحلت امام خمينـى نيز همچـون حياتـش منـشاء بيـدارى و نهضتـى دوباره شـد و راه و يادش جاودانه گرديد چرا كـه او حقيـقت بـود و حقيقت هميشه زنـده است و فناناپذير .

 



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،

نوشته شده توسط فتاح زاده در یک شنبه 12 خرداد 1392


یادآوری هشدار مهم رهبر انقلاب در مورد تخریب رقیب جناحی و انتخاباتی و رقابت ناسالم بعضی گروه ها

- رقیب جناحی و انتخاباتی «شیطان اکبر» نیست

- بعضیها توپخانه‌ ی خود را آتش میکنند به نقطه‌ای که آنجا دشمن نیست آنجا دوست است! 



«بصیرت در این دوران و در همه‌ی دورانها به معنای این است که شما خط درگیری با دشمن را تشخیص دهید؛ کجا با دشمن درگیری است؟ بعضی‌ها نقطه‌ی درگیری را اشتباه میکنند؛ خمپاره و توپخانه‌ی خودشان را آتش میکنند به سمت یک نقطه‌ای که آنجا دشمن نیست، آنجا دوست است. بعضی‌ها رقیب انتخاباتی خودشان را «شیطان اکبر» به حساب می‌آورند! شیطان اکبر آمریکاست، شیطان اکبر صهیونیسم است؛ رقیب جناحی که شیطان اکبر نیست، رقیب انتخاباتی که شیطان اکبر نیست.



من طرفدار زیدم، شما طرفدار عمروئی؛ من شما را شیطان بدانم؟ چرا؟ به چه مناسبت؟ در حالی که زید و عمرو هر دو ادعای انقلاب و اسلام میکنند، در خدمت اسلام و در خدمت انقلابند. خط درگیری با دشمن را مشخص کنیم. گاهی هست که یک نفری در لباس خودی است، اما حنجره‌ی او سخن دشمن را تکرار میکند! خب، او را باید نصیحت کرد؛ اگر با نصیحت عمل نکرد، انسان با او باید حد و مرز تعریف کند: خط فاصل. جدا میشویم. اگر بناست شما با همان احساساتی که رژیم صهیونیستی نسبت به جمهوری اسلامی دارد - ولو با یک ادبیات دیگری - بخواهی در مقابل جمهوری اسلامی بایستی و حرف بزنی، خب با رژیم صهیونیستی چه فرقی داری؟ اگر با همان منطقی که آمریکا در مقابل جمهوری اسلامی عمل میکند، شما بخواهی با آن منطق با جمهوری اسلامی تعامل کنی، خب شما با آمریکا فرقی نداری. این مسئله جداست.



اما یک وقت هست که نه، اینجوری نیست. ممکن است اختلافات، اختلافات عمیقی هم باشد، اختلافات بزرگی هم باشد، اما انسان دشمن را با غیردشمن نباید اشتباه کند؛ دشمن حساب دیگری دارد، غیردشمن حساب دیگری دارد. خط درگیری با دشمن را باید ترسیم کرد، مشخص کرد؛ این بصیرت میخواهد. بصیرتی که ما عرض میکنیم، این است.



یک عده‌ای از آن طرف می‌افتند، یک عده‌ای از این طرف می‌افتند. یک عده‌ای با دشمن هم معامله‌ی دوست میکنند، فریاد دشمن را هم نمیشناسند، چون از حنجره‌ی دیگری در می‌آید؛ یک عده هم از این طرف، هرکسی که اندک اختلاف سلیقه‌ای با آنها دارد، به حساب دشمن میگذارند! بصیرت، آن خط وسط است؛ آن خط درست است» ...

منبع : shahrakvahdat.blogfa.com



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،
:: برچسب‌ها: رهبر معظم انقلاب, هشدار, تخریب, رقیب جناحی, انتخاباتی,

نوشته شده توسط فتاح زاده در یک شنبه 12 خرداد 1392


سخنرانی دکتر عباسی (ویژه انتخابات)

حسن عباسی، با اشاره به مسئله تحریم گفت: تحریم وجوه مختلفی دارد که یک وجه آن محاصره اقتصادی است. و در واقع معنای اصلی تحریم، محاصره اقتصادی است و این واژه را حضرت امام آن زمانی به کار بردند که کشور برای اولین بار تحت محاصره اقتصادی قرار گرفت.

وی با اشاره به اثرات روانی جنگ اقتصادی گفت: البته در جامعه ما واژه «محاصره اقتصادی» مورد توجه واقع نمی شود و علت آن نیز تاثیرات روانی واژه تحریم است. چون «تحریم» یعنی کسانی که مورد محاصره قرار گرفته اند، و دشمن از این طریق می خواهد سلطه روانی خود بر محاصره شدگان را رقم بزند.

کارشناس مسائل استراتژیک در مورد علت محاصره اقتصادی گفت: حتما دلیلی دارد که قدرت های بزرگ، عده ای را محاصره می کنند. مثلا در صدر اسلام که کفار مکه رسول الله را تحریم کردند، نمی خواستند دین اسلام به اهداف خود برسد. چرا که تسلط و غلبه آنها کاهش پیدا می کرد. در زمان ما نیز ایالات متحده برای ایجاد سلطه بر کشورهای دیگر ساز و کارهای محاصره را ایجاد کرده و حتی در سازمان سیا بخشی را تاسیس کرده تا بتواند مطالعات مربوط به تحریم و محاصره اقتصادی را انجام دهد.

وی گفت: در کشور نیکاراگوئه، همزمان با ما انقلاب رخ داد. در آن زمان نسخه ی سازمان سیا برای آن کشور این بود که به گونه ای باید نیکاراگوئه تحریم شود که صدای جیغ آن از دورن کشور شنیده شود» و همین استراتژی در مورد کشور سوریه اجرا شد. چرا که هنری کسینجر در مورد کشور سوریه گفت: این کشور باید از دورن به آتش کشیده شود و می بینیم القاعده ای که برج های دوقلو را به آتش کشیده بود، توسط غرب مجهز می شود تا سوریه را به آتش بکشد.

برقراری رابطه با آمریکا به چه قیمت؟

رییس مرکز دکترینال بدون مرز گفت: سال ۸۲ که آمریکایی ها به افغانستان و بعد از آن به عراق حمله می کردند، برآورد کرده بودند که کمتر از ۱۰ ماه ایران را نیز اشغال کنند. ما در آن زمان طبق مطالعاتی که داشتیم اعلام کردیم که این اتفاق رخ نخواهد داد و امریکایی ها در این میدان شکست خواهند خورد. و دیدیدم که هنوز و با گذر از ۱۰ سال از جنگ عراق، هنوز آمریکایی ها برای جنگ بودجه تصویب می کنند.

وی با بیان اینکه آمریکا ۴۰۰۰ میلیارد دلار بدهی دارد گفت: اگر رابطه با آمریکا و غرب و عدم وجود تحریم مشکلات اقتصادی را حل می کند، چرا یونان به عنوان ورشکسته ترین کشور اتحادیه اروپا شناخته می شود؟ چرا ایتالیا ۲۷۰۰ میلیارد دلار بدهی دارد؟ چرا فرانسه با هزاران مشکل دست در گریبان است؟ چرا در کل اروپا فقط کشور آلمان است که نسبت به بقیه کشورها اوضاع خوبی دارد؟

عباسی افزود: اینکه دائما اعلام می شود که با بهتر شدن رابطه با غرب مشکلات ما نیز حل خواهد شد، چرا این کشورها که رابطه خوبی را آمریکا دارند هنوز مشکلاتشان حل نشده است؟ اصلا چرا در خود آمریکا جنبش های ضد وال استریت و ۹۹ درصدی رخ داده است و بدهی های بسیاری دارد؟

مشکل اصلی ما ضعف نظری و مدیریتی است

عباسی با بیان اینکه راه حل درمان اقتصاد ما در سه چیز است گفت: مشکل ما عدم رابطه با غرب نیست که با توجه به اتفاقات رخ داده در غرب، این به نفع ما نیز هست. مشکل اصلی این است که در ایران مبانی اقتصادی مناسب و درست که شایسته این مردم مقاوم باشد وجود ندارد. و اساتید علوم انسانی و کسانی که بودجه های پژوهشی را در اختیار دارند، در این زمینه کاری نمی کنند.

وی با اشاره به اینکه فضای علوم انسانی در اشغال مبانی سست و غلط غربی است گفت: اقتصاد مقاومتی یعنی اینکه در اولین قدم تلاش کنیم تا اشغال زدایی کنیم و در قدم بعدی محاصره اقتصادی را بشکنیم. اینکه ما از مبانی شکست خورده غربی استفاده کنیم و بخواهیم محاصره اقتصادی را بشکنیم کار غلط و محالی است. و تنها راه چاره تولید مبانی جدید و جایگزین است.

عباسی با بیان اینکه مکتب اقتصاد پولی باید گنار گذاشته شود گفت: زمانی پول دارای ارزش است که بتوان به کمک آن ارزش کالاها و خدماتی مانند: بهداشت و درمان، مسکن، آموزش، کشاورزی و… را سنجید. ولی اگر پول، معیاری برای سنجش خودش شد، نه تنها ارزش محسوب نمیشود که حکم ربا را دارد.

عباسی با اشاره به ربوی بودن بانک های ما گفت: در اصل، بانک ها نیمکت هایی بودند که صاحبان سرمایه بر روی آن می نشستند و به دیگران ربا می دادند. و از این طریق برای خود سرمایه های کلانی را رقم می زدند.

وی با بیان اینکه ۸۰ درصد از اقتصاد ما ربوی است گفت: سال گذشته یکی از مراجع بزرگ تقلید گفت ۸۰ درصد از مردم ما گرفتار مسئله ربا هستند. و این حرف، این سوال را در پی دارد که چرا مسئولین ما و مخصوصا اساتید علوم انسانی به فکر مردم و آخرت آنها نیستند؟ چرا مبانی صحیح اسلامی را تولید نمی کنند؟

رییس مرکز دکترینال گفت: در مرحله بعدی درمان اقتصاد بیمار کشور باید تولید و مصرف داخلی خودمان را بهبود بدهیم. هم باید از تولید کننده داخلی حمایت کنیم و مصرف کننده داخلی را نیز باید عادت بدهیم تا از تولیدات داخلی را مصرف کند.

دکتر عباسی با بیان اینکه در اقتصاد ما مافیا نفوذ کرده است گفت: تنها راه درمان جریان های مافیایی بی رحم که فقط به فکر منافع خودشان هستند این است که به کمک جریان های عدالت خواه به مردم معرفی بشوند و قوه قضاییه با بی رحمی تمام با آنها برخورد شود.

منبع:وبلاگ گل یاس 



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،
:: برچسب‌ها: سخنرانی دکتر عباسی, ویژه انتخابات,

نوشته شده توسط فتاح زاده در شنبه 11 خرداد 1398


لباس درقرآن

کلام جاويدان الهي بشر را به سوي محکم ترين و استوار ترين روشها و مسلک ها سوق مي دهد.1 قرآن کتابي است که براي هدايت بشر در تمام عصرها و نسلها نازل شده است و بطور يقين جامع ترين دستورات را براي سعادت و خوشبختي انسان تدوين نموده است. نگاه تازه به جايگاه قرآن و تبيين وظايف امت اسلامي در برابر اين معجزه الهي و بررسي آثار و برکات محوريت قرآن در سيماي الگوها و اسوه ها مي تواند گامي هرچند ناچيز در جهت تبيين اين کتاب آسماني بوده، ما را به صراط مستقيم الهي رهنمون سازد.

امام العارفين در نهج البلاغه مي فرمايد:

فأسألوا الله به و توجهوا اليه بحبه.2

آنچه مي خواهيد بوسيله قرآن بخواهيد و با عشق به قرآن به خدا توجه کنيد.

بنابر آموزه هاي علوي قرب الرحمان در سايه حب القرآن محقق مي شود.

علامه طباطبائي مي فرمايند: رابطه مخصوصي که ما آن را حب و علاقه مي ناميم تأثير خاصي در فاعل دارد، بطوريکه قوه فاعلي مزبور همواره متوجه و خواهان انجام خود فعل است و در صورتيکه به آن نائل گردد باز خواهان حفظ و نگهداري آن است. حب يک نوع تعلق و ارتباط محب و محبوب است.3

وقتي كنش وﻳﮊه عاطفي بين انسان و كمالش ايجاد شود، محبت پيدا شده است و هرچه اين مغناطيس قوي تر باشد جذب بيشتر مي شود، هر چه قدر بتوانيم رابطه قوي تر با قرآن برقرار کرده و در اعماق وجود خود بذر محبت اين گنجينه بيکران را بکاريم، گامي در جهت رسيدن به قرب الهي برداشته ايم.

گام اول: شناخت قرآن

علي - عليه السلام- مي فرمايند:

«المعرفه نورالقلب.»4

شناخت روشنائي دل است.

آن گاه که قلب جلا يابد، نور قرآن در آن تجلي پيدا مي کند و معرفت و شناخت آن ممکن مي شود. البته شناخت لفظي هرگز نمي تواند ما را به دوستي و عشق کلام الله مجيد رهنمون شود، بلکه اين معرفت حقيقي است که محبت را به دنبال مي آورد. براي رسيدن به شناخت واقعي بايد طهارت دل کسب کنيم چرا که قرآن کريم قابل مس و لمس نخواهد بود مگر آن که تطهير جسم و جان صورت گرفته باشد. چنانچه ذات اقدس اله خود در آيه شريفه مي فرمايد:

و لايمسه الا المطهرون.5

انساني که به پليدي شهوت و گناه آلوده و به هوي و هوس مبتلا است و موانع شناخت را از خود دور نساخته است از قرآن بهره اي نمي برد. آدمي بايد از انواع آلودگي در علم وعلل پاک باشد تا بتواند در قرآن انديشه کرده و حقيقت آن را دريابد.

يکي از صفات قرآن، هادي بودن آن است. چنانچه در نهج البلاغه آمده است.

«الهادي الذي لايضل.»6

هدايت قرآن شامل حال کساني مي شود که قابليت و شايستگي را دارند، کساني که شهوت و غضب حيواني خود را بر فطرتشان حاکم ساخته چون حق را انکار مي کنند و در برابر آن مي ايستند گمراهي و ضلالتشان بيشتر مي شود. هدايت يعني راهنمايي و دستگيري مؤمنان و خارج کردن آنها از ظلمات احتجاب از شهود خدا به سوي نور مشاهده الهي.7

کوتاه سخن اينکه براي دست يافتن به هدايت قرآن، شناخت قرآن را لازم داريم و جهت شناخت حقيقي تطهير جسم و جان را بايد کسب کنيم.

گام دوم: مجالست با قرآن

در بهشت انديشه علوي به جمله اي زيبا از امام العارفين پيرامون قرآن برخورد مي کنيم. حضرت مي فرمايند:

وما جالس هذا القرآن احد الاقام عنه بزياده و نقصان: زياده في هدي او نقصان من عمي.8

احدي با قرآن ننشست جزاينکه به فزوني يا کمي از پيش آن برخاست: فزوني در هدايت، کم شدن در کوردلي.

بنابر فرمايش حضرت، ريزش و رويش در پرتو قرآن صورت مي گيرد. نشستن در محضر قرآن زنگار جهالت را از صفحه دل مي زدايد و به قلب جلاء و روشني مي دهد. به همين دليل ايمان افزايش مي يابد. چنانچه در صفات مؤمنان به اين معنا اشاره شده است.

انما المؤمنون اذاذکروا الله و جلت قلوبهم و اذا تليت عليهم آياته زادتهم ايماناً .9

مؤمنان همان کساني اند که چون خدا ياد شود دلهايشان بترسد و چون آيات او برآنان خوانده شود برايمانشان بيفزايد.

ثمره اين مجالست و هم انديشي و هم نشيني با کلام الهي اين است که در همه مراحل زندگي دست انسان را مي گيرد و شايد شفاعت قرآن که در احاديث فراوان به آن اشاره شده است، براي دست يافتن به همين معنا باشد.

رسول اکرم صلي الله عليه وآله وسلم مي فرمايند:

اذا التبت عليکم الفتن کقطع الليل المظلم فعليکم بالقرآن، فانه شافع مشفع...10

هرگاه فتنه ها چون شب تار شما را احاطه نمود به قرآن روي آوريد؛ چرا که شفاعتش پذيرفته است...

شفع به معناي زوج و جفت است، در مقابل وتر که به معناي فرد است. در کاري که انسان به تنهائي از انجام آن برنيايد کمک مي گيرد. آن کمک را شافع و شفيع مي گويند انسان با عقل و طبع و حس خود به تنهائي نمي تواند راه خدا را بپيمايد، گمراه مي شود، خسته و زبون مي گردد. قرآن است که مي آيد وقوه انسان را مضاعف مي کند و او را در مسير و طي طريق مدد مي کند. آيات قرآن که همه دلالت و راهنمائي و دارو و نور و شفاء و غذا معنوي است در هريک از مراحل زندگي وارد مي شود و دست انسان ناتوان را مي گيرد و اين شفاعت در دنيا در روز بازپسين ظهور مي کند، در آن موقف قرآن به عنوان شفيع، شفاعت نمي کند و کسي را که در دنيا به استعانت به آن رفته، در آنجا اعانت کرده و از مراحل ظلماني و دوزخ عبور مي دهد.11

گام سوم: تمسک به قرآن:

در نگاه فرهنگي قرآن تأثير سازنده اي بر شخصيت انسان دارد ثمره تلاوت و تدبرها و مجالست ما با کلام الله مجيد، تأثير پذيري از آموزه هاي الهي است. انسانهائي که قدم به قدم با قرآن حرکت مي کنند و هرروز و هر لحظه از شهد شيرين آن بيشتر مي نوشند علي عليه السلام در نهج البلاغه مي فرمايد:

وتمسک بحبل القرآن و استنصحه.»12

به ريسمان قرآن چنگ بزن و از آن طلب پند کن.

حارث همداني مفتخر است که از اصحاب خاص امام باشد. مالامال از عشق علوي است. يکي از زيباترين نامه هاي اخلاقي نهج البلاغه خطاب به او نوشته شده است. حضرت در صدر نامه خطاب به اين عاشق سينه چاک، براي آغاز سير وسلوک دستور به تمسک به قرآن را داده اند. در جاي ديگر حضرت مي فرمايند:

عليکم بکتاب الله فانه حبل المتين.13

بر شما باد عمل کردن به قرآن، که ريسمان محکم الهي است.

ابن ميثم بحراني مي گويد: واژه حبل را براي قرآن استعاره آورده اما در مناسبت تشبيه دو احتمال وجود دارد:

◄همان طور که ريسمان وسيله آب کشيدن از چاه و سيراب شدن است. قرآن هم نوآموزان و کساني را که در آن مي انديشند در نوشيدن آب حيات جاويد که علوم و اخلاق پسنديده است کمک مي کند.

◄همچنان که با ريسمان مي توان از پايين به بالا رفت. قرآن نيز هرکس را که به آن چنگ بزند از پرتگاههاي جهل و ناداني به بالاترين قله هاي عقل و سعادتمندي مي رساند.14

استاد جوادي آملي مي فرمايند: قرآن ريسمان متصلي است از باطن عالم حس تا آسمان عقل و پس از آن از عرش عقل تا قاب قوسين تا نزديک تر، اگر کسي قرآن را بگيرد و ببوسد در حالي که احکام قرآن با جان او گره نخورده باشد، در واقع تمسکي به قرآن ندارد معيار و ميزان اعتصمام همان پيوند قلبي انسان با قرآن و معارف و احکام است.15

تمسک به قرآن از ويژگيهاي امامان اهل بيت عليهم السلام نيز بيان شده است. چنانچه امام المتقين مي فرمايند:

«عمار الليل و منار النهار، متمسکون بحبل القرآن.»16

شب زنده داران و روشني بخشان دوزخ، به دامن قرآن پناه برده اند.

گام چهارم: تسليم شدن در برابر قرآن

ثمره محوريت قرآن وتمسک به آن، محبوب خدا شدن است. بي قيد و شرط در برابر کلام الله تسليم مي شود به گونه اي که قرآن را امام و رهبر خود ساخته و به طور دقيق در پشت سرآن حرکت مي کند.

«قد امکن الکتاب من زمامه، فهو قائده و امامه يحل حيث حل ثقله و ينزل حيث کان منزله.»17

اختيار خود را به قرآن سپرده و قرآن را راهبر و پيشواي خود قرار داده است. هر جا که قرآن بار اندازد فرود آيد، و هرجا که قرآن جاي گيرد، مسکن گزيند.

بنده مخلص خدا پس از آگاهي و خود سازي و تهذيب نفس و رسيدن به مقامات عاليه، کمر همت براي هدايت خلق مي بندد و در واقع بعد از پايان سير الي الحق و في الحق وارد مرحله سير الي الخلق مي شود. اين بنده آگاه و مخلص از نظر احاطه به مباني معرفت ديني آن چنان تواناست که آمادگي براي پاسخ به هر سؤالي و حل هر مشکلي را دارد. اگر طرفدار حق است، تنها در زبان و سخن نيست بلکه در رفتار و عمل نيز هست. از اوصاف بارز او اين است که زمام اختيار خود را به دست قرآن سپرده و قرآن رهبر و پيشواي اوست. هرجا قرآن فرود آيد او بار خويش را همانجا افکند و هرجا قرآن منزل کند، آن را منزلگاه خويش سازد.18

با چنين تسليم شدني در برابر قرآن، ديگر هيچ نيازي به ديگران ندارد. همان گونه که مولي مي فرمايند:

«واعلموا انّه ليس علي احد بعد القرآن من فاقد و لا لأحد قبل القرآن من غني.»19

آگاه باشيد کسي با داشتن قرآن، نيازي ندارد و بدون قرآن بي نياز نخواهد بود.

رسيدن به اين باور و حقيقت که قرآن دستور العمل کامل زندگي است و کليد همه سعادتها و خوشبختي ها در گنجينه قرآن نهفته است، کار آساني نيست. رسالت اين مقال آن است که بگويد عشق و دوستي قرآن در قالب، معرفت، مجالست، تمسک و تسليم شدن و... محقق مي شود. انسان عاشق قرآن، انديشه و تفکر و رفتار قرآني دارد. هويت و شخصيت خود را از آن مي گيرد. و به قرب الي الله دست مي يابد. چنانچه در کلام مولي الموحدين آمده است:

اهل القرآن، اهل الله و خاصته. 20

اهل قرآن، اهل خدا و از نزديکان او هستند.

