صفحه نخست

ايميل ما

آرشیو مطالب

لينك آر اس اس

عناوین مطالب وبلاگ

پروفایل مدیر وبلاگ

طراح قالب

:: صفحه نخست
::
ايميل ما
::
آرشیو مطالب
::
پروفایل مدیر وبلاگ
::
لينك آر اس اس
::
عناوین مطالب وبلاگ
::
طراح قالب

::حکایات
::احادیث
::اشعار
::مهدویت
::ایستگاه نذورات
::التماس دعا
::ماه رمضان
::دلنوشته
::اس ام اس
::پند
::ماه محرم
::داستان
::متفرقه
::مناسبتها
::حجاب
::احکام
::انقلاب اسلامی
::دانستنی های ائمه اطهار
::اعتکاف
::دانلودها


تمام لينکها تماس با ما


نويسندگان :
:: فتاح زاده

آمار بازديد :

:: تعداد بازديدها:
:: کاربر: Admin

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 31
بازدید دیروز : 105
بازدید هفته : 31
بازدید ماه : 325
بازدید کل : 165467
تعداد مطالب : 199
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1







پيام مديريت وبلاگ : با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، به وبلاگ من خوش آمديد .لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وبلاگ ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما در بهتر شدن كيفيت مطالب وبلاگ کمک کنید .


چگونه توبه کنیم؟

چنانچه در آیات قرآن و روایات معصومین(علیهم السلام) آمده است هر چند انسان گناه زیادی انجام داده باشد، باب بازگشت به خدا و از بین بردن گناهان همیشه باز است چرا که خداوند در قرآن با بیانی مهربانانه می‌فرماید:

«یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَی أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً» ؛«ای بندگان من که بر خود اسراف کرده‌اید از رحمت خداوند نامید نشوید که خدا همه‌ی گناهان را می‌آمرزد زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.»


ایمان به خدا و وحی از جانب خداوند

ایمان به خدا و وحی و آن چه از جانب خداوند بر حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) نازل شده است همراه با عمل صالح.

قرآن کریم می‌فرماید: 'هر کس که به خدا ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، خداوند گناهان او را می‌پوشاند و محو می‌کند و او را در باغ‌هایی که نهرها در پایین آن جاری است، وارد می‌سازد و برای همیشه در آن جا خواهد بود و این رستگاری بزرگی است'.( تغابن (64) آیه 9)


اجتناب از گناهان کبیره

«وَالَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ؛ کسانی که از گناهان بزرگ و بدکاری‌ها کناره‌گیری کنند، خداوند گناهان کوچک و به اصطلاح صغیرشان را تکفیر می‌کند و مشمول نعمت‌های خداوند واقع شده، وارد بهشت خواهند شد». (شوری، 37)

چنان که در آیه دیگری فرموده است: «إِن تَجْتَنِبُواْ کَبَآئِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ؛ اگر از گناهان بزرگی که از آن منع شده‌اید کناره‌گیری کنید، گناهان (کوچک) شما را محو می‌کنیم». (نساء، 31)

گناهان را از دو منظر می‌توان مورد مطالعه قرار داد: یکی از آن جهت که 'گناه' نافرمانی خدا است که در این صورت، همه گناهان کبیره‌اند و هیچ گناه صغیره‌ای وجود ندارد. در نگاه دوم، برخی از آن‌ها را با برخی دیگر مقایسه کنیم، که در این صورت به دو نوع صغیره کبیره تقسیم می‌شوند.

قرآن کریم می‌فرماید: 'اگر از گناهان بزرگ اجتناب نمایید، گناهان کوچک شما را می‌پوشانیم و شما را در جایگاه ارجمندی وارد می‌سازیم'. ( نساء (4) آیه 31)
جهاد در راه خدا، شهادت، صدقه و انفاق پنهانی، پرداختن مالیات‌های دینی چون خمس و زکات، قرض‌الحسنه دادن، عفو و گذشتن از خطای دیگران، برای حفظ دین و مقدّسات آن به استقبال خطر رفتن، قرائت قرآن به خصوص در شب و بعد از نماز صبح و تقیّد به نماز شب... از اموری هستند که باعث ریزش گناهان می‌گردند
هجرت در راه خدا و تحمّل سختی‌ها و اذیت‌ها برای خدا

اگر چه هجرت، در زمان پیامبر(صلی الله علیه وآله) با دست کشیدن از مال و زندگی و وطن، و کوچ کردن از مکّه به مدینه تحقق می‌یافت، امّا منحصر به آن نیست، بلکه در هر کشور یا شهری و حتی جمعی و جلسه‌ای که معصیت خدا می‌شود و انسان توانایی ندارد با نهی از منکر تأثیر گذار باشد، لازم است از آن مکان هجرت کند و دور شود.

جهاد در راه خدا، شهادت، صدقه و انفاق پنهانی، پرداختن مالیات‌های دینی چون خمس و زکات، قرض‌الحسنه دادن، عفو و گذشتن از خطای دیگران، برای حفظ دین و مقدّسات آن به استقبال خطر رفتن، قرائت قرآن به خصوص در شب و بعد از نماز صبح و تقیّد به نماز شب... از اموری هستند که باعث ریزش گناهان می‌گردند.


توبه و پشیمانی از گناهان

توبه که خود یک عمل صالح است و موجب آمرزش گناهان توبه‌کننده می‌شود که می‌فرماید: «أَنَّهُ مَن عَمِلَ مِنکُمْ سُوءًا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِن به عدهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ؛ پس حتماً چنین است که آن کس از شما که از روی نادانی کار زشتی انجام دهد، سپس بازگردد و اصلاح کند، پس خداوند بسیار بخشاینده و رحیم است». (انعام، 54)

توبه حقیقی تنها گفتن استغفراللَّه نیست، بلکه پشیمانی واقعی که همراه با سوز و آه و حسرت از خطاها و گناهان گذشته و تصمیم بر ترک و جبران آن است. قرآن مجید می‌فرماید:

'ای افرادی که ایمان آورده‌اید، صادقانه به سوی خدا توبه کنید. امید است خداوند گناهان شما را بپوشاند و ببخشد و در بهشت‌هایی که از پایین آن‌ها نهرها جاری است، داخل نماید'.( تحریم (66) آیه 8)
توبه و تسبیح

پیوسته با وضو بودن و اقامه نماز با حضور قلب و در اوّل وقت

سلمان فارسی می‌گوید: روزی در خدمت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) زیر درختی نشسته بودیم. پیامبر شاخه خشک درختی را گرفت و تکان داد تا تمام برگ‌هایش فرو ریخت. بعد از من پرسید: از علت این کار سؤال نکردی، عرض کردم: خودتان بفرمایید، فرمود: 'وقتی که مسلمانی وضو می‌گیرد، و خوب وضو می‌گیرد، سپس نمازهای پنج‌گانه را به جا می‌آورد، گناهان او فرو می‌ریزد، همان گونه که برگ‌های این شاخه فرو ریخت'.( مجمع‌البیان، ج 5، ص 259، ذیل تفسیر آیه 114 سوره هود)

شفاعت نسبت به مؤمنی که مرتکب عمل زشتی شود و یا با این که قدرت بر عمل داشته است، واجبی را ترک کند و بدون توبه یا تکفیر و جبران گناه از دنیا برود؛ ولی واجد شرایط شفاعت باشد که او نیز به وسیله شفاعت آمرزش می‌یابد و وارد بهشت می‌شود و اگر شرایط شفاعت را نداشته باشد، باز هم می‌تواند به لطف خداوند امیدوار باشد که شاید به گونه‌ای،(مثلاً به خاطر استضعاف)، مورد مؤاخذه خداوند قرار نگیرد که خداوند می‌فرماید: «وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لأَمْرِ اللّهِ إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ؛ و دیگرانی هستند که محوّل به فرمان خدا شده‌اند یا عذابشان کند یا ببخشایدشان که خداوند دانا و حکیم است». (توبه، 106)


آیاتی برای جبران گناهان

1- «و یَدْرؤُونَ بِالحَسَنَةِ السَّیّئة» ( رعد / 22)؛ «(اندیشمندان) با کارهای نیک، کارهای بد خود را از بین می‌برند.»

2- «اِلاّ مَن تابَ و آمن و عَمل صالِحاً اُولئِک یُبدِّل اللّه سیِّئاتِهم حَسَنات» ( فرقان / 70)

«مگر کسی که توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، که خداوند گناهان این گروه را به حسنات تبدیل می‌کند.»

3- «و اَقِم الصَّلوةَ طَرَفَی النَّهار و زُلَفاً مِنَ اللیل اِنَّ الحَسَنات یُذهِبْن السَّیّئات» ( هود / 114)

«نماز را در دو طرف روز و اوایل شب بر پادار، چرا که نیکی‌ها، بدی‌ها را بر طرف می‌سازد.»

4- «اِنْ تَجتَنِبُوا کَبائِرَ ما تَنهَون عَنه نُکَفِّر عَنکُم سیِّئاتِکم» (نساء / 31)

«اگر از گناهان کبیره‌ای که از آن نهی شده‌اید، اجتناب کنید گناهان کوچک شما را می‌پوشانیم.»

5- «و الَّذینَ آمَنوا و عَمِلوا الصّالِحاتِ لَنُکَفِّرنَّ عَنهُم سَیِّئاتِهم» (عنکبوت / 7)

«کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادند، قطعاً گناهان آنان را می‌پوشانیم.»

منظور از پوشاندن گناه محو آثار آن است.

6- «…فَالَّذینَ هاجروا وَ اُخرِجوا مِن دِیارِهم و اُوذوا فی سَبیلی و قاتَلوا وَ قُتلوا لاُکَفِّرنَّ عَنهم سَیِّئاتهم» ( آل عمران / 195.)

«پس آن‌ها که در راه خدا هجرت کردند و از خانه‌های خود بیرون رانده شدند، و در راه من آزار دیدند و جنگ کردند و کشته شدند سوگند یاد می‌کنم که گناهان آن‌ها را می‌پوشانم و محو می‌کنم.»


نتیجه گیری :

از آنچه گذشت می‌توان این حقیقت را دریافت که آیات مربوط به ایمان، در مقام دسته‌بندیِ دقیقِ شرایط سعادت انسان نیستند؛ بلکه صرفاً می‌خواهند اهمیّت ایمان و عمل صالح را بیان کنند و با توجه به آیات دیگر، مجموعاً چنین به دست می‌آید که عامل اصلی سعادت، ایمان است و مقتضای ایمان، انجام دادن اعمالی است که از لوازم آن به شمار می‌رود.

از آیات فوق چنین نتیجه می‌گیریم که:

توبه‌ای مورد قبول است و موجب محو گناهان می‌گردد که با ایمان، عمل صالح، نماز، هجرت، جهاد و شهادت همراه باشد وگرنه ضایعات گناهان سابق، جبران نخواهد شد.

منبع: تبیان 



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،

نوشته شده توسط فتاح زاده در جمعه 13 ارديبهشت 1392


دلیل نجس بودن سگ “چرا سگ نجس است ؟”

چرا سگ نجس است؟ 

مساله نجاست سگ

مساله نجاست سگ یکی از مسائل فقهی اسلام هست، که در جامعه امروزی اطلاع از چگونگی آن برای بسیاری حائز اهمیت است. عده ای از سر کنجکاوی می خواهند بدانند که: چرا اسلام سگ را نجس می داند؟ و در کدام آیه یا روایت از متون دینی ما، دربیان علت نجاست سگ بیان شده است؟ این افراد در این حکم ، شک و شبهه ای ندارند و تنها از فلسفه نجاست سگ سؤال می کنند . اینان می خواهند بدانند : آیا در اسلام فقط حکم نجاست سگ بیان شده یا علاوه بر این ، به فلسفه این حکم نیز اشاره ای شده است؟

عده ای نیز دم از حقوق حیوانات می زنند و حکم نجاست را بر خلاف حقوق سگ می دانند ، از نگاه آنان سگ یک حیوان با وفا است و همین را دلیلی برای طهارتش می دانند. علاوه بر این از کوچک ترین دستاویزها برای اثبات سلیقه شان استفاده می کنند :


- مگر می شود سگ با این وفاداریش نجس باشد ؟

- در قرآن و روایات از نجاست سگ سخنی به میان نیامده است!؟

- قرآن با نام بردن از سگ اصحاب کهف ، از این حیوان تمجید کرده است !

حال آنکه معلوم نیست نام بردن از سگ اصحاب کهف در قرآن چه ربطی به نجاست یا طهارت سگ دارد ؟ وفاداری سگ و مفید بودنش ، چه ربطی به عدم نجاست او دارد ؟

همانطور که ملاحظه می کنید ، برخورد سلیقه ای با مسائل و ربط دادن همه چیز برای اثبات سلیقه شخصی ، بخصوص برای کسانی که صلاحیت اظهار نظر در مسائل شرعی را ندارند تا جایی پیش می رود که در اصل و اساس مسأله ای تشکیک می کنند .

اگر مفید بودن و وفادار بودن سگ برای حکم به طهارتش کافی باشد ، پس خون که حیات انسان با کمبود آن در خطر می افتد ، نباید نجس باشد ؟ آیا کسی در فواید و نیاز انسان به خون و همچنین در نجس بودن آن شک دارد ؟ آیا به بهانه ی اینکه انسان اشرف مخلوقات هست ، می توان نجاست خون او را انکار کرد ؟

لازم است قبل از هر بحثی ، مفهوم و معنای « نجس » بخصوص در اصطلاح فقهی آن ، مورد بررسی قرار گیرد :

مفهوم نجس

نجس در لغت واژه « نـجـس » از نـظر لغت شناسان به معناى کثیفى ، ناپاکى ، ضدطهارت ، ضد نظافت و به معنای پلیدى آمده است. ۱

بهترین تعریف لغوی از راغب اصفهانى است که نجس را به معنای پلیدی ظاهری و باطنی می داند ، او مى نویسد : « النجاسة القذارة و ذلک ضربان : ضرب یدرک بالحاسة وضرب یدرک بالبصیرة … » نجاست ، قذارت وکثیفى است که بردو نوع می باشد :

۱- آنکه با حواس انسان قابل درک است .

