صفحه نخست

ايميل ما

آرشیو مطالب

لينك آر اس اس

عناوین مطالب وبلاگ

پروفایل مدیر وبلاگ

طراح قالب

:: صفحه نخست
::
ايميل ما
::
آرشیو مطالب
::
پروفایل مدیر وبلاگ
::
لينك آر اس اس
::
عناوین مطالب وبلاگ
::
طراح قالب

::حکایات
::احادیث
::اشعار
::مهدویت
::ایستگاه نذورات
::التماس دعا
::ماه رمضان
::دلنوشته
::اس ام اس
::پند
::ماه محرم
::داستان
::متفرقه
::مناسبتها
::حجاب
::احکام
::انقلاب اسلامی
::دانستنی های ائمه اطهار
::اعتکاف
::دانلودها


تمام لينکها تماس با ما


نويسندگان :
:: فتاح زاده

آمار بازديد :

:: تعداد بازديدها:
:: کاربر: Admin

آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 199
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1







پيام مديريت وبلاگ : با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، به وبلاگ من خوش آمديد .لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وبلاگ ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما در بهتر شدن كيفيت مطالب وبلاگ کمک کنید .


سخنان حضرت خامنه ای در مورد هفته وحدت

هیچ آرزویى بدون مجاهدت و تلاش تحقّق پیدا نمى‏کند و وقتى که ما به راههاى عملى براى این مقصود و این آرزو فکر مى‏کنیم، یکى از بهترینها و بزرگترینها، همین شخصیت عظیم الشّأن عالم خلقت، یعنى وجود مبارک پیامبر گرامى و مرکزیّت این بزرگوار براى عواطف و عقاید عامّه مسلمین است. در بین حقایق و معارف اسلامى، چیزى که به این صورت مورد توافق آراء و عقاید و نیز عواطف همه مسلمین باشد، شاید نداشته باشیم یا خیلى نادر باشد؛ چون عواطف هم نقش زیادى دارد. به غیر از بعضى اقلیّتها و جمعیتهاى جدا شده از عامّه مسلمین که به عواطف چندان اهمیت نمى‏دهند و کارى به محبّت، توجّه و توسّل ندارند، عامّه مسلمین، با عواطف نسبت به نبىّ اکرم علیه و على آله الصّلاة والسّلام سروکار دارند. بنابراین، وجود این بزرگوار مى‏تواند محورى براى وحدت باشد.
(۲۴/ ۰۵/ ۷۴ )
ولادت نبىّ اکرم، براى هر فرد مسلمان نقطه‏اى برجسته در تاریخ است. بعدها همین ولادت به یک حرکت عظیم در تاریخ بشر منتهى شد. هر فضیلتى که در دنیا، ولو به‏طور غیرمستقیم وجود دارد، ناشى از آن بعثت و اقامه مکارم اخلاق به‏وسیله آن پیغمبر عظیم‏الشّأن است. هر مسلمانى مى‏داند که براى تمرکز عواطف دنیاى اسلام و احساساتِ فرَقِ مختلفِ مسلمین، نقطه‏اى بهتر از وجود مقدّس پیغمبر اکرم وجود ندارد؛ چون همه مسلمین این بزرگوار را دوست دارند و وى محور امّت اسلامى در طول تاریخ است. پس این ولادت براى ما حائز اهمیت است. (۰۴/ ۰۶/ ۷۳ )
بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار کارگزاران و مسؤولان نظام و مهمانان کنفرانس وحدت اسلامى‏ وجود نبىّ مکرّم اسلام(صلّى‏اللَّه‏علیه‏واله‏وسلّم)، بزرگترین مایه‏ى وحدت در همه‏ى ادوار اسلامى بوده است و امروز هم مى‏تواند باشد؛ چون اعتقاد آحاد مسلمانان به آن وجود اقدسِ بزرگوار، با عاطفه و عشق توأم است و لذا آن بزرگوار، مرکز و محور عواطف و عقاید همه‏ى مسلمانهاست و همین محوریت، یکى از موجبات انس دلهاى مسلمین و نزدیکى فِرَق اسلامى با یکدیگر به حساب مى‏آید.
ابعاد شخصیت نبىّ اکرم را هیچ انسانى قادر نیست به نحو کامل بیان کند و تصویر نزدیک به واقعى از شخصیت آن بزرگوار ارایه نماید. آنچه ما از برگزیده‏ى پروردگار عالم و سرور پیامبرانِ سراسر تاریخ شناخته و دانسته‏ایم، سایه و شبحى از وجود معنوى و باطنى و حقیقى آن بزرگوار است؛ اما همین مقدار معرفت هم براى مسلمانان کافى است تا اولاً، حرکت آنها را به سمت کمال تضمین کند و قله‏ى انسانیت و اوج تکامل بشرى را در مقابل چشم آنان قرار بدهد و ثانیاً، آنها را به وحدت اسلامى و تجمع حول آن محور تشویق کند. بنابراین، توصیه‏ى ما به همه‏ى مسلمانان عالم این است که روى ابعاد شخصیت پیامبر و زندگى و سیره و اخلاق آن حضرت و تعالیمى که از آن بزرگوار مأثور و منصوص است، کار زیادى بشود.
باید روى معرفى شخصیت رسول اکرم(ص) کار کنیم‏
بعد از دوران قرون وسطى‏ که در دنیاى مغرب زمین و مسیحیت، تهاجم تبلیغاتى وسیعى نسبت به شخصیت رسول اکرم(ص) انجام گرفت و دشمنانِ سوگندخورده‏ى اسلام فهمیدند که یکى از راههاى مبارزه با اسلام این است که چهره‏ى نبىّ مکرّم اسلام(صلّى‏اللَّه‏علیه‏واله‏وسلّم) را مخدوش بکنند و کارهاى زیادى هم در این زمینه انجام گرفت، تا امروز که دشمن به نحو مستمر و با شیوه‏هاى مختلف، روى امحاى شخصیت پیامبر از ذهنهاى آزادگان عالم کار کرده است، مردم بسیارى در دنیا هستند که اگر پیامبر اسلام را به همان اندازه‏یى که مسلمانها مى‏شناسند یا حتّى کمتر از آن بشناسند – یعنى حقیقتاً فقط شبحى از آن چهره‏ى منوّر بر دلهاى آنان آشکار بشود – عقیده و گرایش آنها نسبت به اسلام و معنویت اسلامى تضمین خواهد شد. ما باید روى این مسأله کار کنیم.
بزرگترین تبلیغ براى اسلام، شاید همین باشد که ما چهره‏ى پیامبر اسلام را براى بینندگان و جویندگان عالم روشن کنیم و بسیار بجاست قبل از آن که دشمنان و مخالفان، با روشهاى و شیوه‏هاى فرهنگى و هنرى پیچیده‏ى خود، چهره‏ى آن بزرگوار را در اذهان مردمِ بى‏خبرِ عالم مخدوش کنند، مسلمانانِ هنرمند و مطلع و وارد به شیوه‏هاى گوناگون در عالم، با بیان و تبلیغ و تبیین راجع به آن شخصیت معظّم و مکرّم، کار علمى و فرهنگى و هنرى و تبلیغى بکنند. اینها کارهاى لازمى است.
شما در همین اواخر ملاحظه کردید که وقتى استکبار جهانى به برکت انقلاب اسلامى، با رشد معنوى اسلام مواجه شد و در جبهه‏ى نظامى و سیاسى نتوانستند انقلاب و جمهورى اسلامى را – که امروز مظهر و نمودار اسلام عملى است – بکوبند و شکست بدهند و خواستند به تهاجم فرهنگى دست بزنند، مزدور خودشان را وادار کردند تا به شخصیت رسول اکرم و نبىّ معظّم اهانت بکند و شیطان صفتى، به دستور شیاطین زر و زور عالم، آن کتاب شیطانى را بنویسد که البته با پاسخ و عکس‏العمل قاطع مسلمین عالم و در مقدّم آنان، امام بزرگوار و رهبر عظیم‏الشّأن و فقید ما مواجه شدند که به هدر بودن خون آن شیطان صفت و اعدام او حکم کردند.
پس، یک مطلب این است که باید روى معرفى شخصیت رسول اکرم کار کنیم، و نه فقط شخصیت آن بزرگوار به معناى زندگى آن حضرت، بلکه ابعاد گوناگون وجود آن بزرگوار مثل: اخلاقیات و روش حکومت و مردمدارى و عبادت و سیاست و جهاد و تعلیمات خاص را مورد توجه قرار دهیم. نه فقط هم کتاب بنویسیم، بلکه باید کار هنرى و تبلیغى را با شیوه‏هاى جدید و با استفاده از تکنیکهاى موجود شروع کنیم و نه فقط در جمهورى اسلامى، بلکه در همه‏ى انحاى جهان اسلام، آن را انجام دهیم. ( ۲۴/ ۰۷/ ۶۸ )
سخنرانى در دیدار با میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى، روحانیون و مسؤولان و ائمه‏ى جمعه و برادران اهل تسنن و تشیع استانهاى کردستان و کرمانشاه و جمعى از اقشار مختلف مردم قزوین، مبارکه، سرخه و خواف‏امروز دنیاى اسلام، بخصوص به احیاى یاد پیامبر بزرگوار اسلام از همیشه محتاجتر است؛ بشریت هم محتاج همین نام مبارک و یاد مبارک و تعالیم مبارک است؛ لیکن قبل از آن که ما بخواهیم به کلّ بشریت بپردازیم، دنیاى اسلام باید این سرمایه عظیم معنوى خود را بازشناسى کند. مثل ملتهایى که قرنها بر روى منابع مادّىِ ناشناخته خودشان گرسنه خوابیدند، تا دیگران آمدند منابع آنها را غارت کردند، امروز دنیاى اسلام در کنار ذخایر عظیم معنوىِ خود، با مشکلات فراوانى دست و پنجه نرم مى‏کند و مى‏گذراند؛ در حالى که این ذخایر عظیم و منابع بزرگ، مى‏تواند او را نجات دهد و به او کمک کند.

رهبران شیعه : دفتر امام خامنه ای 



نوشته شده توسط فتاح زاده در شنبه 14 بهمن 1391


دانستنی هایی درباره انقلاب اسلامی

مقدمه

بررسی تحلیلی تاریخ دو قرن اخیر ایران ، بخصوص سالهای پس از ۱۳۰۰ از جهات بسیاری حائز اهمیت است . چگونگی نفوذ ،‌ حضور و سلطه استعمار و جابه‌جایی دو امپراتوری استعماری و چگونگی برخورد جریانهای فکری مختلف با مسائل سیاسی و فرهنگی و همچنین نقش مردم از زمانهای مختلف و تاثیر حضور آنان در تحولات سیاسی ـ اجتماعی ، برای سیاستگزاران و مدیران کشور بشدت مورد نیاز می‌باشد.علل و عوامل شکل‌گیری و چگونگی روند انقلاب اسلامی از دهه ۴۰ تا کنون همچنان مورد بحث و بررسی و اختلاف نظر می‌باشد. هر یک از گروهها و جریانهای سیاسی و اعتقادی به گونه‌ای موضوع را تجزیه وتحلیل و نتیجه گیری کرده‌اند.