--------------------------------------------------------------------------------

پي نوشت ها:

1- ان هذا القرآن يهدي للتي هي اقوم. اسراُ، آيه9

2- نهج البلاغه خطبه،176، 10

3- ر.ک: طباطبائي، محمد حسين؛ تفسير الميزان، تر جمه مکارم شيرازي، قم، نشر فرهنگي رجاء، ج1، ص584-856

4- غرر الحکم، تميمي آمدي، ترجمه مصطفي درايتي، حديث1، ص47

5- واقعه، آيه79

6- نهج البلاغه خطبه176، 7

7- ر.ک: جوادي آملي، عبدالله؛ قرآن در قرآن، ص185

8- نهج البلاغه خطبه 176، 7

9- سوره انفال، آيه2

10- اصول کافي، کتاب فضل القرآن، ج2، ص599

11- ر.ک: حسيني طهراني، سيد حسين؛ نور ملکوت قرآن، ج1، ص79-80

12- نامه69، 1

13- نهج البلاغه خطبه156، 8

14- بحراني، علي بن ميثم؛ شرح نهج البلاغه، ترجمه: حبيب رحماني، ج4، ص543

15- ر.ک: جوادي آملي، عبدالله؛ قرآن در قرآن، ص220

16- نهج البلاغه خطبه191، 135

17- نهج البلاغه خطبه87، 9

18- ر.ک: مکارم شيرازي، ناصر؛ پيام امير المؤمنين، ج3، ص556-578

19- نهج البلاغه خطبه176، 8

20- غرر الحکم، تميمي آمدي، ترجمه: مصطفي درايتي، ص142 



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،

نوشته شده توسط فتاح زاده در جمعه 13 ارديبهشت 1392


سخنان على (ع ) و زهرا (س ) پس از خطبه فدكيه

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
پس از ايراد خطبه فدكيه ، دختر رسول خدا (ص ) روانه منزل خويش ‍ مى شود. اميرالمؤ منين (ع ) در انتظار است . فاطمه (س ) وارد خانه مى شود و خطاب به همسرش مى گويد: اى پسر ابى طالب ! مانند جنينى كه در شكم پرده نشين است ، پرده به خود پيچيده و خود را در آن نهان كرده اى و مانند شخص متهم در كنج خانه نشسته و خانه نشين شده اى ، تو همانى كه از اين پيش در كارزار مى تاختى و دلاوران و جنگاوران را به كام مرگ مى انداختى ، اكنون چه شد كه پرهاى مرغان بى بال و پر بر سرت ريخته و بيچاره ات كرده است .
اينك پسر ((ابى قحافه )) عطيه پدر را از كفم ربود و ذخيره اطفالم را گرفت ، آشكارا با من ستيز مى كند، كار به اين مردم (فرزندان قيله : انصار) دست يارى از من برداشته اند و قبيله مهاجر رشته پيوند مرا بريدند، جماعت از من چشم پوشيدند، كسى نيست كه او را منع كرده و از من حمايت و دفاع نمايد، با خشم و غضب رفتم و با ذلت و خوارى برگشتم . تو نيز خود را در تنگناى خوارى انداخته و نيرويت را به كار نمى برى ، گرگان را از هم مى دريدى ، اينك مگسان تو را از هم مى درند. من از گفتن ، خوددارى نكردم و از در باطل بيرون نشدم ، ولى نيروى اجراى حكم حق را نداشتم ، اى كاش پيش از اين مى مردم و آن خوارى و بى ارجى را نمى ديدم . عذر خواه من اينك از تو، خداى من است ، چه تقصيرى كار در حق من باشى ، و چه حامى من باشى .
آه ! كه من در هر طلوعى شيونى دارم و در هر غروبى شيونى ديگر از تو، پناهگاه من مرد و آن كه بازويم بود سست شد. شكايتم را به سوى پدرم و دادخواهى را به پروردگارم وا مى گذارم . بار خدايا! نيروى تو از همه افزون است و شمشير عذاب و كيفر تو تيزتر است .
اميرالمؤ منين (ع ) لب به سخن گشود و آغاز به سخن كرد.
ويل و واى از تو مباد، ويژه دشمنانت باشد، بر من خشم مگير اى دختر برگزيده موجودات و يادگار نبوت ! در كار دين سستى نكردم و از حد توانايى تخطى ننمودم . اگر تو نظر به روزى دارى ، رزق تو تضمين شده و كفيل تو تضمين شده است ، و آنچه از براى تو تهيه شده است بهتر ار آنچه از تو قطع شده است مى باشد، پس بگو: ((حسبى الله ؛ خدا مرا بس ‍ است )).
فاطمه (س ) فرمود: ((حسبى الله )) خدا مرا بسنده كرده است و سكوت فرمود. 



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،

نوشته شده توسط فتاح زاده در جمعه 13 ارديبهشت 1392


ديدار با خانواده مسيحي

روزي آيه الله خامنه اي، براي ديدار خانواده هاي شهدا و سركشي به منزل آنان، به منطقه مجيديه تهران رفتند.


پس از بازديد از چند خانه، پرسيدند: آيا منزل ديگري براي ملاقات مانده است؟


دوستان گفتند: تنها يك خانواده مسيحي، كه فرزندشان در جبهه شهيد شده، باقي مانده است. آيا به خانه آن ها تشريف مي بريد؟


ايشان جواب مثبت دادند. خانواده شهيد از فرط خوشحالي، در پوست خود نمي گنجيدند. يك نفر از آنان با شنيدن خبر، از حال رفته و بر زمين افتاد و او را به بيمارستان بردند. خانم ها، سراسيمه به دنبال پوشش براي حفظ حجاب رفتند.


آيه الله خامنه اي با گرمي با اهل خانه برخورد كردند. در زمان پذيرايي نيز بنابر فتواي خود كه مسيحيان را نجس نمي دانند از ميوه هايي كه براي ايشان آورده بودند، تناول كردند و به ديگران با اشاره فرمودند شما نيز ميل كنيد، تا آنان بدانند كه ما آن ها را از خود مي دانيم! 



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،

نوشته شده توسط فتاح زاده در جمعه 13 ارديبهشت 1392


گناهان صغیره (کوچک) و کبیره (بزرگ)

هر چند که بر اساس آیات قرآن کریم و روایات معصومین، گناهان به دو دسته صغیره (کوچک) و کبیره (بزرگ) تقسیم می شوند یعنی برخی از گناهان در مقایسه با سایر گناهان بزرگ تر و زشت تر بوده و آثار سوء بیشتری دارند؛ ولی هر گناهی از آن جهت که مخالفت و تمرد از دستورهاى پروردگار محسوب مى شود بسیار زشت و ناپسند است و هیچ گناهى از این لحاظ کوچک نیست و چنانچه کسى نافرمانى خدا را کوچک بشمارد مرتکب گناهى بس عظیم شده است


جهنم شیطان آتش
امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) فرمودند: «أشد الذنوب ما استخف به صاحب؛ شدیدترین گناه آن است که صاحبش آن را کوچک بشمارد.»
علت این امر بزرگی و عظمت مقام خداوند می باشد. برای روشن شدن موضوع، به این مسئله توجه کنید که بی ادبی یک انسان نسبت به دوستان نزدیکش و یا گوش نکردن به حرف آنها، قابل بخشش است و زشتی آن خیلی زیاد نیست. اما اگر همین کار را در مقابل یکی از اساتیدش انجام دهد، زشتی بیشتری دارد و از آن زشت تر این است که مثلاً این کار را در مقابل یک مرجع تقلید و یا شخص دیگری که احترام زیادی دارد انجام دهد. و به همین صورت هر چه مقام و احترام شخص مقابل بیشتر شود، زشتی بی ادبی و نافرمانی در برابر او هم افزایش می یابد. حال تصور کنید که اگر شخصی که نسبت به او بی احترامی می شود و از اوامر او سرپیچی می شود، کسی باشد که بزرگتر از آن است که قابل توصیف باشد و بزرگی و مقام و توانایی ها و حتی وجود همه موجودات از جانب اوست و نعمتهای بی شماری را به انسان ارزانی داشته است، زشتی این عمل چقدر افزایش می یابد.
پس با این دید، در می یابیم که در مقابل عظمت خداوند، هیچ گناهی کوچک و بی اهمیت نیست.
حضرت امام زین العابدین(علیه السلام) در مقام طلب آمرزش از خداوند، می فرمایند: « یا إلهی لو بکیت إلیک حتى تسقط أشفار عینی، و انتحبت حتى ینقطع صوتی، و قمت لک حتى تتنشر قدمای، و رکعت لک حتى ینخلع صلبی، و سجدت لک حتى تتفقأ حدقتای، و أکلت تراب الأرض طول عمری، و شربت ماء الرماد آخر دهری، و ذکرتک فی خلال ذلک حتى یکل لسانی، ثم لم أرفع طرفی إلى آفاق السماء استحیاء منک ما استوجبت بذلک محو سیئة واحدة من سیئاتی؛ اى خداى من، اگر به درگاهت بگریم تا پلکهاى چشمانم بیفتد و با آواز بلند ناله کنم تا صدایم قطع شود و در پیشگاه تو بایستم تا پاهایم ورم کند، و در برابرت رکوع کنم تا استخوان پشتم از جا در آید و براى تو سجده کنم تا کاسه چشمانم بگودى رود و همه عمرم، خاک زمین بخورم و تا پایان روزگارم آب خاکستر بنوشم و در خلال این ها به ذکر تو مشغول شوم تا زبانم کند شود آنگاه به خاطر شرمندگى، چشم به اطراف آسمان بلند نکنم، با این کارها هرگز مستوجب از بین رفتن گناهى از گناهانم نمى شوم. .»
مشاهده می کنیم که سرور و سید عابدان و مناجاتیان، چه تعبیرات عجیبی را – که نشان دهنده زشتی فوق العاده گناه می باشد – برای آمرزش تنها یک گناه، به کار می برند.
رسول خدا(ص) در زمین بى گیاهى فرود آمد و به اصحابش فرمود: قدرى هیزم بیاورید: گفتند: یا رسول الله!در زمین بى گیاه آمده ایم، در اینجا هیزم نیست حضرت فرمود: هر کس هر چه پیدا کرد بیاورد،سپس آنها کم کم هیزم آوردند و در برابر آن حضرت انباشته کردند،رسول خدا (ص) فرمود:گناهان این گونه جمع میشود
امام علی (علیه السلام) فرمودند: « الذنوب کلها شدیدة و أشدها ما نبت علیه اللحم و الدم لأنه إما مرحوم و إما معذب و الجنة لا یدخلها إلا طیب؛ همه گناهان شدید و سخت است و سخت تر از همه آن گناهى است که بر آن گوشت و خون روییده شود، زیرا گناهکار یا عذاب مى شود یا مورد رحمت واقع مى گردد و تنها پاکان وارد بهشت مى شوند.» (یعنى با گوشت و خون روییده شده از گناه نمى توان وارد بهشت شد.)
در روایت پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) دیده مى شود: « لاتحقرن ذنبا ولاتصغرنه واجتنب الکبائر فان العبد اذا نظر الى ذنوبه دمعت عیناه دما وقیحا یقول الله تعالى «یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضرا وما عملت من سوء تود لو ان بینها وبینه امدا بعیدا؛ هیچ گناهى را خوار و کوچک مشمار و از گناهان کبیره بپرهیز، چون در روز قیامت بنده به گناهان خود مى نگرد، از دو چشمش خون و چرک مى ریزد، خداى متعال مى فرماید: «روزى که هرکس کارهاى نیک و بد خویش را حاضر شده مى یابد و آرزو مى کند کاش میان او و آن (کارهاى بد) فاصله اى دور بود.»
امام صادق (علیه السلام)فرمود: «اتقوا المحقرات من الذنوب فإنها لا تغفر قلت و ما المحقرات قال الرجل یذنب الذنب فیقول طوبى لی لو لم یکن لی غیر ذلک؛ از گناهان کوچک شمرده شده بپرهیزید که آمرزیده نمی شوند. عرض کردم: گناهان کوچک شمرده شده چیست؟ فرمود: این است که مردى گناه کند و بگوید، خوشا به حال من اگر غیر از این گناه نداشته باشم. »
هیزم فروش
نقل شده که رسول خدا(صلى الله علیه و آله) در زمین بى گیاهى فرود آمد و به اصحابش فرمود: قدرى هیزم بیاورید: گفتند: یا رسول الله! در زمین بى گیاه آمده ایم، در اینجا هیزم نیست حضرت فرمود: هر کس هر چه پیدا کرد بیاورد، سپس آنها کم کم هیزم آوردند و در برابر آن حضرت انباشته کردند، رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود: گناهان این گونه جمع مى شود.
سپس فرمود: «إتقوا المحقرات من الذنوب فإن لها طالبا یقول أحدکم اذنب و استغفر إن الله عز و جل یقول: سنکتب ما قدموا و آثارهم و کل شی ء أحصیناه فی إمام مبین . و قال عزوجل: إنها إن تک مثقال حبة من خردل فتکن فی صخرة أو فى السموات أو فى الأرض یات بها الله إن الله لطیف خبیر»: از گناهان کوچک (یا از گناهانى که به نظر شما کوچک شمرده مى شود) بپرهیزید، زیرا براى آنها خواهانى است که آن را پیگیرى مى کند. ممکن است کسى پیش خود بگوید: اکنون این گناه را انجام مى دهم و سپس توبه مى کنم (گویا گناه را نادیده گرفته و به حساب اعمال خویش نمى آورد) ولی خداوند عز و جل مى فرماید: «ما هر عملى که از پیش انجام داده اند و آنچه بعدها انجام مى دهند همه را بدون کم و کاست در دیوان امامت به حساب مى آوریم» (یس،۱۲). و باز مى فرماید: «اگر به اندازه دانه خشخاش عملى یا حقى در میان صخره اى یا در آسمان ها و یا در زمین پنهان باشد، خداوند همه آنها را مى آورد (و به حسابتان مى گذارد) که خدا لطیف و خبیر است» (لقمان،۱۶)
چهارچیز در چهارچیز مخفی است !
امیر المؤمنین (سلام الله علیه) فرمودند: « إن الله تبارک و تعالى أخفى أربعة فی أربعة أخفى رضاه فی طاعته فلا تستصغرن شیئا من طاعته فربما وافق رضاه و أنت لا تعلم و أخفى سخطه فی معصیته فلا تستصغرن شیئا من معصیته فربما وافق سخطه و أنت لا تعلم …؛ خداوند چهار چیز در چهار چیز مخفى کرده است، خوشنودى خود را در اطاعتش قرار داده و چیزى را که موجب رضایت او مى گردد و شما نمى دانید کوچک نشمارید. خشم خود را در معصیت خویش پنهان کرده است پس بنا بر این چیزى را که موجب سخط او مى گردد و شما آن را نمى دانید کوچک نشمارید،… »
رسول خدا (صلى الله علیه و آله) و سلم به اباذر فرمودند: « یا أبا ذر إن الله تبارک و تعالى إذا أراد بعبد خیرا- جعل ذنوبه بین عینیه ممثلة و الإثم علیه ثقیلا وبیلا و إذا أراد بعبد شرا أنساه ذنوبه؛ اى اباذر هر گاه خداى تعالى به بنده اى اراده نیکى دارد گناه او را پیش دیدگانش مجسم می کند و گناه کردن براى او سنگین و مشکل است و هر گاه به بنده اى اراده ى بدى دارد گناهش را از خاطرش می برد. »
و فرمودند: « یا أباذر لا تنظر إلى صغر الخطیئة- و لکن انظر إلى من عصیت؛ اى ابا ذر به کوچکى گناه نگاه مکن ولی نگاه کن نافرمانى چه کسى را می کنى. »
امام رضا (علیه السلام): گناهان کوچک راه را به گناهان بزرگ را باز مى کنند، هر کس در معصیت کوچک از خداوند نترسد در معصیت هاى بزرگ هم نخواهد ترسید
و همچنین ایشان فرمودند: « إن المؤمن لیرى ذنبه کأنه تحت صخرة یخاف أن تقع علیه- و إن الکافر لیرى ذنبه کأنه ذباب مر على أنفه؛ مؤمن کیفر گناهش را می بیند گویا او زیر سنگى است که مى ترسد بر سرش فرود آید و همانا کافر گناهش را مى بیند گویا مگسى است بر بینى او می گذرد. »
گناه ، ایمان را کاهش می دهد
علاوه بر زشتی ذاتی گناهان کوچک، باید به این نکته نیز توجه داشت که ارتکاب این گناهان، موجب کاهش ایمان انسان شده و قبح و زشتی گناه را در نظر انسان کاهش می دهد، در نتیجه زمینه را برای ارتکاب سایر گناهان – از جمله گناهان بزرگ- فراهم می کند. در این زمینه، به روایات زیر توجه نمائید
و امام کاظم (علیه السلام) می فرمایند: «لا تستقلوا قلیل الذنوب فإن قلیل الذنوب یجتمع حتى یکون کثیرا ؛ گناهان اندک را کم نینگارید، که همان گناهان اندک است که جمع شده و بسیار مى گردد. »
امام رضا (علیه السلام) می فرمایند: « الصغائر من الذنوب طرق إلى الکبائر و من لم یخف الله فی القلیل لم یخفه فی الکثیر؛ گناهان کوچک راه را به گناهان بزرگ را باز مى کنند، هر کس در معصیت کوچک از خداوند نترسد در معصیت هاى بزرگ هم نخواهد ترسید. »
منابع :
- اصول کافى، ترجمه مصطفوى، ج ۳، ص ۳۹۵
- صحیفه سجادیه، دعای شانزدهم
- نقطه هاى آغازدراخلاق عملى، محمد رضا مهدوی کنی، ص۱۰۹-۱۱۰
- میزان الحکمة، محمدی ری شهری، ج۴، الذنب 



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،

نوشته شده توسط فتاح زاده در جمعه 13 ارديبهشت 1392


دلیل داشتن سجده واجب در بعضی سوره های قرآن

در برخی از روایات که از ائمه معصومین ـ علیهم السّلام ـ نقل شده آمده است که باید موقع خواندن یا شنیدن آیاتی از قرآن کریم سجده کرد.[۱] به آن آیات، آیات عزائم و به سوره هایی که آن آیات را در بردارند سُور عزائم می گویند. و ائمه ـ علیهم السّلام ـ که این روایات را نقل کرده اند، به عنوان راوی از امامان قبل از خود و نهایتاً از پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل کرده اند و پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیز از خداوند نقل کرده است. پس این دستور سجده که از ائمه ـ علیهم السّلام ـ صادر شده در واقع دستور خداونداست و ما از روی تعبد آن را قبول می کنیم و به آن عمل می نمائیم.


از طرف دیگر در این آیات، دستور سجده به صورت فعل امر آمده است و می دانیم که خداوند در قرآن به شیوة مردم با آنها سخن گفته است، و وقتی مردم دستوری را از یک شخص بزرگی می شنوند، انجام آن را واجب می دانند و فهم آنها از آن سخن این است که آن کار باید فوراً انجام شود.
حال وقتی خداوند به عنوان آفریننده، پروردگار و مدیر جهان هستی چنین دستوری می دهد به طریق اولی انجام آن بر بندگان لازم و ضروری است. با دقت در مضامین آیات این سوره ها و سیاق آیات و توجه به فضای نزول این سوره ها می توان به برخی از حکمت های این فرمان الهی پی برد.
خداوند در این سوره ها و سوره های دیگر مردم را دعوت به تدبر و تفکر در آیات خداوند و آفریده های او می کند تا با دید واقعی به عالم بنگرند و به دور از تعصب و تقلید جاهلانه، دنبال حقیقت بروند. در این صورت می بینید که آفریدگار هستی و پروردگارشان یکی است، تنها رو به سوی او می کنند و فقط او را عبادت می کنند و از او یاری می جویند
در این سوره ها به خلقت انسان و آسمانها و زمین اشاره شده است. خداوند در قرآن ضمن بیان کیفیت خلقت انسان و مراحل آن به خود آفرین گفته و فرموده «فَتَبارِکَ اللهُ اَحسَنُ الخالِقین» «بزرگ است خدایی که بهترین آفرینندگان است»[۲] همچنین خداوند خلقت آسمانها و زمین را سخت تر، شدیدتر و بزرگ تر از خلقت انسان اعلام کرده و فرموده: «لَخَلْقُ السَمواتِ و الارضِ اکبَرُ مِنْ خَلْقِ النّاسِ» «همانا آفرینش آسمانها و زمین از آفرینش انسانها مهم تر است.»[۳]
با دقت در سیاق آیات این سوره ها، انسان به عظمت بی انتهای خداوند پی می برد، تدبیر او را در تمام عالم مشاهده می کند، همه چیز را وابسته به لطف او می بیند و بازگشت همه چیز را به سوی او می بیند. با این حال خود را در برابر او پست و بی مقدار احساس می کند و در مقابل آن غنی بالذات اعتراف به فقر خود می کند در چنین حالی سزاوار است که ظاهر و باطن باهم همراه و هماهنگ شوند و با ذرات عالم که همه حمد و تسبیح حضرتش را می گویند هم نوا شوند.
این سوره ها در فضای شرک آلود مکه نازل شده اند. آنجا که برای بتها و معبودهای دروغین سجده می کردند. مشرکان خداوند را به عنوان خالق هستی قبول داشتند ولی او را پروردگار نمی دانستند آنها می گفتند: خداوند تدبیر امور عالم را به واسطه هایی سپرده است و آنها شفیعان ما نزد خداوند هستند و ما با عبادت و پرستش آنها خود را به خدا نزدیک می کنیم.
خداوند با باطل اعلام کردن این تفکر، خالقیت و ربوبیت را مخصوص خود اعلام کرد و عبادت را نیز مخصوص خود دانست و برای اینکه شرک عملاً از جامعه زدوده شود، دستور می دهد که برای او سجده کنند و او را پرستش کنند و با این عمل به او تقرب جسته، روح یکتاپرستی و توحید را در جامعه زنده کنند.
وقتی پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ آیات سورة نجم را تلاوت می کردند، به گونه ای این آیات در دل شنوندگان تأثیرگذاشته بود که وقتی آن حضرت آیة سجده را خواندند همة حاضرین اعم از مؤمنین و مشرکین به سجده افتادند به جز ولیدبن مغیره که بخاطر ناراحتی نمی توانست خم شود و مشتی خاک برداشت و پیشانی بر آن خاک گذاشت
خداوند در این سوره ها و سوره های دیگر مردم را دعوت به تدبر و تفکر در آیات خداوند و آفریده های او می کند تا با دید واقعی به عالم بنگرند و به دور از تعصب و تقلید جاهلانه، دنبال حقیقت بروند. در این صورت می بینید که آفریدگار هستی و پروردگارشان یکی است، تنها رو به سوی او می کنند و فقط او را عبادت می کنند و از او یاری می جویند.
جالب است بدانیم که وقتی پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ آیات سورة نجم را تلاوت می کردند، به گونه ای این آیات در دل شنوندگان تأثیرگذاشته بود که وقتی آن حضرت آیة سجده را خواندند همة حاضرین اعم از مؤمنین و مشرکین به سجده افتادند به جز ولیدبن مغیره که بخاطر ناراحتی نمی توانست خم شود و مشتی خاک برداشت و پیشانی بر آن خاک گذاشت.[۴]
یکی از حکمت های سجده در برابر خداوند این است که تکبر را از وجود انسان زایل می کند. چون کسی که در پیشگاه خداوند سجده می کند و شریف ترین موضع بدن خود یعنی پیشانی را به خاک می ساید، نهایت تواضع و اخلاص را از خود نشان می دهد، چنین کسی آمده است که هر دستوری از خداوند صادر شود بدون چون و چرا انجام دهد اما اگر کسی در وجودش تکبر باشد باعث می شود نافرمانی کند همانطور که شیطان تکبر ورزید و از سجده به آدم امتناع کرد و به خاطر همین از درگاه ربوبی طرد شد و مستوجب آتش گردید.
اما ملائکه اطاعت کردند و همچنان در جوار قرب الهی باقی ماندند. و این جریان تا قیامت باقی است، کسانی که از فرمان خداوند سرپیچی کنند، مستحق عذاب و قهر خداوند می شوند و کسانی که مطیع باشند، رحمت بی انتهای الهی آنها را فراگرفته و خداوند از آنها راضی و خشنود می باشد.
پی نوشت ها :
[۱]. شیخ صدوق، خصالی، آیت الله کمره ای، تهران، انتشارات کتابچی، چاپ چهارم، ۱۳۷۶ قمری، ج۱، ص۲۳۱.
[۲]. سورة مؤمنون، آیة ۱۴.
[۳]. سورة غافر، آیة ۵۷.
[۴]. آیت الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران، انتشارات دارالکتب الاسلامیه چاپ نهم، ۱۳۷۱، ج۲۲، ص۵۷۶


منبع: تبیان 



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،

نوشته شده توسط فتاح زاده در جمعه 13 ارديبهشت 1392


حقیقت قرآن و اثرات آن

خداوند متعال در آیات متعددی از نازل شدن قرآن از طرف سوی خود اشاره کرده است. معنای نازل کردن هم، پایین آوردن است. از این تعبیر می توان فهمید که قرآن مجید دارای حقیقتی بسیار والا و بلندمرتبه است و خداوند متعال برای اینکه مردم بتوانند آن را بفهمند و از آن استفاده کنند، آن را پایین آورده و نازل فرموده است تا به صورت الفاظ و کلمات درآید.