۲- آنکه با دیده بصیرت درک می شود.

یعنی گاهی نجس دانستن چیزی بخاطر پلیدی باطنی آنست و تأثیر منفی بر روح و روان انسان می گذارد .

راغب اصفهانی در ادامه برای معنای دوم ، مصداقی را ذکر کرده و می گوید : « والثانی : وصف الله تعالى به المشرکین فقال: (إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ)۲… : خداوند تعالی مشرکان را به آن توصیف کرده و فرموده : (مشرکان نجس هستند) »۳
از امام صادق(ع) از نوشیدن و وضو گرفتن با پس مانده آبی که بعضی از حیوانات (سنور، گوسفند، گاو، شتر ، الاغ ، اسب، استر و درندگان) نوشیده اند، سوال کرد. امام فرمود: بنوش و وضو بگیر. سپس از سگ سوال کردم. امام فرمود: نه. پرسیدم: آیا او یک درنده (مثل دیگر درندگان) نیست؟ فرمود: نه به خدا ، او نجس است . نه به خدا ، او نجس است .

نجس در اصطلاح فقهی

در فقه اسلامی « نجس » به شیئی گفته می شود که بخاطر شدّت پلیدی باید از آن دوری و اجتناب کرد ، و نحوه اجتناب و دوری از آن را شرع بیان کرده است .

پس نجس در فقه یعنی : شیئی که دارای شدّت پلیدی است که باید به نحوی خاص، از آن دوری کرد ؛ و نحوه اجتناب از آن را شرع مشخص می کند . به عبارتی دیگر نجاست چیزی است که به کار بردن آن در نماز و طواف و تغذیه ، به دو جهت حرام می باشد : یکی شدّت پلیدی که در آن هست و دیگری دستور به دوری و اجتناب از آن .

نجاست سگ در قرآن


پیش از این گفتیم یکی از سوالات مطرح در مسأله نجاست سگ ، اینست که : آیا در قرآن که کاملترین کتاب آسمانی است به نجاست سگ اشاره ای شده است یا نه ؟



در قرآن کریم در سه مورد از سگ سخن گفته شده که عبارتند از :

۱- ماجرای سگ اصحاب کهف : خداوند در سوره کهف در مورد سگ اصحاب کهف چنین می فرماید:

«سگشان بر آستانه ی غار دو دست ‏خود را دراز کرده بود .»۴

در این آیه هیچ گونه اشاره ای به طهارت و نجاست سگ نشده است ، نهایت استفاده ای که از این آیه می شود ، اینست که : اصحاب کهف سگ نگهبانی را همراه داشتند .

نکته ی قابل توجه دیگر در این بیان این است که سگ در دهانه غار، یعنی محلی غیر از محلّ استراحت اصحاب کهف آرمیده بود . (بِالْوَصِیدِ) ۵

۲- ماجرای بلعم باعورا : خداوند در سوره اعراف ، بلعم باعورا را به سگ تشبیه کرده ‏است و چنین می فرماید: « فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ اَلْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ »۶

سخن از یک عالم دانشمند است که ابتدا در مسیر حق بود ، به گونه‏اى که کسى انتظار انحراف او را نداشت . سرانجام دنیاپرستى و پیروى از هواى نفس او را به سقوط کشاند . به نحوى که تشبیه به سگ شده است .

اما چرا به سگ تشبیه شده؟ زیرا او بر اثر شدت هواپرستى و چسبیدن به لذات جهان ماده ، یک حال عطشِ نامحدود به خود گرفته که همواره دنبال دنیاپرستى مى ‏رود نه به خاطر نیاز و احتیاج بلکه به شکل بیمارگونه‏اى همچون یک « سگ هار» که بر اثر بیمارى هارى ، حالت عطش کاذب به او دست مى‏دهد و در هیچ حال سیراب نمى ‏شود . ۷

در این آیه نیز نه سخن از طهارت سگ است و نه سخن از نجاست آن آمده است .

۳- حکم صید سگ شکارچی: خداوند در ابتدای سوره مائده می فرماید :

« یَسْأَلُونَکَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ وَمَا عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوَارِحِ مُکَلِّبِینَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَکُمُ اللَّهُ فَکُلُوا مِمَّا أَمْسَکْنَ عَلَیْکُمْ وَاذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَیْهِ »۸

در این آیه سخن از حلال بودن گوشت حیوانی است که توسط سگ شکاری صید شده است نه نجاست یا طهارت سگ .

این سه آیه تنها مواردی بودند که در آن سخن از سگ به میان آمده ، امّا در آن نه اشاره به طهارت سگ شده نه نجاست آن . حال که ثابت شد قرآن دلالتی بر نجاست و طهارت سگ ندارد ، آیا می توان نتیجه گرفت که پس سگ نجس نیست ؟

آیا همه احکام باید در قرآن ذکر شده باشند ؟

آیا می توان حکمی را فقط بخاطر عدم ذکر آن در قرآن انکارکرد؟ ۹

در پاسخ باید بیان کرد که :

اولاً: قرآن کریم در احکام فقهی معمولاً به کلیات بسنده کرده است . به عبارتی دیگر قرآن همچون قانون اساسی است که فروع قوانین مدنی ، حقوقی ، جزائی و … را در آن نمی توان یافت .

ثانیاً : تبیین و تفسیر آن را به پیامبر اکرم (ص) و به دنبال آن، امامان معصوم (ع) سپرده است ، « وَ أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ ؛ ای پیامبر ما ذکر بر تو نازل کردیم تا برای مردم آنچه را بر ایشان نازل شد (قرآن) تبیین و تفسیر نمایی . »۱۰

خود قرآن دستور داده که علاوه بر آنچه خداوند در قرآن بیان فرموده ، از سخنان پیامبر(ص) و امامان(ع) اطاعت کنیم: « وَ مَا آَتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا ؛ ای مردم هر چه را رسول الله(ص) به شما دستور داد ، اجرا کنید و هر چه را نهی کرد باز ایستید »۱۱

خلاصه آنکه برای به دست آوردن حکم شرعی ، قرآن یکی از منابع استنباط احکام الهی می باشد ، علاوه بر کتاب آسمانی ما ، روایات معصومین(ع) یکی دیگر از منابع است که اگر حکمی در قرآن ذکر نشده بود باید به این روایات رجوع شود .
«عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) : قَالَ إِذَا وَلَغَ الْکَلْبُ فِی الْإِنَاءِ فَصُبَّهُ ؛ امام صادق(ع) فرمود: هرگاه سگ از ظرفی آب خورد، آن آب را دور بریز»

نجاست سگ در روایات

عمده دلیل برای حکم به نجاست سگ ، روایات می باشند . احادیث زیادی در این باره وارد شده است ؛ بطوری که در کتاب ارزشمند وسائل الشیعه و بحارالانوار ، ابواب مختلفی در این رابطه وجود دارد .

هر یک از ابواب فوق ، روایاتی را در بر دارد که بیان کننده نجاست سگ اند .

روایاتی که از پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) دربارۀ نجاست سگ به ما رسیده اند ، دو گونه می باشند :

دسته نخست : روایاتی که به صراحت در آن واژه نجس آمده است ، مانند :

۱- «سَأَلَ عُذَافِرٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) وَ أَنَا عِنْدَهُ عَنْ سُؤْرِ السِّنَّوْرِ وَ الشَّاة وَ الْبَقَرَة وَ الْبَعِیرِ وَ الْحِمَارِ وَ الْفَرَسِ وَ الْبَغْلِ وَ السِّبَاعِ، یُشْرَبُ مِنْهُ أَوْ یُتَوَضَّأُ مِنْهُ؟ فَقَالَ : نَعَمِ ، اشْرَبْ مِنْهُ وَ تَوَضَّأْ . قَالَ قُلْتُ لَهُ : الْکَلْبُ ؟ قَالَ : لَا . قُلْتُ : أَ لَیْسَ هُوَ سَبُعٌ ؟ قَالَ : لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ نَجَسٌ؟ لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ نَجَسٌ ؛عذافر از امام صادق(ع) از نوشیدن و وضو گرفتن با پس مانده آبی که بعضی از حیوانات (سنور، گوسفند، گاو، شتر ، الاغ ، اسب، استر و درندگان) نوشیده اند، سوال کرد. امام فرمود: بنوش و وضو بگیر. سپس از سگ سوال کردم. امام فرمود: نه. پرسیدم: آیا او یک درنده (مثل دیگر درندگان) نیست ؟ فرمود: نه به خدا ، او نجس است . نه به خدا ، او نجس است . »۱۲

۲- عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی یَعْفُورٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ لَمْ یَخْلُقْ خَلْقاً أَنْجَسَ مِنَ الْکَلْبِ ؛ عبدالله بن ابی یعفور از امام صادق(ع) نقل می کند : همانا خداوند نیافرید خلقی را که نجس تر از سگ باشد .» ۱۳و مواردی دیگر .

دسته دوم : روایاتی که واژه نجس در آنها ذکر نشده ، امّا با قرائن موجود در آن ، نجاست سگ اثبات می شود . در این روایات ، روش برخورد با سگ همانند روش بر خورد با نجاسات دیگر، بیان شده است . مانند :

۱- « عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) : قَالَ إِذَا وَلَغَ الْکَلْبُ فِی الْإِنَاءِ فَصُبَّهُ ؛ امام صادق(ع) فرمود: هرگاه سگ از ظرفی آب خورد، آن آب را دور بریز .»۱۴

۲- عَنِ الْفَضْلِ أَبِی الْعَبَّاسِ : قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع): إِنْ‏ أَصَابَ ثَوْبَکَ مِنَ الْکَلْبِ رُطُوبَة فَاغْسِلْهُ ؛ فضل از امام صادق (ع) نقل می کند : هرگاه رطوبتی از سگ به لباس شما برخورد کرد، پس آنرا بشویید .» ۱۵

۳- « عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ : قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنِ الْکَلْبِ یُصِیبُ شَیْئاً (مِنْ جَسَدِ الرَّجُلِ)، قَالَ: یَغْسِلُ الْمَکَانَ الَّذِی أَصَابَهُ ؛ محمد بن مسلم از امام صادق (ع) در مورد سگی که خودش را به بدن مردی مالیده است ، سوال کرد . حضرت فرمود : محل تماس سگ را بشوید .» ۱۶و مواردی دیگر

با توجه به مطالب گفته شده در خواهیم یافت که سگ نجس بوده و باید از آن در غیر موارد ضروری حذر کرد .

فراوری: زهرا اجلال – گروه دین و اندیشه تبیان


پی نوشت ها :




۱- صفی پور، منتهی الارب فی لغة العرب ، ص ۱۲۲۸

۲- التوبه ، ۲۸

۳- راغب اصفهانی، مفردات ، حرف نون ، لفظ نجس

۴- نقش یک سگ نیز بر دیوار غار است، و بالاى غار، صومعه‏اى قدیمى است و مسلمانان نیز مسجدى ساخته‏اند – تفسیر نور ج۷ ، ص۱۴۳

۵- « وَصِیْد» چنان که «راغب» در کتاب «مفردات» مى‏گوید: در اصل به معنى اطاق و انبارى است که در کوهستان براى ذخیره اموال ایجاد مى‏کنند ، و در اینجا به معنى دهانه غار است ؛ تفسیر نمونه ، ج‏۱۲، ص۴۰۶

۶- اعراف ، ۱۷۶

۷- تفسیر نمونه ، ج ۷، ص ۲۵

۸- مائده/۴

۹- عدد رکعات نماز ـ دو رکعت صبح، چهار رکعت ظهر، چهار رکعت عصر، سه رکعت مغرب و چهار رکعت عشاء ـ در قرآن ذکر نشده است، با اینکه از مسلمات بوده و اختلافی در آن نیست

۱۰- نحل/۴۴

۱۱- حشر/۷

۱۲ـ وسائل‏الشیعه ، ج ۱ ، ص ۲۲۶

۱۳- همان ، ج۱ ، ص۲۲۷

۱۴-همان ، ج۱، ص۲۲۶

۱۵- همان ، ج۳ ، ص۴۱۴

۱۶- همان ، ج ۳ ، ص ۴۱۶



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،
:: برچسب‌ها: دانستنی,

نوشته شده توسط فتاح زاده در چهار شنبه 27 دی 1391


درباره اعجاز اعداد در قرآن کریم

دکتر طریق السوادان آیاتی را در قرآن مجید پیدا کرده‌ است

که قید می‌کند موضوعی برابر با موضوعی دیگر است، مثلاً مرد برابر است با زن.

گرچه این مسئله از نظر صرف‌و‌نحو دستوری بی‌اشکال است.

اما واقعیت اعجاب‌آور این است که تعداد دفعاتی که کلمه مرد در قرآن دیده می‌شود…


۲۴ مرتبه و تعداد دفعاتی که کلمه زن در قرآن دیده می‌شود هم ۲۴ مرتبه است،

درنتیجه، نه تنها این عبارت از نظر دستوری صحیح است،

بلکه از نظر ریاضیات نیز کاملاً بی‌اشکال است، یعنی ۲۴=۲۴

با مطالعه بیشتر آیات مختلف، او کشف نموده‌است که این مسئله درمورد همه

چیزهایی که در قرآن ذکر شده این با آن برابر است، صدق می‌کند .