اگر چه بسیاری سعی کرده‌اند این انقلاب را در ردیف سایر انقلابها و تحولات معمول دنیا بدانند اما در عمل نظرات آنان با واقعیتها فاصله زیادی دارد. زیرا نیروی این انقلاب مردمی و اسلامی بدون هیچ‌گونه مرزبندی طبقاتی و گروهی بوده و ایدئولوژی ان اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله می‌باشد که سازش با نظامهای رایج دنیا ندارد و رهبری آن توسط یکی از مردان کم نظیر تاریخ حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) با ویژگیهای خاص خود بود. به همین دلیل جریانات و تحولات قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مخالف غالب تحلیها و پیش بینی‌های سیاستمداران وتحلیگران سیاسی بود.واقعیت این است که دنیا با چنین انقلابی آشنایی نداشت و لذا در برخورد با آن نیز شیوه‌ها و روشهای معمول را به کار می‌گرفت که کارآیی و تاثیر چندانی در سیر جریان دیده نشد. اگر نظرهای مختلفی که در مورد علل تکوین وداوم انقلاب مطرح شده تدوین شود طبعاً صاحبنظران داخلی تائید می‌کنند، این است که عوامل اساسی انقلاب عبارتند از :
۱٫ رهبری حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) رهبر کبیر انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی که با شیوه‌ای استثنایی و فوق‌العاده‌ رهبری و فرماندهی را به عهده گرفتند و تا پیروزی نهایی هدایت جریانات را به نحو احسن انجام دادند. ویژگیهای شخصی و رهبری امام خود موضوع بحثی جدید در جامعه شناسی سیاسی می‌باشد.
۲٫ حضور یکپارچه و متحد مردم در تمامی صحنه‌ها قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ، آن چنان توان و قوتی ایجاد نمود که هیچ‌گونه امکانی برای مقابله با آن در اختیار رژیم شاه و اربابانش نبود.
۳٫ اعتقاد به اسلام و موازین و ارزشهای آن و همچنین عشق به خاندان پیامبر و اسوه بودن آنان برای مردم و الهام از زندگی و شهادت آنان در راه خدا خصوصاً درس گرفتن از عاشورا، آن چنان تحولی به وجود آورد که نه تنها برای خارجیان بلکه برای سران و کارگزاران سیاسی ـ امنیتی رژیم شاه هم بخوبی شناخته شده نبود.
به همین دلیل در کلیه تجزیه و تحلیهای سیاسی و اقتصادی و امنیتی اعتقادات مردم و نقش ونفوذ علما مورد توجه نبود واتفاقاً‌ مهمترین انگیزه انقلاب هم بی‌اعتنایی و تضعیف اسلام در امور مختلف کشور توسط رژیم شاه بود.بعضی تلاش کرده‌اند تا مدرنیسم و صنعتی شدن، توسعه ارتباطات و مبادلات با غرب را علت اصلی بروز انقلاب اسلامی تحلیل و تبلیغ نمایند اما واقعیت این است که مقابله با مظاهر فاسد فرهنگ غرب و تهاجم همه جانبه سلطه استعماری برای از بین بردن هویت اعتقادی و فرهنگی یکی از عوامل اصلی انقلاب مردم مسلمان بود. زیرا اسلام با روابط مناسب و سازنده و مبادلات منطقی مخالف نیست بلکه تایید کننده و مشوق است.به طور خلاصه می‌توان گفت ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ نه تنها سرآغاز دوران جدیدی در تاریخ تحولات ایران بود، بلکه تغییرات زیادی را در سطح منطقه و در سطح بین‌المللی به دنبال داشته است .

مفهوم انقلاب

مطالعه نظام‏مند مفهوم جدید انقلاب، از قرن نوزدهم میلادی آغاز شد. در فرهنگ‏های سیاسی و علوم سیاسی، انقلاب را چنین تعریف می‏کنند: «سرنگونی یک نظام اجتماعی کهنه و فرسوده و جای‏گزین کردن آن با نظام اجتماعی نو و مترقی» یا «سرنگونی حکومت طبقه یا طبقات رو به زوال و جای‏گزین کردن آن با نظام اجتماعی جدید». در برخی موارد هم برای تعریف عام انقلاب که هر نوع تحول اساسی را در بربگیرد، آن را چنین تعریف می‏کنند: «هر نوع تحول کلی و اساسی».

انقلاب از دیدگاه اسلام

دیدگاه اسلام در مورد انقلاب، با تفسیر و تحلیل غربی و مارکسیستی آن کاملاً تفاوت دارد. در تحلیل اسلامی، مهم‏ترین عامل انقلاب، آرمان‏خواهی و عقیده به مکتبی است که نخست گروه پیشرو و مجاهدان را وارد میدان مبارزه انقلابی می‏کند و سپس با بسیج توده‏های گسترده مردم، انقلاب را به درون جامعه کشانده، از طریق توده‏های مردم به پیروزی می‏رساند. از دیدگاه اسلام، انقلابْ نوعی جهاد داخلی است که در آن گروهی برای خدا می‏جنگند و گروه دیگر مانع راه خدایند.

انقلاب اسلامی

در انقلاب اسلامی، عناصر فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی هر کدام به گونه‏ای تأثیر گذارند. نیز در کنار این عناصر، بر خشم قهرآمیز مردم تکیه می‏شود. البته می‏توان ویژگی‏های اصلی انقلاب اسلامی را در تعریف زیر مطالعه کرد: «انقلاب اسلامی، دگرگونی بنیادی در ساختار کلی جامعه و نظام سیاسی آن، منطبق بر جهان‏بینی و موازین و ارزش‏های اسلامی و نظام امامت و بر اساس آگاهی و ایمان مردم، و نیز حرکت پیشگام صالحان و قیام قهرآمیز توده‏های مردم است».

فرایند انقلاب اسلامی

مقام معظم رهبری در پیام خود به مناسبت بیستمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۷۷ چنین می‏فرماید: «امام بزرگوار ما با تکیه به تعالیم اسلام ناب محمدی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، و با اعتماد به ایمان دینی مردم، و با شجاعت و اخلاص و توکل کم‏نظیر خود، راه مبارزه را در میان سختی‏ها و مصائب طاقت‏فرسا گشود و پیش رفت و صبورانه و پیامبرگونه ذهن و دل مردم را با واقعیت‏های تلخ و راه علاج آن آشنا کرد. ملت ایران که از اولین قدم‏ها به ندای این مرد الهی و روحانی گوش فرا داده و به منطق حق و درس روشنگر او دل بسته بودند، با انگیزه نیرومند ایمان و عشق به اسلام، فداکاری‏ها و جان‏فشانی‏های فراموش‏ناشدنی کردند. امام بزرگوار ما در این مدت، در عین هدایت مردم و گستردن دامنه آگاهی همگانی و کشاندن توده میلیونی به مبارزه، اندیشه حکومت اسلامی را نضج و قوام بخشید و در مقابل دو مکتب رایج سیاسی عالم… راه اسلامی را مطرح کرد که در آن بر دو عنصر دین و انسان به طور اساسی تکیه شده و ایمان دینی و اراده مردمی بزرگ‏ترین شاخصه آن است».

ماهیت انقلاب اسلامی

بزرگ‏ترین تحول قرن بیستم

با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، بزرگ‏ترین تحول جهانی قرن بیستم به وقوع پیوست. بنیان گذار این انقلاب با قیام خود، غرور ملت‏های مستضعفی را که سالیانی مدید مورد ظلم قرار گرفته بودند، به آنان باز گرداند. او نه تنها سرنوشت کشورش را تغییر داد، بلکه میلیون‏ها انسان گم‏گشته در برهوت جاهلیت عصر مدرن را به بازگشتی دوباره به معنویت و یکتاپرستی فراخواند.
پیروزی انقلاب اسلامی، چه در داخل و چه در خارج از کشور، ناظران را با پدیده‏ای تازه در صحنه سیاسی جهان روبه‏رو ساخت. این پدیده بنا به ماهیت، اهداف و سرنوشت خود، در هیچ‏یک از معیارهای سیاسی جهان نمی‏گنجد.

انقلاب آزادی‏بخش

از آنجا که انقلاب‏های آزادی‏بخش ملی، بر ضد سلطه امپریالیستی شکل می‏گیرد و رژیم شاه در ایران نیز در طول انقلاب به عنوان رژیم دست نشانده امپریالیسم آمریکا بود، برخی آن را به عنوان حرکتی ضدامپریالیستی و در گروه انقلاب‏های آزادی‏بخش ملی قرار می‏دهند. اما با وجود جنبه ضدامپریالیستی انقلاب و نیز وابستگی رژیم پهلوی از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به حمایت‏ها و کمک‏های مستقیم آمریکا، از آنجا که اصطلاح «انقلاب آزادی‏بخش» به جنبش‏هایی گفته می‏شود که بر ضد سلطه مستقیم خارجی شکل می‏گیرد، کاربرد آن در مورد انقلاب ایران چندان راهگشا نیست.

انقلاب اجتماعی

اصطلاح انقلاب اجتماعی، درباره انقلاب‏هایی به کار می‏رود که بر اثر آنها تحولات ساختاری اقتصادی ـ اجتماعی چشم‏گیری شکل می‏گیرد. برخی چون اِسکاچْپول که تحولات اجتماعیِ ناشی از انقلاب‏ها را به شکل وسیع‏تر تعریف می‏کنند، بر آن‏اند که انقلاب ایران، انقلابی اجتماعی است؛ زیرا با دگرگونی‏های ساختاری و ارزشیِ وسیعی همراه بوده است.

انقلاب اسلامی و همگانی

از آنجا که انقلاب ایران به روشنی بر جنبش سراسری و چند طبقه‏ای متکی بود، بسیاری از تحلیلگرانِ انقلاب، آن را انقلابی مردمی یا مردمگرا می‏دانند. تردیدی نیست که انقلاب ایران از نظر نوع ائتلاف قشرهای مختلف اجتماعی در آن، پدیده‏ای کم‏نظیر به شمار می‏آید و به همین دلیل «انقلاب مردمی» قلمداد کردنِ آن جایز به نظر می‏رسد. البته انقلاب ایران بیشتر از هر عنوانی با نام «انقلاب اسلامی» مطرح شده است. به نظر می‏رسد که با توجه به گفتمان حاکم بر انقلاب ایران، رهبری انقلاب و همچنین شکل دولت و روابط اجتماعی بعد از آن، جا دارد که انقلاب ایران به عنوان انقلاب اسلامی مطرح شود.

زمینه‏های تأثیرپذیری جنبش‏های اسلامی از انقلاب اسلامی ایران

انقلاب اثرگذار

انقلاب اسلامی ایران بر جنبش‏های سیاسی ـ اسلامیِ معاصر تأثیر گذاشت؛ زیرا موارد مشترک فراوانی بین انقلاب اسلامی ایران و این جنبش دیده می‏شود که این تأثیر را فراهم آورد. این زمینه‏ها که از آنها به عنوان عامل همگرایی یا عناصر همسویی و همرنگی نیز می‏توان یاد کرد، عبارت است از عقیده مشترک، دشمن مشترک، هدف مشترک، وحدت‏طلبی و مردم‏گرایی.

عقیده مشترک

انقلاب اسلامی ایران، همانند هر جنبش اسلامی دیگر، به یگانگی خدا و رسالت پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم معتقد است، کعبه را قبله آرزوهای معنوی خود می‏داند، قرآن را کلام خداوند و منجی بشر گمراه می‏پندارد، و به دنیای پس از مرگ و صلح و برادری و برابری ایمان دارد؛ همان گونه که امام خمینی رحمه‏الله فرمود: «در کلمه توحید که مشترک بین همه است، در مصالح اسلامی که مشترک بین همه است، با هم توحیدِ کلمه کنید».

دشمن مشترک

انقلاب اسلامی و جنبش‏های اسلامی، دشمن مشترکی دارند. این دشمن مشترک که همان استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا و اسرائیل است، همانند کفار قریش، مغولان وحشی، استعمارگران اروپایی و صرب‏های نژاد پرست و…، کیان اسلام را تهدید می‏کند. در مقابل، انقلاب اسلامی با طرح شعار «نه شرقی نه غربی» عَلَم مبارزه بر ضد دشمن مشترک جهان اسلام را به دوش گرفته است.

هدف مشترک

هدف انقلاب اسلامی ایران و جنبش‏های اسلامی معاصر، برچیده شدن فساد، اجرای قوانین اسلام، استقرار حکومت اسلامی در جامعه مسلمانان، و به اهتزاز درآوردن پرچم لا اله الا الله در سراسر جهان با تکیه بر قدرت الهی و توده‏های مردم است. البته برخی از جنبش‏های سیاسی معاصر، فقط عمل به احکام اسلام را در کشورهای خود می‏خواهند و برخی نیز خواستار تشکیل حکومتی مستقل، بدون تأکید بر شکل اسلامی حکومت هستند.
بنابراین می‏توان گفت که جنبش‏های اسلامی معاصر، حیات خود را مدیون انقلاب اسلامی هستند؛ زیرا انقلاب اسلامی به اسلام و مسلمانان حیاتی تازه بخشید، آنان را از عزلت و حقارت نجات داد و اسلام را به عنوان تنها راه‏حل برای زندگی سیاسی مسلمانان مطرح ساخت.

وحدت‏طلبی و مردم‏گرایی

تکیه و تأکید انقلاب اسلامی و رهبری آن بر لزوم وحدت همه قشرها و همه مذهب‏های اسلامی در نیل به پیروزی در صحنه داخلی و خارجی، زمینه گرایش جنبش‏های اسلامی معاصر به سوی انقلاب اسلامی است؛ زیرا انقلاب اسلامی با الگو قرار دادن اسلام ناب محمدی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، هیچ تفاوتی بین مسلمانان سیاه و سفید، و غربی و شرقی قائل نیست و بر جنبه‏های اختلاف برانگیز در بین مسلمانان پافشاری نمی‏کند؛ بلکه با برگزاری هفته وحدت، برپایی روز قدس، صدور فتوای امام خمینی رحمه‏الله علیه سلمان رشدی و…، در راه اتحاد مسلمانان گام برداشته است. به همین دلیل، انواع گروه‏های غیرشیعی و حتی جنبش‏های آزادی‏بخش غیراسلامی، انقلاب اسلامی ایران را الگوی خود قرار داده‏اند. مردمگرایی انقلاب اسلامی نیز، عاملی در گسترش انقلاب و پذیرش آن از سوی ملت‏های مسلمان بوده است.

تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر جنبش‏های سیاسی اسلامی

انقلاب اسلامی ایران بر حرکت‏های اسلامی معاصر، تأثیر فراوانی گذاشته است که از آن جمله می‏توان به بازتاب سیاسی و فرهنگی آن اشاره کرد.

الف) بازتاب سیاسی

یکی از مهم‏ترین دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران، تجدید حیات اسلام در جهان است. به بیان دیگر، عمر دوره‏ای که اعتماد به نفس در میان مسلمانان از بین رفته و خواهان هضم شدن در هویت جهانی بودند، به پایان رسید و انقلاب اسلامی آن اعتماد به نفسی که روزگاری پشتوانه تمدن بزرگ اسلامی بود، احیا و بارور کرد.
این تجدید حیات اسلام، آثار مختلفی را برای جنبش‏های اسلامی به ارمغان آورد. یکی از این آثار، انتخاب اسلام به عنوان بهترین و کامل‏ترین شیوه مبارزه است. چنین رویکردی، به معنای کنار گذاشتن اندیشه‏های غیرمذهبی است که همگی در نجات ملت‏های اسلامی از چنگال استبداد داخلی و خارجی ناتوان ظاهر شدند.

ب) بازتاب فرهنگی

انقلاب اسلامی ایران، ارزش‏های فرهنگی جدیدی را در مبارزه سیاسی جنبش‏های اسلامی مطرح کرد. یکی از این ارزش‏ها، گرایش به جهاد است. جنبش‏های اسلامی پس از انقلاب اسلامی ایران، جهاد، شهادت و ایثار را به عنوان اصول اساسی پذیرفته‏اند.
مردمی بودن که یکی از ویژگی‏های انقلاب اسلامی ایران است، در جنبش‏های سیاسی اسلامی راه یافته است. این جنبش‏ها دریافته‏اند که اسلام، توانایی بسیج توده‏های مردم را دارد.
تقلید شعارهای انقلاب اسلامی ایران از سوی جنبشگران مسلمان، شکل دیگر تأثیر انقلاب اسلامی ایران است. برای مثال شعار مردم مصر «لا شرقیه و لا غربیه»، مردم کشمیر «الله اکبر» و «خمینی رهبر»، شعار مردم فلسطین «لا اله الا اللّه‏»، «اللّه‏ اکبر» و «پیروزی از آنِ اسلام است» می‏باشد.
از دیگر مظاهر انقلاب اسلامی ایران که در پیروان جنبش‏های سیاسی اسلامی معاصر دیده می‏شود، حجاب است. با پیروزی انقلاب اسلامی، گرایش به حجاب در نقاط مختلف جهان افزایش یافت.
تظاهرات به سبک ایران نیز یکی دیگر از آثار فرهنگی انقلاب اسلامی ایران بر حرکت‏های اسلامی و سیاسی معاصر به شمار می‏آید.

جهان‏شمولی

پدیده‏های سیاسی و اجتماعی بزرگ هر جامعه، همچون انقلاب‏های مطرح در تاریخ بشر، بر تحولات فکری، سیاسی و اجتماعی در خارج از مرزهای خود اثر می‏گذارند. انقلاب اسلامی ایران نیز از این قاعده بیرون نبوده است؛ به ویژه آنکه با رویکرد عقیدتی خود، از توانمندی تأثیرگذاری به گستره جغرافیایی جهان اسلام برخوردار بود. ویژگی اصلی انقلاب اسلامی، تبلیغ اسلام و اصول اساسی آن است. جهانی بودن انقلاب در گسترش فرهنگ اسلامی و افزایش اقتدار اسلامی جلوه‏گر می‏شود. گسترش انقلاب اسلامی نه تنها حرکتی انقلابی، بلکه وظیفه‏ای دینی به شمار می‏آمد. به همین دلیل در اصل ۱۵۴ قانون اساسی آمده است: «جمهوری اسلامی ایران، سعادت انسان‏ها در کل جامعه بشری را آرمان خود می‏داند و استقلال، آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم جهان می‏شناسد. بنابراین در عین خودداری کامل از هرگونه دخالت در امور داخلی ملت‏های دیگر، از مبارزه حق‏طلبانه مستضعفان در برابر مستکبران در هر نقطه از جهان حمایت می‏کند».

بازتاب انقلاب نور در جهان

آسیای مرکزی

استاد جمعه علی خان (معاون وقت وزیر فرهنگ قرقیزستان) می‏گوید: «شناخت اولیه ما از انقلاب، بسیار ناچیز بود… ما همین اندازه می‏دانستیم که امام خمینی رحمه‏الله ، شخصیتی سازش‏ناپذیر است که سال‏ها در تبعید زندگی کرده و به چیزی جز پیروزی انقلاب اسلامی و تأسیس حکومت اسلامی رضایت نمی‏دهد».
مقامات کشورهای تازه استقلال یافته، اعتراف کرده‏اند که با پیام امام خمینی رحمه‏الله به گورباچف، به عمق شخصیت ایشان پی برده و دانسته‏اند امام خمینی رحمه‏الله شخصیتی سیاسی در ردیف دیگر رهبران کشورها نیست. آنها پیام امام را مهم‏ترین و رساترین صدای انقلاب ایران در میان ملت‏های خود می‏دانند.

جنوب شرقی آسیا

احیای اسلام و تأثیر انقلاب در آسیای جنوب شرقی، به شیوه‏های گوناگونی به ویژه در مالزی و اندونزی تجلّی یافته است. از نشانه‏های آشکار این امر، حجاب بسیاری از زنان، توجه هر چه بیشتر مردم به نماز، روزه و دیگر عبادات، برنامه‏های مذهبیِ بیشتر در تلویزیون، استناد به اسلام در سخنرانی‏های سیاست‏مداران و مشارکت بیشتر در سازمان‏های اسلامی بین‏المللی است. نظر عمومی بر این است که انقلاب ایران، تأثیر مهمی بر عناصر آشنا به مذهب در این کشورها داشته است و مسلمانان بیش از پیش هویت خود را شناخته‏اند.

لبنان و فلسطین

حرکت‏های اسلامی در لبنان کاملاً با انقلاب اسلامی ایران در ارتباط هستند. یکی از اساتید دانشگاه لبنان می‏گوید: «در دنیای امروز، هر انسانی باید کسی را بیابد که از طرف او حمایت شود. در این ایام، ترکیه با گرایش به غرب، اسلام را رها کرد و کسی نبود که مسلمانان را حمایت کند. آمریکا و فرانسه و غرب نیز مسیحیان را حمایت می‏کنند. در این برهه می‏بایست کسی اسلام و مسلمین را حمایت می‏کرد. انقلاب اسلامی پیروز شد و مسلمانان لبنان و تمام مظلومان جهان را مورد حمایت خود قرار داد».

غرب و آمریک

تحلیلگران و صاحب‏نظران معتقدند که با آغاز عصر امام خمینی رحمه‏الله ، دین و دین‏داری در همه جهان گسترش یافته و زنده شده است. از این رو، کلیساها جان تازه‏ای گرفتند و حتی مذهبی بودن در اروپا با ارزش تلقی شد. خلاصه اینکه عصر امام خمینی رحمه‏الله ، عصر احیای دین و معنویت در جهان معاصر به شمار می‏آید.
یکی از اندیشمندان اسلامی در این‏باره گفته است: «مهم‏ترین دستاورد حرکت امام خمینی، احیای دین و دین‏گرایی در جهان معاصر بود؛ به گونه‏ای که به برکت این حرکت، نه تنها پیروان دین اسلام، بلکه پیروان دیگر ادیان، از جمله مسیحیت نیز حیاتی دوباره یافته و در نتیجه دین و دین‏گرایی در سایر ملل نیز افزایش یافت».

ویژگی‏های انقلاب اسلامی

گرایش دینی

یکی از ویژگی‏های انقلاب مردم ایران، خدا محوری آن است. در اصل ۵۶ قانون اساسی جمهوری اسلامی می‏خوانیم: «حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است».
در وصیت‏نامه پیر عرفان و بنیان گذار انقلاب اسلامی، در این‏باره چنین آمده است: «ما می‏دانیم که این انقلاب بزرگ که دست جهان‏خواران و ستمگران را از ایران بزرگ کوتاه کرد، با تأییدات الهی پیروز گردید. اگر نبود دست توانای خداوند، امکان نداشت یک جمعیت ۳۶ میلیونی با آن تبلیغات ضد اسلامی و ضد روحانی خصوصا در این صد سال اخیر… یکپارچه قیام کنند و در سرتاسر کشور با ایده واحد فریاد اللّه‏ اکبر و فداکاری‏های حیرت‏آور و معجزه‏آسا، تمام قدرت‏های داخل و خارج را کنار [زند]…. تردیدی نیست که این یک تحفه الهی و هدیه غیبی بود که از جانب خداوند منّان بر این ملت مظلوم غارت زده عنایت شده است».

مردمی بودن انقلاب

مردمی بودن در انقلاب‏های دیگر هم کم و بیش دیده می‏شود، ولی در انقلاب اسلامی ایران بسیار برجسته‏تر است. در این انقلاب، بیشتر مردم به صحنه آمدند و خواستار سرنگونی رژیم شاهنشاهی و برقراری نظام اسلامی شدند. نظامی، کارگر، کارمند، کشاورز، روحانی، دانشجو و معلم، همه و همه در این انقلاب سهیم بودند. این وجه از مردمی بودن انقلاب شاخص است. در بیشتر انقلاب‏های دیگر، عنصر اصلی مبارزه، نیروهای متشکل حزبی و شبه‏نظامی بودند که از راه جنگ مسلحانه کار را تمام کردند و نقش مردم بیشتر حمایت و پشتیبانی از آنها بود، ولی در انقلاب ما، همه مردم نقش داشتند و در سراسر کشور با یک شدت و قدرت با رژیم پهلوی به مبارزه برخاستند.

رهبری و مرجعیت

از ویژگی‏های مهم انقلاب اسلامی ایران که از ویژگی الهی بودن انقلاب سرچشمه می‏گیرد، نقش دین، عالمان دینی و رهبری و هدایت انقلاب است. همه انقلاب‏های دیگر به نوعی در مقابل دین و مذهب بودند، ولی این انقلاب با رهبری و هدایت عالمان دینی آغاز شد و به سرانجام رسید. در رأس این بزرگان، شخص امام خمینی رحمه‏الله قرار داشت که بالاترین جایگاه دینی، یعنی مرجعیت را دارا بود. رهبری ایشان، ویژگی‏های برجسته‏ای داشت که برخی از آنها را برمی‏شماریم:
الف) امام که مرجعی دینی بود، پایگاه وسیع و عمیق مردمی داشت.
ب) ایشان با پایه‏گذاری قیام پانزده خرداد و مدیریت و شجاعت بی‏مانند در آن جریان و ایام تبعید، رهبری سیاسی و انقلابی خود را به اثبات رساند.
ج) رهبری ایشان قاطعانه بود.
د) امام، هم طراح انقلاب بود و هم مدیر و مجری آن.

اصالت

اصالت انقلاب اسلامی ایران دو بُعد دارد: نظری و عملی. در بعد نظری و فکری، آرمان‏ها و ایده‏های این انقلاب، وارداتی نبوده، محصول جامعه و تاریخ ایران است. اسلام و عقاید اسلامی هزار و چهارصد سال قبل از سوی ایرانیان پذیرفته شده، در این مدت به عنصر اصلی و اساسی فرهنگ و ملیت ما تبدیل شد. در بُعد عملی نیز می‏بینیم که مردم با نیروی خود و بدون کمک‏های مالی و تسلیحاتی شرق و غرب یا همسایگان و با اتکا به خداوند و شعار «پیروزی خون بر شمشیر» به پیروزی رسیدند.

اسلامی ـ دینی بودن انقلاب ایران

یکی از شروط درجه اول انقلاب ایران، اسلام است؛ زیرا رهبر این انقلاب فردی روحانی و مرجع دینی بوده، سازمان‏دهی آن از راه سازمان سنتی هزار ساله حوزه‏های علمیه دینی صورت می‏گرفت. سازمانی که پنج عنصر و رکن اساسی داشت؛ علما و مراجع دینی، حوزه‏های علمیه و مدارس دینی، بقعه‏ها و مزارهای متبرک، مساجد و ائمه جماعات، دستجات و هیئت‏های مذهبی. بنابراین به دلیل نقش اساسی دین اسلام در شرایط انقلاب ایران، این پدیده متصف به صفت اسلامی گردیده است.