مطلب مهمی که باید به آن توجه داشت این است که نزول قرآن با نازل شدن باران فرق دارد. نازل شدن باران چند ویژگی دارد: 1- نزول باران، نزولی مادی و جسمانی و به معنای منتقل شدن از مکانی بالاتر به مکانی پایینتر است. قطرات باران از مکانی به نام آسمان، به مکان دیگری به نام زمین فرود می آیند. 2- حقیقت باران در زمان فرود آمدن تغییر پیدا نمی کند یعنی همان قطرات باران که در آسمان است به همان صورت و بدون هیچ نوع تغییری در وجودشان، به زمین فرود می آیند. 3- از آنجا که نزول باران، نزولی مادی است، قطرات باران در یک جا بیشتر نمی توانند باشند، یعنی زمانی که در آسمان هستند، در زمین نیستند و زمانی که به زمین فرود می آیند دیگر در آسمان وجود ندارند و جای آنها در آسمان خالی می شود.
ویژگیهای نزول قرآن کریم با هر سه ویژگی مذکور متفاوت است زیرا اولاً نزول این کتاب آسمانی، نزولی مادی و جسمانی نیست بلکه مراد، نزول قرآن از عالمی به عالمی دیگر است. به عبارت دیگر قرآن از عالمی عالی و غیرمادی فرود آمده تا به عالم مادی و جسمانی رسیده است، بنابراین نزول قرآن به معنای انتقال از مکانی به مکان دیگر نیست. ثانیاً قرآن در زمان فرود آمدن تغییر کرده و در هر عالمی که پایین می آید، وجودی متناسب با همان عالم پیدا می کند بنابراین قرآن قبل از نازل شدن و پس از نازل شدن به یک شکل نیست. ثالثاً از آنجا که نزول قرآن، نزولی معنوی است، پس از نازل شدن قرآن از عالم غیر مادی به عالم مادی، جای آن در عالم غیر مادی خالی نمی شود. به عبارت دیگر این طور نیست که قرآن یا باید در آن عالم وجود داشته باشد یا در این عالم، بلکه قرآن کریم در عین حال که به عالم مادی نازل شده است، در تمام عوالم دیگر نیز حضور دارد و با نازل شدن قرآن، چیزی از حقیقت آن کاسته نشده بلکه به همان صورت قبلی باقی مانده است. بحث دیگر درباره چگونگی نزول قرآن این است که نازل شدن آن در آیات الهی به دو صورت مطرح شده است. مفاد بعضی از آیات این است که قرآن کریم به طور دفعی و یکجا بر پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله» نازل شده است مانند:
- انا انزلناه فی لیله القدر(1)
- «ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم.»
انا انزلناه فی لیله مبارکه (2)
- «ما قرآن را در شب مبارکی نازل کردیم.»
- شهر رمضان الذی انزل فیه القرءان...(3)
«ماه رمضان که قرآن در آن نازل شده است...»
از این آیات استفاده می شود که قرآن به طور یکجا و در شب قدر نازل شده است؛ شب قدری که در ماه مبارک رمضان است. اما مفاد بعضی آیات دیگر این است که قرآن در طول سال ها بتدریج بر پیامبر نازل شده است چنانچه از نظر تاریخی نیز قطعی و مسلم است که قرآن در طول 23 سال و به طور تدریجی به رسول خدا وحی شده است، با توجه به اینکه نزول تدریجی قرآن قطعی و یقینی است، این سؤال برای علما و مفسران پیش آمده که چرا خداوند فرموده ما قرآن را در یک شب نازل کردیم؟ و برای توجیه این مطلب نظراتی ارائه کرده اند.
به نظر می رسد پاسخ صحیح این است که قرآن کریم دو بار بر پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله» نازل شده است؛ یک بار تمام قرآن به طور دفعی و در یک شب نازل شده و بار دیگر بتدریج و در طول 23 سال. نزول دفعی قرآن مناسب با نازل شدن باطن قرآن و نزول تدریجی آن مناسب با نازل شدن آن در قالب الفاظ و کلمات است. در نتیجه «باطن» قرآن کریم یک بار به طور کامل در شب قدر بر قلب مبارک پیامبر اسلام «صلی الله علیه و آله» نازل شده و بار دیگر به صورت تدریجی و به شکل الفاظ و کلمات و در طول سالهای نبوت رسول اکرم به وی وحی شده است.

قرآن کریم معجزه ای جاودانی

خداوند متعال در طول تاریخ، برای هدایت انسانها پیامبران بسیاری فرستاده است. هر یک از این پیامبران برای اینکه نبوت خود را برای مردم ثابت کنند، به اذن الهی برایشان معجزه می آوردند، یعنی عملی انجام می دادند که سایر مردم از انجام آن عاجزند. پیامبر خاتم «صلی الله علیه وآله» نیز از طرف خداوند معجزاتی برای مردم آوردند، ولی تنها معجزه باقی مانده پیامبر اکرم برای همه انسانها، قرآن کریم است. یعنی هر کسی در هر زمانی در نبوت و رسالت محمد بن عبدالله «صلی الله علیه وآله» شک داشته باشد و بخواهد این مسئله را بررسی کند، کافی است قرآن کریم را مورد مطالعه و تحقیق قرار دهد. در این صورت یقین پیدا خواهد کرد که این کتاب بزرگ، کلام بشر نیست و کلام خداوند متعال است که آن را برای هدایت انسانها نازل فرموده و در عین حال آن را معجزه پیامبرش نیز قرار داده است.
حال این پرسش مطرح می شود که قرآن مجید از چه نظر و از چه جهتی معجزه است؟ به عبارت دیگر، معجزه بودن قرآن به چه چیز آن است و چه خصوصیتی باعث می شود قرآن معجزه باشد؟ پاسخ این است که قرآن کریم از جهات مختلفی معجزه است و هر کسی در هر موردی تخصص داشته باشد، به معجزه بودن قرآن در آن زمینه پی خواهد برد.
موارد اعجاز قرآن عبارتند از:
1- قرآن از نظر لفظی و از جهت فصاحت و بلاغت معجزه است یعنی الفاظ قرآن کریم طوری هماهنگ کنار هم قرار گرفته اند که با زیباترین، فصیحترین و بلیغترین جملات بر معانی بسیار عمیق دلالت می کنند، به طوری که انسان قادر نیست چنین کلام زیبایی بیاورد. پس این کتاب کلام خالق بشر است.
2- قرآن از جهت علوم و معارف بی شمار موجود در آن، معجزه است و اگر کسی در این زمینه تخصص داشته باشد، خواهد فهمید که این همه علوم و معارف عمیق و دقیق و این همه اسرار و رموز هستی را در یک کتاب قرار دادن، از عهده انسان خارج و کار خداوند متعال است.
3- نزول قرآن در آن عصر نیز معجزه است. زیرا آن زمان، عصر جاهلیت و خرافات و تعداد کسانی که خواندن و نوشتن بلد بودند انگشت شمار بود. در چنان زمانی آوردن این کتاب عمیق و دقیق، یقیناً معجزه ای است که از قدرت انسان خارج است.
4- قرآن از جهت آورنده آن معجزه است زیرا پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله» تا پیش از نزول قرآن، حتی سواد خواندن و نوشتن نیز نداشتند و تا آن زمان هیچ گاه با دست خود چیزی ننوشته بودند و همه مردم می دانستند که ایشان به مدرسه نرفته و نوشتن نیاموخته اند. وقتی چنین شخصی، چنین کتابی بیاورد که سرشار از علوم و معارف عمیق است، معلوم می شود که قطعاً معجزه ای صورت گرفته و خداوند آن را نازل کرده است.
5- قرآن در دادن خبرهای غیبی نیز معجزه است. در موارد متعددی، قرآن مجید از حوادث آینده خبر داده است و تاریخ نشان داده که تا این زمان تمام پیشگوییهای قرآن به همان صورت که خبر داده شده، به وقوع پیوسته است. البته زمان وقوع بعضی از آنها هنوز فرا نرسیده و آنها نیز در زمان خود به وقوع خواهند پیوست.
6- قرآن کریم از جهت تحدی معجزه است. قرآن در آیات متعددی تحدی کرده، یعنی از دیگران خواسته است اگر می توانند کتابی و یا حداقل سوره ای مانند قرآن بیاورند، تا اگر نتوانستند چنین کاری انجام دهند، معلوم می شود که این کتاب بزرگ از طرف خداوند نازل شده است. از زمان نزول قرآن تا به حال، هیچ کس نتوانسته سوره ای مانند سوره های قرآن بیاورد. با توجه به اینکه دین مقدس اسلام، از ابتدا دشمنان فراوانی داشته است که تمام سعی و تلاش خود را برای از بین بردن آن انجام داده و از هیچ عملی در این راه کوتاهی کرده اند، عجز آنها از آوردن سوره ای مانند قرآن، دلیلی دیگر بر معجزه بودن این کتاب الهی است.
7- قرآن از جهت نبود اختلاف در آیات آن معجزه است، زیرا کتابی با این وسعت علوم، اگر کلام غیر خداوند باشد، در آن اختلافات زیادی خواهد بود، در حالی که بین آیات قرآن هیچ اختلافی وجود ندارد.
معلوم شد قرآن کریم به دلایل مختلف و متفاوت معجزه است. البته ممکن است کسی در بعضی از موارد مذکور، تخصص نداشته باشد و بگوید از این راه نمی توانم به معجزه بودن قرآن یقین کنم، ولی هر انسان منصف و حقجویی، اگر به تمام موارد اعجاز قرآن با هم توجه کند و همه آنها را در نظر بگیرد، یقین صد در صد پیدا می کند که این کتاب معجزه است و نه کلام بشر، که سخن خداوند است و از طرف او برای هدایت انسان ها نازل شده است. با این همه، اگر کسی باز هم قرآن را نپذیرد، قطعاً مغرض است و از روی عناد و استکبار، آیات قرآن را انکار می کند، و چنین شخصی مستحق عذاب الهی است.
هذا هدی والذین کفروا بایات ربهم لهم عذاب من رجز الیم(4).
«این قرآن، موجب هدایت است و کسانی که به آیات پروردگارشان کافر شوند، برایشان عذابی دردناک مهیاست.»

جامعیت قرآن کریم

دین مقدس اسلام مشتمل بر علوم و معارف فراوانی است. بخشی از این علوم مربوط به عقاید و مسائل فکری مانند شناختن دنیا و آخرت و مراتب هستی، شناختن انسان و... است، بخشی دیگر به اخلاق پسندیده مانند رضا، توکل، صبر، حسن خلق و... و اخلاق رذیله و ناپسند مانند عجب، کبر، حرص، سوء خلق و... مربوط می شود و بالاخره بخش سوم احکام اسلامی مربوط به اعمال خوب و بد انسانهاست و در آن بخش، اعمال خوب و بد انسانهاست و در آن بخش، اعمال واجب مانند نماز، روزه، حج، زکات و اعمال حرام مانند شرابخواری، قمار، ربا؛ غیبت مشخص و در همین بخش، اعمال مستحب و مکروه معلوم می شود از برخی آیات و روایات چنین استفاده می شود که تمام علوم سه گانه فوق به طور کامل در قرآن مجید وجود دارند، یعنی قرآن کریم حاوی تمام علوم اسلامی اعم از عقاید، اخلاق و احکام است و همه آنها را بدون هیچ کم و کاستی در بر دارد. آیاتی مانند:
- و نزلنا علیک الکتاب تبیاناً لکل شیء (5)
«و قرآن را بر تو نازل کردیم در حالی که روشن کننده هر چیزی است».
- ما کان حدیثا یفتری و لکن تصدیق الذی بین یدیه و تفصیل کل شیء (6)
«این قرآن سخنی نیست که بتواند دروغ باشد ولکن تصدیق کننده کتب پیشینیان و تفصیل هر چیزی است.»
- و ما یعزب عن ربک من مثقال ذره فی الارض و لا فی السماء و الا اصغر من ذلک و الا اکبر الا فی کتاب مبین (7)
« هیچ ذره ای در آسمان یا در زمین از پروردگار تو پنهان نیست و هیچ کوچکتر از آن و یا بزرگتر از آن نیست مگر آنکه در کتاب مبین وجود دارد.»
در روایتی از امام باقر «علیه السلام» آمده است:
- ان الله تبارک وتعالی لم یدع شیئاً یحتاج الیه الامه الا انزله فی کتابه (8)
«خداوند تبارک و تعالی هیچ چیزی را که امت پیامبر به آن نیاز دارند، رها نکرده مگر آنکه آن را در قرآن نازل فرموده است».
بنابراین تمام علوم اسلامی به طور کامل در قرآن وجود دارند. البته معنای این سخن آن نیست که همه این علوم در ظاهر قرآن هستند تا هر کسی بتواند، با مراجعه به قرآن از تمام محتوای دین اسلام آگاهی پیدا کند. که اگر این گونه بود انسانهای معمولی برای شناختن کامل اسلام احتیاجی به پیامبر و اهل بیت «صلی الله علیه و آله» نداشتند. بلکه برای هر مسئله ای اعم از اعتقادی، اخلاقی و فقهی، مستقیما به قرآن مراجعه و پاسخ آن را پیدا می کردند. بسیاری از مسائل اسلامی، مخصوصاً جزئیات احکام فقهی، در ظاهر قرآن بیان نشده اند. به عنوان مثال یکی از مهمترین اعمال واجب در دین مقدس اسلام، نماز است. برای خواندن نماز، دانستن تعداد رکعات نماز و چگونگی خواندن آن ضروری است در حالی که هیچ یک از این دو در ظاهر قرآن بیان نشده اند، مثلا در هیچ کجا از اول تا آخر قرآن نیامده است که نماز مغرب سه رکعت و نماز عشا چهار رکعت است. در نتیجه معنای این سخن که تمام علوم اسلامی به طور کامل در قرآن کریم وجود دارند این است که بخشی از این علوم در ظاهر قرآن هستند و انسانهای معمولی با مراجعه به قرآن می توانند آنها را بفهمند و به آن عمل کنند و بخش دیگری از علوم، در باطن قرآن مجید وجود دارند و انسانهای معمولی به طور عادی نمی توانند آنها را بفهمند و فقط پیامبر و اهل بیت هستند که علاوه بر تمام ظاهر قرآن، باطن آن را نیز به طور کامل می دانند و لذا آنها می توانند همه علوم اسلامی را از قرآن کریم استخراج کنند و انسانهای معمولی وظیفه دارند در آن بخش از علوم اسلامی که خود نمی توانند از قرآن بفهمند، به پیامبر و اهل بیت مراجعه و از بیان آنها تبعیت کنند.
بر اساس یک روایت، شخصی از امام باقر «علیه السلام» پرسید: آیا قرآن برای انسانها کافی است؟ امام فرمودند: آری، اگر برای آن مفسری پیدا کنند. آن شخص پرسید: آیا رسول اکرم قرآن را تفسیر نکرد؟ امام فرمودند: « آری، آن را تفسیر کرد ولی فقط برای یک نفر تفسیر کرد و او علی بن ابی طالب« علیه السلام» است و سپس او را به امت معرفی کرد تا تفسیر قرآن را از او بیاموزند.(9).

قرآن کریم از بین برنده جهل

هر انسانی در زندگی به دنبال کمال و سعادت و لذت است و برای رسیدن به این هدف برنامه های مختلفی را طرح ریزی کرده و به آنها عمل می کند تا در پرتو آنها، به کمال مطلوب خویش برسد در حقیقت تمام اعمال و روش زندگی انسان مبتنی بر افکار و علومی است که دارد و هر انسانی آن گونه عمل می کند که می اندیشد مثلاً انسان عاقل و بالغ چون می داند که آتش دست را می سوزاند و سوختن دردآور است، هیچ گاه به آتش دست نمی زند. اما بچه کوچک نمی داند آتش او را می سوزاند و به خاطر همین جهل، ممکن است دست خود را به آتش بزند و بسوزد. بنابراین افکار و علوم انسان مهمترین عامل در تعیین روش زندگی و چگونگی عمل وی به شمار می روند، زیرا اگر علوم و اعتقادات وی درست و مطابق با واقع باشند شخص راه درست و صحیح زندگی را انتخاب می کند و در نهایت به کمالی که طالب آن است می رسد، و اگر علوم و اعتقادات، غلط و غیر واقعی باشند باعث می شوند انسان راه غلط و غیر صحیح زندگی را انتخاب کند و در نتیجه از رسیدن به کمال و سعادتی که آرزوی آن را دارد محروم شود.
با نگاهی به زندگی انسانهای معمولی باید بگوییم که متأسفانه مشغول شدن به زندگی مادی و زیاد اهمیت دادن به رفع حوائج دنیوی باعث شده بسیاری از انسانها این فرصت را پیدا نکنند که علوم و افکار خویش را بررسی و درستی و نادرستی آنها را مشخص کنند، بلکه علوم و افکاری که در اثر ارتباط با دیگران و در اثر انس شدید با زندگی مادی برای آنها به وجود می آید، به همان صورت در ذهن آنان باقی می ماند که این مسئله دو خطر جدی و بزرگ به دنبال دارد: یکی اینکه بسیاری از اوهام و خرافاتی که هیچ پایه و اساسی ندارد، به عنوان حقایق و علوم صحیح پذیرفته و بر طبق آنها عمل می شود و دیگر اینکه بسیاری از حقایق و واقعیات، جزو اوهام و خیالات پنداشته شده و به آنها اهمیتی داده نمی شود، و چون پایه و ریشه زندگی چنین اشخاصی غلط است، در نتیجه شیوه و روش زندگیشان نیز صحیح نیست و چه بسا برای همیشه از رسیدن به سعادت باز مانند.
انس با قرآن کریم و تدبر در آیات آن انسان را از این دو خطر بزرگ نجات می دهد، زیرا قرآن مجید از طرفی به طور مکرر حقایق عالم را بازگو می کند و با روشها و شیوه های مختلف آنها را به انسان آموزش می دهد و از سوی دیگر به طور روشن و واضح، بطلان خیالات و اوهامی که ممکن است انسان به آنها معتقد شود را تبیین کرده و مؤمنان را از اعتقاد پیدا کردن به آنها بر حذر می دارد.
برای روشن تر شدن مطلب، به ذکر مثالهایی می پردازیم.
مثال اول: بعضی خیال می کنند زیادی اموال و اولاد موجب سعادت و کمال می شود و کسی که اموال و فرزندان زیادی داشته باشد، انسان خوشبخت و سعادتمندی است و اگر کسی تنها و غریب باشد و مال و ثروت چندانی نداشته باشد، انسان بدبخت و بیچاره ای است که راهی به سعادت و لذت ندارد. اما قرآن به ما می آموزد که این اعتقاد، خیالی واهی بیش نیست و اموال و اولاد به خودی خود نه موجب سعادت هستند و نه موجب شقاوت، بلکه فقط امتحانی الهی هستند و مفید یا مضر بودن آنها بستگی به طرز برخورد انسان با آنها دارد.
انما اموالکم و اولادکم فتنه (10)
«بدرستی که مال ها و فرزندان شما فقط برای امتحان شما هستند.»
و حتی گاهی این نعمت های دنیوی، در جایگاه دشمن انسان قرار می گیرند:
یا ایها الذین ءامنوا ان من ازواجکم و اولادکم عدوا لکم فاحذروهم(11)
« ای کسانی که ایمان آورده اید! بعضی از همسران و فرزندان شما دشمن شما هستند پس از آنها پرهیز کنید.»
مثال دوم: کفار تصور می کنند اعمالشان برایشان فایده دارد و آنها را به لذت و سعادت می رساند، در حالی که این عقیده، توهمی بیش نیست و اعمال کفار، بی ارزش است و برای آنها هیچ فایده ای ندارد. خداوند متعال این مطلب را با تشبیه بسیار زیبایی بیان فرموده است به این صورت که کفار مانند انسان تشنه ای در بیابان و اعمال آنها مانند سراب است و آنها می پندارند که آن سراب، آب است و آنها را سیراب می کند ولی وقتی نزد آن می روند می بینند سرابی بیش نیست. به عبارت دیگر وقتی قیامت برپا و حقیقت امر روشن می شود، کفار، خداوند متعال را بروشنی می یابند و می فهمند که اعمالشان نه تنها هیچ ارزشی ندارد، بلکه باید حساب آنها را به پروردگارشان پس دهند و تبعات آن را به گردن گیرند.
- والذین کفروا اعمالهم کسراب بقیعه یحسبه الظمان ماء حتی اذا جاء لم یجده شیئا و وجدالله عنده فوفاه حسابه والله سریع الحساب (12)
« وکسانی که کافر شدند. اعمالشان مانند سرابی در بیابان است که تشنه، آن را آب می پندارد، ولی هنگامی که به آنجا می رود چیزی نمی یابد و خداوند را می یابد و خدا به طور کامل به حساب او رسیدگی می کند و خداوند سریع الحساب است».
مثال سوم: ممکن است کسی خیال کند می تواند هر مطلبی که می شنود بازگو کند و این کار، رفتاری معمولی است ولی حقیقت این است که اگر کسی مطلبی را که به آن علم ندارد بگوید و آن را در بین مردم منتشر کند، مرتکب گناه بزرگی شده است و این عمل وی در عالم واقع و در نزد خداوند متعال، بسیار ناپسند است و آثار و تبعات خیلی بدی به دنبال دارد.
- اذتلقونه بالسنتکم و تقولون بافواهکم ما لیس لکم به علم و تحسبونه هینا و هو عندالله عظیم(13)
« زمانی که (شایعات منافقان را) از زبانهای یکدیگر تلقی می کردید و آنچه به آن علم نداشتید می گفتید و می پنداشتید این کار، عمل ساده و کوچکی است، در حالی که این عمل نزد خداوند گناه بزرگی است».
مثال چهارم: بعضی خیال می کنند مصیبت هایی که به مؤمنان می رسد، بدون حساب و کتاب است و اگر مثلا در جنگ بین مؤمنان و کفار، تعداد مؤمنان و تجهیزات آنان بسیار کمتر از کفار باشد، یقیناً مصیبت هایی مانند کشته و مجروح شدن و شکست خوردن دامنگیر مؤمنان می شود و هیچ کس نمی تواند از وقوع آنها جلوگیری کند. اما این عقیده، خیالی باطل و وهمی نادرست است و حقیقت این است که خداوند متعال هر نوع مصیبتی بلکه هر نوع حادثه ای را پیش از وقوع، در جایی نوشته است و در عالم خارج فقط پدیده هایی به وقوع می پیوندند که قبلاً در آنجا ثبت و تقدیر شده باشند و امکان ندارد حادثه ای بدون تقدیر قبلی خداوند، واقع شود.
- قل لن یصیبنا الا ما کتب الله لنا (14)
«بگو ای پیامبر! هرگز چیزی به ما نخواهد رسید مگر آنچه خداوند برای ما نوشته است».
در آیه 154 سوره آل عمران نیز شبهه ای از طرف منافقان مطرح و پاسخ آن بیان شده است:
- یقولون هل لنا من الامر من شیء؟
قل ان الامر کله الله.
«منافقان می گویند: آیا چیزی از امر به دست ما هست؟ بگو تمامی امر برای خداوند است».
منافقان در بعضی از جنگها با توجه به کم بودن تعداد و تجهیزات مؤمنان می گفتند: آیا می توانیم کاری از پیش ببریم و آیا امکان موفقیتی برای ما هست؟ خداوند متعال به آنها چنین پاسخ داده است که تمام امر به دست خداوند است و در عالم فقط هر چه او بخواهد واقع می شود و تمام حوادث تابع اراده خداست. مثلا اگر خداوند اراده کند، می تواند گروهی با تعداد کم و تجهیزات اندک را بر گروهی بسیار با تجهیزاتی فراوان پیروز کند. حقیقت این است که تمامی حوادث بدون استثنا مقهور اراده و تقدیر و نوشته خداوند متعال است، هر چند بسیاری از انسانها این حقیقت را قبول نداشته باشند و آن را جزو خیالات و موهومات بپندارند.