به کلماتی که دفعات به‌کار بستن آن در قرآن ذکر شده، نگاه کنید:



دنیا ۱۱۵ / آخرت ۱۱۵

ملائک ۸۸ / شیطان ۸۸

زندگی ۱۴۵ / مرگ ۱۴۵

سود ۵۰ / زیان ۵۰

ملت (مردم) ۵۰ / پیامبران ۵۰

ابلیس ۱۱ / پناه جستن از شر ابلیس ۱۱

مصیبت ۷۵ / شکر ۷۵

صدقه ٧٣ / رضایت ٧٣

فریب خوردگان (گمراه شدگان) ۱۷ / مردگان (مردم مرده) ١٧

مسلمین ۴١ / جهاد ۴١

طلا ۸ / زندگی راحت ٨

جادو ۶٠ / فتنه ۶٠

زکات ٣٢ / برکت ٣٢

ذهن ۴٩ / نور ۴٩

زبان ٢۵ / موعظه (گفتار، اندرز) ٢۵

آرزو ٨ / ترس ٨

آشکارا سخن گفتن (سخنرانی) ١٨ / تبلیغ کردن ١٨

سختی ١١۴ / صبر١١۴

محمد (صلوات الله علیه) ۴ / شریعت (آموزه های حضرت محمد (ص) ۴

مرد ٢۴ / زن ٢۴

همچنین جالب است که نگاهی به دفعات تکرار کلمات زیر در قرآن داشته باشیم:

نماز ۵، ماه ١٢، روز ٣۶۵

دریا ٣٢، زمین (خشکی) ١٣

دریا + خشکی = ۴۵=۱۳+۳۲

دریا = %۱۱۱۱۱۱۱/۷۱= ۱۰۰ × ۴۵/۳

خشکی = % ۸۸۸۸۸۸۸۹/۲۸ = ۱۰۰ × ۴۵/۱۳

دریا + خشکی = % ۰۰/۱۰۰

دانش بشری اخیراً اثبات نموده که آب ۱۱۱/۷۱% و خشکی ۸۸۹/۲۸ % از کره زمین را فراگرفته است.

آیا همه اینها اتفاقی است؟

سوال اینجاست که چه کسی به حضرت محمد (صلوات الله علیه) اینها را آموخته است؟

قرآن هم دقیقاً همین را بیان می‌کند. 



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،
:: برچسب‌ها: اعجاز,

نوشته شده توسط فتاح زاده در چهار شنبه 27 دی 1391


دو رکعت نماز و ختم امام جواد (ع) برای شفای بیماری

 

برای شفای هر مریضی دو رکعت نماز حاجت توسل به حضرت جواد الائمه بخواند و بعداً یکصد و چهل و شش مرتبه بگوید:


(ما شاءَاللهُ لا حَوْلَ وَ لا قُوّهَ اِلاّ بِالله) اگر در ساعتی که منسوب به آ‌ن حضرت است باشد بسیار مفید و ساعت آن را از نماز عصر تا دو ساعت بعد از آن تشخیص داده‌اند که مورد استجابت است.


* مطالب مرتبط :
اس ام اس تبریک روز پدر,SMS تبریک روز پدر,اس ام اس تولد امام علی
واژه ها و کلمات فرانسوی در زبان فارسی
عکس های جدید از یکتا ناصر
اس ام اس و شعر عاشقانه از مریم حیدرزاده
گردنبند متولدین بهمن ماه،گردنبند متولد ماه بهمن،نماد ماه تولد بهمن
گردنبند متولدین آبان ماه،گردنبند متولد ماه آبان،نماد ماه تولد آبان
اس ام اس سخنان زیبای کورش کبیر


در مورد : ختم امام جواد علیه السلام برای شفای بیمار دانستنی های مذهبی دو رکعت نماز حاجت توسل شفای هر مریضی ما شاءَاللهُ لا حَوْلَ وَ لا قُوّهَ اِلاّ بِالله مذهبی مطالب مفید نماز توسل به امام جواد علیه السلام نماز توسل به جواد الائمه علیه السلام نماز جهت شفای مریض چگونگی خواندن نماز حاجت برای شفای مریضان چگونگی نماز حاجت می باشد



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،
:: برچسب‌ها: شفای مریض,

نوشته شده توسط فتاح زاده در چهار شنبه 27 دی 1391


دانستنی های قرآنی

آیا میدانید : تعداد ۱۰۱۵۰۳۰ نقطه در قرآن بکار رفته است

آیا میدانید : تعداد ۵۰۹۸ محل وقف در قرآن وجود دارد

آیا میدانید : تعداد ۳۹۵۸۶ عدد کسره در قرآن بکار برده شده است

آیا میدانید : تعداد ۱۹۲۵۳ عددتشدید در قرآن بکار برده شده است

آیا میدانید : بهترین نوشیدنی که در قرآن ذکر شده ( شیر ) می باشد

آیا میدانید : بهترین خوردنی که در قرآن ذکر شده ( عسل ) می باشد

آیا میدانید : بزرگترین عدد در سوره صافات آیه ۱۴۷ آمده که صد هزار می باشد.

آیا میدانید : کمترین حرفی می در قرآن بکار رفته حرف ( ظاء) می باشد

آیا میدانید : بزرگترین سوره قرآن دارای ۲۵۵۰۰ حرف می باشد

آیا میدانید : تعداد کلمات سوره تکویر برابر با تعداد سوره های قران است

آیا میدانید : سوره اخلاص به نسب نامه خداوند معروف است

آیا میدانید : سوره حمد دوبار بر پیامبر نازل شده یکبار در مکه و یکبار در مدیه

آیا میدانید : سوره عادیات منسوب به حضرت علی (ع) است

آیا میدانید : در سوره نساء به قوانین ازدواج اشاره شده است

آیا میدانید : آیه ای که سر بریده امام حسین (ع) در شام تلاوت نمود آیه ۹ سوره کهف می باشد.

آیا میدانید : در آیه ۶ سوره مائده مراحل وضو بیان شده است

آیا میدانید : حضرت سلیمان نخستین شخصی بود که بسم الله الرحمن الرحیم نوشت.

آیا میدانید : حضرت موسی (ع) داماد حضرت شعیب (ع) بود

آیا میدانید : حضرت ادریس (ع) اولین شخصی بود که لباس دوخت و خط نوشت

آیا میدانید : پرنده ای که در دربار حضرت سلیمان (ع) خدمت می کرد (هدهد) نام داشت

آیا میدانید : به حیوای که از طرف خدا وحی شد زنبور بود (آیه ۶۸ یوره نحل)

آیا میدانید :صحیفه سجادیه به خواهر قرآن معروف است

آیا میدانید : رودکی، ناصرخسرو و حافظ شاعرانی بودند که در نوجوانی حافظ کل قرآن بودند.

آیا میدانید : سلمان فارسی اولین شخصی بود که سوره حمد را به زبان فارسی ترجمه کرد.

آیا میدانید : استاد محمود خلیل الحصری اولین کسی بود که قرآن را به روش ترتیل خواند.

آیا میدانید : قران دارای ۱۱۴ سوره است

آیا میدانید : قران دارای ۳۰ جزء است

آیا میدانید : قران دارای ۱۲۰ حزب است

آیا میدانید : قران دارای ۶,۲۳۶ ایه (نشانه) است

آیا میدانید : قران دارای ۷۷,۷۰۱ کلمه است

آیا میدانید : قران دارای ۳۲۳,۶۷۱ حرف است

آیا میدانید : قران دارای ۹۳,۲۴۳ فتحه است

آیا میدانید : قران دارای ۳۹,۵۸۶ کسره است

آیا میدانید : قران دارای ۴,۸۰۸ ضمه است

آیا میدانید : قران دارای ۱۹,۲۵۳ تشدید است

آیا میدانید : قران دارای ۳,۲۷۲ همزه است

آیا میدانید : قران دارای ۱,۷۷۱ مد است

آیا میدانید : قران دارای ۱,۰۱۵,۰۳۰ نقطه است

آیا میدانید : قران دارای ۵,۰۹۸ وقف است

آیا میدانید : قران در ۲۳ سال بر پیامبر نازل شد 



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،
:: برچسب‌ها: دانستنی مذهبی,

نوشته شده توسط فتاح زاده در چهار شنبه 27 دی 1391


ماه ربیع الاول

ماه ربیع الاول سومین ماه از ماههای قمری و از ماه های فرخنده برای شیعیان است. حادثه مهم و تاریخی لیله المبیت ، هجرت حضرت محمد صلی الله علیه و آله از مکه به مدینه، ولادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و امام جعفر صادق علیه السلام، ازدواج حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم با حضرت خدیجه علیهاسلام، آغاز امامت امام مهدی علیه السلام، عیدالزهرا و هلاکت یزید بن معاویه از جمله حوادث فرخنده این ماه است.
همچنین غزوه بنی نضیر در سال 4 قمری، صلح امام حسن مجتبی علیه السلام با معاویه در سال 41 قمری، ، شهادت حضرت امام حسن عسگری علیه السلام در سال 260 قمری، واقعه احراق مکه در هنگام جنگ یزید با عبدالله بن زبیر در سال 64 قمری، حادثه صاحب زنج و قتل سیصد هزار نفر از مردم بصره به دست موفق عباسی در سال 258 از دیگر حوادث مهم ماه ربیع الاول است.

منابع :
هدایة الانام الی وقایع الایام، محدث قمی، ص 70؛ مفاتیح الجنان، ص 534 



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،

نوشته شده توسط فتاح زاده در شنبه 23 دی 1391


آداب و سنن پیامبر گرامى اسلام(3)

آداب و سنن پیامبر گرامى اسلام(3)

 


از جمله سنن و آداب آن حضرت در امر نظافت و نزاهت

1- و از جمله سنن و آداب آن حضرت در امر نظافت و نزاهت یكى این است كه آن حضرت بنا به نقل صاحب كتاب مكارم الاخلاق وقتى مى‏خواست موى سر و محاسن شریف خود را بشوید با سدر مى‏شست. (58)

2- و در جعفریات به سند خود از جعفر بن محمد از آباى گرامش از على(ع) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا(ص) همیشه موى خود را شانه می زد و اغلب با آب شانه مى‏كرد و مى‏فرمود: آب براى خوشبو كردن مؤمن كافى است. (59)

3- و در كافى به سند خود از ابى عبدالله (ع) نقل كرده كه فرمود: یكى از سنت‏ها گرفتن ناخن ها است.

4- و در فقیه مى‏گوید: روایت شده كه یكى از سنت‏ها، دفن كردن مو و ناخن و خون است. (60)

5- و نیز به سند خود از محمد بن مسلم نقل مى‏كند كه از حضرت ابى جعفر از خضاب پرسید، آن جناب فرمود: رسول خدا(ص) همواره خضاب می كرد. (61)

6- و در كتاب مكارم است كه رسول خدا(ص) همواره روغن به بدن خود مى‏مالید. (62)

7- و در فقیه مى‏گوید: على(ع) فرموده: ازاله موى زیر بغل بوى بد را از انسان زایل مى‏سازد، علاوه بر این كه هم پاكیزگى است و هم از سنت‏هایى است كه رسول خدا (ص) به آن امر فرموده است. (63)

8- و در كتاب مكارم الاخلاق مى‏گوید: براى رسول خدا(ص) سرمه ‏دانى بود كه هر شب با آن سرمه به چشم مى‏كشید، و سرمه‏اش سرمه سنگ بود. (64)

9- و در كافى به سند خود از ابى اسامه از ابى عبدالله (ع) نقل كرده كه فرمود: از سنن مرسلین یكى مسواك كردن دندانها است. (65)

10- و در فقیه به سند خود از على (ع) نقل كرده كه در حدیث "اربع مائة ـ چهار صد كلمه" خود فرمود:و مسواك كردن باعث رضاى خدا و از سنت پیغمبر(ص) و مایه خوشبوئى و پاكیزگى دهان است.(66)

اخبار درباره عادت داشتن رسول خدا(ص) به مسواك و سنت قرار دادن آن از طریق شیعه و سنى بسیار زیاد است.

11- و در فقیه مى‏گوید امام صادق(ع) فرمود: چهار چیز از اخلاق انبیاء است: 1 ـ عطر زدن 2 ـ ازاله کردن موهای زائد 3 ـ نوره كشیدن ... . (67)

12- و كافى به سند خود از عبدالله بن سنان از ابى عبدالله (ع) نقل كرده كه فرمود:براى رسول خدا(ص) مُشك دانى بود كه بعد از هر وضویى آن را با دست تر مى‏گرفت و در نتیجه هر وقت كه از خانه به بیرون تشریف مى‏آورد از بوى خوشش شناخته مى‏شد كه رسول الله (ص) است.(68)

13- و در كتاب مكارم مى‏گوید: هیچ عطرى عرضه به آن جناب نمى‏شد مگر آن كه خود را با آن خوشبو مى‏كرد و مى‏فرمود: بوى خوشى دارد و حملش آسان است، و اگر هم خود را با آن خوشبو نمى‏كرد سر انگشت خود را به آن گذاشته و از آن مى‏چشید. (69)

14- و نیز در آن كتاب مى‏نویسد: رسول خدا(ص) با عود خود را بخور می داد. (70)

15- و در كتاب ذخیرة المعاد است كه: مشك را بهترین و محبوبترین عطرها مى‏دانست. (71)

16- و در كافى به سند خود از اسحاق طویل عطار از ابى عبدالله (ع) روایت كرده كه فرمود : رسول خدا(ص) بیش از آن مقدارى كه براى خوراك خرج مى‏كرد براى عطر پول مى‏داد. (72)

17- و نیز در كافى به سند خود از ابى عبدالله (ع) نقل كرده كه فرمود:

امیرالمؤمنین(ع) فرموده: عطر به شارب زدن از اخلاق انبیاء و احترام به كرام الكاتبین است. (73)

18- و نیز به سند خود از سكن خزاز نقل كرده كه گفت: شنیدم امام صادق (ع) مى‏فرمود: بر هر بالغى لازم است كه در هر جمعه شارب و ناخن خود را چیده و مقدارى عطر استعمال كند. (74)

19- و در فقیه به سند خود از اسحاق بن عمار از ابى عبدالله (ع) نقل كرده كه فرمود: اگر در روز عید فطر براى رسول خدا(ص) عطر مى‏آوردند اول به زنان خود مى‏داد. (75)

20- و در كتاب مكارم است كه رسول خدا(ص) به انواع روغن‏ها خود را روغن مالى مى‏فرمود، و نیز فرمود: آن جناب بیشتر با روغن بنفشه روغن مالى مى‏فرمود، و مى‏گفت، این روغن بهترین روغن است. (76)


آداب آن جناب در سفر

1- و از جمله آداب آن حضرت در سفر ـ به طورى كه در فقیه به سند خود از عبدالله سنان از ابى جعفر(ع) نقل كرده ـ این بود كه: آن جناب بیشتر در روز پنج شنبه مسافرت مى‏كرد. (77)

و در این معنا احادیث بسیارى است.