خاستگاه عاشورایی انقلاب

از دیدگاه بسیاری از اندیشمندانی که در زمینه علل و عوامل پیروزی انقلاب اسلامی ایران نظریه‏پردازی کرده‏اند، عامل مذهب از قوی‏ترین و اصلی‏ترین عواملی است که در پیدایش و پیروزی انقلاب نقش بسزایی داشته است. همچنین مروری بر ادبیات سیاسی رایج در روند وقوع انقلاب اسلامی، شعارها، سخنرانی‏ها و بیانیه‏های رهبران نهضت، بیانگر این واقعیت است که از میان عناصر مذهبی، فرهنگ عاشورا و نهضت امام حسین علیه‏السلام ، نقش به‏سزایی در این زمینه بر عهده داشته است. فرهنگ شهادت، مبارزه همیشگی با باطل، طاغوت‏ستیزی، اصل پیروی از رضایت خداوندی و مصالح مسلمانان، و نیز فرهنگ نظارت عمومی و امر به معروف و نهی از منکر، از ویژگی‏های مؤثر فرهنگ عاشورا بر انقلاب ایران است.

گونه‏های تأثیر فرهنگ عاشورا در پیدایش انقلاب اسلامی

الف) تأثیر فرهنگ عاشورا بر اهداف افراد انقلابی
هدف و انگیزه مردم ایران از انقلاب اسلامی، نابودی ظلم، استبداد و استکبار، برپایی حکومت عدل الهی، اجرای احکام اسلامی به عنوان «معروف»، و جلوگیری از وابستگی به بیگانگان به عنوان «منکر» بود که همان انگیزه و هدف امام حسین علیه‏السلام از قیام عاشورا به شمار می‏آمد. حضرت امام درباره تأثیر قیام عاشورا بر اهداف و انگیزه‏های انقلاب اسلامی می‏فرماید: «حضرت سید الشهدا علیه‏السلام به همه آموخت که در مقابل ستم، در مقابل حکومت جائر چه باید کرد؟» به همین دلیل یکی از مهم‏ترین شعارهای افراد انقلابی این بود: «نهضت ما حسینیه، رهبر ما خمینیه».
ب) تأثیر فرهنگ عاشورا بر رهبری انقلاب
وجود رهبری حسین‏گونه امام خمینی رحمه‏الله ، یکی از مهم‏ترین جلوه‏های تأثیر نهضت عاشورا در پیدایش انقلاب اسلامی بود. مردم ایران، صلابت، شهامت، شجاعت، قاطعیت، سازش‏ناپذیری و روح حماسی امام حسین علیه‏السلام را در شخصیت امام خمینی رحمه‏الله متجلی می‏دیدند و شرایطی که امام حسین علیه‏السلام برای رهبر و حاکم جامعه اسلامی توصیف می‏کرد، در او می‏یافتند. شعار «خمینی، خمینی تو وارث حسینی» بیانگر این مطلب است.
ج) فرهنگ عاشورا و شیوه مبارزه
مردم ایران، تحت‏تأثیر نهضت عاشورا، روحیه شهادت‏طلبی امام حسین علیه‏السلام و یارانش را در خاطره‏ها تکرار می‏کردند. جوانان انقلابی با شعارهای «الله اکبر» و «توپ، تانک، مسلسل، دیگر اثر ندارد» با تانک‏ها و مسلسل‏های رژیم ستمشاهی مقابله می‏نمودند. حضرت امام خمینی رحمه‏الله می‏فرماید: «کیفیت مبارزه را… اینکه قیام در مقابل یک حکومت قلدری که همه‏جا را در دست دارد، با یک عدهمعدود، باید چطور باشد، اینها چیزهایی است که حضرت سیدالشهداء علیه‏السلام به ملت آموخته است».
د) عزاداری امام حسین علیه‏السلام و انقلاب
ایام عزاداری امام حسین علیه‏السلام و اماکن عزاداری مانند مساجد، تکیه‏ها و خیمه‏های عزاداری، به عنوان مهم‏ترین زمان و مکان برای فعالیت نیروهای انقلاب و آگاهی مردم از مفاسد حکومت پهلوی، و نیز سازمان‏دهی آنان برای راهپیمایی، تظاهرات و فعالیت‏های انقلابی به شمار می‏آمد.

فرهنگ عاشورا و پیروزی انقلاب اسلامی

با مروری بر مقاطع سرنوشت‏ساز پیروزی انقلاب اسلامی، مشخص می‏شود که فقط آغاز انقلاب، ایام عزاداری امام حسین علیه‏السلام و با الهام از آموزه‏های نهضت عاشورا بوده است که به برخی از آنها اشاره می‏کنیم:
۱٫ قیام پانزده خرداد، در پی سخنرانی امام خمینی رحمه‏الله در روز عاشورای سال ۱۳۴۲ پدید آمد.
۲٫ هفده شهریور نیز یکی از مقاطع مهم انقلاب بود که تحت‏تأثیر عاشورا و فرهنگ آن شکل گرفت. امام خمینی رحمه‏الله در این‏باره فرموده است: «هفده شهریور مکرر عاشورا و میدان شهدا مکرر کربلا، و شهدای ما مکرر شهدای کربلا، و مخالفان ملت ما مکرر یزید و وابستگان او هستند».
۳٫ اعلامیه تاریخی امام خمینی رحمه‏الله در روز ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ مبنی بر شکستن کودتا و حکومت نظامی رژیم که تصمیم داشتند رهبران اصلی انقلاب را دستگیر کرده و به گمان خود برای همیشه به انقلاب پایان دهند، نوعی حماسه عاشورایی به شمار می‏آید.

فرهنگ عاشورا و تداوم انقلاب

اگر انقلاب اسلامی بخواهد بر مبنای فرهنگی که شکل گرفته تداوم یابد، ناگزیر باید همواره به آن فرهنگ توجه کند. روحیه شهادت‏طلبی، آزادگی و شرف، عزّت نفس، مبارزه با ظلم و… در عرصه‏های مختلف سیاست خارجی و روابط با دیگر کشورها و همچنین عرصه سیاست داخلی، از سیاست‏گذاری در ابعادِ مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و… گرفته تا بخش‏های اجرایی، همه باید به آموزه‏های نهضت امام حسین علیه‏السلام و فرهنگ عاشورا پای‏بند باشد. امام خمینی رحمه‏الله در قسمتی از سخنان خویش می‏فرماید: «فداکاری حضرت سیدالشهداء علیه‏السلام است که اسلام را برای ما زنده نگه داشته است… باید بدانید که اگر بخواهید نهضت شما محفوظ بماند، باید این نهضت‏ها را حفظ کنید».

شعارهای راهبردی

ایدئولوژی و ماهیت هر انقلاب در شکل ساده و مردمی، در شعارهای آن تجلّی پیدا می‏کند و شعار، از دیرباز ابزاری برای شناساندن اهداف و مظهر خواسته‏های مردم بوده است. شعارهای مردم ایران که خواسته‏های آنها را مطرح می‏کرد، در واژه‏های زیر قرار می‏گیرد.
۱٫ استقلال
بی‏تردید بنیادی‏ترین شعار مردم در دوران مبارزات ستمشاهی، استقلال‏طلبی بود. ایرانِ زمان شاه، در حکم «ژاندارم منطقه» برای آمریکا و غرب عمل می‏کرد. قانون کاپیتولاسیون که از سوی دولت ارائه شد و به تصویب مجلس شورای ملی وقت رسید، مصونیت مستشاران آمریکایی را تضمین می‏کرد تا آنان بدون هیچ‏گونه ترس و نگرانی، در داخل ایران به غارت اموال و ثروت عمومی مردم بپردازند. ارتش رژیم شاه هم کاملاً در اختیار ژنرال‏های آمریکایی بود و از خود هیچ اراده‏ای نداشت.
استقلال، بزرگ‏ترین دستاورد انقلاب اسلامی برای مردم ایران بود. از این رو، قانون اساسی جمهوری اسلامی در اصل‏های مختلف خود، به صورت برجسته بر استقلال کشور تأکید دارد. امروز بدون مبالغه می‏توان گفت که ایران، مستقل‏ترین کشور دنیا به شمار می‏آید.
۲٫آزادی
آزادی، در زمره مطالبات مردم و همواره در صدر اهداف نهضت‏ها و جنبش‏های استقلال‏طلبی و آزادی‏خواهی ایران در دو قرن اخیر بوده است. رژیم مستبد و دیکتاتور پهلوی با ایجاد جوّ اختناق و خفقان، حداقل آزادی‏ها را نیز از ملت ایران دریغ می‏ورزید و به جای آن، زندان‏ها پُر از مجاهدان راه حق بود. مجلس‏ها و دولت‏های دست نشانده، یکی پس از دیگری می‏آمدند و می‏رفتند و در این میان آنچه بی‏اهمیت می‏نمود، نقش مردم و قانون بود. حکومت پلیسی که به ویژه پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با هدایت آمریکا و انگلستان برای حمایت همه‏جانبه از رژیم شاه در ایران شکل گرفت، تمام همت خود را صرف سرکوب آزادی و مبارزه با مجاهدان راه حق می‏کرد. در چنین فضایی، ملت ایران فریاد «آزادی» را در کنار «استقلال» و «جمهوری اسلامی» فریاد زدند.
۳٫جمهوری اسلامی
شهید آیت‏اللّه‏ مطهری بر این عقیده بود که «جمهوری»، شکل حکومت بوده، «اسلامی» محتوای اداره کشور را نشان می‏دهد. جمهوری اسلامی، با رأی بیش از ۹۸ درصد مردم ایران جای‏گزین رژیم سلطنتی شد. حضرت امام خمینی رحمه‏الله هم این روز را عید اعلام کرده، در پیامی به این مناسبت فرمودند: «مبارک باد بر شما چنین حکومتی که در آن اختلاف نژاد و سیاه و سفید و ترک و فارس و کرد و بلوچ مطرح نیست. همه برابرند… و تفاوت بین زن و مرد و بین اقلیت‏های مذهبی و دیگران در امر اجرای عدالت نیست».
۴٫نه شرقی، نه غربی
شعار مهم نه شرقی نه غربی، گویای نفی سلطه بیگانگان بر امور داخلی کشور است. با پیروزی انقلاب اسلامی، راهبرد سیاست خارجی جمهوری اسلامی در ذیل سیاست نه شرقی، نه غربی بر چند اصل استوار است: نفی هر گونه سلطه‏جویی و سلطه‏پذیری، حفظ استقلال همه‏جانبه و تمامیت ارضی کشور، دفاع از حقوق همه مسلمانان، عدم تعهد در برابر قدرت‏های سلطه‏گر، روابط صلح‏آمیز متقابل با دولت‏های غیرمحارب، ممنوعیت انعقاد هر قراردادی که موجب سلطه بیگانه شود، و حمایت از مبارزه حق‏طلبانه مستضعفان در برابر مستکبران در هر نقطه جهان. در سایه اتخاذ چنین سیاستی بود که ابعاد مبارزه با استکبار در ایران گسترش یافت و فرهنگ بیگانه‏ستیزی و ضداستکباری نهادینه شد.