قرآن کریم از بین برنده غفلت

غفلت، از صفاتی است که مانند جهل، از خطرناکترین دشمنان سعادت و کمال انسان محسوب می شود. غفلت به خلاف جهل ربطی به واقعیاتی که به آنها علم نداریم ندارد، بلکه مربوط به حقایقی است که می دانیم و به آنها اعتقاد داریم، ولی در اثر انس شدی به زندگی مادی و محبت دنیا، از آن غافلیم و آنطور که شایسته و لازم است به آن حقایق توجه نمی کنیم.
باید دانست آنچه که غفلت را از بین می برد علم نیست؛ موعظه و یادآوری است. زیرا در اثر موعظه و یادآوری (البته اگر با استقبال مخاطب مواجه شود)، در شخص حالتی ایجاد می شود که به آن حالت تذکر می گوییم. حالت تذکر کاملاً مخالف غفلت است و با آمدن تذکر، غفلت از بین می رود.
بسیاری از ما این تجربه را داریم که گاهی در درس اخلاق انسان خودساخته و عارفی که دارای نفسی قدسی است شرکت کرده ایم و آن مرد ربانی برای ما از خداوند و معنویات و آخرت سخن گفته و ما را از گناه و محبت دنیا بر حذر داشته است و ما در پایان جلسه، احساس کرده ایم در درونمان حالت خاصی ایجاد شده که به واسطه آن حالت، تصمیم می گیریم دیگر گناه و معصیت را ترک کنیم و از آن پس در راه تهذیب و کسب معنویت گام برداریم. در حقیقت این حالت بر اثر همان تذکر و از بین رفتن غفلت است. اگر دقت کنیم می بینیم که آن عارف الهی برای ما مطلب جدیدی نگفته و علم تازه ای به ما نیاموخته است، بلکه با تکرار، توجه دادن و یادآوری همان مسائلی که خودمان هم بلد بودیم و به آنها اعتقاد داشتیم، در ما حالت تنبیه ایجاد کرده است.
برای اینکه معنای غفلت و تذکر بیشتر روشن شود یک مثال می زنیم. مرگ از مسائلی است که همه مسلمانها، بلکه همه انسانها از آن قبول دارند و در مورد آن هیچ شک و تردیدی ندارند. همه ما می دانیم که بالاخره یک روز می میریم و از دنیا می رویم و هیچ کداممان هم نمی دانیم که چه زمانی و در کجا می میریم و اینکه هر لحظه امکان دارد مرگ به سراغ انسان بیاید. با این حال، دلبستگی شدید به زندگی دنیوی و ارتباط با افراد و وسایل مادی باعث می شود از این مسئله یقینی، غفلت کنیم و به آن توجه لازم نداشته باشیم. حال اگر یکی از نزدیک ترین بستگان یا دوستانی که رابطه نزدیکی با ما دارد از دنیا برود، ناگهان آن حالت غفلت در ما از بین می رود و تا چند روز نسبت به مرگ توجه و تذکر پیدا می کنیم ولی با گذشت چند روز، دوباره غبار غفلت و فراموشی ما را فرا می گیرد و باز هم مانند گذشته تمام فکر و ذهن ما را مسائل مادی مشغول می سازد.
از ویژگیها و برکات قرآن کریم، موعظه کردن و تذکر دادن و در نتیجه از بین بردن غفلت است. خود خداوند نیز در موارد متعددی، از قرآن با عنوان ذکر و ذکری و موعظه یاد کرده است. کسی که به طور مستمر آیات قرآن را تلاوت و به معانی آنها توجه کند، خود به خود نسبت به حقایق عالم، حالت توجه و تنبه پیدا می کند و از خواب سنگین غفلت که دیگران به آن مبتلا هستند بیدار می شود، زیرا حقایق و واقعیات مهم و سرنوشت سازی که معمولاً مورد غفلت انسانها واقع می شوند در قرآن به طور مکرر و به صورتهای مختلف بیان شده اند. از جمله حقایقی که در قرآن به طور مکرر مورد توجه قرار گرفته می توان به مسائل زیر اشاره کرد:
خداوند متعال در همه جا حاضر است و تمامی اعمال و افکار بندگان خود را می بیند، پروردگار قدرت انجام هر کاری را دارد، تنها راه رسیدن به سعادت واقعی، عمل کردن به محتوای دین است، خداوند سبحان بسیاری از امت های پیشین را به خاطر گناهانشان عذاب کرده و اگر بخواهد می تواند انسانهای دیگر را نیز در حال گناه به عذاب ابدی گرفتار سازد، زندگی دنیا بازیچه ای بیش نیست و زندگی واقعی در آخرت هر کسی باید حساب پس بدهد و سعادت و شقاوت انسانها بستگی به عقاید و اعمال آنها دارد و بالاخره در آخرت گروهی برای همیشه به بهشت و گروهی برای همیشه به جهنم می روند.
این حقایق و نکات مهم دیگر، بارها در قرآن کریم ذکر شده اند به همین دلیل، انس با قرآن، باعث توجه به آنها و در نتیجه باعث نجات از بلای مهلک غفلت می شود.

مهجوریت قرآن کریم

قرآن مجید این کتاب بزرگ الهی با همه عظمت و منزلتش، متأسفانه در بین مسلمانان مهجور است. به این معنی که مسلمانان به اندازه لازم و شایسته به این کتاب انسان ساز توجه و از آثار و برکات آن استفاده نمی کنند و در نتیجه خود را از رسیدن به کمالات انسانی محروم می سازند. به همین دلیل رسول اکرم «ص» در روز قیامت از امت خویش به دلیل کم توجهی آنان به قرآن و ترک آن، نزد خداوند متعال شکایت می کند:
- و قال الرسول یا رب ان قومی اتخذوا هذا القرءان مهجورا (15)
« و گفت پیامبر، پروردگارا! قوم من قرآن را رها کردند.»
با توجه به مطالب پیش گفته و اینکه قرآن کریم از بزرگترین نعمتهای خداوند متعال به بشریت است، باید تا حد توان به این کتاب مقدس اهمیت دهیم و از رهنمودهایش استفاده کنیم. از طرفی باید برای ساختن خود و رسیدن به سعادت واقعی و شفای مرضهای قلبی و روحی خود از قرآن کمک بگیریم، زیرا آیات قرآن از طرف خالق انسانها نازل شده و خالق انسانها نیز به تمام ابعاد وجودی مخلوقاتش علم کامل دارد، به همین سبب هر چه برای رسیدن به سعادت و کمال لازم باشد در قرآن نازل فرموده و راه علاج تمام امراض و آلودگیهای قلبی انسان را که ممکن است خود انسان نیز از آنها بی خبر باشد در قرآن بیان کرده است، پس ما باید برای رسیدن به کمال و سعادت و برای نجات خویش از آلودگیهای نفس اماره و امراض قلبی، بیشترین استفاده را از قرآن، این نسخه شفابخش الهی ببریم. از طرف دیگر باید برای تبلیغ دین مبین اسلام و برای گفت و گو با صاحبان ملتها و تمدنهای دیگر، بیشترین استفاده را از این کتاب نورانی بکنیم، چرا داشتن چنین کتابی در حقیقت امتیازی است که با آن می توانیم تمامی مکتب ها و مذهب های باطل را مغلوب و دین واقعی خداوند را بر همگان عرضه کنیم. ما برای گفت و گو با افکار و مکاتب مختلف مانند مسیحی ها، یهودی ها، مادّی ها و... و حتی برای گفت وگو با فرقه های منحرف از مسلمین، وسیله ای قدرتمند و شکست ناپذیر داریم که با آن می توانیم بر تمام گروههای مذکور پیروز شویم و آن قرآن مجید است. پس باید با دقت و تأمل در آیات آن ابتدا خود آن را بفهمیم و به دستورات عالی اش عمل کنیم و سپس تمام سعی و تلاش خود را برای معرفی قرآن به دیگران به کار بریم و سرمایه ها و اوقات و اموال خود را برای شناساندن آن در جهان صرف کنیم، تا بتوانیم ذخیره ای گرانبها با خود به قیامت ببریم و از بهترین افراد امت پیامبر «ص» باشیم. چرا که ایشان فرموده اند:
- خیر کم من تعلم القرآن و علمه (16)
«بهترین شما کسانی هستند که قرآن را فرا گیرند و آن را به دیگران بیاموزند».
مطلب پایانی اینکه همه ما وظیفه ای سنگین داریم که قرآن را به فرزندان خود و به نوجوانان و جوانان آموزش دهیم. گرچه به برکت انقلاب مبارک اسلامی، در این مملکت مقدس جلسات قرآنی فراوانی خصوصاً برای نوجوان و جوانان دایر می شود، ولی متأسفانه در این جلسات بیشترین توجه صرف آموزش مخارج حروف و تجوید وصوت و چه بسا از معانی آن غفلت می شود، در حالی که آموختن واقعی قرآن، فرا گرفتن معانی و مفاهیم و توجه و تأمل در معانی آیات است که باعث می شود قرآن کریم، با خون و گوشت جوان قاری مخلوط شود و قلب او را نورانی کند و او را به سوی خداوند متعال سوق دهد.
در خاتمه امیدواریم خداوند متعال به وسیله این کتاب مبارک ما را به راه سلامت که همان راه رسیدن به خود اوست هدایت فرماید:
- یهدی به الله من اتبع رضوانه سبل السلام و یخرجهم من الظلمات الی النور باذنه و یهدیهم الی صراط مستقیم (17)
«خداوند به وسیله قرآن، کسانی را که از خشنودی او یپروی کنند، به راه های سلامت هدایت می کند و به اذن خویش آنها را از تاریکی ها به سوی نور خارج می سازد و آنها را به راه راست هدایت می کند.»

پی نوشت ها :


1. قدر، 1.
2. دخان، 3.
3. بقره، 185.
4. جاثیه، 11.
5. نحل، 89.
6. یوسف، 111.
7. یونس، 61.
8. الکافی، ج 1، ص 59.
9. همان، ص250.
10. تغابن، 15.
11. همان، 14.
12. نور، 39.
13. همان 15.
14. توبه، 51.
15. فرقان، 30.
16. مستدرک الوسائل، ج 4، ص 235 و الامالی، شیخ طوسی، ص 357.
17. مائده /16.

منبع: ماهنامه پاسدار اسلام شماره 347 



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،

نوشته شده توسط فتاح زاده در جمعه 13 ارديبهشت 1392


چگونه توبه کنیم؟

چنانچه در آیات قرآن و روایات معصومین(علیهم السلام) آمده است هر چند انسان گناه زیادی انجام داده باشد، باب بازگشت به خدا و از بین بردن گناهان همیشه باز است چرا که خداوند در قرآن با بیانی مهربانانه می‌فرماید:

«یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَی أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً» ؛«ای بندگان من که بر خود اسراف کرده‌اید از رحمت خداوند نامید نشوید که خدا همه‌ی گناهان را می‌آمرزد زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.»


ایمان به خدا و وحی از جانب خداوند

ایمان به خدا و وحی و آن چه از جانب خداوند بر حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) نازل شده است همراه با عمل صالح.

قرآن کریم می‌فرماید: 'هر کس که به خدا ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، خداوند گناهان او را می‌پوشاند و محو می‌کند و او را در باغ‌هایی که نهرها در پایین آن جاری است، وارد می‌سازد و برای همیشه در آن جا خواهد بود و این رستگاری بزرگی است'.( تغابن (64) آیه 9)


اجتناب از گناهان کبیره

«وَالَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ؛ کسانی که از گناهان بزرگ و بدکاری‌ها کناره‌گیری کنند، خداوند گناهان کوچک و به اصطلاح صغیرشان را تکفیر می‌کند و مشمول نعمت‌های خداوند واقع شده، وارد بهشت خواهند شد». (شوری، 37)

چنان که در آیه دیگری فرموده است: «إِن تَجْتَنِبُواْ کَبَآئِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ؛ اگر از گناهان بزرگی که از آن منع شده‌اید کناره‌گیری کنید، گناهان (کوچک) شما را محو می‌کنیم». (نساء، 31)

گناهان را از دو منظر می‌توان مورد مطالعه قرار داد: یکی از آن جهت که 'گناه' نافرمانی خدا است که در این صورت، همه گناهان کبیره‌اند و هیچ گناه صغیره‌ای وجود ندارد. در نگاه دوم، برخی از آن‌ها را با برخی دیگر مقایسه کنیم، که در این صورت به دو نوع صغیره کبیره تقسیم می‌شوند.

قرآن کریم می‌فرماید: 'اگر از گناهان بزرگ اجتناب نمایید، گناهان کوچک شما را می‌پوشانیم و شما را در جایگاه ارجمندی وارد می‌سازیم'. ( نساء (4) آیه 31)
جهاد در راه خدا، شهادت، صدقه و انفاق پنهانی، پرداختن مالیات‌های دینی چون خمس و زکات، قرض‌الحسنه دادن، عفو و گذشتن از خطای دیگران، برای حفظ دین و مقدّسات آن به استقبال خطر رفتن، قرائت قرآن به خصوص در شب و بعد از نماز صبح و تقیّد به نماز شب... از اموری هستند که باعث ریزش گناهان می‌گردند
هجرت در راه خدا و تحمّل سختی‌ها و اذیت‌ها برای خدا

اگر چه هجرت، در زمان پیامبر(صلی الله علیه وآله) با دست کشیدن از مال و زندگی و وطن، و کوچ کردن از مکّه به مدینه تحقق می‌یافت، امّا منحصر به آن نیست، بلکه در هر کشور یا شهری و حتی جمعی و جلسه‌ای که معصیت خدا می‌شود و انسان توانایی ندارد با نهی از منکر تأثیر گذار باشد، لازم است از آن مکان هجرت کند و دور شود.

جهاد در راه خدا، شهادت، صدقه و انفاق پنهانی، پرداختن مالیات‌های دینی چون خمس و زکات، قرض‌الحسنه دادن، عفو و گذشتن از خطای دیگران، برای حفظ دین و مقدّسات آن به استقبال خطر رفتن، قرائت قرآن به خصوص در شب و بعد از نماز صبح و تقیّد به نماز شب... از اموری هستند که باعث ریزش گناهان می‌گردند.


توبه و پشیمانی از گناهان

توبه که خود یک عمل صالح است و موجب آمرزش گناهان توبه‌کننده می‌شود که می‌فرماید: «أَنَّهُ مَن عَمِلَ مِنکُمْ سُوءًا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِن به عدهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ؛ پس حتماً چنین است که آن کس از شما که از روی نادانی کار زشتی انجام دهد، سپس بازگردد و اصلاح کند، پس خداوند بسیار بخشاینده و رحیم است». (انعام، 54)

توبه حقیقی تنها گفتن استغفراللَّه نیست، بلکه پشیمانی واقعی که همراه با سوز و آه و حسرت از خطاها و گناهان گذشته و تصمیم بر ترک و جبران آن است. قرآن مجید می‌فرماید:

'ای افرادی که ایمان آورده‌اید، صادقانه به سوی خدا توبه کنید. امید است خداوند گناهان شما را بپوشاند و ببخشد و در بهشت‌هایی که از پایین آن‌ها نهرها جاری است، داخل نماید'.( تحریم (66) آیه 8)
توبه و تسبیح

پیوسته با وضو بودن و اقامه نماز با حضور قلب و در اوّل وقت

سلمان فارسی می‌گوید: روزی در خدمت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) زیر درختی نشسته بودیم. پیامبر شاخه خشک درختی را گرفت و تکان داد تا تمام برگ‌هایش فرو ریخت. بعد از من پرسید: از علت این کار سؤال نکردی، عرض کردم: خودتان بفرمایید، فرمود: 'وقتی که مسلمانی وضو می‌گیرد، و خوب وضو می‌گیرد، سپس نمازهای پنج‌گانه را به جا می‌آورد، گناهان او فرو می‌ریزد، همان گونه که برگ‌های این شاخه فرو ریخت'.( مجمع‌البیان، ج 5، ص 259، ذیل تفسیر آیه 114 سوره هود)

شفاعت نسبت به مؤمنی که مرتکب عمل زشتی شود و یا با این که قدرت بر عمل داشته است، واجبی را ترک کند و بدون توبه یا تکفیر و جبران گناه از دنیا برود؛ ولی واجد شرایط شفاعت باشد که او نیز به وسیله شفاعت آمرزش می‌یابد و وارد بهشت می‌شود و اگر شرایط شفاعت را نداشته باشد، باز هم می‌تواند به لطف خداوند امیدوار باشد که شاید به گونه‌ای،(مثلاً به خاطر استضعاف)، مورد مؤاخذه خداوند قرار نگیرد که خداوند می‌فرماید: «وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لأَمْرِ اللّهِ إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ؛ و دیگرانی هستند که محوّل به فرمان خدا شده‌اند یا عذابشان کند یا ببخشایدشان که خداوند دانا و حکیم است». (توبه، 106)


آیاتی برای جبران گناهان

1- «و یَدْرؤُونَ بِالحَسَنَةِ السَّیّئة» ( رعد / 22)؛ «(اندیشمندان) با کارهای نیک، کارهای بد خود را از بین می‌برند.»

2- «اِلاّ مَن تابَ و آمن و عَمل صالِحاً اُولئِک یُبدِّل اللّه سیِّئاتِهم حَسَنات» ( فرقان / 70)

«مگر کسی که توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، که خداوند گناهان این گروه را به حسنات تبدیل می‌کند.»

3- «و اَقِم الصَّلوةَ طَرَفَی النَّهار و زُلَفاً مِنَ اللیل اِنَّ الحَسَنات یُذهِبْن السَّیّئات» ( هود / 114)

«نماز را در دو طرف روز و اوایل شب بر پادار، چرا که نیکی‌ها، بدی‌ها را بر طرف می‌سازد.»

4- «اِنْ تَجتَنِبُوا کَبائِرَ ما تَنهَون عَنه نُکَفِّر عَنکُم سیِّئاتِکم» (نساء / 31)

«اگر از گناهان کبیره‌ای که از آن نهی شده‌اید، اجتناب کنید گناهان کوچک شما را می‌پوشانیم.»

5- «و الَّذینَ آمَنوا و عَمِلوا الصّالِحاتِ لَنُکَفِّرنَّ عَنهُم سَیِّئاتِهم» (عنکبوت / 7)

«کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادند، قطعاً گناهان آنان را می‌پوشانیم.»

منظور از پوشاندن گناه محو آثار آن است.

6- «…فَالَّذینَ هاجروا وَ اُخرِجوا مِن دِیارِهم و اُوذوا فی سَبیلی و قاتَلوا وَ قُتلوا لاُکَفِّرنَّ عَنهم سَیِّئاتهم» ( آل عمران / 195.)

«پس آن‌ها که در راه خدا هجرت کردند و از خانه‌های خود بیرون رانده شدند، و در راه من آزار دیدند و جنگ کردند و کشته شدند سوگند یاد می‌کنم که گناهان آن‌ها را می‌پوشانم و محو می‌کنم.»


نتیجه گیری :

از آنچه گذشت می‌توان این حقیقت را دریافت که آیات مربوط به ایمان، در مقام دسته‌بندیِ دقیقِ شرایط سعادت انسان نیستند؛ بلکه صرفاً می‌خواهند اهمیّت ایمان و عمل صالح را بیان کنند و با توجه به آیات دیگر، مجموعاً چنین به دست می‌آید که عامل اصلی سعادت، ایمان است و مقتضای ایمان، انجام دادن اعمالی است که از لوازم آن به شمار می‌رود.

از آیات فوق چنین نتیجه می‌گیریم که:

توبه‌ای مورد قبول است و موجب محو گناهان می‌گردد که با ایمان، عمل صالح، نماز، هجرت، جهاد و شهادت همراه باشد وگرنه ضایعات گناهان سابق، جبران نخواهد شد.

منبع: تبیان 



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،

نوشته شده توسط فتاح زاده در جمعه 13 ارديبهشت 1392


دلیل نجس بودن سگ “چرا سگ نجس است ؟”

چرا سگ نجس است؟ 

مساله نجاست سگ

مساله نجاست سگ یکی از مسائل فقهی اسلام هست، که در جامعه امروزی اطلاع از چگونگی آن برای بسیاری حائز اهمیت است. عده ای از سر کنجکاوی می خواهند بدانند که: چرا اسلام سگ را نجس می داند؟ و در کدام آیه یا روایت از متون دینی ما، دربیان علت نجاست سگ بیان شده است؟ این افراد در این حکم ، شک و شبهه ای ندارند و تنها از فلسفه نجاست سگ سؤال می کنند . اینان می خواهند بدانند : آیا در اسلام فقط حکم نجاست سگ بیان شده یا علاوه بر این ، به فلسفه این حکم نیز اشاره ای شده است؟

عده ای نیز دم از حقوق حیوانات می زنند و حکم نجاست را بر خلاف حقوق سگ می دانند ، از نگاه آنان سگ یک حیوان با وفا است و همین را دلیلی برای طهارتش می دانند. علاوه بر این از کوچک ترین دستاویزها برای اثبات سلیقه شان استفاده می کنند :


- مگر می شود سگ با این وفاداریش نجس باشد ؟

- در قرآن و روایات از نجاست سگ سخنی به میان نیامده است!؟

- قرآن با نام بردن از سگ اصحاب کهف ، از این حیوان تمجید کرده است !

حال آنکه معلوم نیست نام بردن از سگ اصحاب کهف در قرآن چه ربطی به نجاست یا طهارت سگ دارد ؟ وفاداری سگ و مفید بودنش ، چه ربطی به عدم نجاست او دارد ؟

همانطور که ملاحظه می کنید ، برخورد سلیقه ای با مسائل و ربط دادن همه چیز برای اثبات سلیقه شخصی ، بخصوص برای کسانی که صلاحیت اظهار نظر در مسائل شرعی را ندارند تا جایی پیش می رود که در اصل و اساس مسأله ای تشکیک می کنند .

اگر مفید بودن و وفادار بودن سگ برای حکم به طهارتش کافی باشد ، پس خون که حیات انسان با کمبود آن در خطر می افتد ، نباید نجس باشد ؟ آیا کسی در فواید و نیاز انسان به خون و همچنین در نجس بودن آن شک دارد ؟ آیا به بهانه ی اینکه انسان اشرف مخلوقات هست ، می توان نجاست خون او را انکار کرد ؟

لازم است قبل از هر بحثی ، مفهوم و معنای « نجس » بخصوص در اصطلاح فقهی آن ، مورد بررسی قرار گیرد :

مفهوم نجس

نجس در لغت واژه « نـجـس » از نـظر لغت شناسان به معناى کثیفى ، ناپاکى ، ضدطهارت ، ضد نظافت و به معنای پلیدى آمده است. ۱

بهترین تعریف لغوی از راغب اصفهانى است که نجس را به معنای پلیدی ظاهری و باطنی می داند ، او مى نویسد : « النجاسة القذارة و ذلک ضربان : ضرب یدرک بالحاسة وضرب یدرک بالبصیرة … » نجاست ، قذارت وکثیفى است که بردو نوع می باشد :

۱- آنکه با حواس انسان قابل درک است .

۲- آنکه با دیده بصیرت درک می شود.

یعنی گاهی نجس دانستن چیزی بخاطر پلیدی باطنی آنست و تأثیر منفی بر روح و روان انسان می گذارد .

راغب اصفهانی در ادامه برای معنای دوم ، مصداقی را ذکر کرده و می گوید : « والثانی : وصف الله تعالى به المشرکین فقال: (إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ)۲… : خداوند تعالی مشرکان را به آن توصیف کرده و فرموده : (مشرکان نجس هستند) »۳
از امام صادق(ع) از نوشیدن و وضو گرفتن با پس مانده آبی که بعضی از حیوانات (سنور، گوسفند، گاو، شتر ، الاغ ، اسب، استر و درندگان) نوشیده اند، سوال کرد. امام فرمود: بنوش و وضو بگیر. سپس از سگ سوال کردم. امام فرمود: نه. پرسیدم: آیا او یک درنده (مثل دیگر درندگان) نیست؟ فرمود: نه به خدا ، او نجس است . نه به خدا ، او نجس است .