2- و در كتاب امان الاخطار و كتاب مصباح الزائر آمده است كه صاحب كتاب عوارف المعارف گفته: رسول خدا هر وقت مسافرت می رفت پنج چیز با خود برمى‏داشت: 1 ـ آئینه 2 ـ سرمه ‏دان 3 ـ شانه 4 ـ مسواك 5 ـ و در روایت دیگرى دارد كه مقراض را هم همراه خود مى‏برد. (78)

این روایت را در كتاب مكارم و جعفریات نیز نقل كرده است.

3- و در كتاب مكارم از ابن عباس نقل كرده كه گفت: رسول خدا (ص) وقتى راه مى‏رفت طورى با نشاط مى‏رفت كه به نظر مى‏رسید خسته و كسل نیست. (79)

4- و در فقیه به سند خود از معاویة بن عمار از ابى عبدالله (ع ) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا(ص) در سفر هر وقت از بلندی ها سرازیر مى‏شد مى‏گفت: "لا اله الا الله" و هر وقت بر بلندی ها بالا مى‏رفت مى‏گفت: "الله اكبر". (80)

5- و در كتاب لب اللباب تالیف قطب روایت شده كه رسول خدا (ص) از هیچ منزلى كوچ نمى‏كرد مگر این كه در آن منزل دو ركعت نماز مى‏خواند و مى‏فرمود: این كار را براى این مى‏كنم كه این منازل به نمازى كه در آنها خوانده‏ام شهادت دهند. (81)

6- و در كتاب فقیه مى‏گوید: رسول خدا(ص) وقتى با مؤمنین خدا حافظى مى‏فرمود مى‏گفت : خداوند تقوا را زاد و توشه شما قرار دهد، و به هر خیرى مواجهتان سازد و هر حاجتى را از شما برآورده كند و دین و دنیاى شما را سالم و ایمن سازد و شما را به سلامت و با غنیمت فراوان برگرداند. (82)

روایات درباره دعاى آن جناب در مواقع خداحافظى اشخاص مختلف است، لیكن با همه اختلافى كه دارد نسبت به دعاى به سلامت و غنیمت همه متفقند.

7- و در كتاب جعفریات به سند خود از جعفر بن محمد از آباى گرامش از على (ع) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا(ص) به اشخاصى كه از مكه مى‏آمدند مى‏فرمود: خداوند عبادتت را قبول و گناهانت را بیامرزد و در قبال مخارجى كه كردى به تو نفقه (روزى) دهد. (83)


روایاتى در باره آداب حضرتش در پوشاك و متعلقات آن

1- و از جمله آداب آن حضرت در پوشیدنى‏ها و متعلقات آن یكى همان است كه غزالى در كتاب احیاء العلوم نقل كرده كه: رسول خدا(ص) هر قسم لباسى كه برایش فراهم می شد مى‏پوشید، چه لنگ، چه عبا، چه پیراهن، چه جبه و امثال آن، و از لباس سبز رنگ خوشش مى‏آمد، و بیشتر لباس سفید مى‏پوشید و مى‏فرمود:

زنده‏ هاى خود را سفید بپوشانید و مرده‏هاى خود را هم در آن كفن كنید، و بیشتر اوقات قبائى را كه در جوف آن لایه داشت مى‏پوشید، چه در جنگ و چه در غیر آن، و براى آن حضرت قبائى بود از سندس كه وقتى آن را مى‏پوشید از شدت سفیدى به زیبائیش افزوده مى‏شد، و تمامى لباسهایش تا پشت پایش بلند بود، و إزار را روى همه لباسها مى‏پوشید و آن تا نصف ساق پایش بود. و همواره پیراهنش را با شال مى‏بست و چه بسا در نماز و غیر نماز كمربند آن را باز مى‏كرد، و آن حضرت عبائى داشت كه با زعفران رنگ شده بود، و بسیار اتفاق مى‏افتاد كه تنها همان را به دوش گرفته و با مردم به نماز مى‏ایستاد، كما این كه بسیار مى‏شد كه تنها یك كساء مى‏پوشید ، و براى آن حضرت كسائى بود كه بار لائیش پشم بود و آن را مى‏پوشید و مى‏فرمود:

من هم بنده‏اى هستم و لباس بنده‏ها را مى‏پوشم، علاوه بر این، دو جامه دیگر هم داشت كه مخصوص روز جمعه و نماز جمعه‏اش بود، و بسیار اتفاق مى‏افتاد كه تنها یك سرتا سرى مى‏پوشید بدون جامه دیگر و دو طرف آن را در بین دو شانه خود گره می زد، و غالبا با آن سرتا سرى بر جنازه‏ها نماز می خواند و مردم به آن جناب اقتدا مى‏كردند، و چه بسا در خانه هم تنها با یك إزار نماز مى‏خواند و آن را به خود مى‏پیچید و گوشه چپ آن را به شانه راست و گوشه راستش را به شانه چپ مى‏انداخت. و چه بسا نماز شب را با إزار اقامه مى‏كرد و آن طرفش را كه طره داشت به دوش مى‏افكند و با این حالت نماز مى‏گذاشت، و نیز آن حضرت كساء سیاه رنگى داشت كه آن را به كسى بخشید، ام سلمه پرسید: پدر و مادرم فدایت باد كساء سیاه شما چه شد؟ فرمود : به دیگرى پوشاندمش، ام سلمه عرض كرد هرگز زیباتر از سفیدى تو در سیاهى آن كسا ندیدم .

انس مى‏گوید: خیلى از اوقات آن حضرت را مى‏دیدم كه نماز ظهر را با ما، در یك شمله (قطیفه كوچك) مى‏خواند در حالتى كه دو طرفش را گره زده بود، رسول خدا (ص) همیشه انگشتر به دست مى‏كرد، و بسیار مى‏شد كه از خانه بیرون مى‏آمد در حالى كه نخى به انگشترى خود بسته بود تا به آن وسیله به یاد كارى كه مى‏خواست انجام دهد بیافتد، و با همان انگشتر نامه‏ها را مُهر مى‏كرد و مى‏فرمود مهر كردن نامه‏ها بهتر است از تهمت، خیلى از اوقات شب كلاه، در زیر عمامه و یا بدون عمامه به سر مى‏گذاشت و خیلى از اوقات آن را از سر خود برمى‏داشت و به عنوان ستره (84) پیش روى مى‏گذاشت و به طرف آن نماز مى‏كرد، و چه بسا كه عمامه به سر نداشت تنها شالى به سر و پیشانى خود مى‏پیچید، رسول خدا (ص) عمامه‏اى داشت كه آن را "سحاب" مى‏گفتند، و آن را به على(ع) بخشید، و گاهى كه على(ع) آن را به سر مى‏گذاشت و مى‏آمد رسول خدا (ص) مى‏فرمود على دارد با "سحاب" مى‏آید.

همیشه لباس را از طرف راست مى‏پوشید و مى‏گفت: "الحمد لله الذى كسانى ما اوارى به عورتى و اتجمل به فى الناس؛ حمد خدائى را كه مرا به چیزى كه خود را به آن پنهان كنم و خود را در بین مردم به آن زینت دهم پوشانید" و وقتى لباسى از تن خود بیرون مى‏كرد از طرف چپ آن را از تن خارج مى‏نمود، و هر وقت لباسى نو مى‏پوشید، لباس كهنه‏اش را به فقیرى مى‏داد و مى‏گفت: هیچ مسلمانى نیست كه با لباس كهنه خود مسلمانى را بپوشاند و جز براى خدا نپوشاند مگر این كه آنچه را كه از او پوشانیده از خودش در ضمانت خدا و حرز و خیر او خواهد درآمد، هم در دنیا و هم در آخرت.

و آن حضرت زیراندازى از پوست داشت كه بار آن از لیف خرما بود، و در حدود دو ذراع طول و یك ذراع و یك وجب عرض داشت، و عبائى داشت كه آن را هر جا كه مى‏خواست بنشیند دو تا كرده و زیرش مى‏گسترانیدند، و غالبا روى حصیر مى‏خوابید.

و از عادت آن جناب یكى این بود كه براى حیوانات و همچنین اسلحه و اثاث خود اسم ـ مى‏گذاشت، اسم پرچمش"عقاب" و اسم شمشیرى كه با آن در جنگ‏ها شركت مى‏فرمود " ذو الفقار" بود، شمشیر دیگرش "مخذم" و دیگرى"رسوب" و یكى دیگر" قضیب" بود، و قبضه شمشیرش به نقره آراسته بود، و كمربندى كه غالبا مى‏بست از چرم و سه حلقه نقره بان آویزان بود، اسم كمان او"كتوم" و اسم جعبه تیرش"كافور" و اسم ناقه‏اش "عضباء" و اسم استرش "دلدل" و اسم مرکبش " یعفور" و اسم گوسفندى كه از شیرش مى‏آشامید "عینه" بود، ظرفی از سفال داشت كه مخصوص وضو ‏گرفتن و آشامیدن آب بود و مردم چون مى‏دانستند كه ظرف آن جناب مخصوص وضو و آشامیدنش است از این رو كودكان را به عنوان تیمن و تبرك مى‏فرستادند تا از آن بیاشامند و از آب آن به صورت و بدن خود بمالند، بچه‏ها هم بدون پروا از آن جناب چنین مى‏كردند. (85)

2- و در كتاب عوالى است كه روایت شده: رسول خدا(ص) عمامه سیاهى داشت كه گاهى به سر مى‏گذاشت و با آن نماز مى‏خواند. (86)

روایت شده كه بلندى عمامه آن جناب به قدرى بود كه سه دور و یا پنج دور به سرش پیچیده می شد.

3- و در كتاب خصال به سند خود از على(ع) نقل مى‏كند كه در ضمن حدیث "چهار صد كلمه" فرموده : لباس پنبه‏اى بپوشید كه لباس رسول خدا(ص) است، چه آن جناب لباس پشمى و مویى نمى‏پوشیدند مگر به جهت ضرورت. (87)

این روایت از صدوق نیز بدون ذكر سند نقل شده و همچنین صفوانى آن را در كتاب التعریف نقل كرده و با همین روایت معنا روایتى كه قبلا گذشت كه آن جناب لباس پشم مى‏پوشید روشن مى‏شود و منافاتى هم بین آن دو نیست.

4- و در فقیه به سند خود از اسماعیل بن مسلم از امام صادق(ع) از پدرش (ص) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا(ص) عصاى كوچكى داشت كه در پائین آن آهن به كار برده شده بود، و آن جناب به آن عصا تكیه مى‏كرد و در نماز عید فطر و عید اضحى آن را به دست مى‏گرفت. (88)

این روایت را صاحب جعفریات نیز نقل كرده است.

5- و در كافى به سند خود از هشام بن سالم از ابى عبدالله (ع) نقل كرده كه فرمود: انگشتر رسول خدا(ص) از نقره بود. (89)

6- و در آن كتاب به سند خود از ابى خدیجه نقل كرده كه گفت: امام صادق (ع) فرمود: نگین انگشتر باید كه مدور باشد همانطور كه نگین رسول خدا (ص) چنین بود. (90)

7- و در خصال به سند خود از عبد الرحیم بن ابى البلاد و از ابى عبدالله(ع) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا(ص) دو انگشتر داشت به یكى از آنها نوشته بود:

"لا اله الا الله محمد رسول الله" و به دیگرى نوشته بود: "صدق الله". (91)

8- و نیز در آن كتاب به سند خود از حسین بن خالد از ابى الحسن ثانى(ع) نقل مى‏كند كه در ضمن حدیثى فرمود: رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین و حسن و حسین و همه ائمه معصومین(ع) همیشه انگشتر را به دست راست خود مى‏كردند. (92)

9- و از جمله آداب آن حضرت درباره مسكن و متعلقات آن یكى همان مطلبى است كه ابن فهد در كتاب التحصین خود گفته كه: رسول خدا(ص) از دنیا رفت در حالتى كه خشتى روى خشت نگذاشت. (93)

10- و در كتاب لب اللباب مى‏گوید: امام(ع) فرمود: مسجد مجالس انبیاء است. (94)

11- و از كتاب العدد القویة تالیف شیخ على بن الحسن بن المطهر برادر مرحوم علامه حلى (رحمة الله علیه) از حضرت خدیجه(ع) نقل شده كه فرمود: رسول خدا (ص) وقتى به خانه وارد مى‏شد ظرف آب مى‏خواست و براى نماز تطهیر مى‏كرد، آنگاه برمى‏خاست دو ركعت نماز كوتاه و مختصر اقامه مى‏كرد، سپس بر فراش خود قرار مى‏گرفت. (95)

12- و در كافى به سند خود از عباد بن صهیب نقل كرده كه گفت از امام صادق (ع) شنیدم كه مى‏فرمود:رسول خدا(ص) هیچ وقت بر دشمن شبیخون نمى‏زد.(96)

13- و در كتاب مكارم مى‏گوید: فراش رسول خدا(ص) عبائى بود، و متكایش از پوست و بار آن لیف خرما، شبى همین فراش را تا نمودند و زیر بدنش گستردند و آن جناب راحت ‏تر خوابید. صبح وقتى از خواب برخاست فرمود: این فراش امشب مرا از نماز بازداشت، از آن پس دستور داد فراش مزبور را یك تا برایش بگسترانند، و فراش دیگرى از چرم داشت كه بار آن لیف، و هم چنین عبائى داشت كه به هر جا نقل مكان مى‏داد آن را برایش دو طاقه فرش مى‏كردند. (97)

14- و نیز در كتاب مكارم از حضرت ابى جعفر(ع) نقل كرده كه فرمود: هیچ وقت رسول خدا(ص) از خواب بیدار نشد مگر آن كه بلافاصله براى خدا به سجده مى‏افتاد. (98)

15- و از جمله آداب آن جناب در امر زنان و فرزندان است كه در رساله محكم و متشابه سید مرتضى(علیه الرحمه) است، چه نامبرده به سندى كه به تفسیر نعمانى دارد از على (ع) نقل كرده كه فرمود: جماعتى از اصحاب، زنان و غذا خوردن در روز و خواب در شب را بر خود حرام كرده بودند، ام سلمه داستانشان را براى رسول خدا(ص) نقل كرد، حضرت برخاسته و نزد آنان آمد و فرمود: آیا به زنان بى رغبتید؟ من نیز همسر دارم و در روز هم غذا مى‏خورم و در شب هم مى‏خوابم و اگر كسى از این سنت من دورى كند از من نخواهد بود... (99)

این معنا در كتب شیعه و سنى به طرق زیادى نقل شده است.