ضرورت شناخت انقلاب اسلامى

در قرن ما پیروزى انقلاب اسلامى در ایران حادثه مهم و حیرت انگیزى بـراى جـهان بود کـه مـى توانست در رابـطه با مسأل سیاسى جهان و منطقه ایفاگر نقش تعیین کننده و تحولات غیر قابل پیش بینى باشد.
ایـن حادثه بزرگ قرن از یکسو معادلات سیاسى استکبار را در ادامه سـیاست سلطه وتقسیم استعمارى جهان بهم زد و از سوى دیگر یکى از اسـتـوارترین رژیـمهاى وابـسته را کـه از حـمایت قـدرتهاى بـزرگ برخوردار بود ریشه کن نمود و در کشورى چون ایران با اهمیتى که از نـظـر اسـتراتژیکى و اقـتصادى بـراى قـدرتهاى بـزرگ جـهان دارد تحولى سیاسى – مردمى و عظیم بوجود آورد.
مـهمتر از ایـن دو رونـد انـقلاب اسلامى با آگاهی هاى عمیقى که در مـیان مـلتهاىمسلمان جـهان بـویژه در کشورهاى اسلامى بوجود آورد زمـینه تـحولات سـیاسى ریشه دار و بـینشها و گـرایشها و حـرکتها و سازماندهی هاى سیاسى چشمگیرى را فراهم آورد.
ایـن جـریان سـیاسى یکبار دیگر اسلام را به عنوان یک قدرت تعیین کننده در جهان مطرح نمود و چشم انداز وحدت بزرگ جهان اسلام و حرکت عـظیم بـازیابى خویشتن خـود و گریز از سلطه و ایستادگى در برابر اسـتعمار کـهنه و نـو و ایجاد قطب سیاسى جدید در جهان و فروریزى رژیـمهاى وابـسته و تـحمیلى را در سـرزمینهاى پـرنعمت اسلامى در بـرابر دیدگان مشتاق ولى غم و یاس گرفته یک میلیارد مسلمان گشود و مـوجـى از وحـشـت و اضـطـراب در دلـهاى پـر از امـید و آرزوى استعمار گران آفرید.
بـه اعـتراف تحلیل گران سیاسى شگفتیهاى که انقلاب اسلامى در جهان آفـرید بـیشتراز آنـهأى است که دنیا در طول شصت سال اخیر بخود دیـده اســت, شــگـفتیهأى کـه تحلیلها, تـئوریها و پـیش بینیهاى صاحب نظران سیاسى را بى اعتبار نموده است.
انـقلاب اسـلامى بـلوک بندیها و نـظام دوقـطبى تـثبیت شده در نظام بـین المللى کنونى جهان را درهم ریخت و با وجود تضاد عمیقى که بر روابط دو ابرقدرت حاکم بود وآن دو را آشتى ناپذیر مى نمود وادار بـه سازش و اتخاذ موضع واحد در برابر این پدیده سیاسى جدید نمود و تحولات عمده اى را در مسأل مختلف جهان بدنبالآورد.
غـرب طـى چـند تـجربه تـلخ در مـصاف با یکپارچگى اسلام در جریان جنگهاىصلیبى و درگیرى با امپراطوریهاى اسلامى و مانند آن خاطرات تـرسناک وتکان دهنده اى را در حافظه تاریخ خود بیان دارد ولى این بـار خـطر عـظیمتر وگسترده تر و دهشتناکتر از آن بود که درگذشته دیده بود.
پـدیده کاملا نوظهور مقاومت در لبنان با الهام از انقلاب اسلامى و جـهان اسـلامى درمصر و دیگر کشورهاى اسلامى براى غرب بیش از آنچه که تصور مى کرد وحشتناک و طلیعه جهنمى سوزان براى استکبار بود.
انـقلاب اسـلامى در مـقایسه بـا انـقلابهاى دیگر جهان از یک سلسله ویژگیها وامتیازهاى اصولى برخوردار است که از نظر فرهنگ و دانش و تـئورى انــقـلاب آن رادر رده بـالاى پـدیده هاى سـیاسى بـزرگ و انقلابهاى مهم جهان قرار داده است مزایأى چون ماهیت ایدئولوژیکى , قـدرت رهـبرى , و عـمق تـحولات نـاشى ازانـقلاب موجب گردیده که بـسیارى از صـاحب نظران علوم سیاسى در تئوریهاىانقلاب در کشورهاى اسلامى تجدید نظر کنند و الگوى جدیدى را مورد بررسى قرار دهند. و از سـوى دیـگر متفکران و بنیان گذاران حرکتها و نهضتهاى اسلامى همواره الگوهاىانقلاب را در لابلاى تاریخ اسلام جستجو مى کردند و هر کـدام سعى بر آن داشتند که از حوادث برجسته تاریخ اسلام در تبیین راه و حرکت و خط مشى و شیوه خود الهام بگیرند و روند و حرکت خود را دنباله جریانهاى تاریخى گذشته اسلام قلمداد کنند.
فـروغ انـقلاب اسـلامى کـه پس از صدر اسلام مهمترین و ریشه دارترین وشـکوهمندترین حـادثه تـاریخ اسلام است همه درخشندگیهاى فرازهاى بـرجسته تاریخ اسـلام را دربـرگرفت و جـایگزین همه الگوهاى گذشته تاریخ اسلام گردید.
بـى شک با مطالعه حتى سطحى و گذرا در زمینه ماهیت انقلاب اسلامى و بازتابهاىجهانى آن و دستاوردهأى که براى ملل مسلمان بویژه ملت مـسلمان ایـران به ارمغانآورده است ما را به این نتیجه مى رساند کـه انـقلاب اسلامى نه تنها حادثه بزرگ قرن در جهان و تاریخ ایران اسـت بـــلــکـه خـود از مــهـمترین فـرازهـاى تـاریـخ اسـلام و پـدیده اىشگفت انگیز و معجزه ایست الهى که تجلى قدرت لایزال خداوند – عـلى رغم قدرتهاى مـادى و شـرأط بـر حـسب ظاهر غیر قابل تغییر سیاسى و اجتماعى محسوب مى گردد.
تـاریخ تـحـلیلى انقلاب هاى گوناگون, یکى از گنجـینـه هاى عظیم و میراث هاى گرانبـهاى بـشرى است که بـا بـررسى آن ها مى توان نقش و اهمیت هر یک را در مسیر پـر فراز و نشیب جوامع انسانى دریافت و با عبرت آموزى از آنها, مسیر حرکت خویش را روشن تر نمود; چرا که گذشتـه چـراغ راه آینده است و بـه فرموده حضرت امام خمینى(رحمت الله علیه):((تاریخ معلم انسان هاست)).
اکـنون بـه سی امین سالگرد انقلابى نزدیک مى شویم که پیروزى آن موجب تبدیل ساختار سیاسى جهان از نظام دو قطبـى بـه نظام سه قطبى ((اسلام(بـنیادگرایى اسلامى), کاپیتالیسم, کمونیسم)) گردید.
انـقلاب اسـلامى ایران, بـى هیچ تردیدى معجزه اى الهى بـود که بـه دست معجزه گر مردى از سلاله پـاک پـیامبـر(صلی الله علیه و آله و سلم), بـه انجام رسید و نگاه امید مظلومان و مستـضعفان جـهان را بـه خـود خـیره ساخـت.
تـاثیر عـملى و سریع انقلاب اسلامى در منطقه و بـرآشفتن شعله خشم مردم مسلمان و غیر مسـلمان در بـسـیارى از کشورهاى تـحـت سـلطه استعمار, خود گواه روشنى بر این مدعاست; زیرا در کمتر مقطعى از تاریخ بـشریت, شاهد پـیروزى و تـاثیر گذارى قاطع یک جنبـش صرفا مردمى بوده ایم.
ایـن جـنبش الهى, همه متفکران و سیاستمداران را به حیرت و تعجب واداشت زیرا هیچ یک از تـحلیلگران و سازمان هاى جـاسوسى دنیا که به دقیقترین وسأل کسب اطلاعات سرى مجهز بـودند, نتوانستند وقوع چنین انقلاب شگرفى را در منطقه حساس خاورمیانه و در دوره اقتدار شاهنشاهى حاکم بر ایران پیش بینى نمایند.
بـررسى مـاهیت و علت و ابعاد مختلف این حرکت عظیم الهى نه تنها از آن رو ضرورى مى نماید که شناخت این نهضت به استمرار و حفظ آن کمک مى نماید زیرا ادامه یا ثـبـات آن بـدون شناخت دقیق ماهیت و ابـعاد آن, تقریبـا ناممکن است ـ بـلکه لزومش از آن جهت نیز رخ مى نماید که بـدون فهم اعجاز و الهى بـودن آن و همچنین استـثنإ بـودن این حرکت رعد آساى اسلامى, نمى تـوان از عمق جان, بـدان دل بست و خداوند را بر آن شکر گزار بـود که ((لئن شکرتم لازیدنکم)) شکر نعمت, نعمتت افزون کند.
برای شناخت انقلاب اسلامی ابتدا به دلایل لزوم پرداختن به بررسى نهضت انقلاب اسلامى مى پردازیم و سپـس ویژگى هاى آن را مورد بـررسى قرار مى دهیم, وسپس نظریات مختلف در بـاب عوامل پیروزى انقلاب اسلامى را در بـوته نقد قرار مى دهیم و پس از بـیان مختـصر دسـت آوردهاى مهم انقلاب اسـلامى, در پـایان نتـیجـه عملى پرداختن به مباحث قبلى را ذکر خواهیم نمود.
الف ـ ضرورت شناخت تحلیلى انقلاب اسلامى:
بــه طـور کلى مى توان از پنج محور در جهت اثبـات ضرورت پرداختن به بررسى انقلاب اسلامى ایران بهره جست که عبارتنداز:
۱ـ دریافت ارزش انقلاب.
۲ـ جلوگیرى از انحراف انقلاب.
۳ـ تثبیت انقلاب.
۴ـ تداوم انقلاب.
۵ـ صدور انقلاب.
اینک بـه تـوضـیح اجـمالـى هر یک از این محـورها مىپـردازیم.

دریافت ارزش انقلاب

آگاهى دقیق از سیر پـیدایش این نهضت و وضعیت فرهنگى, اقتصادى و سـیاسى کـشور در زمان رژیم سابق, سبب مى گردد تا گرانبـهایى این گوهر استثنایى را در دنیاى زور و استکبار امروز, بهتر و بـیشتر دریابـیم و بـا احساس مسوولیت عمیق تـرى, قدردان موهبـت استـقلال جمهورى اسلامى باشیم.

جلوگیرى از انحراف انقلاب

رمـز انـحراف هر نهضتى, در انحراف از ریشه هاى استـوارى آن نهضت نهفته است, به عنوان مثال, نهضتى که بر پایه اقتصاد و تکیه بـر پـول پـولداران استوار شده است, بـا تقلیل امکانات مادى رو بـه انحطاط خواهد گذاشت. و بـالعکس, نهضتى که ایمان و ایدئولوژى در آن حرف اول را مى زند, گر چه از تـاثیر عوامل اقتـصادى بـر کنار نخواهد ماند, اما تهاجم فرهنگى بـرنده تـرین سلاح در قطع ریشه هاى آن خواهد بود.

تثبیت انقلاب

اکـنون کـه در مقطع خـاصى از تـاریخ تـحـولات جـهان و هم چـنین, موقعـیت حـسـاس و سـرنوشـت سـازى از دوران انقـلاب اسـلامى قـرار گرفته ایم, مسئولیت ما ایجاب مى کند تا واقعیت ها, ریشه ها و علل و آثـار پـدیده هاى مخـتـلف انقلاب را در ابـعاد سیاسى, اقتـصادى و فرهنگى مورد شناسایى قرار دهیم تا بتوانیم بـا یک بـرنامه ریزى حساب شده ارکان انقلاب را تثبیت نماییم.

تداوم انقلاب

اسـتمرار هـر جنبـشى, متوقف است بـر زنده نگاه داشتن انگیزه هاى اولیه و اصلى آن جـنبـش. انگیزه هاى اصلى مردم مسـلمان ایران در رویارویى با رژیم طاغوت, نیز عبـارت بـودند از: استقلال فرهنگى, آزادى سیاسى و جـمهورى اسلامى. بـا تـحلیل دقیق این انگیزه ها در مرحله نظر و سپس برنامه ریزى عملى براى پیاده کردن آن ها در سطح اجتماع, مى توانیم تـداوم انقلابـمان را تـا ابـد تـامین نمأیم.

صدور انقلاب

هـر ایـده یا فرهنگى از دو راه مى تواند گسترش یابد و از مرزهاى داخلى ملت خویش فراتر رود: ۱ـ تـحمیل استـکبـارى این فرهنگ بـا اسـتـفاده از تـبـلیغات دروغین(تـهاجـم فرهنگى)۲ـ نفوذ واقعى و استـدلالى این فرهنگ در فکر و روان ملت هاى دیگر(تـبـلیغ راستـین بـا تـحلیل و شناخت ماهیت انقلاب اسلامى, مى توانیم رموز نفوذ این نهضت در میان مردم ایران و نتـیجتـا ملت هاى دیگر را بـه راحتـى تشخیص داده و با برنامه ریزى هاى درازمدت تبـلیغى, در جهت گسترش مرزهاى ایدئولوژیکى خود, گام هاى موثرى برداریم.

ماهیت انقلاب

بـه تـعبیر فـلاسفه هـر پـدیده اى مـرکب از دو چیز است ((ماهیت)) (چیستى) و ((وجود))(هستى) انقلاب نیز از این قانون مستثنى نبوده داراى ماهیت و وجود است اینک مى خواهیم ببینیم انقلاب ایران از چه ماهیتى برخوردار است؟ اقتصادى ؟ سیاسى؟ ایدئولوژیکى ؟ یا هر سه ؟ یا اسلامى ؟ قـبل از ورود در بـررسى مـاهیت انـقلاب مـلت ایـران بررسى نظرات دیـگران در رابـطه بـاانقلابها امـرى ضـرورى اسـت و تـا جأى که نـگارنده اطـلاع دارد سـه نـظریه وجود داردکه طرفدار هر نظریه اى مـى خواهند هـمه انـقلابهاى دنیا و از جمله انقلاب ملت ایران را با نـظریه خـود تـطبیق دهـند ایـنک بـطور اخـتصار به آن سه (نظریه مى پردازیم:

نظریه اقتصادى

گـروهى بـرآنند کـه هـر چـند انقلابها در دنیا با اشکال مختلف و گـوناگون واقـع مى شوند ولى با دقت در آنها مى بینى که همه به یک ریـشه برمى گردند و آن همان ریشه مادىو اقتصادى بوده و به تعبیر دیـگر ریـشه طـبقاتى دارنـد کـه طـبقه فقیر علیه طبقه مرفه قیام مـى کنند گـرچه بـصورت ظاهر چهره سیاسى یا ایدئولوژیکى و عقیدتى دارنـد لـذااین گروه (مادیین) همه انقلابهاى دنیا (اعم از انقلاب کبیر فرانسه و اکتبر روسیه وانقلاب چین و …) را انقلابى طبقاتى و اقـتصادى مـى دانند و مى گویند انقلابها همانندیک بیمارى است که در مـوارد مـختلف از خـود آثار گوناگون نشان مى دهند اما یک طبیب حـاذق و پـزشک مـتخصص مـى فهمد کـه هـمه ایـن علأم و آثار مختلف نـشات گرفته از یک اصل است لذا در انقلابها نیز این نارضأیها به یک نارضایتى و همه این خشم ها به یک خشم و همه این آرمانها به یک آرمـان برمى گردد و آن همان جنبه مادى و اقتصادى است و خلاصه همه انقلابها انقلاب محرومین علیه مرفهین است و ریشه همه آنها محرومیت اقتصادى است.