نجس در اصطلاح فقهی

در فقه اسلامی « نجس » به شیئی گفته می شود که بخاطر شدّت پلیدی باید از آن دوری و اجتناب کرد ، و نحوه اجتناب و دوری از آن را شرع بیان کرده است .

پس نجس در فقه یعنی : شیئی که دارای شدّت پلیدی است که باید به نحوی خاص، از آن دوری کرد ؛ و نحوه اجتناب از آن را شرع مشخص می کند . به عبارتی دیگر نجاست چیزی است که به کار بردن آن در نماز و طواف و تغذیه ، به دو جهت حرام می باشد : یکی شدّت پلیدی که در آن هست و دیگری دستور به دوری و اجتناب از آن .

نجاست سگ در قرآن


پیش از این گفتیم یکی از سوالات مطرح در مسأله نجاست سگ ، اینست که : آیا در قرآن که کاملترین کتاب آسمانی است به نجاست سگ اشاره ای شده است یا نه ؟



در قرآن کریم در سه مورد از سگ سخن گفته شده که عبارتند از :

۱- ماجرای سگ اصحاب کهف : خداوند در سوره کهف در مورد سگ اصحاب کهف چنین می فرماید:

«سگشان بر آستانه ی غار دو دست ‏خود را دراز کرده بود .»۴

در این آیه هیچ گونه اشاره ای به طهارت و نجاست سگ نشده است ، نهایت استفاده ای که از این آیه می شود ، اینست که : اصحاب کهف سگ نگهبانی را همراه داشتند .

نکته ی قابل توجه دیگر در این بیان این است که سگ در دهانه غار، یعنی محلی غیر از محلّ استراحت اصحاب کهف آرمیده بود . (بِالْوَصِیدِ) ۵

۲- ماجرای بلعم باعورا : خداوند در سوره اعراف ، بلعم باعورا را به سگ تشبیه کرده ‏است و چنین می فرماید: « فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ اَلْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ »۶

سخن از یک عالم دانشمند است که ابتدا در مسیر حق بود ، به گونه‏اى که کسى انتظار انحراف او را نداشت . سرانجام دنیاپرستى و پیروى از هواى نفس او را به سقوط کشاند . به نحوى که تشبیه به سگ شده است .

اما چرا به سگ تشبیه شده؟ زیرا او بر اثر شدت هواپرستى و چسبیدن به لذات جهان ماده ، یک حال عطشِ نامحدود به خود گرفته که همواره دنبال دنیاپرستى مى ‏رود نه به خاطر نیاز و احتیاج بلکه به شکل بیمارگونه‏اى همچون یک « سگ هار» که بر اثر بیمارى هارى ، حالت عطش کاذب به او دست مى‏دهد و در هیچ حال سیراب نمى ‏شود . ۷

در این آیه نیز نه سخن از طهارت سگ است و نه سخن از نجاست آن آمده است .

۳- حکم صید سگ شکارچی: خداوند در ابتدای سوره مائده می فرماید :

« یَسْأَلُونَکَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ وَمَا عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوَارِحِ مُکَلِّبِینَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَکُمُ اللَّهُ فَکُلُوا مِمَّا أَمْسَکْنَ عَلَیْکُمْ وَاذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَیْهِ »۸

در این آیه سخن از حلال بودن گوشت حیوانی است که توسط سگ شکاری صید شده است نه نجاست یا طهارت سگ .

این سه آیه تنها مواردی بودند که در آن سخن از سگ به میان آمده ، امّا در آن نه اشاره به طهارت سگ شده نه نجاست آن . حال که ثابت شد قرآن دلالتی بر نجاست و طهارت سگ ندارد ، آیا می توان نتیجه گرفت که پس سگ نجس نیست ؟

آیا همه احکام باید در قرآن ذکر شده باشند ؟

آیا می توان حکمی را فقط بخاطر عدم ذکر آن در قرآن انکارکرد؟ ۹

در پاسخ باید بیان کرد که :

اولاً: قرآن کریم در احکام فقهی معمولاً به کلیات بسنده کرده است . به عبارتی دیگر قرآن همچون قانون اساسی است که فروع قوانین مدنی ، حقوقی ، جزائی و … را در آن نمی توان یافت .

ثانیاً : تبیین و تفسیر آن را به پیامبر اکرم (ص) و به دنبال آن، امامان معصوم (ع) سپرده است ، « وَ أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ ؛ ای پیامبر ما ذکر بر تو نازل کردیم تا برای مردم آنچه را بر ایشان نازل شد (قرآن) تبیین و تفسیر نمایی . »۱۰

خود قرآن دستور داده که علاوه بر آنچه خداوند در قرآن بیان فرموده ، از سخنان پیامبر(ص) و امامان(ع) اطاعت کنیم: « وَ مَا آَتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا ؛ ای مردم هر چه را رسول الله(ص) به شما دستور داد ، اجرا کنید و هر چه را نهی کرد باز ایستید »۱۱

خلاصه آنکه برای به دست آوردن حکم شرعی ، قرآن یکی از منابع استنباط احکام الهی می باشد ، علاوه بر کتاب آسمانی ما ، روایات معصومین(ع) یکی دیگر از منابع است که اگر حکمی در قرآن ذکر نشده بود باید به این روایات رجوع شود .
«عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) : قَالَ إِذَا وَلَغَ الْکَلْبُ فِی الْإِنَاءِ فَصُبَّهُ ؛ امام صادق(ع) فرمود: هرگاه سگ از ظرفی آب خورد، آن آب را دور بریز»

نجاست سگ در روایات

عمده دلیل برای حکم به نجاست سگ ، روایات می باشند . احادیث زیادی در این باره وارد شده است ؛ بطوری که در کتاب ارزشمند وسائل الشیعه و بحارالانوار ، ابواب مختلفی در این رابطه وجود دارد .

هر یک از ابواب فوق ، روایاتی را در بر دارد که بیان کننده نجاست سگ اند .

روایاتی که از پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) دربارۀ نجاست سگ به ما رسیده اند ، دو گونه می باشند :

دسته نخست : روایاتی که به صراحت در آن واژه نجس آمده است ، مانند :

۱- «سَأَلَ عُذَافِرٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) وَ أَنَا عِنْدَهُ عَنْ سُؤْرِ السِّنَّوْرِ وَ الشَّاة وَ الْبَقَرَة وَ الْبَعِیرِ وَ الْحِمَارِ وَ الْفَرَسِ وَ الْبَغْلِ وَ السِّبَاعِ، یُشْرَبُ مِنْهُ أَوْ یُتَوَضَّأُ مِنْهُ؟ فَقَالَ : نَعَمِ ، اشْرَبْ مِنْهُ وَ تَوَضَّأْ . قَالَ قُلْتُ لَهُ : الْکَلْبُ ؟ قَالَ : لَا . قُلْتُ : أَ لَیْسَ هُوَ سَبُعٌ ؟ قَالَ : لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ نَجَسٌ؟ لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ نَجَسٌ ؛عذافر از امام صادق(ع) از نوشیدن و وضو گرفتن با پس مانده آبی که بعضی از حیوانات (سنور، گوسفند، گاو، شتر ، الاغ ، اسب، استر و درندگان) نوشیده اند، سوال کرد. امام فرمود: بنوش و وضو بگیر. سپس از سگ سوال کردم. امام فرمود: نه. پرسیدم: آیا او یک درنده (مثل دیگر درندگان) نیست ؟ فرمود: نه به خدا ، او نجس است . نه به خدا ، او نجس است . »۱۲

۲- عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی یَعْفُورٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ لَمْ یَخْلُقْ خَلْقاً أَنْجَسَ مِنَ الْکَلْبِ ؛ عبدالله بن ابی یعفور از امام صادق(ع) نقل می کند : همانا خداوند نیافرید خلقی را که نجس تر از سگ باشد .» ۱۳و مواردی دیگر .

دسته دوم : روایاتی که واژه نجس در آنها ذکر نشده ، امّا با قرائن موجود در آن ، نجاست سگ اثبات می شود . در این روایات ، روش برخورد با سگ همانند روش بر خورد با نجاسات دیگر، بیان شده است . مانند :

۱- « عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) : قَالَ إِذَا وَلَغَ الْکَلْبُ فِی الْإِنَاءِ فَصُبَّهُ ؛ امام صادق(ع) فرمود: هرگاه سگ از ظرفی آب خورد، آن آب را دور بریز .»۱۴

۲- عَنِ الْفَضْلِ أَبِی الْعَبَّاسِ : قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع): إِنْ‏ أَصَابَ ثَوْبَکَ مِنَ الْکَلْبِ رُطُوبَة فَاغْسِلْهُ ؛ فضل از امام صادق (ع) نقل می کند : هرگاه رطوبتی از سگ به لباس شما برخورد کرد، پس آنرا بشویید .» ۱۵

۳- « عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ : قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنِ الْکَلْبِ یُصِیبُ شَیْئاً (مِنْ جَسَدِ الرَّجُلِ)، قَالَ: یَغْسِلُ الْمَکَانَ الَّذِی أَصَابَهُ ؛ محمد بن مسلم از امام صادق (ع) در مورد سگی که خودش را به بدن مردی مالیده است ، سوال کرد . حضرت فرمود : محل تماس سگ را بشوید .» ۱۶و مواردی دیگر

با توجه به مطالب گفته شده در خواهیم یافت که سگ نجس بوده و باید از آن در غیر موارد ضروری حذر کرد .

فراوری: زهرا اجلال – گروه دین و اندیشه تبیان


پی نوشت ها :




۱- صفی پور، منتهی الارب فی لغة العرب ، ص ۱۲۲۸

۲- التوبه ، ۲۸

۳- راغب اصفهانی، مفردات ، حرف نون ، لفظ نجس

۴- نقش یک سگ نیز بر دیوار غار است، و بالاى غار، صومعه‏اى قدیمى است و مسلمانان نیز مسجدى ساخته‏اند – تفسیر نور ج۷ ، ص۱۴۳

۵- « وَصِیْد» چنان که «راغب» در کتاب «مفردات» مى‏گوید: در اصل به معنى اطاق و انبارى است که در کوهستان براى ذخیره اموال ایجاد مى‏کنند ، و در اینجا به معنى دهانه غار است ؛ تفسیر نمونه ، ج‏۱۲، ص۴۰۶

۶- اعراف ، ۱۷۶

۷- تفسیر نمونه ، ج ۷، ص ۲۵

۸- مائده/۴

۹- عدد رکعات نماز ـ دو رکعت صبح، چهار رکعت ظهر، چهار رکعت عصر، سه رکعت مغرب و چهار رکعت عشاء ـ در قرآن ذکر نشده است، با اینکه از مسلمات بوده و اختلافی در آن نیست

۱۰- نحل/۴۴

۱۱- حشر/۷

۱۲ـ وسائل‏الشیعه ، ج ۱ ، ص ۲۲۶

۱۳- همان ، ج۱ ، ص۲۲۷

۱۴-همان ، ج۱، ص۲۲۶

۱۵- همان ، ج۳ ، ص۴۱۴

۱۶- همان ، ج ۳ ، ص ۴۱۶



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،
:: برچسب‌ها: دانستنی,

نوشته شده توسط فتاح زاده در چهار شنبه 27 دی 1391


درباره اعجاز اعداد در قرآن کریم

دکتر طریق السوادان آیاتی را در قرآن مجید پیدا کرده‌ است

که قید می‌کند موضوعی برابر با موضوعی دیگر است، مثلاً مرد برابر است با زن.

گرچه این مسئله از نظر صرف‌و‌نحو دستوری بی‌اشکال است.

اما واقعیت اعجاب‌آور این است که تعداد دفعاتی که کلمه مرد در قرآن دیده می‌شود…


۲۴ مرتبه و تعداد دفعاتی که کلمه زن در قرآن دیده می‌شود هم ۲۴ مرتبه است،

درنتیجه، نه تنها این عبارت از نظر دستوری صحیح است،

بلکه از نظر ریاضیات نیز کاملاً بی‌اشکال است، یعنی ۲۴=۲۴

با مطالعه بیشتر آیات مختلف، او کشف نموده‌است که این مسئله درمورد همه

چیزهایی که در قرآن ذکر شده این با آن برابر است، صدق می‌کند .

به کلماتی که دفعات به‌کار بستن آن در قرآن ذکر شده، نگاه کنید:



دنیا ۱۱۵ / آخرت ۱۱۵

ملائک ۸۸ / شیطان ۸۸

زندگی ۱۴۵ / مرگ ۱۴۵

سود ۵۰ / زیان ۵۰

ملت (مردم) ۵۰ / پیامبران ۵۰

ابلیس ۱۱ / پناه جستن از شر ابلیس ۱۱

مصیبت ۷۵ / شکر ۷۵

صدقه ٧٣ / رضایت ٧٣

فریب خوردگان (گمراه شدگان) ۱۷ / مردگان (مردم مرده) ١٧

مسلمین ۴١ / جهاد ۴١

طلا ۸ / زندگی راحت ٨

جادو ۶٠ / فتنه ۶٠

زکات ٣٢ / برکت ٣٢

ذهن ۴٩ / نور ۴٩

زبان ٢۵ / موعظه (گفتار، اندرز) ٢۵

آرزو ٨ / ترس ٨

آشکارا سخن گفتن (سخنرانی) ١٨ / تبلیغ کردن ١٨

سختی ١١۴ / صبر١١۴

محمد (صلوات الله علیه) ۴ / شریعت (آموزه های حضرت محمد (ص) ۴

مرد ٢۴ / زن ٢۴

همچنین جالب است که نگاهی به دفعات تکرار کلمات زیر در قرآن داشته باشیم:

نماز ۵، ماه ١٢، روز ٣۶۵

دریا ٣٢، زمین (خشکی) ١٣

دریا + خشکی = ۴۵=۱۳+۳۲

دریا = %۱۱۱۱۱۱۱/۷۱= ۱۰۰ × ۴۵/۳

خشکی = % ۸۸۸۸۸۸۸۹/۲۸ = ۱۰۰ × ۴۵/۱۳

دریا + خشکی = % ۰۰/۱۰۰

دانش بشری اخیراً اثبات نموده که آب ۱۱۱/۷۱% و خشکی ۸۸۹/۲۸ % از کره زمین را فراگرفته است.

آیا همه اینها اتفاقی است؟

سوال اینجاست که چه کسی به حضرت محمد (صلوات الله علیه) اینها را آموخته است؟

قرآن هم دقیقاً همین را بیان می‌کند. 



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،
:: برچسب‌ها: اعجاز,

نوشته شده توسط فتاح زاده در چهار شنبه 27 دی 1391


دو رکعت نماز و ختم امام جواد (ع) برای شفای بیماری

 

برای شفای هر مریضی دو رکعت نماز حاجت توسل به حضرت جواد الائمه بخواند و بعداً یکصد و چهل و شش مرتبه بگوید:


(ما شاءَاللهُ لا حَوْلَ وَ لا قُوّهَ اِلاّ بِالله) اگر در ساعتی که منسوب به آ‌ن حضرت است باشد بسیار مفید و ساعت آن را از نماز عصر تا دو ساعت بعد از آن تشخیص داده‌اند که مورد استجابت است.


* مطالب مرتبط :
اس ام اس تبریک روز پدر,SMS تبریک روز پدر,اس ام اس تولد امام علی
واژه ها و کلمات فرانسوی در زبان فارسی
عکس های جدید از یکتا ناصر
اس ام اس و شعر عاشقانه از مریم حیدرزاده
گردنبند متولدین بهمن ماه،گردنبند متولد ماه بهمن،نماد ماه تولد بهمن
گردنبند متولدین آبان ماه،گردنبند متولد ماه آبان،نماد ماه تولد آبان
اس ام اس سخنان زیبای کورش کبیر


در مورد : ختم امام جواد علیه السلام برای شفای بیمار دانستنی های مذهبی دو رکعت نماز حاجت توسل شفای هر مریضی ما شاءَاللهُ لا حَوْلَ وَ لا قُوّهَ اِلاّ بِالله مذهبی مطالب مفید نماز توسل به امام جواد علیه السلام نماز توسل به جواد الائمه علیه السلام نماز جهت شفای مریض چگونگی خواندن نماز حاجت برای شفای مریضان چگونگی نماز حاجت می باشد



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،
:: برچسب‌ها: شفای مریض,

نوشته شده توسط فتاح زاده در چهار شنبه 27 دی 1391


دانستنی های قرآنی

آیا میدانید : تعداد ۱۰۱۵۰۳۰ نقطه در قرآن بکار رفته است

آیا میدانید : تعداد ۵۰۹۸ محل وقف در قرآن وجود دارد

آیا میدانید : تعداد ۳۹۵۸۶ عدد کسره در قرآن بکار برده شده است

آیا میدانید : تعداد ۱۹۲۵۳ عددتشدید در قرآن بکار برده شده است

آیا میدانید : بهترین نوشیدنی که در قرآن ذکر شده ( شیر ) می باشد

آیا میدانید : بهترین خوردنی که در قرآن ذکر شده ( عسل ) می باشد

آیا میدانید : بزرگترین عدد در سوره صافات آیه ۱۴۷ آمده که صد هزار می باشد.

آیا میدانید : کمترین حرفی می در قرآن بکار رفته حرف ( ظاء) می باشد

آیا میدانید : بزرگترین سوره قرآن دارای ۲۵۵۰۰ حرف می باشد

آیا میدانید : تعداد کلمات سوره تکویر برابر با تعداد سوره های قران است

آیا میدانید : سوره اخلاص به نسب نامه خداوند معروف است

آیا میدانید : سوره حمد دوبار بر پیامبر نازل شده یکبار در مکه و یکبار در مدیه

آیا میدانید : سوره عادیات منسوب به حضرت علی (ع) است

آیا میدانید : در سوره نساء به قوانین ازدواج اشاره شده است

آیا میدانید : آیه ای که سر بریده امام حسین (ع) در شام تلاوت نمود آیه ۹ سوره کهف می باشد.

آیا میدانید : در آیه ۶ سوره مائده مراحل وضو بیان شده است

آیا میدانید : حضرت سلیمان نخستین شخصی بود که بسم الله الرحمن الرحیم نوشت.

آیا میدانید : حضرت موسی (ع) داماد حضرت شعیب (ع) بود

آیا میدانید : حضرت ادریس (ع) اولین شخصی بود که لباس دوخت و خط نوشت

آیا میدانید : پرنده ای که در دربار حضرت سلیمان (ع) خدمت می کرد (هدهد) نام داشت

آیا میدانید : به حیوای که از طرف خدا وحی شد زنبور بود (آیه ۶۸ یوره نحل)

آیا میدانید :صحیفه سجادیه به خواهر قرآن معروف است

آیا میدانید : رودکی، ناصرخسرو و حافظ شاعرانی بودند که در نوجوانی حافظ کل قرآن بودند.

آیا میدانید : سلمان فارسی اولین شخصی بود که سوره حمد را به زبان فارسی ترجمه کرد.

آیا میدانید : استاد محمود خلیل الحصری اولین کسی بود که قرآن را به روش ترتیل خواند.

آیا میدانید : قران دارای ۱۱۴ سوره است

آیا میدانید : قران دارای ۳۰ جزء است

آیا میدانید : قران دارای ۱۲۰ حزب است

آیا میدانید : قران دارای ۶,۲۳۶ ایه (نشانه) است

آیا میدانید : قران دارای ۷۷,۷۰۱ کلمه است

آیا میدانید : قران دارای ۳۲۳,۶۷۱ حرف است

آیا میدانید : قران دارای ۹۳,۲۴۳ فتحه است

آیا میدانید : قران دارای ۳۹,۵۸۶ کسره است

آیا میدانید : قران دارای ۴,۸۰۸ ضمه است

آیا میدانید : قران دارای ۱۹,۲۵۳ تشدید است

آیا میدانید : قران دارای ۳,۲۷۲ همزه است

آیا میدانید : قران دارای ۱,۷۷۱ مد است

آیا میدانید : قران دارای ۱,۰۱۵,۰۳۰ نقطه است

آیا میدانید : قران دارای ۵,۰۹۸ وقف است

آیا میدانید : قران در ۲۳ سال بر پیامبر نازل شد 



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،
:: برچسب‌ها: دانستنی مذهبی,

نوشته شده توسط فتاح زاده در چهار شنبه 27 دی 1391


ماه ربیع الاول

ماه ربیع الاول سومین ماه از ماههای قمری و از ماه های فرخنده برای شیعیان است. حادثه مهم و تاریخی لیله المبیت ، هجرت حضرت محمد صلی الله علیه و آله از مکه به مدینه، ولادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و امام جعفر صادق علیه السلام، ازدواج حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم با حضرت خدیجه علیهاسلام، آغاز امامت امام مهدی علیه السلام، عیدالزهرا و هلاکت یزید بن معاویه از جمله حوادث فرخنده این ماه است.
همچنین غزوه بنی نضیر در سال 4 قمری، صلح امام حسن مجتبی علیه السلام با معاویه در سال 41 قمری، ، شهادت حضرت امام حسن عسگری علیه السلام در سال 260 قمری، واقعه احراق مکه در هنگام جنگ یزید با عبدالله بن زبیر در سال 64 قمری، حادثه صاحب زنج و قتل سیصد هزار نفر از مردم بصره به دست موفق عباسی در سال 258 از دیگر حوادث مهم ماه ربیع الاول است.

منابع :
هدایة الانام الی وقایع الایام، محدث قمی، ص 70؛ مفاتیح الجنان، ص 534 



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،

نوشته شده توسط فتاح زاده در شنبه 23 دی 1391


آداب و سنن پیامبر گرامى اسلام(3)

آداب و سنن پیامبر گرامى اسلام(3)

 


از جمله سنن و آداب آن حضرت در امر نظافت و نزاهت

1- و از جمله سنن و آداب آن حضرت در امر نظافت و نزاهت یكى این است كه آن حضرت بنا به نقل صاحب كتاب مكارم الاخلاق وقتى مى‏خواست موى سر و محاسن شریف خود را بشوید با سدر مى‏شست. (58)

2- و در جعفریات به سند خود از جعفر بن محمد از آباى گرامش از على(ع) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا(ص) همیشه موى خود را شانه می زد و اغلب با آب شانه مى‏كرد و مى‏فرمود: آب براى خوشبو كردن مؤمن كافى است. (59)

3- و در كافى به سند خود از ابى عبدالله (ع) نقل كرده كه فرمود: یكى از سنت‏ها گرفتن ناخن ها است.

4- و در فقیه مى‏گوید: روایت شده كه یكى از سنت‏ها، دفن كردن مو و ناخن و خون است. (60)

5- و نیز به سند خود از محمد بن مسلم نقل مى‏كند كه از حضرت ابى جعفر از خضاب پرسید، آن جناب فرمود: رسول خدا(ص) همواره خضاب می كرد. (61)

6- و در كتاب مكارم است كه رسول خدا(ص) همواره روغن به بدن خود مى‏مالید. (62)

7- و در فقیه مى‏گوید: على(ع) فرموده: ازاله موى زیر بغل بوى بد را از انسان زایل مى‏سازد، علاوه بر این كه هم پاكیزگى است و هم از سنت‏هایى است كه رسول خدا (ص) به آن امر فرموده است. (63)

8- و در كتاب مكارم الاخلاق مى‏گوید: براى رسول خدا(ص) سرمه ‏دانى بود كه هر شب با آن سرمه به چشم مى‏كشید، و سرمه‏اش سرمه سنگ بود. (64)

9- و در كافى به سند خود از ابى اسامه از ابى عبدالله (ع) نقل كرده كه فرمود: از سنن مرسلین یكى مسواك كردن دندانها است. (65)

10- و در فقیه به سند خود از على (ع) نقل كرده كه در حدیث "اربع مائة ـ چهار صد كلمه" خود فرمود:و مسواك كردن باعث رضاى خدا و از سنت پیغمبر(ص) و مایه خوشبوئى و پاكیزگى دهان است.(66)

اخبار درباره عادت داشتن رسول خدا(ص) به مسواك و سنت قرار دادن آن از طریق شیعه و سنى بسیار زیاد است.