16- و نیز در آن كتاب به سند خود از" بكار بن كردم" و عده بسیارى دیگر از ابى عبدالله (ع) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا(ص) فرمود: روشنى چشم من در نماز... قرار داده شده است. (100)

17- و در تفسیر عیاشى از حسین بن بنت الیاس نقل مى‏كند كه گفت: از حضرت رضا (ع) شنیدم كه مى‏فرمود: خداوند شب را و زنان را براى آرامش و آسایش قرار داده، و تزویج در شب و اطعام طعام، از سنت پیغمبر است. (101)

18- و در خصال به سند خود از على(ع) نقل می كند كه در ضمن حدیث (چهار صد كلمه) فرمود: بچه‏هاى خود را در روز هفتم ولادت عقیقه كنید و به سنگینى موى سرشان نقره به مسلمانى صدقه دهید رسول خدا(ص) هم درباره حسن و حسین(ع) و سایر فرزندانش چنین كرد. (102)


آداب آن حضرت در خوردنی ها و آشامیدنى‏ها

1- و از جمله آداب آن حضرت در خوردنی ها و آشامیدنی ها و متعلقات سفره یكى آنست كه در كتاب كافى آن را به سند خود از هشام بن سالم و غیر او از ابى عبدالله (ع) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا(ص) هیچ چیزى را دوست ‏تر از این نمى‏داشت كه دائما گرسنه و از خدا خائف باشد. (103)

2- و در كتاب احتجاج به سند خود از موسى بن جعفر از آباى گرامیش از امام حسین (ع) حدیث طویلى نقل كرده كه همه، جوابهائى است كه على(ع) در پاسخ سؤالات مردى یهودى از اهل شام مى‏داده، در ضمن مى‏رسد به اینجا كه یهودى از امیرالمؤمنین(ع) پرسید: مردم مى‏گویند عیسى مردى زاهد بوده آیا همینطور است؟

حضرت فرمود: آرى چنین است ولیكن محمد(ص) از همه انبیاء زاهد تر بود، زیرا هیچ وقت سفره‏اى از طعام برایش چیده نشد و هرگز نان گندم نخورد و از نان جو هم هیچ وقت شكمش سیر نشد و سه شبانه روز گرسنه مى‏ماند. (104)

3- و در امالى صدوق از عیص بن قاسم روایت شده كه گفت: خدمت حضرت صادق(ع) عرض كردم حدیثى از پدرت روایت شده كه فرمود: رسول خدا (ص) از نان گندم سیر نشد، آیا این روایت صحیح است. فرمود: نه، زیرا رسول خدا(ص) اصلا نان گندم نخورد، و از نان جو هم یك شكم سیر نخورد. (105)

4- و در كتاب دعوات قطب روایت شده كه رسول خدا(ص) در حال تكیه غذا نخورد مگر یك مرتبه كه آن هم نشست و از در معذرت گفت: بارالها من بنده و رسول توام. (106)

این معنا را كلینى و شیخ به طریق زیادى نقل كرده‏اند و هم چنین صدوق و برقى و حسین بن سعید نیز در كتاب زهد آورده اند.


پى‏نوشت ها:

58- مكارم الاخلاق، ص 32.

59- جعفریات، ص 156.

60- من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 74، ح 94.

61- من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 69،ح 53.

62- مكارم الاخلاق، ص 35.

63- من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 68، ح 264.

64- مكارم الاخلاق، ص 34.

65- كافى، ج 3، ص 23، ح 2.

66- وسائل الشیعة، ج 1، ص 351، ح 33، از محاسن برقى نقل مى‏كند.

67- من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 77، ح 120.

68- كافى، ج 6، ص 515، ح 3.

69- مكارم الاخلاق، ص 34.

70- مكارم الاخلاق، ص 34.

71- این مضمون در بحار، ج 16، ص 26، ح 150 / فروع كافى، ج 6، ص 515، احادیث متعددى است.

72- كافى، ج 6، ص 512، ح 18.

73- كافى، ج 6، ص 510، ح 5.

74- كافى، ج 6، ص 511، ح 10.

75- من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 113.

76- مكارم الاخلاق، ص 33.

77- من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 173، ح 3.

78- مستدرك الوسائل، ج 1، ص 58 و به نقل پاورقى سنن النبى علامه در فصل اول مصباح الزائر و المكارم ج 1 ص 36. و در كافى ج 6 ص 15 به این مضمون.

79- مكارم الاخلاق، ص 22.

80- من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 179، ح 1.

81- به نقل پاورقى سنن النبى در المحاسنف ص 173/ در عوارف المعارف، ص 135.

82- من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 180، ح 2.

83- جعفریات، ص 75.

84- ستره(بضم سین) چیزى را گویند كه وقت خواندن نماز پیش روى مى‏گذارند، مانند عصا و غیر آن.

85- احیاء العلوم، ج 7، ص 130.

86- مستدرك، ج 1، ص 203، ح 5.

87- خصال صدوق، ص 612.

88- من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 323، ح 2.

89- كافى، ج 6، ص 468، ح 1.

90- كافى، ج 6، ص 468، ح 4.

91- خصال صدوق، ص 61.

92- مستدرك، ج 1، ص 229.

93- مستدرك الوسائل، ج 1، ص 245، ح 1.

94- مستدرك الوسائل، ج 1، ص 227، ح 18.

95- بحارالانوار، ج 16، ص 80.

96- كافى، ج 5، ص 28، ح 3.

97- مكارم الاخلاق، صص 38 و 39.

98- همان.

99- مستدرك، ج 2، ص 530.

100- كافى، ج 5، ص 320، ح 1، ص 321 ح 7.

101- تفسیر عیاشى، ج 1، ص 371.

102- خصال صدوق، ج 2، ص 619.

103- كافى، ج 8، ص 129، ح 99.

104- احتجاج طبرسى، ج 1، ص 335.

105- بحار، ج 16، ص 243/ از مكارم الاخلاق، ص 28.

106- مستدرك الوسائل، ج 3، ص 83، ح 5. 



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،

نوشته شده توسط فتاح زاده در جمعه 15 دی 1391


آداب و سنن پیامبر گرامى اسلام(3)

 آداب و سنن پیامبر گرامى اسلام(3)


از جمله سنن و آداب آن حضرت در امر نظافت و نزاهت

1- و از جمله سنن و آداب آن حضرت در امر نظافت و نزاهت یكى این است كه آن حضرت بنا به نقل صاحب كتاب مكارم الاخلاق وقتى مى‏خواست موى سر و محاسن شریف خود را بشوید با سدر مى‏شست. (58)

2- و در جعفریات به سند خود از جعفر بن محمد از آباى گرامش از على(ع) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا(ص) همیشه موى خود را شانه می زد و اغلب با آب شانه مى‏كرد و مى‏فرمود: آب براى خوشبو كردن مؤمن كافى است. (59)

3- و در كافى به سند خود از ابى عبدالله (ع) نقل كرده كه فرمود: یكى از سنت‏ها گرفتن ناخن ها است.

4- و در فقیه مى‏گوید: روایت شده كه یكى از سنت‏ها، دفن كردن مو و ناخن و خون است. (60)

5- و نیز به سند خود از محمد بن مسلم نقل مى‏كند كه از حضرت ابى جعفر از خضاب پرسید، آن جناب فرمود: رسول خدا(ص) همواره خضاب می كرد. (61)

6- و در كتاب مكارم است كه رسول خدا(ص) همواره روغن به بدن خود مى‏مالید. (62)

7- و در فقیه مى‏گوید: على(ع) فرموده: ازاله موى زیر بغل بوى بد را از انسان زایل مى‏سازد، علاوه بر این كه هم پاكیزگى است و هم از سنت‏هایى است كه رسول خدا (ص) به آن امر فرموده است. (63)

8- و در كتاب مكارم الاخلاق مى‏گوید: براى رسول خدا(ص) سرمه ‏دانى بود كه هر شب با آن سرمه به چشم مى‏كشید، و سرمه‏اش سرمه سنگ بود. (64)

9- و در كافى به سند خود از ابى اسامه از ابى عبدالله (ع) نقل كرده كه فرمود: از سنن مرسلین یكى مسواك كردن دندانها است. (65)

10- و در فقیه به سند خود از على (ع) نقل كرده كه در حدیث "اربع مائة ـ چهار صد كلمه" خود فرمود:و مسواك كردن باعث رضاى خدا و از سنت پیغمبر(ص) و مایه خوشبوئى و پاكیزگى دهان است.(66)

اخبار درباره عادت داشتن رسول خدا(ص) به مسواك و سنت قرار دادن آن از طریق شیعه و سنى بسیار زیاد است.

11- و در فقیه مى‏گوید امام صادق(ع) فرمود: چهار چیز از اخلاق انبیاء است: 1 ـ عطر زدن 2 ـ ازاله کردن موهای زائد 3 ـ نوره كشیدن ... . (67)

12- و كافى به سند خود از عبدالله بن سنان از ابى عبدالله (ع) نقل كرده كه فرمود:براى رسول خدا(ص) مُشك دانى بود كه بعد از هر وضویى آن را با دست تر مى‏گرفت و در نتیجه هر وقت كه از خانه به بیرون تشریف مى‏آورد از بوى خوشش شناخته مى‏شد كه رسول الله (ص) است.(68)

13- و در كتاب مكارم مى‏گوید: هیچ عطرى عرضه به آن جناب نمى‏شد مگر آن كه خود را با آن خوشبو مى‏كرد و مى‏فرمود: بوى خوشى دارد و حملش آسان است، و اگر هم خود را با آن خوشبو نمى‏كرد سر انگشت خود را به آن گذاشته و از آن مى‏چشید. (69)

14- و نیز در آن كتاب مى‏نویسد: رسول خدا(ص) با عود خود را بخور می داد. (70)

15- و در كتاب ذخیرة المعاد است كه: مشك را بهترین و محبوبترین عطرها مى‏دانست. (71)

16- و در كافى به سند خود از اسحاق طویل عطار از ابى عبدالله (ع) روایت كرده كه فرمود : رسول خدا(ص) بیش از آن مقدارى كه براى خوراك خرج مى‏كرد براى عطر پول مى‏داد. (72)

17- و نیز در كافى به سند خود از ابى عبدالله (ع) نقل كرده كه فرمود:

امیرالمؤمنین(ع) فرموده: عطر به شارب زدن از اخلاق انبیاء و احترام به كرام الكاتبین است. (73)

18- و نیز به سند خود از سكن خزاز نقل كرده كه گفت: شنیدم امام صادق (ع) مى‏فرمود: بر هر بالغى لازم است كه در هر جمعه شارب و ناخن خود را چیده و مقدارى عطر استعمال كند. (74)

19- و در فقیه به سند خود از اسحاق بن عمار از ابى عبدالله (ع) نقل كرده كه فرمود: اگر در روز عید فطر براى رسول خدا(ص) عطر مى‏آوردند اول به زنان خود مى‏داد. (75)

20- و در كتاب مكارم است كه رسول خدا(ص) به انواع روغن‏ها خود را روغن مالى مى‏فرمود، و نیز فرمود: آن جناب بیشتر با روغن بنفشه روغن مالى مى‏فرمود، و مى‏گفت، این روغن بهترین روغن است. (76)


آداب آن جناب در سفر

1- و از جمله آداب آن حضرت در سفر ـ به طورى كه در فقیه به سند خود از عبدالله سنان از ابى جعفر(ع) نقل كرده ـ این بود كه: آن جناب بیشتر در روز پنج شنبه مسافرت مى‏كرد. (77)

و در این معنا احادیث بسیارى است.

2- و در كتاب امان الاخطار و كتاب مصباح الزائر آمده است كه صاحب كتاب عوارف المعارف گفته: رسول خدا هر وقت مسافرت می رفت پنج چیز با خود برمى‏داشت: 1 ـ آئینه 2 ـ سرمه ‏دان 3 ـ شانه 4 ـ مسواك 5 ـ و در روایت دیگرى دارد كه مقراض را هم همراه خود مى‏برد. (78)

این روایت را در كتاب مكارم و جعفریات نیز نقل كرده است.

3- و در كتاب مكارم از ابن عباس نقل كرده كه گفت: رسول خدا (ص) وقتى راه مى‏رفت طورى با نشاط مى‏رفت كه به نظر مى‏رسید خسته و كسل نیست. (79)

4- و در فقیه به سند خود از معاویة بن عمار از ابى عبدالله (ع ) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا(ص) در سفر هر وقت از بلندی ها سرازیر مى‏شد مى‏گفت: "لا اله الا الله" و هر وقت بر بلندی ها بالا مى‏رفت مى‏گفت: "الله اكبر". (80)

5- و در كتاب لب اللباب تالیف قطب روایت شده كه رسول خدا (ص) از هیچ منزلى كوچ نمى‏كرد مگر این كه در آن منزل دو ركعت نماز مى‏خواند و مى‏فرمود: این كار را براى این مى‏كنم كه این منازل به نمازى كه در آنها خوانده‏ام شهادت دهند. (81)

6- و در كتاب فقیه مى‏گوید: رسول خدا(ص) وقتى با مؤمنین خدا حافظى مى‏فرمود مى‏گفت : خداوند تقوا را زاد و توشه شما قرار دهد، و به هر خیرى مواجهتان سازد و هر حاجتى را از شما برآورده كند و دین و دنیاى شما را سالم و ایمن سازد و شما را به سلامت و با غنیمت فراوان برگرداند. (82)

روایات درباره دعاى آن جناب در مواقع خداحافظى اشخاص مختلف است، لیكن با همه اختلافى كه دارد نسبت به دعاى به سلامت و غنیمت همه متفقند.