نظریه سیاسى

گـروهى دیـگر مـى گویند این طور نیست که همه انقلابها به محرومیت مادى واقتصادى برگشته و همگى نشا ت گرفته از فقر و گرسنگى باشد چرا که طغیان ازجهت گرسنگى اختصاص به انسان ندارد بلکه حیوانات نیز در هنگام گرسنگى شدید ممکن است طغیان نمایند البته ممکن است در جـأى کـه نـظام طـبقاتى حاکم است انقلاب در آنج


نوشته شده توسط فتاح زاده در شنبه 14 بهمن 1391


گزيده اي از سخنان گهربار امام جعفر صادق عليه السلام

احادیث امام صادق (عليه السلام)


امام صادق (عليه السلام) : هرکه فردی را در گناهی پیروی کند به تحقیق که او را پرستش کرده است. ( تحف العقول ) صفحه 355

امام صادق (عليه السلام) : شیطان گفته همه مردم در قبضه حکومت من هستند جز 5 کس : 1.کسی که با نیت صحیح در هر کاری بر خدا توکل کند.2.آنکه شبانه روز به هنگام ثواب و خطا بسیار یاد خدا باشد.3.کسی که هرچه برای خود می پسندد برای دیگران هم بپسندد.4.آنکه به هنگام مصیبت صبر کند.5.کسی که به قسمت الهی راضی باشد و غم روزی نخورد. نصایح صفحه 225

امام صادق (عليه السلام) : از امام (عليه السلام) سوال شد آسودگی و راحتی دنیا در چیست فرمود : در ترک هواهای نفسانی . گفته شد راحتی آخرت در چیست ؟ فرمود : روزی که داخل در بهشت گشتی. تحف العقول صفحه 390

امام صادق (عليه السلام) : احسان به مردم به کمال نمیرسد جز با سه خصلت : 1- شتاب نمودن در آن 2- کم شمردن بسیار آن 3- منت نگذاشتن با آن به مردم. تحف العقول صفحه 337

امام صادق (عليه السلام) : سه چیز اند که در هرکه باشند ایمانش کامل است : 1. کسی که چون خشم نماید این امر او را از حق خارج نسازد 2. و چون از چیزی خوشنود گردد این شادی او را به گناه نکشاند 3. و کسی چون به قدرت رسید گذشت و بخشش نماید. تحف العقول صفحه 339

امام صادق (عليه السلام) : کسی از شما به حقیقت ایمان نمی رسد تا اینکه بیگانه ترین مردم از خود را به خاطر ایمان داشتن به خدا و عمل به دستوراتش دوست بدارد و نزدیک ترین مردم را به خود از نظر نسبت خانوادگی به خاطر دشمنی او با دستورات خدا دشمن بدارد. تحف العقول صفحه 388

امام صادق (عليه السلام) : مجلسها و گردهمائی ها امانت است کسی حق ندارد کلام محرمانه رفیق خود را بدون اجازه او بازگو کند مگر در موردی که شنونده مورد وثوق و اعتماد باشد یا ذکر خیری از آن رفیق باشد. اصول کافی جلد 4 صفحه 481

امام صادق (عليه السلام) : قتیبه گوید مردی از امام (عليه السلام) مساله ای را پرسید حضرت فرمودند : طبق فرمایش جدم رسول خدا (صلي الله عليه و آله) حکمش چنان است . آن مرد گفت طبق نظر خود شما اگر چنین و چنان باشد حکمش چیست ؟ فرمودند : خاموش باش هر جوابی که من به تو می گویم از قول رسول خدا (صلي الله عليه و آله) است ما از خود رایی نداریم. اصول کافی جلد 1 صفحه 74

امام صادق (عليه السلام) : ابوبصیر گوید به امام (عليه السلام) عرض کردم مطالبی برای ما پیش می آید که حکمش را از قرآن نمی فهمیم حدیثی هم فعلا از شما درباره آن مطلب به ما نرسیده که در آن نظر کنیم آیا می توانیم به رای و نظر خود در آن مطلب اجتهاد نمائیم و عمل کنیم فرمود : نه زیرا اگر درست رفتی پاداشی نداری و اگر خطا کنی بر خدا دروغ بسته ای . اصول کافی جلد 1 صفحه 76

امام صادق (عليه السلام) : مومن همانند کفه ترازوست که هرچه بر ایمانش افزوده شود بر بلاها و سختی هایش افزوده گردد. اصول کافی جلد 3 صفحه 354

امام صادق (عليه السلام) : عبدالله بن ابی یغفور که همیشه بیمار بود گوید : از دردهائی که به من به علت بیماری ام می رسید به امام (عليه السلام) شکایت کردم حضرت به من فرمود : اگر مومن پاداشی را که برای مصیبت ها خداوند برایش در نظر گرفته بداند هر آینه آرزو میکند که او را با قیچی تکه تکه کنند. اصول کافی جلد 3 صفحه 354

امام صادق (عليه السلام) : برای بنده مومن در آخرت مقامی نزد خدای عزوجل مهیا گشته است که به آن نمی رسد جز به وسیله یکی از این دو امر یا رفتن مالش یا رسیدن بلایی به تنش. اصول کافی جلد 3 صفحه 356

امام صادق (عليه السلام) : هرکس به پدر و مادر خود به دیده غضب آلود بنگرد در صورتی که آن دو به او ستمی نیز کرده باشند خداوند نماز و عبادات و اعمال خیرش را نپذیرد. اصول کافی جلد 4 صفحه 50

امام صادق (عليه السلام) : اگر خداوند چیزی را در آزرده ساختن پدر و مادر کمتر از اف میدانست آن را در قرآن نهی میکرد و این کلمه کمترین مراتب آزردن است و از جمله آزردن آن است که کسی به پدر و مادر خود خیره خیره نگاه کند. اصول کافی جلد 4 صفحه 50

امام صادق (عليه السلام) : چون روز قیامت شود پرده ای از پرده های بهشت را کنار زنند پس هر جانداری آن را از مسافت پانصد سال استشمام کند جز یکدسته و آنها عاق والدین خودشان هستند. اصول کافی جلد 4 صفحه 49

امام صادق (عليه السلام) : برای دولتمردان و حاکمان مملکتی کوتاهی در سه کار جایز نیست : 1.نگهداری و حفاظت از مرزهای کشور در مقابل تهدیدات دشمن 2.برگزیدن مومنان صالح برای تصدی پستهای حکومتی 3.در رسیدگی ظلمی که به مردم ستمدیده و فاقد قدرت از جانب ظالمان پر نفوذ قدرت وارد شده. تحف العقول صفحه 333

امام صادق (عليه السلام) : سه چیز است که خدا به هیچ کس اجازه مخالفت در آن را نداده است. 1.نیکی در حق پدر و مادر چه نیکوکار باشد یا بدکار 2.وفای عهد برای نیکوکار و بدکار 3.امانت را پس دادن به نیکوکار یا بدکردار. خصال الصدوق صفحه 145

امام صادق (عليه السلام) : ابوربیع شامی گوید از امام صادق (عليه السلام) پرسیدم کمترین چیزی که بنده را از ایمان بیرون میبرد چیست ؟ فرمود : آنکه به عقیده ای بر خلاف حق که گفتار خدا و سنت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) و کلام ائمه (عليه السلام) است قائل شوید و به آن عمل کند. عین الحیوه صفحه 204

امام صادق (عليه السلام) :همانا خداوند از میان بندگانش بنده ای را که هر ساعت به رنگی در آید و تغییر فکر و عقیده بدهد دشمن میدارد پس هیچ گاه از حق و اهل آن جدا نشوید که هرکس به باطل و اهل آن میل کند دنیا از دستش برود و با خواری هرچه تمام تر وارد آخرت شود. امالی مفید صفحه 151

امام صادق (عليه السلام) : هرگاه یکی از شما اراده کند و بخواهد که خدا چیزی به او عنایت نماید باید که از تمامی مردمان نا امید و مایوس شود و امیدی جز به خداوند عزوجل نداشته باشد پس چون خداوند چنین حالتی را از دل بنده اش بداند آن بنده چیزی از خدا نخواهد مگر اینکه خداوند به او ببخشد. امالی مفید صفحه 309

امام صادق (عليه السلام) : عالمی که برای آموختن دانش مذهبی در صورتی که مردم به علم او محتاجند مزد بخواهد سزاوار است خداوند او را در آتش جهنم افکند. نصایح صفحه 11

امام صادق (عليه السلام) : عالمی که به علم خود عمل نکند پند و اندرز او چنان از روی قلبها بلغزد و فرو افتد آن سان که دانه باران از روی تخته سنگ صاف می لغزد. آداب تعلیم و تربیت صفحه 48

امام صادق (عليه السلام) : هرکه برای رضای خدای متعال علم الهی را بیاموزد و برای خدا عمل کند و برای خدا آن را به دیگران بیاموزد در ملکوت آسمانها این شخص بزرگ و جلیل القدر خوانده شود و در آنجا گویند فلانی آموخت برای خدا و عمل نمود برای خدا و آموزش داد برای خدا. امالی شیخ طوسی صفحه 46

امام صادق (عليه السلام) : علم خویش را بنویس و میان برادرانت انتشار بده و هنگامی که مرگت فرا رسید نوشته هایت را به ارث برای فرزندانت باقی گذار زیرا که زمانی پر آشوب خواهد آمد که مردم به چیزی جز کتاب انس نتوانند یافت. وسائل الشیعه جلد 18 صفحه 56

امام صادق (عليه السلام) : همانا حدیث ما سخت و دشوار است و جز پیغمبر مرسل و فرشته مقرب و مومنی که خدا دلش را به ایمان آزموده کسی تحمل پذیرش آن را ندارد. امالی صدوق صفحه 4

امام صادق (عليه السلام) : جبرئیل بر رسول خدا (صلي الله عليه و آله) نازل شد و گفت ای محمد (صلي الله عليه و آله) خدایت سلام میرساند و میفرماید من هفت آسمان و هفت زمین و آنچه مابین آنهاست و آنچه پائین تر یا بالاتر از آنهاست آفریدم و جائی عظیم تر از رکن و مقام در کعبه نیافریدم و اگر بنده ای مرا در آنجا عبادت نماید که مدتش از ابتدای خلقت آسمانها و زمین تا انقراض آن باشد ولی منکر ولایت علی ابن ابیطالب (عليه السلام) مرا ملاقات نماید با صورت او را به سقر در جهنم پرتاب نمایم. عین الحیوه صفحه 109

امام صادق (عليه السلام) : کسی که بدون علم و آگاهی از دستورات ما ائمه (عليه السلام) اعمالش را خودسرانه و به میل خود یا دیگران انجام می دهد مانند کسی است که خلاف جهتی که او را به مقصد میرساند حرکت مینماید که هرچه پیش رود از مقصدش دورتر میگردد. بحارالانوار جلد 1 صفحه 206

امام صادق (عليه السلام) : اگر کسی که تیغ بر سر علی (عليه السلام) زد و او را کشت چیزی به من امانت بسپارد یا از من اندرزی بخواهد یا در مورد امری مشورت از من خواهد من از او بپذیرم و به صداقت با او رفتار کنم و امانتش را سالم و صحیح به او بازگردانم. تحف العقول صفحه 394

امام صادق (عليه السلام) : راوی گوید امام (عليه السلام) به من فرمودند چرا می نگرم تو نزد عبدالرحمن میروی و با او رفت و آمد می کنی گفتم او دائی من است پس امام (عليه السلام) فرمودند : او درباره خدا سخن ناروا میگوید پس یا با او همنشین شو و ما را واگذار و یا با ما همنشین و او را ترک کن من گفتم او هرچه می خواهد بگوید به من چه زیانی دارد وقتی که من معتقد به نظر او نباشم حضرت فرمودند : آیا نمی ترسی که رفت و آمد با او به عذابی که خدا برای او مقرر کرده تو هم دچار شوی مانند پسری که از اصحاب موسی (عليه السلام) بود و پدرش از یاران فرعون بود و وقتی او دید که پدرش همراه فرعون به دریا حرکت کرد رفت تا پدرش را آگاه نماید و نجات دهد پس آب دریا فرو ریخت و او را هم غرق نمود. اصول کافی جلد 4 صفحه 82