11- و در فقیه مى‏گوید امام صادق(ع) فرمود: چهار چیز از اخلاق انبیاء است: 1 ـ عطر زدن 2 ـ ازاله کردن موهای زائد 3 ـ نوره كشیدن ... . (67)

12- و كافى به سند خود از عبدالله بن سنان از ابى عبدالله (ع) نقل كرده كه فرمود:براى رسول خدا(ص) مُشك دانى بود كه بعد از هر وضویى آن را با دست تر مى‏گرفت و در نتیجه هر وقت كه از خانه به بیرون تشریف مى‏آورد از بوى خوشش شناخته مى‏شد كه رسول الله (ص) است.(68)

13- و در كتاب مكارم مى‏گوید: هیچ عطرى عرضه به آن جناب نمى‏شد مگر آن كه خود را با آن خوشبو مى‏كرد و مى‏فرمود: بوى خوشى دارد و حملش آسان است، و اگر هم خود را با آن خوشبو نمى‏كرد سر انگشت خود را به آن گذاشته و از آن مى‏چشید. (69)

14- و نیز در آن كتاب مى‏نویسد: رسول خدا(ص) با عود خود را بخور می داد. (70)

15- و در كتاب ذخیرة المعاد است كه: مشك را بهترین و محبوبترین عطرها مى‏دانست. (71)

16- و در كافى به سند خود از اسحاق طویل عطار از ابى عبدالله (ع) روایت كرده كه فرمود : رسول خدا(ص) بیش از آن مقدارى كه براى خوراك خرج مى‏كرد براى عطر پول مى‏داد. (72)

17- و نیز در كافى به سند خود از ابى عبدالله (ع) نقل كرده كه فرمود:

امیرالمؤمنین(ع) فرموده: عطر به شارب زدن از اخلاق انبیاء و احترام به كرام الكاتبین است. (73)

18- و نیز به سند خود از سكن خزاز نقل كرده كه گفت: شنیدم امام صادق (ع) مى‏فرمود: بر هر بالغى لازم است كه در هر جمعه شارب و ناخن خود را چیده و مقدارى عطر استعمال كند. (74)

19- و در فقیه به سند خود از اسحاق بن عمار از ابى عبدالله (ع) نقل كرده كه فرمود: اگر در روز عید فطر براى رسول خدا(ص) عطر مى‏آوردند اول به زنان خود مى‏داد. (75)

20- و در كتاب مكارم است كه رسول خدا(ص) به انواع روغن‏ها خود را روغن مالى مى‏فرمود، و نیز فرمود: آن جناب بیشتر با روغن بنفشه روغن مالى مى‏فرمود، و مى‏گفت، این روغن بهترین روغن است. (76)


آداب آن جناب در سفر

1- و از جمله آداب آن حضرت در سفر ـ به طورى كه در فقیه به سند خود از عبدالله سنان از ابى جعفر(ع) نقل كرده ـ این بود كه: آن جناب بیشتر در روز پنج شنبه مسافرت مى‏كرد. (77)

و در این معنا احادیث بسیارى است.

2- و در كتاب امان الاخطار و كتاب مصباح الزائر آمده است كه صاحب كتاب عوارف المعارف گفته: رسول خدا هر وقت مسافرت می رفت پنج چیز با خود برمى‏داشت: 1 ـ آئینه 2 ـ سرمه ‏دان 3 ـ شانه 4 ـ مسواك 5 ـ و در روایت دیگرى دارد كه مقراض را هم همراه خود مى‏برد. (78)

این روایت را در كتاب مكارم و جعفریات نیز نقل كرده است.

3- و در كتاب مكارم از ابن عباس نقل كرده كه گفت: رسول خدا (ص) وقتى راه مى‏رفت طورى با نشاط مى‏رفت كه به نظر مى‏رسید خسته و كسل نیست. (79)

4- و در فقیه به سند خود از معاویة بن عمار از ابى عبدالله (ع ) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا(ص) در سفر هر وقت از بلندی ها سرازیر مى‏شد مى‏گفت: "لا اله الا الله" و هر وقت بر بلندی ها بالا مى‏رفت مى‏گفت: "الله اكبر". (80)

5- و در كتاب لب اللباب تالیف قطب روایت شده كه رسول خدا (ص) از هیچ منزلى كوچ نمى‏كرد مگر این كه در آن منزل دو ركعت نماز مى‏خواند و مى‏فرمود: این كار را براى این مى‏كنم كه این منازل به نمازى كه در آنها خوانده‏ام شهادت دهند. (81)

6- و در كتاب فقیه مى‏گوید: رسول خدا(ص) وقتى با مؤمنین خدا حافظى مى‏فرمود مى‏گفت : خداوند تقوا را زاد و توشه شما قرار دهد، و به هر خیرى مواجهتان سازد و هر حاجتى را از شما برآورده كند و دین و دنیاى شما را سالم و ایمن سازد و شما را به سلامت و با غنیمت فراوان برگرداند. (82)

روایات درباره دعاى آن جناب در مواقع خداحافظى اشخاص مختلف است، لیكن با همه اختلافى كه دارد نسبت به دعاى به سلامت و غنیمت همه متفقند.

7- و در كتاب جعفریات به سند خود از جعفر بن محمد از آباى گرامش از على (ع) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا(ص) به اشخاصى كه از مكه مى‏آمدند مى‏فرمود: خداوند عبادتت را قبول و گناهانت را بیامرزد و در قبال مخارجى كه كردى به تو نفقه (روزى) دهد. (83)


روایاتى در باره آداب حضرتش در پوشاك و متعلقات آن

1- و از جمله آداب آن حضرت در پوشیدنى‏ها و متعلقات آن یكى همان است كه غزالى در كتاب احیاء العلوم نقل كرده كه: رسول خدا(ص) هر قسم لباسى كه برایش فراهم می شد مى‏پوشید، چه لنگ، چه عبا، چه پیراهن، چه جبه و امثال آن، و از لباس سبز رنگ خوشش مى‏آمد، و بیشتر لباس سفید مى‏پوشید و مى‏فرمود:

زنده‏ هاى خود را سفید بپوشانید و مرده‏هاى خود را هم در آن كفن كنید، و بیشتر اوقات قبائى را كه در جوف آن لایه داشت مى‏پوشید، چه در جنگ و چه در غیر آن، و براى آن حضرت قبائى بود از سندس كه وقتى آن را مى‏پوشید از شدت سفیدى به زیبائیش افزوده مى‏شد، و تمامى لباسهایش تا پشت پایش بلند بود، و إزار را روى همه لباسها مى‏پوشید و آن تا نصف ساق پایش بود. و همواره پیراهنش را با شال مى‏بست و چه بسا در نماز و غیر نماز كمربند آن را باز مى‏كرد، و آن حضرت عبائى داشت كه با زعفران رنگ شده بود، و بسیار اتفاق مى‏افتاد كه تنها همان را به دوش گرفته و با مردم به نماز مى‏ایستاد، كما این كه بسیار مى‏شد كه تنها یك كساء مى‏پوشید ، و براى آن حضرت كسائى بود كه بار لائیش پشم بود و آن را مى‏پوشید و مى‏فرمود:

من هم بنده‏اى هستم و لباس بنده‏ها را مى‏پوشم، علاوه بر این، دو جامه دیگر هم داشت كه مخصوص روز جمعه و نماز جمعه‏اش بود، و بسیار اتفاق مى‏افتاد كه تنها یك سرتا سرى مى‏پوشید بدون جامه دیگر و دو طرف آن را در بین دو شانه خود گره می زد، و غالبا با آن سرتا سرى بر جنازه‏ها نماز می خواند و مردم به آن جناب اقتدا مى‏كردند، و چه بسا در خانه هم تنها با یك إزار نماز مى‏خواند و آن را به خود مى‏پیچید و گوشه چپ آن را به شانه راست و گوشه راستش را به شانه چپ مى‏انداخت. و چه بسا نماز شب را با إزار اقامه مى‏كرد و آن طرفش را كه طره داشت به دوش مى‏افكند و با این حالت نماز مى‏گذاشت، و نیز آن حضرت كساء سیاه رنگى داشت كه آن را به كسى بخشید، ام سلمه پرسید: پدر و مادرم فدایت باد كساء سیاه شما چه شد؟ فرمود : به دیگرى پوشاندمش، ام سلمه عرض كرد هرگز زیباتر از سفیدى تو در سیاهى آن كسا ندیدم .

انس مى‏گوید: خیلى از اوقات آن حضرت را مى‏دیدم كه نماز ظهر را با ما، در یك شمله (قطیفه كوچك) مى‏خواند در حالتى كه دو طرفش را گره زده بود، رسول خدا (ص) همیشه انگشتر به دست مى‏كرد، و بسیار مى‏شد كه از خانه بیرون مى‏آمد در حالى كه نخى به انگشترى خود بسته بود تا به آن وسیله به یاد كارى كه مى‏خواست انجام دهد بیافتد، و با همان انگشتر نامه‏ها را مُهر مى‏كرد و مى‏فرمود مهر كردن نامه‏ها بهتر است از تهمت، خیلى از اوقات شب كلاه، در زیر عمامه و یا بدون عمامه به سر مى‏گذاشت و خیلى از اوقات آن را از سر خود برمى‏داشت و به عنوان ستره (84) پیش روى مى‏گذاشت و به طرف آن نماز مى‏كرد، و چه بسا كه عمامه به سر نداشت تنها شالى به سر و پیشانى خود مى‏پیچید، رسول خدا (ص) عمامه‏اى داشت كه آن را "سحاب" مى‏گفتند، و آن را به على(ع) بخشید، و گاهى كه على(ع) آن را به سر مى‏گذاشت و مى‏آمد رسول خدا (ص) مى‏فرمود على دارد با "سحاب" مى‏آید.

همیشه لباس را از طرف راست مى‏پوشید و مى‏گفت: "الحمد لله الذى كسانى ما اوارى به عورتى و اتجمل به فى الناس؛ حمد خدائى را كه مرا به چیزى كه خود را به آن پنهان كنم و خود را در بین مردم به آن زینت دهم پوشانید" و وقتى لباسى از تن خود بیرون مى‏كرد از طرف چپ آن را از تن خارج مى‏نمود، و هر وقت لباسى نو مى‏پوشید، لباس كهنه‏اش را به فقیرى مى‏داد و مى‏گفت: هیچ مسلمانى نیست كه با لباس كهنه خود مسلمانى را بپوشاند و جز براى خدا نپوشاند مگر این كه آنچه را كه از او پوشانیده از خودش در ضمانت خدا و حرز و خیر او خواهد درآمد، هم در دنیا و هم در آخرت.

و آن حضرت زیراندازى از پوست داشت كه بار آن از لیف خرما بود، و در حدود دو ذراع طول و یك ذراع و یك وجب عرض داشت، و عبائى داشت كه آن را هر جا كه مى‏خواست بنشیند دو تا كرده و زیرش مى‏گسترانیدند، و غالبا روى حصیر مى‏خوابید.

و از عادت آن جناب یكى این بود كه براى حیوانات و همچنین اسلحه و اثاث خود اسم ـ مى‏گذاشت، اسم پرچمش"عقاب" و اسم شمشیرى كه با آن در جنگ‏ها شركت مى‏فرمود " ذو الفقار" بود، شمشیر دیگرش "مخذم" و دیگرى"رسوب" و یكى دیگر" قضیب" بود، و قبضه شمشیرش به نقره آراسته بود، و كمربندى كه غالبا مى‏بست از چرم و سه حلقه نقره بان آویزان بود، اسم كمان او"كتوم" و اسم جعبه تیرش"كافور" و اسم ناقه‏اش "عضباء" و اسم استرش "دلدل" و اسم مرکبش " یعفور" و اسم گوسفندى كه از شیرش مى‏آشامید "عینه" بود، ظرفی از سفال داشت كه مخصوص وضو ‏گرفتن و آشامیدن آب بود و مردم چون مى‏دانستند كه ظرف آن جناب مخصوص وضو و آشامیدنش است از این رو كودكان را به عنوان تیمن و تبرك مى‏فرستادند تا از آن بیاشامند و از آب آن به صورت و بدن خود بمالند، بچه‏ها هم بدون پروا از آن جناب چنین مى‏كردند. (85)

2- و در كتاب عوالى است كه روایت شده: رسول خدا(ص) عمامه سیاهى داشت كه گاهى به سر مى‏گذاشت و با آن نماز مى‏خواند. (86)

روایت شده كه بلندى عمامه آن جناب به قدرى بود كه سه دور و یا پنج دور به سرش پیچیده می شد.

3- و در كتاب خصال به سند خود از على(ع) نقل مى‏كند كه در ضمن حدیث "چهار صد كلمه" فرموده : لباس پنبه‏اى بپوشید كه لباس رسول خدا(ص) است، چه آن جناب لباس پشمى و مویى نمى‏پوشیدند مگر به جهت ضرورت. (87)

این روایت از صدوق نیز بدون ذكر سند نقل شده و همچنین صفوانى آن را در كتاب التعریف نقل كرده و با همین روایت معنا روایتى كه قبلا گذشت كه آن جناب لباس پشم مى‏پوشید روشن مى‏شود و منافاتى هم بین آن دو نیست.

4- و در فقیه به سند خود از اسماعیل بن مسلم از امام صادق(ع) از پدرش (ص) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا(ص) عصاى كوچكى داشت كه در پائین آن آهن به كار برده شده بود، و آن جناب به آن عصا تكیه مى‏كرد و در نماز عید فطر و عید اضحى آن را به دست مى‏گرفت. (88)

این روایت را صاحب جعفریات نیز نقل كرده است.

5- و در كافى به سند خود از هشام بن سالم از ابى عبدالله (ع) نقل كرده كه فرمود: انگشتر رسول خدا(ص) از نقره بود. (89)

6- و در آن كتاب به سند خود از ابى خدیجه نقل كرده كه گفت: امام صادق (ع) فرمود: نگین انگشتر باید كه مدور باشد همانطور كه نگین رسول خدا (ص) چنین بود. (90)

7- و در خصال به سند خود از عبد الرحیم بن ابى البلاد و از ابى عبدالله(ع) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا(ص) دو انگشتر داشت به یكى از آنها نوشته بود:

"لا اله الا الله محمد رسول الله" و به دیگرى نوشته بود: "صدق الله". (91)

8- و نیز در آن كتاب به سند خود از حسین بن خالد از ابى الحسن ثانى(ع) نقل مى‏كند كه در ضمن حدیثى فرمود: رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین و حسن و حسین و همه ائمه معصومین(ع) همیشه انگشتر را به دست راست خود مى‏كردند. (92)

9- و از جمله آداب آن حضرت درباره مسكن و متعلقات آن یكى همان مطلبى است كه ابن فهد در كتاب التحصین خود گفته كه: رسول خدا(ص) از دنیا رفت در حالتى كه خشتى روى خشت نگذاشت. (93)

10- و در كتاب لب اللباب مى‏گوید: امام(ع) فرمود: مسجد مجالس انبیاء است. (94)

11- و از كتاب العدد القویة تالیف شیخ على بن الحسن بن المطهر برادر مرحوم علامه حلى (رحمة الله علیه) از حضرت خدیجه(ع) نقل شده كه فرمود: رسول خدا (ص) وقتى به خانه وارد مى‏شد ظرف آب مى‏خواست و براى نماز تطهیر مى‏كرد، آنگاه برمى‏خاست دو ركعت نماز كوتاه و مختصر اقامه مى‏كرد، سپس بر فراش خود قرار مى‏گرفت. (95)

12- و در كافى به سند خود از عباد بن صهیب نقل كرده كه گفت از امام صادق (ع) شنیدم كه مى‏فرمود:رسول خدا(ص) هیچ وقت بر دشمن شبیخون نمى‏زد.(96)

13- و در كتاب مكارم مى‏گوید: فراش رسول خدا(ص) عبائى بود، و متكایش از پوست و بار آن لیف خرما، شبى همین فراش را تا نمودند و زیر بدنش گستردند و آن جناب راحت ‏تر خوابید. صبح وقتى از خواب برخاست فرمود: این فراش امشب مرا از نماز بازداشت، از آن پس دستور داد فراش مزبور را یك تا برایش بگسترانند، و فراش دیگرى از چرم داشت كه بار آن لیف، و هم چنین عبائى داشت كه به هر جا نقل مكان مى‏داد آن را برایش دو طاقه فرش مى‏كردند. (97)

14- و نیز در كتاب مكارم از حضرت ابى جعفر(ع) نقل كرده كه فرمود: هیچ وقت رسول خدا(ص) از خواب بیدار نشد مگر آن كه بلافاصله براى خدا به سجده مى‏افتاد. (98)

15- و از جمله آداب آن جناب در امر زنان و فرزندان است كه در رساله محكم و متشابه سید مرتضى(علیه الرحمه) است، چه نامبرده به سندى كه به تفسیر نعمانى دارد از على (ع) نقل كرده كه فرمود: جماعتى از اصحاب، زنان و غذا خوردن در روز و خواب در شب را بر خود حرام كرده بودند، ام سلمه داستانشان را براى رسول خدا(ص) نقل كرد، حضرت برخاسته و نزد آنان آمد و فرمود: آیا به زنان بى رغبتید؟ من نیز همسر دارم و در روز هم غذا مى‏خورم و در شب هم مى‏خوابم و اگر كسى از این سنت من دورى كند از من نخواهد بود... (99)

این معنا در كتب شیعه و سنى به طرق زیادى نقل شده است.

16- و نیز در آن كتاب به سند خود از" بكار بن كردم" و عده بسیارى دیگر از ابى عبدالله (ع) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا(ص) فرمود: روشنى چشم من در نماز... قرار داده شده است. (100)

17- و در تفسیر عیاشى از حسین بن بنت الیاس نقل مى‏كند كه گفت: از حضرت رضا (ع) شنیدم كه مى‏فرمود: خداوند شب را و زنان را براى آرامش و آسایش قرار داده، و تزویج در شب و اطعام طعام، از سنت پیغمبر است. (101)

18- و در خصال به سند خود از على(ع) نقل می كند كه در ضمن حدیث (چهار صد كلمه) فرمود: بچه‏هاى خود را در روز هفتم ولادت عقیقه كنید و به سنگینى موى سرشان نقره به مسلمانى صدقه دهید رسول خدا(ص) هم درباره حسن و حسین(ع) و سایر فرزندانش چنین كرد. (102)


آداب آن حضرت در خوردنی ها و آشامیدنى‏ها

1- و از جمله آداب آن حضرت در خوردنی ها و آشامیدنی ها و متعلقات سفره یكى آنست كه در كتاب كافى آن را به سند خود از هشام بن سالم و غیر او از ابى عبدالله (ع) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا(ص) هیچ چیزى را دوست ‏تر از این نمى‏داشت كه دائما گرسنه و از خدا خائف باشد. (103)

2- و در كتاب احتجاج به سند خود از موسى بن جعفر از آباى گرامیش از امام حسین (ع) حدیث طویلى نقل كرده كه همه، جوابهائى است كه على(ع) در پاسخ سؤالات مردى یهودى از اهل شام مى‏داده، در ضمن مى‏رسد به اینجا كه یهودى از امیرالمؤمنین(ع) پرسید: مردم مى‏گویند عیسى مردى زاهد بوده آیا همینطور است؟

حضرت فرمود: آرى چنین است ولیكن محمد(ص) از همه انبیاء زاهد تر بود، زیرا هیچ وقت سفره‏اى از طعام برایش چیده نشد و هرگز نان گندم نخورد و از نان جو هم هیچ وقت شكمش سیر نشد و سه شبانه روز گرسنه مى‏ماند. (104)

3- و در امالى صدوق از عیص بن قاسم روایت شده كه گفت: خدمت حضرت صادق(ع) عرض كردم حدیثى از پدرت روایت شده كه فرمود: رسول خدا (ص) از نان گندم سیر نشد، آیا این روایت صحیح است. فرمود: نه، زیرا رسول خدا(ص) اصلا نان گندم نخورد، و از نان جو هم یك شكم سیر نخورد. (105)

4- و در كتاب دعوات قطب روایت شده كه رسول خدا(ص) در حال تكیه غذا نخورد مگر یك مرتبه كه آن هم نشست و از در معذرت گفت: بارالها من بنده و رسول توام. (106)

این معنا را كلینى و شیخ به طریق زیادى نقل كرده‏اند و هم چنین صدوق و برقى و حسین بن سعید نیز در كتاب زهد آورده اند.


پى‏نوشت ها:

58- مكارم الاخلاق، ص 32.

59- جعفریات، ص 156.

60- من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 74، ح 94.

61- من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 69،ح 53.

62- مكارم الاخلاق، ص 35.

63- من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 68، ح 264.

64- مكارم الاخلاق، ص 34.

65- كافى، ج 3، ص 23، ح 2.

66- وسائل الشیعة، ج 1، ص 351، ح 33، از محاسن برقى نقل مى‏كند.

67- من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 77، ح 120.

68- كافى، ج 6، ص 515، ح 3.

69- مكارم الاخلاق، ص 34.

70- مكارم الاخلاق، ص 34.

71- این مضمون در بحار، ج 16، ص 26، ح 150 / فروع كافى، ج 6، ص 515، احادیث متعددى است.

72- كافى، ج 6، ص 512، ح 18.

73- كافى، ج 6، ص 510، ح 5.

74- كافى، ج 6، ص 511، ح 10.

75- من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 113.

76- مكارم الاخلاق، ص 33.

77- من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 173، ح 3.

78- مستدرك الوسائل، ج 1، ص 58 و به نقل پاورقى سنن النبى علامه در فصل اول مصباح الزائر و المكارم ج 1 ص 36. و در كافى ج 6 ص 15 به این مضمون.

79- مكارم الاخلاق، ص 22.

80- من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 179، ح 1.

81- به نقل پاورقى سنن النبى در المحاسنف ص 173/ در عوارف المعارف، ص 135.

82- من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 180، ح 2.

83- جعفریات، ص 75.

84- ستره(بضم سین) چیزى را گویند كه وقت خواندن نماز پیش روى مى‏گذارند، مانند عصا و غیر آن.

85- احیاء العلوم، ج 7، ص 130.

86- مستدرك، ج 1، ص 203، ح 5.

87- خصال صدوق، ص 612.

88- من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 323، ح 2.

89- كافى، ج 6، ص 468، ح 1.

90- كافى، ج 6، ص 468، ح 4.

91- خصال صدوق، ص 61.

92- مستدرك، ج 1، ص 229.

93- مستدرك الوسائل، ج 1، ص 245، ح 1.

94- مستدرك الوسائل، ج 1، ص 227، ح 18.

95- بحارالانوار، ج 16، ص 80.

96- كافى، ج 5، ص 28، ح 3.

97- مكارم الاخلاق، صص 38 و 39.

98- همان.

99- مستدرك، ج 2، ص 530.

100- كافى، ج 5، ص 320، ح 1، ص 321 ح 7.

101- تفسیر عیاشى، ج 1، ص 371.

102- خصال صدوق، ج 2، ص 619.

103- كافى، ج 8، ص 129، ح 99.

104- احتجاج طبرسى، ج 1، ص 335.

105- بحار، ج 16، ص 243/ از مكارم الاخلاق، ص 28.

106- مستدرك الوسائل، ج 3، ص 83، ح 5. 



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،

نوشته شده توسط فتاح زاده در جمعه 15 دی 1391


آداب و سنن پیامبر گرامى اسلام(3)

 آداب و سنن پیامبر گرامى اسلام(3)


از جمله سنن و آداب آن حضرت در امر نظافت و نزاهت

1- و از جمله سنن و آداب آن حضرت در امر نظافت و نزاهت یكى این است كه آن حضرت بنا به نقل صاحب كتاب مكارم الاخلاق وقتى مى‏خواست موى سر و محاسن شریف خود را بشوید با سدر مى‏شست. (58)

2- و در جعفریات به سند خود از جعفر بن محمد از آباى گرامش از على(ع) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا(ص) همیشه موى خود را شانه می زد و اغلب با آب شانه مى‏كرد و مى‏فرمود: آب براى خوشبو كردن مؤمن كافى است. (59)

3- و در كافى به سند خود از ابى عبدالله (ع) نقل كرده كه فرمود: یكى از سنت‏ها گرفتن ناخن ها است.