7- و در كتاب جعفریات به سند خود از جعفر بن محمد از آباى گرامش از على (ع) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا(ص) به اشخاصى كه از مكه مى‏آمدند مى‏فرمود: خداوند عبادتت را قبول و گناهانت را بیامرزد و در قبال مخارجى كه كردى به تو نفقه (روزى) دهد. (83)


روایاتى در باره آداب حضرتش در پوشاك و متعلقات آن

1- و از جمله آداب آن حضرت در پوشیدنى‏ها و متعلقات آن یكى همان است كه غزالى در كتاب احیاء العلوم نقل كرده كه: رسول خدا(ص) هر قسم لباسى كه برایش فراهم می شد مى‏پوشید، چه لنگ، چه عبا، چه پیراهن، چه جبه و امثال آن، و از لباس سبز رنگ خوشش مى‏آمد، و بیشتر لباس سفید مى‏پوشید و مى‏فرمود:

زنده‏ هاى خود را سفید بپوشانید و مرده‏هاى خود را هم در آن كفن كنید، و بیشتر اوقات قبائى را كه در جوف آن لایه داشت مى‏پوشید، چه در جنگ و چه در غیر آن، و براى آن حضرت قبائى بود از سندس كه وقتى آن را مى‏پوشید از شدت سفیدى به زیبائیش افزوده مى‏شد، و تمامى لباسهایش تا پشت پایش بلند بود، و إزار را روى همه لباسها مى‏پوشید و آن تا نصف ساق پایش بود. و همواره پیراهنش را با شال مى‏بست و چه بسا در نماز و غیر نماز كمربند آن را باز مى‏كرد، و آن حضرت عبائى داشت كه با زعفران رنگ شده بود، و بسیار اتفاق مى‏افتاد كه تنها همان را به دوش گرفته و با مردم به نماز مى‏ایستاد، كما این كه بسیار مى‏شد كه تنها یك كساء مى‏پوشید ، و براى آن حضرت كسائى بود كه بار لائیش پشم بود و آن را مى‏پوشید و مى‏فرمود:

من هم بنده‏اى هستم و لباس بنده‏ها را مى‏پوشم، علاوه بر این، دو جامه دیگر هم داشت كه مخصوص روز جمعه و نماز جمعه‏اش بود، و بسیار اتفاق مى‏افتاد كه تنها یك سرتا سرى مى‏پوشید بدون جامه دیگر و دو طرف آن را در بین دو شانه خود گره می زد، و غالبا با آن سرتا سرى بر جنازه‏ها نماز می خواند و مردم به آن جناب اقتدا مى‏كردند، و چه بسا در خانه هم تنها با یك إزار نماز مى‏خواند و آن را به خود مى‏پیچید و گوشه چپ آن را به شانه راست و گوشه راستش را به شانه چپ مى‏انداخت. و چه بسا نماز شب را با إزار اقامه مى‏كرد و آن طرفش را كه طره داشت به دوش مى‏افكند و با این حالت نماز مى‏گذاشت، و نیز آن حضرت كساء سیاه رنگى داشت كه آن را به كسى بخشید، ام سلمه پرسید: پدر و مادرم فدایت باد كساء سیاه شما چه شد؟ فرمود : به دیگرى پوشاندمش، ام سلمه عرض كرد هرگز زیباتر از سفیدى تو در سیاهى آن كسا ندیدم .

انس مى‏گوید: خیلى از اوقات آن حضرت را مى‏دیدم كه نماز ظهر را با ما، در یك شمله (قطیفه كوچك) مى‏خواند در حالتى كه دو طرفش را گره زده بود، رسول خدا (ص) همیشه انگشتر به دست مى‏كرد، و بسیار مى‏شد كه از خانه بیرون مى‏آمد در حالى كه نخى به انگشترى خود بسته بود تا به آن وسیله به یاد كارى كه مى‏خواست انجام دهد بیافتد، و با همان انگشتر نامه‏ها را مُهر مى‏كرد و مى‏فرمود مهر كردن نامه‏ها بهتر است از تهمت، خیلى از اوقات شب كلاه، در زیر عمامه و یا بدون عمامه به سر مى‏گذاشت و خیلى از اوقات آن را از سر خود برمى‏داشت و به عنوان ستره (84) پیش روى مى‏گذاشت و به طرف آن نماز مى‏كرد، و چه بسا كه عمامه به سر نداشت تنها شالى به سر و پیشانى خود مى‏پیچید، رسول خدا (ص) عمامه‏اى داشت كه آن را "سحاب" مى‏گفتند، و آن را به على(ع) بخشید، و گاهى كه على(ع) آن را به سر مى‏گذاشت و مى‏آمد رسول خدا (ص) مى‏فرمود على دارد با "سحاب" مى‏آید.

همیشه لباس را از طرف راست مى‏پوشید و مى‏گفت: "الحمد لله الذى كسانى ما اوارى به عورتى و اتجمل به فى الناس؛ حمد خدائى را كه مرا به چیزى كه خود را به آن پنهان كنم و خود را در بین مردم به آن زینت دهم پوشانید" و وقتى لباسى از تن خود بیرون مى‏كرد از طرف چپ آن را از تن خارج مى‏نمود، و هر وقت لباسى نو مى‏پوشید، لباس كهنه‏اش را به فقیرى مى‏داد و مى‏گفت: هیچ مسلمانى نیست كه با لباس كهنه خود مسلمانى را بپوشاند و جز براى خدا نپوشاند مگر این كه آنچه را كه از او پوشانیده از خودش در ضمانت خدا و حرز و خیر او خواهد درآمد، هم در دنیا و هم در آخرت.

و آن حضرت زیراندازى از پوست داشت كه بار آن از لیف خرما بود، و در حدود دو ذراع طول و یك ذراع و یك وجب عرض داشت، و عبائى داشت كه آن را هر جا كه مى‏خواست بنشیند دو تا كرده و زیرش مى‏گسترانیدند، و غالبا روى حصیر مى‏خوابید.

و از عادت آن جناب یكى این بود كه براى حیوانات و همچنین اسلحه و اثاث خود اسم ـ مى‏گذاشت، اسم پرچمش"عقاب" و اسم شمشیرى كه با آن در جنگ‏ها شركت مى‏فرمود " ذو الفقار" بود، شمشیر دیگرش "مخذم" و دیگرى"رسوب" و یكى دیگر" قضیب" بود، و قبضه شمشیرش به نقره آراسته بود، و كمربندى كه غالبا مى‏بست از چرم و سه حلقه نقره بان آویزان بود، اسم كمان او"كتوم" و اسم جعبه تیرش"كافور" و اسم ناقه‏اش "عضباء" و اسم استرش "دلدل" و اسم مرکبش " یعفور" و اسم گوسفندى كه از شیرش مى‏آشامید "عینه" بود، ظرفی از سفال داشت كه مخصوص وضو ‏گرفتن و آشامیدن آب بود و مردم چون مى‏دانستند كه ظرف آن جناب مخصوص وضو و آشامیدنش است از این رو كودكان را به عنوان تیمن و تبرك مى‏فرستادند تا از آن بیاشامند و از آب آن به صورت و بدن خود بمالند، بچه‏ها هم بدون پروا از آن جناب چنین مى‏كردند. (85)

2- و در كتاب عوالى است كه روایت شده: رسول خدا(ص) عمامه سیاهى داشت كه گاهى به سر مى‏گذاشت و با آن نماز مى‏خواند. (86)

روایت شده كه بلندى عمامه آن جناب به قدرى بود كه سه دور و یا پنج دور به سرش پیچیده می شد.

3- و در كتاب خصال به سند خود از على(ع) نقل مى‏كند كه در ضمن حدیث "چهار صد كلمه" فرموده : لباس پنبه‏اى بپوشید كه لباس رسول خدا(ص) است، چه آن جناب لباس پشمى و مویى نمى‏پوشیدند مگر به جهت ضرورت. (87)

این روایت از صدوق نیز بدون ذكر سند نقل شده و همچنین صفوانى آن را در كتاب التعریف نقل كرده و با همین روایت معنا روایتى كه قبلا گذشت كه آن جناب لباس پشم مى‏پوشید روشن مى‏شود و منافاتى هم بین آن دو نیست.

4- و در فقیه به سند خود از اسماعیل بن مسلم از امام صادق(ع) از پدرش (ص) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا(ص) عصاى كوچكى داشت كه در پائین آن آهن به كار برده شده بود، و آن جناب به آن عصا تكیه مى‏كرد و در نماز عید فطر و عید اضحى آن را به دست مى‏گرفت. (88)

این روایت را صاحب جعفریات نیز نقل كرده است.

5- و در كافى به سند خود از هشام بن سالم از ابى عبدالله (ع) نقل كرده كه فرمود: انگشتر رسول خدا(ص) از نقره بود. (89)

6- و در آن كتاب به سند خود از ابى خدیجه نقل كرده كه گفت: امام صادق (ع) فرمود: نگین انگشتر باید كه مدور باشد همانطور كه نگین رسول خدا (ص) چنین بود. (90)

7- و در خصال به سند خود از عبد الرحیم بن ابى البلاد و از ابى عبدالله(ع) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا(ص) دو انگشتر داشت به یكى از آنها نوشته بود:

"لا اله الا الله محمد رسول الله" و به دیگرى نوشته بود: "صدق الله". (91)

8- و نیز در آن كتاب به سند خود از حسین بن خالد از ابى الحسن ثانى(ع) نقل مى‏كند كه در ضمن حدیثى فرمود: رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین و حسن و حسین و همه ائمه معصومین(ع) همیشه انگشتر را به دست راست خود مى‏كردند. (92)

9- و از جمله آداب آن حضرت درباره مسكن و متعلقات آن یكى همان مطلبى است كه ابن فهد در كتاب التحصین خود گفته كه: رسول خدا(ص) از دنیا رفت در حالتى كه خشتى روى خشت نگذاشت. (93)

10- و در كتاب لب اللباب مى‏گوید: امام(ع) فرمود: مسجد مجالس انبیاء است. (94)

11- و از كتاب العدد القویة تالیف شیخ على بن الحسن بن المطهر برادر مرحوم علامه حلى (رحمة الله علیه) از حضرت خدیجه(ع) نقل شده كه فرمود: رسول خدا (ص) وقتى به خانه وارد مى‏شد ظرف آب مى‏خواست و براى نماز تطهیر مى‏كرد، آنگاه برمى‏خاست دو ركعت نماز كوتاه و مختصر اقامه مى‏كرد، سپس بر فراش خود قرار مى‏گرفت. (95)

12- و در كافى به سند خود از عباد بن صهیب نقل كرده كه گفت از امام صادق (ع) شنیدم كه مى‏فرمود:رسول خدا(ص) هیچ وقت بر دشمن شبیخون نمى‏زد.(96)

13- و در كتاب مكارم مى‏گوید: فراش رسول خدا(ص) عبائى بود، و متكایش از پوست و بار آن لیف خرما، شبى همین فراش را تا نمودند و زیر بدنش گستردند و آن جناب راحت ‏تر خوابید. صبح وقتى از خواب برخاست فرمود: این فراش امشب مرا از نماز بازداشت، از آن پس دستور داد فراش مزبور را یك تا برایش بگسترانند، و فراش دیگرى از چرم داشت كه بار آن لیف، و هم چنین عبائى داشت كه به هر جا نقل مكان مى‏داد آن را برایش دو طاقه فرش مى‏كردند. (97)

14- و نیز در كتاب مكارم از حضرت ابى جعفر(ع) نقل كرده كه فرمود: هیچ وقت رسول خدا(ص) از خواب بیدار نشد مگر آن كه بلافاصله براى خدا به سجده مى‏افتاد. (98)

15- و از جمله آداب آن جناب در امر زنان و فرزندان است كه در رساله محكم و متشابه سید مرتضى(علیه الرحمه) است، چه نامبرده به سندى كه به تفسیر نعمانى دارد از على (ع) نقل كرده كه فرمود: جماعتى از اصحاب، زنان و غذا خوردن در روز و خواب در شب را بر خود حرام كرده بودند، ام سلمه داستانشان را براى رسول خدا(ص) نقل كرد، حضرت برخاسته و نزد آنان آمد و فرمود: آیا به زنان بى رغبتید؟ من نیز همسر دارم و در روز هم غذا مى‏خورم و در شب هم مى‏خوابم و اگر كسى از این سنت من دورى كند از من نخواهد بود... (99)

این معنا در كتب شیعه و سنى به طرق زیادى نقل شده است.