امام صادق (عليه السلام) : احادیث ما را بنویسید زیرا تا ننویسید موفق به یادگیری و حفظ آن نشوید و دل آرامش و اطمینان پیدا میکند به نوشتن.اصول کافی جلد 1 صفحه 66

امام صادق (عليه السلام) : همانا آنانکه به برادران خود حسد می برند از من نیستند و من از آنها نیستم به خدا سوگند اگر یکی از شماها به مومنی در باره مسئله ای حسادت نماید سپس به خاطر این کارش به اندازه همه زمین طلا به خدا تقدیم کند تا از او بگذرد خداوند او را با همه آن طلاها داخل دوزخ نماید. تحف العقول صفحه 321

امام صادق (عليه السلام) : کسی که مومنی را ناراحت کند پس دنیا را به او بدهد کفاره گناهش نمی شود و از این بابت اجری هم نصیبش نمیشود. مستدرک الوسائل جلد 2 صفحه 102

امام صادق (عليه السلام) : روز قیامت منادی صدا میکند : کجایند کسانی که دوستان مرا اذیت میکردند ؟ پس عده ای بلند میشوند که صورتهایشان گوشت ندارد گفته میشود اینها کسانی بودند که در دنیا مومنین را اذیت میکردند و آنان را به خاطر دینشان به زحمت می انداختند سپس امر میشود که آنها را به جهنم افکنند. بحارالانوار جلد 72 صفحه 149

امام صادق (عليه السلام) : هرکس تصمیم به انجام گناهی گرفت باید از آن خود داری کند زیرا چه بسا بنده مرتکب گناهی میشود و خداوند او را می بیند و میفرماید به عزتم قسم هرگز تو را نخوام بخشید. ثواب الاعمال صفحه 289

امام صادق (عليه السلام) : از جمله گفتارهای لقمان به فرزندش این بود : ای پسرم خروس از تو زیرک تر نباشد و نگهداریش به نماز از تو بیشتر نباشد آیا نمی بینی آن را که در سحرها و هنگامی که برای نماز اذان گفته میشود صدایش را بلند میکند. ارشاد القلوب جلد 1 صفحه 174

امام صادق (عليه السلام) : اگر به تو اعلام شد که از عمرت بیش از دو روز باقی نمانده است روز اول را به اخلاق و ادبت اختصاص بده تا از آن برای روز مرگت کمک بگیری. روضه کافی صفحه 150

امام صادق (عليه السلام) : مردی به امام (عليه السلام) عرض کرد مرا از مکارم اخلاق آگاه فرمائید امام صادق (عليه السلام) فرمودند : دوستی کن با کسی که از تو بریده عطا کن به کسی که تو را محروم نموده نیکی کن به کسی که به تو بدی کرده سلام کن به کسی که به تو دشنام داده و انصاف ده در مورد آنکس که به تو ظلم کرده و ببخش کسی را که با تو دشمنی نموده. تحف العقول صفحه 305

امام صاق (عليه السلام) : از جمله اندرزهای لقمان به پسرش این بود که پسر جانم در روزها و شب ها و ساعت های عمر خود بهره ای برای طلب علم الهی قرار بده که تو هیچ گونه زیان و خسارتی برای عمرت همانند ترک کردن یادگیری علم دین نمی یابی. امالی مفید صفحه 332

امام صادق (عليه السلام) : هرکدام از شیعیان ما که دین شناس نباشد خیری در او نیست زیرا وقتی کسی آگاهی مذهبی نداشته باشد مخالفان او را گمراه خواهند نمود بدون اینکه خودش توجه داشته باشد. بحارالانوار جلد 1 صفحه 206

امام صادق (عليه السلام) : هرکه میخواهد بداند که نمازش آیا پذیرفته درگاه الهی شده یا نه ببیند آیا نمازش او را از گناه بازداشته است یا نه پس به هر مقدار که نمازش مانع گناه گشته همانقدر نمازش مقبول درگاه الهی قرار گرفته است. بحارالانوار جلد 82 صفحه 198

امام صادق (عليه السلام) : ای شیعیان ما ! باید سالمندان شما و خردمندانتان به نادانها و ریاست طلبان توجه کنند و آنها را به هر نحوی که می توانند از کارهای خلاف دور سازند و اگر چنین نکنند لعنت من به تمام شما خواهد رسید. اصول کافی جلد 1 صفحه 232

امام صادق (عليه السلام) : گاهی مردی را می بینی که در سخنوری یک لام یا واو خطا نمی کند همانا دلش از شب تاریک و ظلمانی تاریک تر است و گاهی مردی را می بینی که نمی تواند آنچه را که میخواهد به زبان آورد اما دلش مانند خورشید می درخشد. اصول کافی جلد 4 صفحه 152

امام صادق (عليه السلام) : گفتار و سخنان رسول خدا (صلي الله عليه و آله) و ما ائمه (عليه السلام) را به نوجوانان خود بیاموزید و در انجام این وظیفه تربیتی تسریع کنید پیش از آنکه مخالفین گمراه بر شما در این امر پیشی گیرند و سخنان نادرست خوش را در ضمیر پاک کودکان و نوجوانان شما جای دهند و گمراهشان سازند. فروع کافی جلد 4 صفحه 47

امام صادق (عليه السلام) : بشناسید مرتبه و منزلت شیعیان ما را به مقدار احادیثی که از ما نقل مینمایند همانا ما خاندان رسول خدا (صلي الله عليه و آله) کسی را در زمره فقهاء قرار نمیدهیم تا اینکه او محدث باشد و از قول ما ائمه حدیث نقل نماید. ترجمه منیة المرید صفحه 530

امام صادق (عليه السلام) : سزاوار نیست مومن در مجلسی بنشیند که در آن معصیت خدا میشود و او قدرت بر هم زدن آن مجلس را ندارد. اصول کافی جلد2 صفحه 274

امام صادق (عليه السلام) : حدیثی که در مسائل حلال و حرام از انسان صادق و مورد اعتماد یاد بگیری از دنیا و آنچه در آنست از طلا و نقره برایت بهتر است. بحارالانوار جلد 1 صفحه 214

امام صادق (عليه السلام) : سه طایفه هستند که منافق می باشند اگرچه نماز به یاد دارند و روزه بگیرند و به اعتقاد خود مسلمان باشند : 1.کسانی که در امانت خیانت میکنند. 2.کسانی که در سخن گفتن دروغ می گویند3.اشخاصی که خلف وعده میکنند و به عهد و پیمان خود وفا نمی کنند. تفسیرجامع جلد 3 صفحه 65

امام صادق (عليه السلام) : عالمی نزد عابدی رفت و پرسید که نماز تو چگونه است عابد گفت چه کسی میتواند نماز مرا درک کند و حال آنکه من سالهاست که نماز میخوانم عالم پرسید گریه تو به درگاه خدا چگونه است عابد گفت آنقدر گریه میکنم که از اشک از رویم جاری میشود و لباسم را تر میکند پس عالم توجه ای به او کرد و گفت : اگر تا به حال خنده کرده بودی و الان ترسان بودی بهتر بود از گریه ای که باعث اعتماد و عجب تو به عبادتت گشته زیرا عبادت کسی که بر طاعت خود اعتماد داشته باشد بالا نمیرود. عین الحیوه صفحه 183

حضرت صادق (عليه السلام) : خداوند متعال به داود خطاب نمود ای داود بشارت ده گناهکاران را که توبه آنها را می پذیرم و گناه ایشان را می آمرزم و بترسان صدیقان و نیکوکاران را که تکبر و عجب نکنند به عملهای خود و به عبادت خود منازند زیرا هر بنده ای را که من او را به مقام حساب درآورم و به عدالت حساب از او کشم هلاک خواهد شد. عین الحیوة صفحه 183

امام صادق (عليه السلام) : درباره قول خدای عزوجل سوره اسری آیه ((9)) ( همانا این قرآن مردم را به سوی امری پایدار هدایت مینماید ) فرمودند یعنی بسوی ولایت امیرالمومنین (عليه السلام) و ما ائمه (عليه السلام) راهنمائی میکند. اصول کافی جلد 1 صفحه 315

امام صادق (عليه السلام) : مردی به امام (عليه السلام) گفت مرا سفارشی فرمائید : فرمود : 1. دروغگو جوانمردی ندارد 2. شخص زود رنج وفا ندارد 3. حسود آسایش ندارد 4. و شخص بد اخلاق میان مردم بزرگواری ندارد. نصایح صفحه 237

امام صادق (عليه السلام) : درباره آیه 179 سوره اعراف ( از برای خدا اسماء حسنی و اسامی نیکوئی است پس با آنها خدا را بخوانید ) فرمودند به خدا سوگند ما ائمه از آل محمد (صلي الله عليه و آله) (( اسماء الحسنی )) خدا هستیم و خداوند عبادت کسی را بدون ولایت ما آل محمد (صلي الله عليه و آله) قبول نمیکند. تفسیر جامع جلد 2 صفحه 489

امام صادق (عليه السلام) : درباره آیه 37 سوره فاطر : (( خطاب شود به جهنمیان در دوزخ آیا به شما عمر به اندازه کافی ندادیم تا از آن بهره گیرید )) فرمودند : این آیه ملامت و سرزنش جوان غافلی است که به سن هیجده سال رسیده است واز فرصت جوانی خود برای اصلاح امور آخرتش استفاده نمیکند. تفسیر برهان صفحه 882

امام صادق (عليه السلام) : درباره آیه 77 سوره قصص : (( و فراموش مکن بهره و نصیب خود را از زندگی دنیا )) فرمودند : یعنی نیروی جوانی و اوقات فراغت و سلامت خود در جوانی را فراموش مکن و از آنها برای بهره برداری زندگی آخرت خود در دنیا استفاده کن. سخنان 14 معصوم جلد 2 صفحه 12

امام صادق (عليه السلام) : بدان که هر عمل کریمانه و کار پسندیده ای را که درباره یکی از بنگان خدا انجام داده ای در واقع به شخص خود احترام نموده ای و شرف خویشتن را زیبا ساخته ای پس هرگز تشکر خدمتی را که درباره خود کرده ای از دیگران مخواه. جعفریات صفحه 236

امام صادق (عليه السلام) : برای تسکین خاطر و تخفیف اندوه خود از ملامتهای دنیوی و تحمل فشار زندگی همواره به کسی نظر کن که نصیبش از نعمتهای الهی کمتر از تو است تا شکر نعمتهای موجود را بجای آوری و برای افزایش نعمتهای خداوند شایسته باشی. مستدرک الوسائل جلد 2 صفحه 64

امام صادق (عليه السلام) : از مسیح (عليه السلام) روایت کرده که میفرمود : موسی بن عمران به شما امر کرد زنا مکنید و من به شما امر میکنم که فکر زنا را هم در خاطر نیاورید چه رسد به عمل زنا زیرا آنکس که فکر زنا میکند مانند کسی است که در عمارت زیبا و مزینی آتش روشن کند پس اگرچه عمارت آتش نگیرد ولی دودهای تیره آتش زیبایی های عمارت را خراب میکند پس فکر گناه هم به همین شکل قلب انسان را تیره و تار میسازد و به صفا و پاکی آن ضربه میزند ولو که عملا مرتکب آن نشوید. وسائل الشیعه جلد 5 صفحه 7

امام صادق (عليه السلام) : ای آنکه موی سفید و دل سیاه داری آگاه باش که پیش رویت عذاب الهی و پشت سرت ملک الموت است میخواهی چه بکنی ؟ روزی بچه بودی نادان روز دیگر جوان بودی گناهکار امروز پیر هستی ریاکار تو اکنون در کجائی و در چه حالی ؟ پس اعمال پسندیده ات کجا رفته است. مشکوة الانوار صفحه 169

امام صادق (عليه السلام) : لقمان در سفارشات خود به فرزندش گفت پسر جان من چهارصد پیغمبر را درک کردم و چهار کلمه از دستورات ایشان انتخاب کردم که به تو میگویم : 1. در خانه مردم که به عنوان میهمان وارد می شوی چشم ات را از ناموس مردم بپوشان .2. در سر سفره غذا ببین آیا غذائی که میخوری از راه حلال تهیه شده است یا حرام و ملاحظه نما که پرخوری نکنی .3. در هنگام وضو گرفتن مراقب باش که وضویت را کامل و صحیح بگیری .4. در سخن گفتن یا حرف خیر بگو و یا سکوت نما. نصایح صفحه 187

امام صادق (عليه السلام) : هرکس در دنیا هر شب سوره واقعه را تلاوت کند هیچ گاه تهیدست و فقیر نشود و بعد از مرگ از رفقای جناب امیرالمومنین (عليه السلام) باشد. عین الحیوه صفحه 476