4- و در فقیه مى‏گوید: روایت شده كه یكى از سنت‏ها، دفن كردن مو و ناخن و خون است. (60)

5- و نیز به سند خود از محمد بن مسلم نقل مى‏كند كه از حضرت ابى جعفر از خضاب پرسید، آن جناب فرمود: رسول خدا(ص) همواره خضاب می كرد. (61)

6- و در كتاب مكارم است كه رسول خدا(ص) همواره روغن به بدن خود مى‏مالید. (62)

7- و در فقیه مى‏گوید: على(ع) فرموده: ازاله موى زیر بغل بوى بد را از انسان زایل مى‏سازد، علاوه بر این كه هم پاكیزگى است و هم از سنت‏هایى است كه رسول خدا (ص) به آن امر فرموده است. (63)

8- و در كتاب مكارم الاخلاق مى‏گوید: براى رسول خدا(ص) سرمه ‏دانى بود كه هر شب با آن سرمه به چشم مى‏كشید، و سرمه‏اش سرمه سنگ بود. (64)

9- و در كافى به سند خود از ابى اسامه از ابى عبدالله (ع) نقل كرده كه فرمود: از سنن مرسلین یكى مسواك كردن دندانها است. (65)

10- و در فقیه به سند خود از على (ع) نقل كرده كه در حدیث "اربع مائة ـ چهار صد كلمه" خود فرمود:و مسواك كردن باعث رضاى خدا و از سنت پیغمبر(ص) و مایه خوشبوئى و پاكیزگى دهان است.(66)

اخبار درباره عادت داشتن رسول خدا(ص) به مسواك و سنت قرار دادن آن از طریق شیعه و سنى بسیار زیاد است.

11- و در فقیه مى‏گوید امام صادق(ع) فرمود: چهار چیز از اخلاق انبیاء است: 1 ـ عطر زدن 2 ـ ازاله کردن موهای زائد 3 ـ نوره كشیدن ... . (67)

12- و كافى به سند خود از عبدالله بن سنان از ابى عبدالله (ع) نقل كرده كه فرمود:براى رسول خدا(ص) مُشك دانى بود كه بعد از هر وضویى آن را با دست تر مى‏گرفت و در نتیجه هر وقت كه از خانه به بیرون تشریف مى‏آورد از بوى خوشش شناخته مى‏شد كه رسول الله (ص) است.(68)

13- و در كتاب مكارم مى‏گوید: هیچ عطرى عرضه به آن جناب نمى‏شد مگر آن كه خود را با آن خوشبو مى‏كرد و مى‏فرمود: بوى خوشى دارد و حملش آسان است، و اگر هم خود را با آن خوشبو نمى‏كرد سر انگشت خود را به آن گذاشته و از آن مى‏چشید. (69)

14- و نیز در آن كتاب مى‏نویسد: رسول خدا(ص) با عود خود را بخور می داد. (70)

15- و در كتاب ذخیرة المعاد است كه: مشك را بهترین و محبوبترین عطرها مى‏دانست. (71)

16- و در كافى به سند خود از اسحاق طویل عطار از ابى عبدالله (ع) روایت كرده كه فرمود : رسول خدا(ص) بیش از آن مقدارى كه براى خوراك خرج مى‏كرد براى عطر پول مى‏داد. (72)

17- و نیز در كافى به سند خود از ابى عبدالله (ع) نقل كرده كه فرمود:

امیرالمؤمنین(ع) فرموده: عطر به شارب زدن از اخلاق انبیاء و احترام به كرام الكاتبین است. (73)

18- و نیز به سند خود از سكن خزاز نقل كرده كه گفت: شنیدم امام صادق (ع) مى‏فرمود: بر هر بالغى لازم است كه در هر جمعه شارب و ناخن خود را چیده و مقدارى عطر استعمال كند. (74)

19- و در فقیه به سند خود از اسحاق بن عمار از ابى عبدالله (ع) نقل كرده كه فرمود: اگر در روز عید فطر براى رسول خدا(ص) عطر مى‏آوردند اول به زنان خود مى‏داد. (75)

20- و در كتاب مكارم است كه رسول خدا(ص) به انواع روغن‏ها خود را روغن مالى مى‏فرمود، و نیز فرمود: آن جناب بیشتر با روغن بنفشه روغن مالى مى‏فرمود، و مى‏گفت، این روغن بهترین روغن است. (76)


آداب آن جناب در سفر

1- و از جمله آداب آن حضرت در سفر ـ به طورى كه در فقیه به سند خود از عبدالله سنان از ابى جعفر(ع) نقل كرده ـ این بود كه: آن جناب بیشتر در روز پنج شنبه مسافرت مى‏كرد. (77)

و در این معنا احادیث بسیارى است.

2- و در كتاب امان الاخطار و كتاب مصباح الزائر آمده است كه صاحب كتاب عوارف المعارف گفته: رسول خدا هر وقت مسافرت می رفت پنج چیز با خود برمى‏داشت: 1 ـ آئینه 2 ـ سرمه ‏دان 3 ـ شانه 4 ـ مسواك 5 ـ و در روایت دیگرى دارد كه مقراض را هم همراه خود مى‏برد. (78)

این روایت را در كتاب مكارم و جعفریات نیز نقل كرده است.

3- و در كتاب مكارم از ابن عباس نقل كرده كه گفت: رسول خدا (ص) وقتى راه مى‏رفت طورى با نشاط مى‏رفت كه به نظر مى‏رسید خسته و كسل نیست. (79)

4- و در فقیه به سند خود از معاویة بن عمار از ابى عبدالله (ع ) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا(ص) در سفر هر وقت از بلندی ها سرازیر مى‏شد مى‏گفت: "لا اله الا الله" و هر وقت بر بلندی ها بالا مى‏رفت مى‏گفت: "الله اكبر". (80)

5- و در كتاب لب اللباب تالیف قطب روایت شده كه رسول خدا (ص) از هیچ منزلى كوچ نمى‏كرد مگر این كه در آن منزل دو ركعت نماز مى‏خواند و مى‏فرمود: این كار را براى این مى‏كنم كه این منازل به نمازى كه در آنها خوانده‏ام شهادت دهند. (81)

6- و در كتاب فقیه مى‏گوید: رسول خدا(ص) وقتى با مؤمنین خدا حافظى مى‏فرمود مى‏گفت : خداوند تقوا را زاد و توشه شما قرار دهد، و به هر خیرى مواجهتان سازد و هر حاجتى را از شما برآورده كند و دین و دنیاى شما را سالم و ایمن سازد و شما را به سلامت و با غنیمت فراوان برگرداند. (82)

روایات درباره دعاى آن جناب در مواقع خداحافظى اشخاص مختلف است، لیكن با همه اختلافى كه دارد نسبت به دعاى به سلامت و غنیمت همه متفقند.

7- و در كتاب جعفریات به سند خود از جعفر بن محمد از آباى گرامش از على (ع) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا(ص) به اشخاصى كه از مكه مى‏آمدند مى‏فرمود: خداوند عبادتت را قبول و گناهانت را بیامرزد و در قبال مخارجى كه كردى به تو نفقه (روزى) دهد. (83)


روایاتى در باره آداب حضرتش در پوشاك و متعلقات آن

1- و از جمله آداب آن حضرت در پوشیدنى‏ها و متعلقات آن یكى همان است كه غزالى در كتاب احیاء العلوم نقل كرده كه: رسول خدا(ص) هر قسم لباسى كه برایش فراهم می شد مى‏پوشید، چه لنگ، چه عبا، چه پیراهن، چه جبه و امثال آن، و از لباس سبز رنگ خوشش مى‏آمد، و بیشتر لباس سفید مى‏پوشید و مى‏فرمود:

زنده‏ هاى خود را سفید بپوشانید و مرده‏هاى خود را هم در آن كفن كنید، و بیشتر اوقات قبائى را كه در جوف آن لایه داشت مى‏پوشید، چه در جنگ و چه در غیر آن، و براى آن حضرت قبائى بود از سندس كه وقتى آن را مى‏پوشید از شدت سفیدى به زیبائیش افزوده مى‏شد، و تمامى لباسهایش تا پشت پایش بلند بود، و إزار را روى همه لباسها مى‏پوشید و آن تا نصف ساق پایش بود. و همواره پیراهنش را با شال مى‏بست و چه بسا در نماز و غیر نماز كمربند آن را باز مى‏كرد، و آن حضرت عبائى داشت كه با زعفران رنگ شده بود، و بسیار اتفاق مى‏افتاد كه تنها همان را به دوش گرفته و با مردم به نماز مى‏ایستاد، كما این كه بسیار مى‏شد كه تنها یك كساء مى‏پوشید ، و براى آن حضرت كسائى بود كه بار لائیش پشم بود و آن را مى‏پوشید و مى‏فرمود:

من هم بنده‏اى هستم و لباس بنده‏ها را مى‏پوشم، علاوه بر این، دو جامه دیگر هم داشت كه مخصوص روز جمعه و نماز جمعه‏اش بود، و بسیار اتفاق مى‏افتاد كه تنها یك سرتا سرى مى‏پوشید بدون جامه دیگر و دو طرف آن را در بین دو شانه خود گره می زد، و غالبا با آن سرتا سرى بر جنازه‏ها نماز می خواند و مردم به آن جناب اقتدا مى‏كردند، و چه بسا در خانه هم تنها با یك إزار نماز مى‏خواند و آن را به خود مى‏پیچید و گوشه چپ آن را به شانه راست و گوشه راستش را به شانه چپ مى‏انداخت. و چه بسا نماز شب را با إزار اقامه مى‏كرد و آن طرفش را كه طره داشت به دوش مى‏افكند و با این حالت نماز مى‏گذاشت، و نیز آن حضرت كساء سیاه رنگى داشت كه آن را به كسى بخشید، ام سلمه پرسید: پدر و مادرم فدایت باد كساء سیاه شما چه شد؟ فرمود : به دیگرى پوشاندمش، ام سلمه عرض كرد هرگز زیباتر از سفیدى تو در سیاهى آن كسا ندیدم .

انس مى‏گوید: خیلى از اوقات آن حضرت را مى‏دیدم كه نماز ظهر را با ما، در یك شمله (قطیفه كوچك) مى‏خواند در حالتى كه دو طرفش را گره زده بود، رسول خدا (ص) همیشه انگشتر به دست مى‏كرد، و بسیار مى‏شد كه از خانه بیرون مى‏آمد در حالى كه نخى به انگشترى خود بسته بود تا به آن وسیله به یاد كارى كه مى‏خواست انجام دهد بیافتد، و با همان انگشتر نامه‏ها را مُهر مى‏كرد و مى‏فرمود مهر كردن نامه‏ها بهتر است از تهمت، خیلى از اوقات شب كلاه، در زیر عمامه و یا بدون عمامه به سر مى‏گذاشت و خیلى از اوقات آن را از سر خود برمى‏داشت و به عنوان ستره (84) پیش روى مى‏گذاشت و به طرف آن نماز مى‏كرد، و چه بسا كه عمامه به سر نداشت تنها شالى به سر و پیشانى خود مى‏پیچید، رسول خدا (ص) عمامه‏اى داشت كه آن را "سحاب" مى‏گفتند، و آن را به على(ع) بخشید، و گاهى كه على(ع) آن را به سر مى‏گذاشت و مى‏آمد رسول خدا (ص) مى‏فرمود على دارد با "سحاب" مى‏آید.

همیشه لباس را از طرف راست مى‏پوشید و مى‏گفت: "الحمد لله الذى كسانى ما اوارى به عورتى و اتجمل به فى الناس؛ حمد خدائى را كه مرا به چیزى كه خود را به آن پنهان كنم و خود را در بین مردم به آن زینت دهم پوشانید" و وقتى لباسى از تن خود بیرون مى‏كرد از طرف چپ آن را از تن خارج مى‏نمود، و هر وقت لباسى نو مى‏پوشید، لباس كهنه‏اش را به فقیرى مى‏داد و مى‏گفت: هیچ مسلمانى نیست كه با لباس كهنه خود مسلمانى را بپوشاند و جز براى خدا نپوشاند مگر این كه آنچه را كه از او پوشانیده از خودش در ضمانت خدا و حرز و خیر او خواهد درآمد، هم در دنیا و هم در آخرت.

و آن حضرت زیراندازى از پوست داشت كه بار آن از لیف خرما بود، و در حدود دو ذراع طول و یك ذراع و یك وجب عرض داشت، و عبائى داشت كه آن را هر جا كه مى‏خواست بنشیند دو تا كرده و زیرش مى‏گسترانیدند، و غالبا روى حصیر مى‏خوابید.

و از عادت آن جناب یكى این بود كه براى حیوانات و همچنین اسلحه و اثاث خود اسم ـ مى‏گذاشت، اسم پرچمش"عقاب" و اسم شمشیرى كه با آن در جنگ‏ها شركت مى‏فرمود " ذو الفقار" بود، شمشیر دیگرش "مخذم" و دیگرى"رسوب" و یكى دیگر" قضیب" بود، و قبضه شمشیرش به نقره آراسته بود، و كمربندى كه غالبا مى‏بست از چرم و سه حلقه نقره بان آویزان بود، اسم كمان او"كتوم" و اسم جعبه تیرش"كافور" و اسم ناقه‏اش "عضباء" و اسم استرش "دلدل" و اسم مرکبش " یعفور" و اسم گوسفندى كه از شیرش مى‏آشامید "عینه" بود، ظرفی از سفال داشت كه مخصوص وضو ‏گرفتن و آشامیدن آب بود و مردم چون مى‏دانستند كه ظرف آن جناب مخصوص وضو و آشامیدنش است از این رو كودكان را به عنوان تیمن و تبرك مى‏فرستادند تا از آن بیاشامند و از آب آن به صورت و بدن خود بمالند، بچه‏ها هم بدون پروا از آن جناب چنین مى‏كردند. (85)

2- و در كتاب عوالى است كه روایت شده: رسول خدا(ص) عمامه سیاهى داشت كه گاهى به سر مى‏گذاشت و با آن نماز مى‏خواند. (86)

روایت شده كه بلندى عمامه آن جناب به قدرى بود كه سه دور و یا پنج دور به سرش پیچیده می شد.

3- و در كتاب خصال به سند خود از على(ع) نقل مى‏كند كه در ضمن حدیث "چهار صد كلمه" فرموده : لباس پنبه‏اى بپوشید كه لباس رسول خدا(ص) است، چه آن جناب لباس پشمى و مویى نمى‏پوشیدند مگر به جهت ضرورت. (87)

این روایت از صدوق نیز بدون ذكر سند نقل شده و همچنین صفوانى آن را در كتاب التعریف نقل كرده و با همین روایت معنا روایتى كه قبلا گذشت كه آن جناب لباس پشم مى‏پوشید روشن مى‏شود و منافاتى هم بین آن دو نیست.

4- و در فقیه به سند خود از اسماعیل بن مسلم از امام صادق(ع) از پدرش (ص) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا(ص) عصاى كوچكى داشت كه در پائین آن آهن به كار برده شده بود، و آن جناب به آن عصا تكیه مى‏كرد و در نماز عید فطر و عید اضحى آن را به دست مى‏گرفت. (88)

این روایت را صاحب جعفریات نیز نقل كرده است.

5- و در كافى به سند خود از هشام بن سالم از ابى عبدالله (ع) نقل كرده كه فرمود: انگشتر رسول خدا(ص) از نقره بود. (89)

6- و در آن كتاب به سند خود از ابى خدیجه نقل كرده كه گفت: امام صادق (ع) فرمود: نگین انگشتر باید كه مدور باشد همانطور كه نگین رسول خدا (ص) چنین بود. (90)

7- و در خصال به سند خود از عبد الرحیم بن ابى البلاد و از ابى عبدالله(ع) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا(ص) دو انگشتر داشت به یكى از آنها نوشته بود:

"لا اله الا الله محمد رسول الله" و به دیگرى نوشته بود: "صدق الله". (91)

8- و نیز در آن كتاب به سند خود از حسین بن خالد از ابى الحسن ثانى(ع) نقل مى‏كند كه در ضمن حدیثى فرمود: رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین و حسن و حسین و همه ائمه معصومین(ع) همیشه انگشتر را به دست راست خود مى‏كردند. (92)

9- و از جمله آداب آن حضرت درباره مسكن و متعلقات آن یكى همان مطلبى است كه ابن فهد در كتاب التحصین خود گفته كه: رسول خدا(ص) از دنیا رفت در حالتى كه خشتى روى خشت نگذاشت. (93)

10- و در كتاب لب اللباب مى‏گوید: امام(ع) فرمود: مسجد مجالس انبیاء است. (94)

11- و از كتاب العدد القویة تالیف شیخ على بن الحسن بن المطهر برادر مرحوم علامه حلى (رحمة الله علیه) از حضرت خدیجه(ع) نقل شده كه فرمود: رسول خدا (ص) وقتى به خانه وارد مى‏شد ظرف آب مى‏خواست و براى نماز تطهیر مى‏كرد، آنگاه برمى‏خاست دو ركعت نماز كوتاه و مختصر اقامه مى‏كرد، سپس بر فراش خود قرار مى‏گرفت. (95)

12- و در كافى به سند خود از عباد بن صهیب نقل كرده كه گفت از امام صادق (ع) شنیدم كه مى‏فرمود:رسول خدا(ص) هیچ وقت بر دشمن شبیخون نمى‏زد.(96)

13- و در كتاب مكارم مى‏گوید: فراش رسول خدا(ص) عبائى بود، و متكایش از پوست و بار آن لیف خرما، شبى همین فراش را تا نمودند و زیر بدنش گستردند و آن جناب راحت ‏تر خوابید. صبح وقتى از خواب برخاست فرمود: این فراش امشب مرا از نماز بازداشت، از آن پس دستور داد فراش مزبور را یك تا برایش بگسترانند، و فراش دیگرى از چرم داشت كه بار آن لیف، و هم چنین عبائى داشت كه به هر جا نقل مكان مى‏داد آن را برایش دو طاقه فرش مى‏كردند. (97)

14- و نیز در كتاب مكارم از حضرت ابى جعفر(ع) نقل كرده كه فرمود: هیچ وقت رسول خدا(ص) از خواب بیدار نشد مگر آن كه بلافاصله براى خدا به سجده مى‏افتاد. (98)

15- و از جمله آداب آن جناب در امر زنان و فرزندان است كه در رساله محكم و متشابه سید مرتضى(علیه الرحمه) است، چه نامبرده به سندى كه به تفسیر نعمانى دارد از على (ع) نقل كرده كه فرمود: جماعتى از اصحاب، زنان و غذا خوردن در روز و خواب در شب را بر خود حرام كرده بودند، ام سلمه داستانشان را براى رسول خدا(ص) نقل كرد، حضرت برخاسته و نزد آنان آمد و فرمود: آیا به زنان بى رغبتید؟ من نیز همسر دارم و در روز هم غذا مى‏خورم و در شب هم مى‏خوابم و اگر كسى از این سنت من دورى كند از من نخواهد بود... (99)

این معنا در كتب شیعه و سنى به طرق زیادى نقل شده است.

16- و نیز در آن كتاب به سند خود از" بكار بن كردم" و عده بسیارى دیگر از ابى عبدالله (ع) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا(ص) فرمود: روشنى چشم من در نماز... قرار داده شده است. (100)

17- و در تفسیر عیاشى از حسین بن بنت الیاس نقل مى‏كند كه گفت: از حضرت رضا (ع) شنیدم كه مى‏فرمود: خداوند شب را و زنان را براى آرامش و آسایش قرار داده، و تزویج در شب و اطعام طعام، از سنت پیغمبر است. (101)

18- و در خصال به سند خود از على(ع) نقل می كند كه در ضمن حدیث (چهار صد كلمه) فرمود: بچه‏هاى خود را در روز هفتم ولادت عقیقه كنید و به سنگینى موى سرشان نقره به مسلمانى صدقه دهید رسول خدا(ص) هم درباره حسن و حسین(ع) و سایر فرزندانش چنین كرد. (102)


آداب آن حضرت در خوردنی ها و آشامیدنى‏ها

1- و از جمله آداب آن حضرت در خوردنی ها و آشامیدنی ها و متعلقات سفره یكى آنست كه در كتاب كافى آن را به سند خود از هشام بن سالم و غیر او از ابى عبدالله (ع) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا(ص) هیچ چیزى را دوست ‏تر از این نمى‏داشت كه دائما گرسنه و از خدا خائف باشد. (103)

2- و در كتاب احتجاج به سند خود از موسى بن جعفر از آباى گرامیش از امام حسین (ع) حدیث طویلى نقل كرده كه همه، جوابهائى است كه على(ع) در پاسخ سؤالات مردى یهودى از اهل شام مى‏داده، در ضمن مى‏رسد به اینجا كه یهودى از امیرالمؤمنین(ع) پرسید: مردم مى‏گویند عیسى مردى زاهد بوده آیا همینطور است؟

حضرت فرمود: آرى چنین است ولیكن محمد(ص) از همه انبیاء زاهد تر بود، زیرا هیچ وقت سفره‏اى از طعام برایش چیده نشد و هرگز نان گندم نخورد و از نان جو هم هیچ وقت شكمش سیر نشد و سه شبانه روز گرسنه مى‏ماند. (104)

3- و در امالى صدوق از عیص بن قاسم روایت شده كه گفت: خدمت حضرت صادق(ع) عرض كردم حدیثى از پدرت روایت شده كه فرمود: رسول خدا (ص) از نان گندم سیر نشد، آیا این روایت صحیح است. فرمود: نه، زیرا رسول خدا(ص) اصلا نان گندم نخورد، و از نان جو هم یك شكم سیر نخورد. (105)

4- و در كتاب دعوات قطب روایت شده كه رسول خدا(ص) در حال تكیه غذا نخورد مگر یك مرتبه كه آن هم نشست و از در معذرت گفت: بارالها من بنده و رسول توام. (106)

این معنا را كلینى و شیخ به طریق زیادى نقل كرده‏اند و هم چنین صدوق و برقى و حسین بن سعید نیز در كتاب زهد آورده اند.


پى‏نوشت ها:

58- مكارم الاخلاق، ص 32.

59- جعفریات، ص 156.

60- من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 74، ح 94.

61- من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 69،ح 53.

62- مكارم الاخلاق، ص 35.

63- من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 68، ح 264.

64- مكارم الاخلاق، ص 34.

65- كافى، ج 3، ص 23، ح 2.

66- وسائل الشیعة، ج 1، ص 351، ح 33، از محاسن برقى نقل مى‏كند.

67- من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 77، ح 120.

68- كافى، ج 6، ص 515، ح 3.

69- مكارم الاخلاق، ص 34.

70- مكارم الاخلاق، ص 34.

71- این مضمون در بحار، ج 16، ص 26، ح 150 / فروع كافى، ج 6، ص 515، احادیث متعددى است.

72- كافى، ج 6، ص 512، ح 18.

73- كافى، ج 6، ص 510، ح 5.

74- كافى، ج 6، ص 511، ح 10.

75- من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 113.

76- مكارم الاخلاق، ص 33.

77- من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 173، ح 3.

78- مستدرك الوسائل، ج 1، ص 58 و به نقل پاورقى سنن النبى علامه در فصل اول مصباح الزائر و المكارم ج 1 ص 36. و در كافى ج 6 ص 15 به این مضمون.

79- مكارم الاخلاق، ص 22.

80- من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 179، ح 1.

81- به نقل پاورقى سنن النبى در المحاسنف ص 173/ در عوارف المعارف، ص 135.

82- من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 180، ح 2.

83- جعفریات، ص 75.

84- ستره(بضم سین) چیزى را گویند كه وقت خواندن نماز پیش روى مى‏گذارند، مانند عصا و غیر آن.