16- و نیز در آن كتاب به سند خود از" بكار بن كردم" و عده بسیارى دیگر از ابى عبدالله (ع) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا(ص) فرمود: روشنى چشم من در نماز... قرار داده شده است. (100)

17- و در تفسیر عیاشى از حسین بن بنت الیاس نقل مى‏كند كه گفت: از حضرت رضا (ع) شنیدم كه مى‏فرمود: خداوند شب را و زنان را براى آرامش و آسایش قرار داده، و تزویج در شب و اطعام طعام، از سنت پیغمبر است. (101)

18- و در خصال به سند خود از على(ع) نقل می كند كه در ضمن حدیث (چهار صد كلمه) فرمود: بچه‏هاى خود را در روز هفتم ولادت عقیقه كنید و به سنگینى موى سرشان نقره به مسلمانى صدقه دهید رسول خدا(ص) هم درباره حسن و حسین(ع) و سایر فرزندانش چنین كرد. (102)


آداب آن حضرت در خوردنی ها و آشامیدنى‏ها

1- و از جمله آداب آن حضرت در خوردنی ها و آشامیدنی ها و متعلقات سفره یكى آنست كه در كتاب كافى آن را به سند خود از هشام بن سالم و غیر او از ابى عبدالله (ع) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا(ص) هیچ چیزى را دوست ‏تر از این نمى‏داشت كه دائما گرسنه و از خدا خائف باشد. (103)

2- و در كتاب احتجاج به سند خود از موسى بن جعفر از آباى گرامیش از امام حسین (ع) حدیث طویلى نقل كرده كه همه، جوابهائى است كه على(ع) در پاسخ سؤالات مردى یهودى از اهل شام مى‏داده، در ضمن مى‏رسد به اینجا كه یهودى از امیرالمؤمنین(ع) پرسید: مردم مى‏گویند عیسى مردى زاهد بوده آیا همینطور است؟

حضرت فرمود: آرى چنین است ولیكن محمد(ص) از همه انبیاء زاهد تر بود، زیرا هیچ وقت سفره‏اى از طعام برایش چیده نشد و هرگز نان گندم نخورد و از نان جو هم هیچ وقت شكمش سیر نشد و سه شبانه روز گرسنه مى‏ماند. (104)

3- و در امالى صدوق از عیص بن قاسم روایت شده كه گفت: خدمت حضرت صادق(ع) عرض كردم حدیثى از پدرت روایت شده كه فرمود: رسول خدا (ص) از نان گندم سیر نشد، آیا این روایت صحیح است. فرمود: نه، زیرا رسول خدا(ص) اصلا نان گندم نخورد، و از نان جو هم یك شكم سیر نخورد. (105)

4- و در كتاب دعوات قطب روایت شده كه رسول خدا(ص) در حال تكیه غذا نخورد مگر یك مرتبه كه آن هم نشست و از در معذرت گفت: بارالها من بنده و رسول توام. (106)

این معنا را كلینى و شیخ به طریق زیادى نقل كرده‏اند و هم چنین صدوق و برقى و حسین بن سعید نیز در كتاب زهد آورده اند.


پى‏نوشت ها:

58- مكارم الاخلاق، ص 32.

59- جعفریات، ص 156.

60- من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 74، ح 94.

61- من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 69،ح 53.

62- مكارم الاخلاق، ص 35.

63- من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 68، ح 264.

64- مكارم الاخلاق، ص 34.

65- كافى، ج 3، ص 23، ح 2.

66- وسائل الشیعة، ج 1، ص 351، ح 33، از محاسن برقى نقل مى‏كند.

67- من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 77، ح 120.

68- كافى، ج 6، ص 515، ح 3.

69- مكارم الاخلاق، ص 34.

70- مكارم الاخلاق، ص 34.

71- این مضمون در بحار، ج 16، ص 26، ح 150 / فروع كافى، ج 6، ص 515، احادیث متعددى است.

72- كافى، ج 6، ص 512، ح 18.

73- كافى، ج 6، ص 510، ح 5.

74- كافى، ج 6، ص 511، ح 10.

75- من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 113.

76- مكارم الاخلاق، ص 33.

77- من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 173، ح 3.

78- مستدرك الوسائل، ج 1، ص 58 و به نقل پاورقى سنن النبى علامه در فصل اول مصباح الزائر و المكارم ج 1 ص 36. و در كافى ج 6 ص 15 به این مضمون.

79- مكارم الاخلاق، ص 22.

80- من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 179، ح 1.

81- به نقل پاورقى سنن النبى در المحاسنف ص 173/ در عوارف المعارف، ص 135.

82- من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 180، ح 2.

83- جعفریات، ص 75.

84- ستره(بضم سین) چیزى را گویند كه وقت خواندن نماز پیش روى مى‏گذارند، مانند عصا و غیر آن.

85- احیاء العلوم، ج 7، ص 130.

86- مستدرك، ج 1، ص 203، ح 5.

87- خصال صدوق، ص 612.

88- من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 323، ح 2.

89- كافى، ج 6، ص 468، ح 1.

90- كافى، ج 6، ص 468، ح 4.

91- خصال صدوق، ص 61.

92- مستدرك، ج 1، ص 229.

93- مستدرك الوسائل، ج 1، ص 245، ح 1.

94- مستدرك الوسائل، ج 1، ص 227، ح 18.

95- بحارالانوار، ج 16، ص 80.

96- كافى، ج 5، ص 28، ح 3.

97- مكارم الاخلاق، صص 38 و 39.

98- همان.

99- مستدرك، ج 2، ص 530.

100- كافى، ج 5، ص 320، ح 1، ص 321 ح 7.

101- تفسیر عیاشى، ج 1، ص 371.

102- خصال صدوق، ج 2، ص 619.

103- كافى، ج 8، ص 129، ح 99.

104- احتجاج طبرسى، ج 1، ص 335.

105- بحار، ج 16، ص 243/ از مكارم الاخلاق، ص 28.

106- مستدرك الوسائل، ج 3، ص 83، ح 5.



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،

نوشته شده توسط فتاح زاده در جمعه 15 دی 1391


آداب و سنن پیامبر گرامى اسلام(2)

آداب و سنن پیامبر گرامى اسلام(2)


روایاتى چند درباره پاره ‏اى از سنن و آداب آن حضرت در معاشرت

1- و در كتاب ارشاد دیلمى است كه:

رسول خدا (ص) لباس خود را خودش وصله مى‏زد، و كفش خود را خود مى‏دوخت، و گوسفند خود را مى‏دوشید، و با بردگان هم غذا مى‏شد،و بر زمین مى‏نشست و بر مرکب سوارمى‏شد و دیگرى را هم پشت سر خود بر آن سوار مى‏كرد، و حیا مانعش نمى‏شد از این كه مایحتاج خود را خودش از بازار تهیه كرده به سوى اهل خانه‏اش ببرد، به توانگران و فقرا دست مى‏داد و دست خود را نمى‏كشید تا طرف دست خود را بكشد،به هر كس مى‏رسید چه توانگر و چه درویش و چه كوچك و چه بزرگ سلام می داد، و اگر چیزى تعارفش مى‏كردند آن را تحقیر نمى‏كرد اگر چه یك خرماى پوسیده بود، رسول خدا(ص) بسیار خفیف المؤنه و كریم الطبع و خوش معاشرت و خوش رو بود، و بدون این كه، بخندد همیشه تبسمى بر لب داشت، و بدون این كه چهره‏اش در هم كشیده باشد همیشه اندوهگین به نظر مى‏رسید، و بدون این كه از خود ذلتى نشان دهد همواره متواضع بود، و بدون این كه اسراف بورزد سخى بود،بسیار دل نازك و نسبت به همه مسلمانان مهربان بود، هرگز به نوعی که سیر شود غذا نخورد، و هرگز دست طمع به سوى چیزى دراز نكرد. (29)

2- و در كتاب مكارم الاخلاق روایت شده كه:

رسول الله (ص) عادتش این بود كه خود را در آینه ببیند و سر و روى خود را شانه زند و چه بسا این كار را در برابر آب انجام مى‏داد و گذشته از اهل خانه، خود را براى اصحابش نیز آرایش مى‏داد و مى‏فرمود:

خداوند دوست دارد كه بنده‏اش وقتى براى دیدن برادران از خانه بیرون مى‏رود خود را آماده ساخته؛ آرایش دهد. (30)

3- و در كتاب‏هاى علل و عیون و مجالس به اسنادش از حضرت رضا از پدران بزرگوارش(ع) نقل كرده كه رسول الله (ص) فرمود: من از پنج چیز دست برنمى‏دارم تا بمیرم:

1ـ روى زمین و با بردگان غذا خوردن.

2ـ بر مرکب ساده سوار شدن.

3 ـ به دست خود بز دوشیدن.

4 ـ لباس پشمینه پوشیدن.

5 ـ و به كودكان سلام كردن .براى این دست برنمى‏دارم كه امتم نیز بر آن عادت كنند و این خود سنتى شود براى بعد از خودم. (31)

4-و در كتاب فقیه از على (ع) روایت شده كه به مردى از بنى سعد فرمود:

آیا تو را از خود و از فاطمه حدیث نكنم ـ تا آنجا كه فرمود ـ پس صبح شد و رسول الله (ص) بر ما وارد شد در حالى كه من و فاطمه هنوز در بستر خود بودیم، فرمود: سلام علیكم، ما از جهت این كه در چنین حالى بودیم شرم كرده، جواب سلامش نگفتیم، بار دیگر فرمود: السلام علیكم باز ما جواب ندادیم، بار سوم فرمود: السلام علیكم اینجا بود كه ترسیدیم اگر جواب نگوئیم آن جناب مراجعت كنند چرا که عادت آن حضرت چنین بود كه سه نوبت سلام مى‏كرد اگر جواب مى‏شنید و اذن مى‏گرفت داخل مى‏شد و گرنه برمى‏گشت، از این جهت ناچار گفتیم: و علیك السلام یا رسول الله، درآى، آن حضرت بعد از شنیدن این جواب داخل شد... .(32)

5- و در كتاب كافى بسند خود از ربعى بن عبد الله از ابى عبدالله (ع ) نقل كرده كه فرمود : رسول خدا (ص) به زنان هم سلام مى‏كرد و آنها سلامش را جواب مى‏دادند. (33)

6- و نیز در كافى به سند خود از حضرت عبد العظیم بن عبدالله حسنى نقل كرده كه ایشان بدون ذكر سند از رسول خدا(ص) نقل كرده و گفته كه آن حضرت سه نوع مى‏نشست: یكى" قرفصاء " ـ و آن عبارت از این بود كه ساقهاى پا را بلند مى‏كرد و دو دست خود را از جلو بر آنها حلقه مى‏زد و با دست راست بازوى چپ و با دست چپ بازوى راست را مى‏گرفت، دوم این كه دو زانوى خود و نوك انگشتان پا را به زمین مى‏گذاشت، سوم این كه یك پا را زیر ران خود گذاشته و پاى دیگر را روى آن پهن می كرد و هرگز دیده نشد كه چهار زانو بنشیند. (34)

7- و در كتاب مكارم الاخلاق از كتاب نبوت از على (ع) نقل كرده كه فرمود: هیچ دیده نشد كه رسول خدا(ص) با كسى مصافحه كند و او جلوتر از طرف دست خود را بكشد، بلكه آن قدر دست خود را در دست او نگه می داشت تا او دست آن جناب را رها سازد، و هیچ دیده نشد كه كسى با پر حرفى خود مزاحم آن حضرت شود و او از روى انزجار سكوت كند، بلكه آن قدر حوصله به خرج مى‏داد تا طرف ساكت شود و هیچ دیده نشد كه در پیش روى كسى كه در خدمتش نشسته پاى خود را دراز كند، و هیچ وقت مخیر بین دو چیز نشد مگر این كه آن کاری که دشوارتر بود را اختیار مى‏فرمود، و هیچ وقت در ظلمى كه به او می شد به مقام انتقام در نیامد، مگر این كه محارم خدا هتك شود كه در این صورت خشم مى‏كرد و خشمش هم براى خداى تعالى بود، و هیچ وقت در حال تكیه كردن غذا میل نفرمود تا از دنیا رحلت كرد، و هیچ وقت چیزى از او درخواست نشد كه در جواب بگوید: "نه"، و حاجت هیچ حاجتمندى را رد نكرد بلكه عملا یا به زبان به قدرى كه برایش میسور بود آن را برآورده می ساخت،نمازش در عین تمامیت ازهمه نمازها سبك ‏تر و خطبه‏اش از همه خطبه‏ها كوتاهتر بود، و مردم، آن جناب را به بوى خوشى كه از او به مشام مى‏رسید مى‏شناختند، و وقتى با دیگران بر سر یك سفره مى‏نشست اولین كسى بود كه شروع به غذا خوردن مى‏كرد، و آخرین كسى بود كه از غذا دست مى‏كشید، و همیشه از غذاى جلو خود میل مى‏فرمود، و وقتى چیزى مى‏آشامید آشامیدنش با سه نفس بود، و آن را مى‏مكید و مثل پاره‏اى از مردم نمى‏بلعید، و دست راستش اختصاص داشت براى خوردن و آشامیدن، و جز با دست راست چیزى نمى‏داد و چیزى نمى‏گرفت، رسول خدا با دست راست كار كردن را در جمیع كارهاى خود دوست مى‏داشت حتى در لباس پوشیدن و كفش به پا كردن و موى شانه زدنش.