85- احیاء العلوم، ج 7، ص 130.

86- مستدرك، ج 1، ص 203، ح 5.

87- خصال صدوق، ص 612.

88- من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 323، ح 2.

89- كافى، ج 6، ص 468، ح 1.

90- كافى، ج 6، ص 468، ح 4.

91- خصال صدوق، ص 61.

92- مستدرك، ج 1، ص 229.

93- مستدرك الوسائل، ج 1، ص 245، ح 1.

94- مستدرك الوسائل، ج 1، ص 227، ح 18.

95- بحارالانوار، ج 16، ص 80.

96- كافى، ج 5، ص 28، ح 3.

97- مكارم الاخلاق، صص 38 و 39.

98- همان.

99- مستدرك، ج 2، ص 530.

100- كافى، ج 5، ص 320، ح 1، ص 321 ح 7.

101- تفسیر عیاشى، ج 1، ص 371.

102- خصال صدوق، ج 2، ص 619.

103- كافى، ج 8، ص 129، ح 99.

104- احتجاج طبرسى، ج 1، ص 335.

105- بحار، ج 16، ص 243/ از مكارم الاخلاق، ص 28.

106- مستدرك الوسائل، ج 3، ص 83، ح 5.



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،

نوشته شده توسط فتاح زاده در جمعه 15 دی 1391


آداب و سنن پیامبر گرامى اسلام(2)

آداب و سنن پیامبر گرامى اسلام(2)


روایاتى چند درباره پاره ‏اى از سنن و آداب آن حضرت در معاشرت

1- و در كتاب ارشاد دیلمى است كه:

رسول خدا (ص) لباس خود را خودش وصله مى‏زد، و كفش خود را خود مى‏دوخت، و گوسفند خود را مى‏دوشید، و با بردگان هم غذا مى‏شد،و بر زمین مى‏نشست و بر مرکب سوارمى‏شد و دیگرى را هم پشت سر خود بر آن سوار مى‏كرد، و حیا مانعش نمى‏شد از این كه مایحتاج خود را خودش از بازار تهیه كرده به سوى اهل خانه‏اش ببرد، به توانگران و فقرا دست مى‏داد و دست خود را نمى‏كشید تا طرف دست خود را بكشد،به هر كس مى‏رسید چه توانگر و چه درویش و چه كوچك و چه بزرگ سلام می داد، و اگر چیزى تعارفش مى‏كردند آن را تحقیر نمى‏كرد اگر چه یك خرماى پوسیده بود، رسول خدا(ص) بسیار خفیف المؤنه و كریم الطبع و خوش معاشرت و خوش رو بود، و بدون این كه، بخندد همیشه تبسمى بر لب داشت، و بدون این كه چهره‏اش در هم كشیده باشد همیشه اندوهگین به نظر مى‏رسید، و بدون این كه از خود ذلتى نشان دهد همواره متواضع بود، و بدون این كه اسراف بورزد سخى بود،بسیار دل نازك و نسبت به همه مسلمانان مهربان بود، هرگز به نوعی که سیر شود غذا نخورد، و هرگز دست طمع به سوى چیزى دراز نكرد. (29)

2- و در كتاب مكارم الاخلاق روایت شده كه:

رسول الله (ص) عادتش این بود كه خود را در آینه ببیند و سر و روى خود را شانه زند و چه بسا این كار را در برابر آب انجام مى‏داد و گذشته از اهل خانه، خود را براى اصحابش نیز آرایش مى‏داد و مى‏فرمود:

خداوند دوست دارد كه بنده‏اش وقتى براى دیدن برادران از خانه بیرون مى‏رود خود را آماده ساخته؛ آرایش دهد. (30)

3- و در كتاب‏هاى علل و عیون و مجالس به اسنادش از حضرت رضا از پدران بزرگوارش(ع) نقل كرده كه رسول الله (ص) فرمود: من از پنج چیز دست برنمى‏دارم تا بمیرم:

1ـ روى زمین و با بردگان غذا خوردن.

2ـ بر مرکب ساده سوار شدن.

3 ـ به دست خود بز دوشیدن.

4 ـ لباس پشمینه پوشیدن.

5 ـ و به كودكان سلام كردن .براى این دست برنمى‏دارم كه امتم نیز بر آن عادت كنند و این خود سنتى شود براى بعد از خودم. (31)

4-و در كتاب فقیه از على (ع) روایت شده كه به مردى از بنى سعد فرمود:

آیا تو را از خود و از فاطمه حدیث نكنم ـ تا آنجا كه فرمود ـ پس صبح شد و رسول الله (ص) بر ما وارد شد در حالى كه من و فاطمه هنوز در بستر خود بودیم، فرمود: سلام علیكم، ما از جهت این كه در چنین حالى بودیم شرم كرده، جواب سلامش نگفتیم، بار دیگر فرمود: السلام علیكم باز ما جواب ندادیم، بار سوم فرمود: السلام علیكم اینجا بود كه ترسیدیم اگر جواب نگوئیم آن جناب مراجعت كنند چرا که عادت آن حضرت چنین بود كه سه نوبت سلام مى‏كرد اگر جواب مى‏شنید و اذن مى‏گرفت داخل مى‏شد و گرنه برمى‏گشت، از این جهت ناچار گفتیم: و علیك السلام یا رسول الله، درآى، آن حضرت بعد از شنیدن این جواب داخل شد... .(32)

5- و در كتاب كافى بسند خود از ربعى بن عبد الله از ابى عبدالله (ع ) نقل كرده كه فرمود : رسول خدا (ص) به زنان هم سلام مى‏كرد و آنها سلامش را جواب مى‏دادند. (33)

6- و نیز در كافى به سند خود از حضرت عبد العظیم بن عبدالله حسنى نقل كرده كه ایشان بدون ذكر سند از رسول خدا(ص) نقل كرده و گفته كه آن حضرت سه نوع مى‏نشست: یكى" قرفصاء " ـ و آن عبارت از این بود كه ساقهاى پا را بلند مى‏كرد و دو دست خود را از جلو بر آنها حلقه مى‏زد و با دست راست بازوى چپ و با دست چپ بازوى راست را مى‏گرفت، دوم این كه دو زانوى خود و نوك انگشتان پا را به زمین مى‏گذاشت، سوم این كه یك پا را زیر ران خود گذاشته و پاى دیگر را روى آن پهن می كرد و هرگز دیده نشد كه چهار زانو بنشیند. (34)

7- و در كتاب مكارم الاخلاق از كتاب نبوت از على (ع) نقل كرده كه فرمود: هیچ دیده نشد كه رسول خدا(ص) با كسى مصافحه كند و او جلوتر از طرف دست خود را بكشد، بلكه آن قدر دست خود را در دست او نگه می داشت تا او دست آن جناب را رها سازد، و هیچ دیده نشد كه كسى با پر حرفى خود مزاحم آن حضرت شود و او از روى انزجار سكوت كند، بلكه آن قدر حوصله به خرج مى‏داد تا طرف ساكت شود و هیچ دیده نشد كه در پیش روى كسى كه در خدمتش نشسته پاى خود را دراز كند، و هیچ وقت مخیر بین دو چیز نشد مگر این كه آن کاری که دشوارتر بود را اختیار مى‏فرمود، و هیچ وقت در ظلمى كه به او می شد به مقام انتقام در نیامد، مگر این كه محارم خدا هتك شود كه در این صورت خشم مى‏كرد و خشمش هم براى خداى تعالى بود، و هیچ وقت در حال تكیه كردن غذا میل نفرمود تا از دنیا رحلت كرد، و هیچ وقت چیزى از او درخواست نشد كه در جواب بگوید: "نه"، و حاجت هیچ حاجتمندى را رد نكرد بلكه عملا یا به زبان به قدرى كه برایش میسور بود آن را برآورده می ساخت،نمازش در عین تمامیت ازهمه نمازها سبك ‏تر و خطبه‏اش از همه خطبه‏ها كوتاهتر بود، و مردم، آن جناب را به بوى خوشى كه از او به مشام مى‏رسید مى‏شناختند، و وقتى با دیگران بر سر یك سفره مى‏نشست اولین كسى بود كه شروع به غذا خوردن مى‏كرد، و آخرین كسى بود كه از غذا دست مى‏كشید، و همیشه از غذاى جلو خود میل مى‏فرمود، و وقتى چیزى مى‏آشامید آشامیدنش با سه نفس بود، و آن را مى‏مكید و مثل پاره‏اى از مردم نمى‏بلعید، و دست راستش اختصاص داشت براى خوردن و آشامیدن، و جز با دست راست چیزى نمى‏داد و چیزى نمى‏گرفت، رسول خدا با دست راست كار كردن را در جمیع كارهاى خود دوست مى‏داشت حتى در لباس پوشیدن و كفش به پا كردن و موى شانه زدنش.


و وقتى دعا مى‏فرمود سه بار تكرار مى‏كرد، و وقتى تكلم مى‏فرمود در كلام خود تكرار نداشت و اگر اذن دخول مى‏گرفت سه بار تكرار مى‏نمود، كلامش همه روشن بود به طورى كه هر شنونده‏اى آن را مى‏فهمید، وقتى تكلم مى‏كرد چیزى شبیه نور از بین ثنایایش - دندان های ثنای ایشان - بیرون مى‏جست، و اگر آن جناب را مى‏دیدى مى‏گفتى افلج (35) است و حال آن كه چنین نبود، نگاهش همه به گوشه چشم بود، و هیچ وقت با كسى مطالبى را كه خوش آیند آن كس نبود در میان نمى‏گذاشت، وقتى راه مى‏رفت گویى از كوه سرازیر مى‏شد و بارها مى‏فرمود بهترین شما خوش اخلاق‏ترین شما است، هیچ وقت طعم چیزى را مذمت نمى‏كرد، و آن را نمى‏ستود، اهل علم و اصحاب حدیث در حضورش نزاع نمى‏كردند، و هر دانشمندى كه موفق به درك حضورش شد این معنا را گفت كه من به چشم خود احدى را نه قبل از او و نه بعد از او نظیر او ندیدم. (36)

8- و در كتاب كافى به سند خود از جمیل بن دراج از ابى عبدالله (ع) نقل كرده كه فرمود : رسول خدا (ص) نگاه‏هاى زیر چشمى خود را در بین اصحابش به طور مساوى تقسیم كرده بود به این معنا كه به تمام آنان به یك جور نظر مى‏انداخت و همه را به یك چشم مى‏دید، و نیز فرمود:هیچ اتفاق نیافتاد كه آن جناب پاى خود را در مقابلاصحابش دراز كند،و اگر مردى با او مصافحه مى‏كرد دست خود را از دست او بیرون نمى‏كشید و صبر مى‏كرد تا طرف دست او را رها سازد، از همین جهت وقتى مردم این معنا را فهمیدند هر كس با آن جناب مصافحه مى‏كرد دست خود را مرتباً به طرف خود مى‏كشید تا آن كه از دست آن حضرت جدا مى‏كرد. (37)

9- و در كتاب مكارم الاخلاق مى‏گوید، رسول خدا(ص) هر وقت حرف مى‏زد در حرف زدنش تبسم مى‏كرد. (38)

10-و نیز از یونس شیبانى نقل مى‏كنند كه گفت امام ابى عبدالله (ع) به من فرمود: چطور است شوخى كردنتان با یكدیگر؟ عرض كردم خیلى كم است، فرمود چرا با هم شوخى نمى‏كنید؟ شوخى از خوش اخلاقى است و تو با شوخى مى‏توانى در برادر مسلمانت مسرتى ایجاد كنى،رسول خدا (ص) همواره با اشخاص شوخى مى‏كرد، و مى‏خواست تا بدین وسیله آنان را مسرور سازد.(39)

11- و نیز در آن كتاب از ابى القاسم كوفى در كتاب اخلاق خود از امام صادق (ع) روایت كرده كه فرمود: هیچ مؤمنى نیست مگر این كه از شوخى بهره‏اى دارد، رسول الله (ص) هم با اشخاص شوخى مى‏كرد، ولى در شوخی هایش جز حق نمى‏گفت. (40)

12- و در كافى به سند خود از معمر بن خلاد نقل كرده كه گفت از حضرت ابى الحسن سؤال كرد كه قربانت شوم، انسان با مردم رفت و آمد دارد، مردم مزاح مى‏كنند، مى‏خندند، تكلیف چیست؟ فرمود، عیبى ندارد اگر نباشد، و من گمان مى‏كنم مقصود آن جناب از جمله "اگر نباشد" این بود كه اگر فحش نباشد، آنگاه فرمود:مردى اعرابى به دیدن رسول الله مى‏آمد و برایش هدیه مى‏آورد و همان جا به عنوان شوخى مى‏گفت پول هدیه ما را مرحمت كن. رسول خدا هم مى‏خندید و وقتى اندوهناك مى‏شد مى‏فرمود: اعرابى چه شد كاش مى‏آمد.(41)

13- و در كافى به سند خود از طلحة بن زید از امام ابى عبدالله (ع) روایت كرده كه فرمود: رسول خدا(ص) بیشتر اوقات رو به قبله مى‏نشست. (42)

14- و در كتاب مكارم مى‏گوید: رسول خدا (ص) رسمش این بود كه وقتى مردم، بچه‏هاى نو رسیده خود را به عنوان تبرك خدمت آن جناب مى‏آوردند، آن حضرت براى احترام خانواده آن كودك، وى را در دامن خود مى‏گذاشت و چه بسا بچه در دامن آن حضرت بول مى‏كرد و كسانى كه مى‏دیدند ناراحت شده و سر و صدا راه مى‏انداختند، آن حضرت نهیبشان مى‏كرد. و طورى رفتار مى‏كرد كه خانواده كودك احساس نمى‏كردند كه آن جناب از بول بچه‏شان متاذى شد تا در پى كار خود مى‏شدند، آن وقت برمى‏خاست و لباس خود را مى‏شست. (43)

15- و نیز در همان كتاب روایت شده كه رسول خدا(ص) را رسم چنین بود كه اگر سوار بود هیچ وقت نمى‏گذاشت كسى پیاده همراهیش كند یا او را سوار در ردیف خود مى‏كرد و یا مى‏فرمود تو جلوتر برو و در هر جا كه مى‏گویى، منتظرم باش تا بیایم. (44)

16- و نیز از كتاب اخلاق ابى القاسم كوفى نقل مى‏كند كه نوشته است: در آثار و اخبار چنین آمده كهرسول خدا(ص) براى خود از احدى انتقام نگرفت، بلكه هر كسى كه آزارش مى‏كرد عفو مى‏فرمود.(45)

17- و نیز در مكارم الاخلاق مى‏نویسد كهرسم رسول خدا(ص) این بود كه اگر كسى از مسلمین را سه روز نمى‏دید جویاى حالش مى‏شد، اگر مى‏گفتند سفر كرده حضرت دعاى خیر براى او مى‏فرمود، و اگر مى‏گفتند منزل است به زیارتش مى‏رفت و اگر مى‏گفتند مریض است عیادتش مى‏فرمود.(46)

18- و نیز از انس نقل مى‏كند كه گفت: من نُه سال خدمتگزارى رسول خدا را كردم و هیچ به یاد ندارم كه در عرض این مدت به من فرموده باشد چرا فلان كار را نكردى، و نیز به یاد ندارم كه در یكى از كارهایم خرده ‏گیرى كرده باشد. (47)

19- و در كتاب احیاء العلوم مى‏گوید انس گفته: به آن خدایى كه رسول الله (ص) را به حق مبعوث كرد، هیچگاه نشد كه مرا در كارى كه كردم و او را خوش نیامد عتاب كرده باشد كه چرا چنین كردى، نه تنها آن جناب مرا مورد عتاب قرار نداد بلكه اگر هم زوجات او مرا ملامت مى‏كردند مى‏فرمود متعرضش نشوید مقدر چنین بوده است. (48)

20- و نیز در آن كتاب از انس نقل كرده كه گفت: هیچ یك از اصحاب و یا دیگران آن حضرت را نخواند مگر این كه در جواب مى‏فرمود:" لبیك". (49)

21- و نیز از او نقل كرده كه گفت اصحاب خود را همیشه براى احترام و به دست آوردن دلهایشان به كنیه‏هایشان مى‏خواند، و اگر هم كسى كنیه نداشت خودش براى او كنیه مى‏گذاشت. مردم هم او را به كنیه‏اى كه آن جناب برایش گذاشته بود صدا مى‏زدند. و هم چنین زنان اولاد دار و بى اولاد و حتى بچه‏ها را كنیه مى‏گذاشت و بدین وسیله دلهایشان را به دست مى‏آورد. (50)

22- و نیز در آن كتاب است كه رسول خدا(ص) را رسم این بود كه هر كه بر او وارد مى‏شد تشك خود را زیرش مى‏گسترانید و اگر شخص وارد مى‏خواست قبول نكند اصرار مى‏كرد تا بپذیرد. (51)

23- و در كافى به اسناد خود از عجلان نقل كرده كه گفت: من در حضور حضرت صادق(ع) بودم كه سائلى به در خانه‏اش آمد، آن حضرت برخاست و از ظرفى كه در آن خرما بود هر دو دست خود را پر كرده و به فقیر داد، چیزى نگذشت سائل دیگرى آمد، و آن جناب برخاست و مشتى خرما به او داد، سپس سائل سومى آمد حضرت برخاست و مشتى خرما نیز به او داد، باز هم چیزى نگذشت سائل چهارمى آمد، این بار حضرت برخاست و به مرد سائل فرمود: خدا ما و شما را روزى دهد؟ آنگاه به من فرمود: رسم رسول خدا(ص) چنین بود كه احدى از او از مال دنیا چیزى درخواست نمى‏كرد مگر این كه آن حضرت می دادش، تا این كه روزى زنى پسرى را كه داشت نزد آن حضرت فرستاد و گفت از رسول خدا چیزى بخواه اگر در جوابت فرمود چیزى در دست ما نیست بگو پس پیراهنت را به من ده، امام صادق(ع) فرمود: رسول خدا(ص) پیراهن خود را در آورد و جلوى پسر انداخت ( در نسخه دیگرى دارد پیراهن خود را كند و به او داد) خداى تعالى با آیه:"لا تجعل یدك مغلولة الى عنقك ولا تبسطها كل البسط فتقعد ملوما محسورا ـ دست خود را بسته به گردن خود مكن، و آن را به كلى هم باز مكن تا این چنین ملامت شده و تهى دست شوى"، آن جناب را به میانه روى در انفاق سفارش کرده است. (52)

24- و نیز در آن كتاب به سند خود از جابر از ابى جعفر(ع) روایت كرده كه فرمود: رسول خدا(ص) هدیه را قبول مى‏كرد و لیكن صدقه نمى‏خورد. (53)

25ـ و نیز در آن كتاب از موسى بن عمران بن بزیع نقل كرده كه گفت: به حضرت رضا(ع) عرض كردم فدایت شوم مردم چنین روایت مى‏كنند كه رسول خدا (ص) وقتى به دنبال كارى مى‏رفت از راهى كه رفته بود برنمى‏گشت، بلكه از راه دیگرى مراجعت مى‏فرمود، آیا این روایت صحیح است و رسول خدا(ص) چنین می كرد؟ آن حضرت در جواب فرمود: آرى من هم خیلى از اوقات چنین مى‏كنم تو نیز چنین كن، آنگاه به من فرمود: بدان كه این عمل براى رسیدن به رزق نزدیك ‏تر است. (54)

26- و در كتاب اقبال به سند خود از ابى عبدالله (ع) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا(ص) همیشه بعد از طلوع آفتاب از خانه بیرون مى‏آمد. (55)

27- و در كافى به سند خود از عبدالله بن مغیره از كسى كه براى او نقل نموده روایت كرده كه گفت:رسول خدا (ص) وقتى وارد منزلى می شد در نزدیكترین جا، نسبت به محل ورود مى‏نشست. (56)

این روایت را سبط طبرسى هم در كتاب المشكوة خود از كتاب محاسن و كتبى دیگر نقل كرده است. (57)


پی نوشت ها:

29- ارشاد دیلمى، ط بیروت، ج 1، ص 115.

30- مكارم الاخلاق، ص 34.

31- علل الشرایع، ص 130.

32- من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 211، ح 32.

33- كافى، ج 2، ص 148، ح 1.

34- كافى، ج 2، ص 661، ح 1.

35- افلج كسى است كه میان دندانهاى بالاى او فاصله زیاد باشد.

36- مكارم الاخلاق، ص 23.

37- كافى، ج 2، ص 671، ح 1.

38- مكارم الاخلاق، ص 21.

39- مكارم الاخلاق، ص 21.

40- مكارم الاخلاق، ص 21/ مستدرك الوسائل، ج 2، ص 76، ح 3.

41- كافى، ج 2، ص 663، ح 1.

42- كافى، ج 2، ص 661، ح 4.

43- مكارم الاخلاق، ص 25.

44- مكارم الاخلاق، ص 22.

45- مستدرك الوسائل، ج 2، ص 87، ح 11.

46- مكارم الاخلاق، ص 19.

47- مكارم الاخلاق، ص 16.

48- احیاء العلوم، ج 7، ص 112.

49- احیاء العلوم، ج 7، ص 145، ولى در اینجا(از انس) نیست.

50- احیاء العلوم، ج 7، ص 115.

51- احیاء العلوم، ج 7، ص 114.

52- كافى، ج 4، ص 55، ح 7.

53- كافى، ج 5، ص 143، ح 7.

54- كافى، ج 5، ص 314، ح 41.

55- كتاب اقبال، ص 281، سطر 10.

56- كافى، ج 2، ص 662، ح 6.

57- مشكوة الانوار، ص 204، فصل 6، ب 4، ط دار الكتب الاسلامیة / بحارالانوار، ج 16، ط جدید، ص 240. 



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،
:: برچسب‌ها: اداب,

نوشته شده توسط فتاح زاده در جمعه 15 دی 1391


:: دهه فجر
:: برادر یادت با ماست..
:: خدا قوت...اجرتان با آقا اباعبدالله (ع)
:: لبیک یا خامنه ای...
:: کربلایی دیگر در راه است....
:: خدا را شکر ... محرم نزدیکه
:: داعش...
:: حمله داعش به کربلا / اولین اقدام ارتش عراق در موصل ناکام ماند
:: دوری از گناه..
:: یامهدی تبریک...
:: محرم92
:: یازهرا.....
:: پیامک شهادت امام رضا (ع)
:: پیامک رحلت پیامبر اکرم (ص)
:: رحلت پيامبر اكرم(ص)
:: اربعین
:: مداحی ای دل ای دل ای روزگار
:: اگه خدا مدد کنه...

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد





··••●یا لثارات الحسین●••·· باسلام‍‍! منتظر کمکهای سبز شما هستیم...اجرتان با آقا ابا عبدالله.. کمکهای مالی خود را به شماره حساب زیر واریز کنید : 4190209521 بهرام انصاری امور مالی هیئت تعزیه عاشقان اباعبدالله یاعلی التماس دعا




:: بهمن 1398;
:: مهر 1395;
:: آبان 1393;
:: شهريور 1393;
:: خرداد 1393;
:: ارديبهشت 1393;
:: فروردين 1393;
:: دی 1392;
:: آذر 1392;
:: شهريور 1392;
:: مرداد 1392;
:: تير 1392;
:: خرداد 1392;
:: ارديبهشت 1392;
:: فروردين 1392;
:: اسفند 1391;
:: بهمن 1391;
:: دی 1391;
:: آذر 1391;

آبر برچسب ها

اربعین , حدیث , اداب , حدیث درمورد تسبیح حضرت فاطمه , تسلیت , قیام عاشورا , روزشماررمحم , عکس متحرک , زنان , حضرت عباس , استقبال , خداحافظ محرم , روز شمار محرم , اربعین حسینی , جملات ,

صفحه نخست | ايميل ما | آرشیو مطالب | لينك آر اس اس | عناوین مطالب وبلاگ |پروفایل مدیر وبلاگ | طراح قالب

Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by yahossain139