و وقتى دعا مى‏فرمود سه بار تكرار مى‏كرد، و وقتى تكلم مى‏فرمود در كلام خود تكرار نداشت و اگر اذن دخول مى‏گرفت سه بار تكرار مى‏نمود، كلامش همه روشن بود به طورى كه هر شنونده‏اى آن را مى‏فهمید، وقتى تكلم مى‏كرد چیزى شبیه نور از بین ثنایایش - دندان های ثنای ایشان - بیرون مى‏جست، و اگر آن جناب را مى‏دیدى مى‏گفتى افلج (35) است و حال آن كه چنین نبود، نگاهش همه به گوشه چشم بود، و هیچ وقت با كسى مطالبى را كه خوش آیند آن كس نبود در میان نمى‏گذاشت، وقتى راه مى‏رفت گویى از كوه سرازیر مى‏شد و بارها مى‏فرمود بهترین شما خوش اخلاق‏ترین شما است، هیچ وقت طعم چیزى را مذمت نمى‏كرد، و آن را نمى‏ستود، اهل علم و اصحاب حدیث در حضورش نزاع نمى‏كردند، و هر دانشمندى كه موفق به درك حضورش شد این معنا را گفت كه من به چشم خود احدى را نه قبل از او و نه بعد از او نظیر او ندیدم. (36)

8- و در كتاب كافى به سند خود از جمیل بن دراج از ابى عبدالله (ع) نقل كرده كه فرمود : رسول خدا (ص) نگاه‏هاى زیر چشمى خود را در بین اصحابش به طور مساوى تقسیم كرده بود به این معنا كه به تمام آنان به یك جور نظر مى‏انداخت و همه را به یك چشم مى‏دید، و نیز فرمود:هیچ اتفاق نیافتاد كه آن جناب پاى خود را در مقابلاصحابش دراز كند،و اگر مردى با او مصافحه مى‏كرد دست خود را از دست او بیرون نمى‏كشید و صبر مى‏كرد تا طرف دست او را رها سازد، از همین جهت وقتى مردم این معنا را فهمیدند هر كس با آن جناب مصافحه مى‏كرد دست خود را مرتباً به طرف خود مى‏كشید تا آن كه از دست آن حضرت جدا مى‏كرد. (37)

9- و در كتاب مكارم الاخلاق مى‏گوید، رسول خدا(ص) هر وقت حرف مى‏زد در حرف زدنش تبسم مى‏كرد. (38)

10-و نیز از یونس شیبانى نقل مى‏كنند كه گفت امام ابى عبدالله (ع) به من فرمود: چطور است شوخى كردنتان با یكدیگر؟ عرض كردم خیلى كم است، فرمود چرا با هم شوخى نمى‏كنید؟ شوخى از خوش اخلاقى است و تو با شوخى مى‏توانى در برادر مسلمانت مسرتى ایجاد كنى،رسول خدا (ص) همواره با اشخاص شوخى مى‏كرد، و مى‏خواست تا بدین وسیله آنان را مسرور سازد.(39)

11- و نیز در آن كتاب از ابى القاسم كوفى در كتاب اخلاق خود از امام صادق (ع) روایت كرده كه فرمود: هیچ مؤمنى نیست مگر این كه از شوخى بهره‏اى دارد، رسول الله (ص) هم با اشخاص شوخى مى‏كرد، ولى در شوخی هایش جز حق نمى‏گفت. (40)

12- و در كافى به سند خود از معمر بن خلاد نقل كرده كه گفت از حضرت ابى الحسن سؤال كرد كه قربانت شوم، انسان با مردم رفت و آمد دارد، مردم مزاح مى‏كنند، مى‏خندند، تكلیف چیست؟ فرمود، عیبى ندارد اگر نباشد، و من گمان مى‏كنم مقصود آن جناب از جمله "اگر نباشد" این بود كه اگر فحش نباشد، آنگاه فرمود:مردى اعرابى به دیدن رسول الله مى‏آمد و برایش هدیه مى‏آورد و همان جا به عنوان شوخى مى‏گفت پول هدیه ما را مرحمت كن. رسول خدا هم مى‏خندید و وقتى اندوهناك مى‏شد مى‏فرمود: اعرابى چه شد كاش مى‏آمد.(41)

13- و در كافى به سند خود از طلحة بن زید از امام ابى عبدالله (ع) روایت كرده كه فرمود: رسول خدا(ص) بیشتر اوقات رو به قبله مى‏نشست. (42)

14- و در كتاب مكارم مى‏گوید: رسول خدا (ص) رسمش این بود كه وقتى مردم، بچه‏هاى نو رسیده خود را به عنوان تبرك خدمت آن جناب مى‏آوردند، آن حضرت براى احترام خانواده آن كودك، وى را در دامن خود مى‏گذاشت و چه بسا بچه در دامن آن حضرت بول مى‏كرد و كسانى كه مى‏دیدند ناراحت شده و سر و صدا راه مى‏انداختند، آن حضرت نهیبشان مى‏كرد. و طورى رفتار مى‏كرد كه خانواده كودك احساس نمى‏كردند كه آن جناب از بول بچه‏شان متاذى شد تا در پى كار خود مى‏شدند، آن وقت برمى‏خاست و لباس خود را مى‏شست. (43)

15- و نیز در همان كتاب روایت شده كه رسول خدا(ص) را رسم چنین بود كه اگر سوار بود هیچ وقت نمى‏گذاشت كسى پیاده همراهیش كند یا او را سوار در ردیف خود مى‏كرد و یا مى‏فرمود تو جلوتر برو و در هر جا كه مى‏گویى، منتظرم باش تا بیایم. (44)

16- و نیز از كتاب اخلاق ابى القاسم كوفى نقل مى‏كند كه نوشته است: در آثار و اخبار چنین آمده كهرسول خدا(ص) براى خود از احدى انتقام نگرفت، بلكه هر كسى كه آزارش مى‏كرد عفو مى‏فرمود.(45)

17- و نیز در مكارم الاخلاق مى‏نویسد كهرسم رسول خدا(ص) این بود كه اگر كسى از مسلمین را سه روز نمى‏دید جویاى حالش مى‏شد، اگر مى‏گفتند سفر كرده حضرت دعاى خیر براى او مى‏فرمود، و اگر مى‏گفتند منزل است به زیارتش مى‏رفت و اگر مى‏گفتند مریض است عیادتش مى‏فرمود.(46)

18- و نیز از انس نقل مى‏كند كه گفت: من نُه سال خدمتگزارى رسول خدا را كردم و هیچ به یاد ندارم كه در عرض این مدت به من فرموده باشد چرا فلان كار را نكردى، و نیز به یاد ندارم كه در یكى از كارهایم خرده ‏گیرى كرده باشد. (47)

19- و در كتاب احیاء العلوم مى‏گوید انس گفته: به آن خدایى كه رسول الله (ص) را به حق مبعوث كرد، هیچگاه نشد كه مرا در كارى كه كردم و او را خوش نیامد عتاب كرده باشد كه چرا چنین كردى، نه تنها آن جناب مرا مورد عتاب قرار نداد بلكه اگر هم زوجات او مرا ملامت مى‏كردند مى‏فرمود متعرضش نشوید مقدر چنین بوده است. (48)

20- و نیز در آن كتاب از انس نقل كرده كه گفت: هیچ یك از اصحاب و یا دیگران آن حضرت را نخواند مگر این كه در جواب مى‏فرمود:" لبیك". (49)

21- و نیز از او نقل كرده كه گفت اصحاب خود را همیشه براى احترام و به دست آوردن دلهایشان به كنیه‏هایشان مى‏خواند، و اگر هم كسى كنیه نداشت خودش براى او كنیه مى‏گذاشت. مردم هم او را به كنیه‏اى كه آن جناب برایش گذاشته بود صدا مى‏زدند. و هم چنین زنان اولاد دار و بى اولاد و حتى بچه‏ها را كنیه مى‏گذاشت و بدین وسیله دلهایشان را به دست مى‏آورد. (50)

22- و نیز در آن كتاب است كه رسول خدا(ص) را رسم این بود كه هر كه بر او وارد مى‏شد تشك خود را زیرش مى‏گسترانید و اگر شخص وارد مى‏خواست قبول نكند اصرار مى‏كرد تا بپذیرد. (51)

23- و در كافى به اسناد خود از عجلان نقل كرده كه گفت: من در حضور حضرت صادق(ع) بودم كه سائلى به در خانه‏اش آمد، آن حضرت برخاست و از ظرفى كه در آن خرما بود هر دو دست خود را پر كرده و به فقیر داد، چیزى نگذشت سائل دیگرى آمد، و آن جناب برخاست و مشتى خرما به او داد، سپس سائل سومى آمد حضرت برخاست و مشتى خرما نیز به او داد، باز هم چیزى نگذشت سائل چهارمى آمد، این بار حضرت برخاست و به مرد سائل فرمود: خدا ما و شما را روزى دهد؟ آنگاه به من فرمود: رسم رسول خدا(ص) چنین بود كه احدى از او از مال دنیا چیزى درخواست نمى‏كرد مگر این كه آن حضرت می دادش، تا این كه روزى زنى پسرى را كه داشت نزد آن حضرت فرستاد و گفت از رسول خدا چیزى بخواه اگر در جوابت فرمود چیزى در دست ما نیست بگو پس پیراهنت را به من ده، امام صادق(ع) فرمود: رسول خدا(ص) پیراهن خود را در آورد و جلوى پسر انداخت ( در نسخه دیگرى دارد پیراهن خود را كند و به او داد) خداى تعالى با آیه:"لا تجعل یدك مغلولة الى عنقك ولا تبسطها كل البسط فتقعد ملوما محسورا ـ دست خود را بسته به گردن خود مكن، و آن را به كلى هم باز مكن تا این چنین ملامت شده و تهى دست شوى"، آن جناب را به میانه روى در انفاق سفارش کرده است. (52)

24- و نیز در آن كتاب به سند خود از جابر از ابى جعفر(ع) روایت كرده كه فرمود: رسول خدا(ص) هدیه را قبول مى‏كرد و لیكن صدقه نمى‏خورد. (53)

25ـ و نیز در آن كتاب از موسى بن عمران بن بزیع نقل كرده كه گفت: به حضرت رضا(ع) عرض كردم فدایت شوم مردم چنین روایت مى‏كنند كه رسول خدا (ص) وقتى به دنبال كارى مى‏رفت از راهى كه رفته بود برنمى‏گشت، بلكه از راه دیگرى مراجعت مى‏فرمود، آیا این روایت صحیح است و رسول خدا(ص) چنین می كرد؟ آن حضرت در جواب فرمود: آرى من هم خیلى از اوقات چنین مى‏كنم تو نیز چنین كن، آنگاه به من فرمود: بدان كه این عمل براى رسیدن به رزق نزدیك ‏تر است. (54)

26- و در كتاب اقبال به سند خود از ابى عبدالله (ع) نقل كرده كه فرمود: رسول خدا(ص) همیشه بعد از طلوع آفتاب از خانه بیرون مى‏آمد. (55)

27- و در كافى به سند خود از عبدالله بن مغیره از كسى كه براى او نقل نموده روایت كرده كه گفت:رسول خدا (ص) وقتى وارد منزلى می شد در نزدیكترین جا، نسبت به محل ورود مى‏نشست. (56)

این روایت را سبط طبرسى هم در كتاب المشكوة خود از كتاب محاسن و كتبى دیگر نقل كرده است. (57)


پی نوشت ها:

29- ارشاد دیلمى، ط بیروت، ج 1، ص 115.

30- مكارم الاخلاق، ص 34.

31- علل الشرایع، ص 130.

32- من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 211، ح 32.

33- كافى، ج 2، ص 148، ح 1.

34- كافى، ج 2، ص 661، ح 1.

35- افلج كسى است كه میان دندانهاى بالاى او فاصله زیاد باشد.

36- مكارم الاخلاق، ص 23.

37- كافى، ج 2، ص 671، ح 1.

38- مكارم الاخلاق، ص 21.

39- مكارم الاخلاق، ص 21.

40- مكارم الاخلاق، ص 21/ مستدرك الوسائل، ج 2، ص 76، ح 3.

41- كافى، ج 2، ص 663، ح 1.

42- كافى، ج 2، ص 661، ح 4.

43- مكارم الاخلاق، ص 25.

44- مكارم الاخلاق، ص 22.

45- مستدرك الوسائل، ج 2، ص 87، ح 11.

46- مكارم الاخلاق، ص 19.

47- مكارم الاخلاق، ص 16.

48- احیاء العلوم، ج 7، ص 112.

49- احیاء العلوم، ج 7، ص 145، ولى در اینجا(از انس) نیست.

50- احیاء العلوم، ج 7، ص 115.

51- احیاء العلوم، ج 7، ص 114.

52- كافى، ج 4، ص 55، ح 7.

53- كافى، ج 5، ص 143، ح 7.

54- كافى، ج 5، ص 314، ح 41.

55- كتاب اقبال، ص 281، سطر 10.

56- كافى، ج 2، ص 662، ح 6.

57- مشكوة الانوار، ص 204، فصل 6، ب 4، ط دار الكتب الاسلامیة / بحارالانوار، ج 16، ط جدید، ص 240. 



:: موضوعات مرتبط: متفرقه، ،
:: برچسب‌ها: اداب,

نوشته شده توسط فتاح زاده در جمعه 15 دی 1391


:: دهه فجر
:: برادر یادت با ماست..
:: خدا قوت...اجرتان با آقا اباعبدالله (ع)
:: لبیک یا خامنه ای...
:: کربلایی دیگر در راه است....
:: خدا را شکر ... محرم نزدیکه
:: داعش...
:: حمله داعش به کربلا / اولین اقدام ارتش عراق در موصل ناکام ماند
:: دوری از گناه..
:: یامهدی تبریک...
:: محرم92
:: یازهرا.....
:: پیامک شهادت امام رضا (ع)
:: پیامک رحلت پیامبر اکرم (ص)
:: رحلت پيامبر اكرم(ص)
:: اربعین
:: مداحی ای دل ای دل ای روزگار
:: اگه خدا مدد کنه...





··••●یا لثارات الحسین●••·· باسلام‍‍! منتظر کمکهای سبز شما هستیم...اجرتان با آقا ابا عبدالله.. کمکهای مالی خود را به شماره حساب زیر واریز کنید : 4190209521 بهرام انصاری امور مالی هیئت تعزیه عاشقان اباعبدالله یاعلی التماس دعا




:: بهمن 1398;
:: مهر 1395;
:: آبان 1393;
:: شهريور 1393;
:: خرداد 1393;
:: ارديبهشت 1393;
:: فروردين 1393;
:: دی 1392;
:: آذر 1392;
:: شهريور 1392;
:: مرداد 1392;
:: تير 1392;
:: خرداد 1392;
:: ارديبهشت 1392;
:: فروردين 1392;
:: اسفند 1391;
:: بهمن 1391;
:: دی 1391;
:: آذر 1391;

آبر برچسب ها

اربعین , حدیث , اداب , حدیث درمورد تسبیح حضرت فاطمه , تسلیت , قیام عاشورا , روزشماررمحم , عکس متحرک , زنان , حضرت عباس , استقبال , خداحافظ محرم , روز شمار محرم , اربعین حسینی , جملات ,

صفحه نخست | ايميل ما | آرشیو مطالب | لينك آر اس اس | عناوین مطالب وبلاگ |پروفایل مدیر وبلاگ | طراح قالب

Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by yahossain139