امام صادق (عليه السلام) : سلیمان نبی فرموده است : درباره کسی که به نیکی یا بدی قضاوت نکنید تا اینکه رفیقانش را ببیند چه آنکه آدمی از امثال و نزدیکان خود شناخته میشود و به صفات هم نشینان و دوستان صمیمی اش توصیف میشود. مستدرک الوسائل جلد 2 صفحه 62

امام صادق (عليه السلام) : هرکس صد مرتبه بگوید (( یا رب صل علی محمد و آل محمد )) خداوند صد حاجت و دعای او را بر آورده کند که سی حاجت آن از حاجتهائی دنیایی باشد و هفتاد تای آن برای پس از مرگ باشد. عین الحیوة صفحه 414

امام صادق (عليه السلام) : هر فرزندی که با دیده غضب و خشم به پدر و مادر خود که در حق وی ستم نموده اند نگاه کند نمازش در پیشگاه الهی نامقبول است. الحدیث جلد 2 صفحه 262

امام صادق (عليه السلام) : هرگاه یکی از شیعیان ما که برارش از او در کاری کمک و یاری بخواهد او را تا آنجائی که میتواند کمک نکند به خدا و رسول و ائمه (عليه السلام) خیانت نموده است و اگر به دنبال کار و حاجت برادر خویش برود و خیراندیشی در کار برادرش نکند همانطوری که برای کار خود عمل میکند به خدا و رسول و ما ائمه (عليه السلام) خیانت کرده است. اصول کافی جلد 3 صفحه 318

امام صادق (عليه السلام) : هیچ قطره بارانی نیست که از آسمان فرود آید جز آنکه فرشته ای همراه آنست که آن قطره را در همان جائی که خدا برایش مقدر ساخته قرار دهد. من لا یحضره الفقیه جلد 2 صفحه 239

امام صادق (عليه السلام) : درباره پدرانتان نیکی کنید تا فرزندنتان به شما نیکی نمایند و نسبت به زنان مردم عفت داشته باشید تا زنانتان محفوظ بمانند. امالی صدوق صفحه 70

امام صادق (عليه السلام) : مومن از چهار ناحیه در اذیت و رنج میباشد : 1.همسایه ای که او را آزار دهد.2.شیطانی که در مقام گمراه کردن او باشد.3.منافقی که از او ایراد گیری کند.4.مومنی که بر او حسد برد و این آخری از همه بر او دشوارتر است زیرا به خاطر حسادتش بر او تهمت و افتراء زند و مردم هم از او که مومن است میپذیرد و گمراه میشوند. عین الحیاة صفحه 245

حضرت صادق (عليه السلام) : هر قومی که در مجلسی گرد هم آیند و خدا را در آن یاد نکنند آن مجلس در قیامت باعث حسرت ایشان خواهد بود پس فرمود : یاد ما از جمله یاد خداست و یاد دشمنان ما از جمله ذکر و یاد شیطان است. عین الحیاة صفحه 232

امام صادق (عليه السلام) : از قول رسول خدا (صلي الله عليه و آله) فرموند : گناه پنهانی که شخص آن را در خلوت انجام می دهد فقط به خود او ضرر میزند ولی گناه علنی موقعی که مورد تنفر و سرزنش جامعه قرار نگیرد ضرر عمومی دارد. قرب الاسند صفحه 26

امام صادق (عليه السلام) : تا آن وقتی که دو مسلمان از هم دوری می جویند و از هم قهرند شیطان همواره خرسند و شادمان است و وقتی دوباره دوستی خود را تجدید مینماید زانوهای شیطان سست میگردد بگونه ای که تاب ندارد در جائی بایستد و رگ و پیوندش از هم جدا شود و فریاد زند وای بر من که نابود شدم. منیه المرید صفحه 155

امام صادق (عليه السلام) : از قول رسول خدا (صلي الله عليه و آله) فرمودند : اخلاق خوب و محبت آمیز گناهان را ذوب میکند همانطور که اشعه آفتاب برف و یخ را و اخلاق بد و خوی نا پسند در برخورد با مردم عمل خوب را فاسد میکند همچنانکه سرکه عسل را. مشکوة الانوار صفحه 221

امام صادق (عليه السلام) : به یکی از اصحاب خود فرموند : چه مانعی دارد وقتی یکی از شما دچار غم و اندوه میشود وضو بگیرد و به جایگاه عبادت خود برود و دو رکعت نماز بخواند و دعا کند که خداوند آن اندوه را از وی برطرف نماید مگر فرموده خدای تعالی را در سوره بقره آیه 46 نشینده ای که میفرماید : برای غلبه بر مشکلات و ناگواریهای خود از صبر و نماز مدد بخواهید. تفسیر برهان جلد 1 صفحه 157

امام صادق (عليه السلام) : وقتی بنده مومن کار نیکی میکند مردم از او تشکر نمی کنند و احسان او در میان خلق مشهور نمی شود زیرا او این کار را از برای رضای خدا میکند و کار نیک اش به آسمان بالا میرود و معروف در میان اهل آسمان میگردد و در زمین پهن نمیشود ولی وقتی شخص کافر کار نیکی میکند مردم از او تشکر میکنند زیرا او به نیت مردم این کارها را انجام داده و عملش در میان مردم منتشر میشود ولی به آسمان بالا نمیرود و آسمانیان آن را نمیشناسند و مقبول درگاه حق تعالی قرار نمیگیرد. عین الحیوه صفحه 365

امام صادق (عليه السلام) : اگر من یک مومن را اطعام کنم برایم دوست داشتنی تر از آنست که یک افق از سایر مردم که دین و اعتقاد صحیح ندارند را اطعام کنم پرسیده شد یک افق چند نفر است فرمود : صد هزار نفر. کافی جلد 4 صفحه 303

امام صادق (صلي الله عليه و آله) : هرکس مومن پولداری را اطعام نماید ثوابش برابر است با آزار کردن یکی از فرزندان حضرت اسماعیل (عليه السلام) که از سر بریدن نجات دهد و هرکس مومن فقیری را اطعام کند ثوابش برابر است با آنکه صد تن از فرزندان اسماعیل (عليه السلام) را از سر بریدن نجات دهد. کافی جلد 4 صفحه 307

امام صادق (عليه السلام) : هرکس به مومنی شربتی آب دهد در جائی که دسترسی به آب باشد حق تعالی به هر لیوانی هفتادهزار حسنه به او کرامت نماید و اگر در جائی باشد که آب کم باشد چنان باشد که دو بنده از فرزندان اسماعیل (عليه السلام) را از سر بریدن نجات داده. عین الحیوه صفحه 444

امام صادق (عليه السلام) : چون گناه بنده مومن زیاد شود و جبران آن نکند خداوند او را به غم و اندوه در دنیا گرفتار سازد تا کفاره آن شود و گرنه بیمارش کند تا کفاره آن گناهان شود و اگر باز هم چاره ساز نشد هنگام مرگ بر او سخت گیرد تا کفاره گناهش شود و اگر باز هم گناه داشته باشد در قبر عذابش کند تا هنگام دیدن پروردگار گناهی نداشته باشد. امالی صدوق مجلس صفحه 49

امام صادق (عليه السلام) : همانا رسول خدا (صلي الله عليه و آله) نهی فرمود از بیرون رفتن زن از خانه بدون اجازه شوهرش و اگر بی اجازه بیرون رود همه فرشتگان و هر جن و انسی که بر آنها گذرد لعنتش کنند تا به خانه اش برگردد و نهی فرمودند از آرایش نمودن زن برای غیر شوهرش که اگر بکند بر خدا حق است که او را به آتش بسوزاند و نهی فرمودند از این که زن بیش از 5 کلمه آنهم از روی ضرورت و ایجاب کاری با مرد نامحرمی صحبت نماید. امالی صدوق مجلس صفحه 66

امام صادق (عليه السلام) : همانا رسول خدا (صلي الله عليه و آله) نهی فرمودند از این که مردی بر دیگری بگوید خواهرت را به من تزویج کن تا خواهرم را به ازدواج تو در آورم و نهی فرمود از بازی با تخته نرد و شطرنج و نهی فرمود از گوش دادن به آلات موسیقی مانند طبل و تنبور و تار و سایر اینها. امالی صدوق مجلس صفحه 66

امام صادق (عليه السلام) : قرآن عهد و پیمان خداست در میان بندگانش سزاوار است که مردم به عهد خدا نظر نموده و هر روز پنجاه از آن را قرائت نمایند. تفسیر جامع جلد 1 صفحه 36

امام صادق (عليه السلام) : هرکس سوگند به ترک چیزی بخورد که انجام آن بهتر است اعتناء به این سوگند خود نکند و آن کار خیر را انجام دهد و کفاره ای هم برای ترک سوگند نمیخواهد بپردازد زیرا این امر از وسوسه ها و خطوات شیطان است. تفسیر نمونه جلد 1 صفحه 573

امام صادق (عليه السلام) : حارث بن مغیره گفت از امام (عليه السلام) پریدم آیا ممکن است وقتی پیش آید که مردم امام خود را نشناسند فرمود بلی ممکن است چنین زمانی پیش آید که مردم به امام خود دسترسی نداشته باشند و او را نبینند عرض کردم پس چه باید بکنند فرمود : چنگ میزنند به سخنان و فرموده های امامان پیشین تا امام آشکار شود. بحارالانوار جلد 17

امام صادق (عليه السلام) : یعقوب بن شعیب گوید امام (عليه السلام) به من فرمود : آیا از ناحیه اطرافیان به شما آزاری میرسد من گفتم از تمام مردم اذیت و کنایه میشنوم فرمود میدانی چرا ؟ عرضه داشتم نه حضرت فرمود : زیرا شیطان مردم را دعوت به باطل کرد آنها دعوتش را اجابت کردند و به ایشان دستور داد و آنها اطاعتش کردند ولی وقتی شما را به کاری خواند اجابتش نکرده و وقتی به شما فرمان داد اطاعتش ننمودید لذا مردم را بر علیه شما و ضد شما تشویق و ترغیب نمود. علل الشرایع جلد 2 صفحه 903

امام صادق (عليه السلام) : ابوبصیر گوید به امام (عليه السلام) گفتم مردی در حال احرام به بالای ساق پای زنی نگاه کرده و محتلم شده حکمش چیست ؟ حضرت فرمودند : اگر آن مرد توانگر و ثروتمند است باید یک شتر کفاره دهد و اگرمتوسط الحال است باید یک گاو بدهد و اگر فقیر و محتاج است در عهده اش یک گوسفند میباشد سپس حضرت فرمودند : این را بدان که من به خاطر آنکه آبی از او خارج شده این کفاره را قرار ندادم بلکه جهتش این است که آن مرد به چیزی نگاه کرده یعنی قسمتی از بدن زن نامحرم که دیدنش بر او حرام است. علل الشرایع جلد 2 صفحه 876

امام صادق (عليه السلام) : اسحاق بن عمار گوید از امام (عليه السلام) راجع به کسی که دهان خود را از شراب پر کرده و نوشیده پرسیدم فرمود : باید او را هشتاد تازیانه بزنند و اگر دفعه ای دیگر باز این کار را کرد بازهم هشتاد تازیانه بزنند و اگر برای مرتبه سوم شراب نوشید او را باید کشت. علل الشرایع جلد 2 صفحه 717

امام صادق (عليه السلام) : هرکس از روی سهل انگاری نماز واجب خود را نخواند تا آنکه وقت آن بگذرد آن گاه آن را قضا نماید آن نماز تیره و تار به عالم اعلی بالا رود و گوید خدا تو را خوار کند که چنانچه مرا ضایع ساختی. ثواب الاعمال صفحه 518

امام صادق (عليه السلام) : هرکس یک روز از ماه رمضان را از روی عمد روزه نگیرد روح ایمان از وی مفارقت میکند. ثواب الاعمال صفحه 536

امام صادق (عليه السلام) : هر زنی که خود را به عطر خوشبو کند و از خانه بیرون رود خداوند و هفتاد هزار ملائکه او را لعنت کنند تا به خانه برگردد. ثواب الاعمال صفحه 591

امام صادق (عليه السلام) : درباره سوره فجر آیه 4-1 : (( والفجر ولیال عشر والشفع و والوتر : قسم به فجر صبحگاهی قسم به شب های دهگانه قسم به دوتائی و قسم به یگانه )) فرمودند : منظور از فجر وجود مقدس قائم آل محمد (صلي الله عليه و آله) است و منظور شب های دهگانه ده امام پیش از آنحضرت میباشند که امامتشان به خاطر ظلم حاکمان وقت چون شب پوشیده گشت و منظور از (( شفع )) وجود مقدس امیر المومنین و حضرت زهرا (س) است و منظور از وتر پروردگار یکتاست. تفسیر جامع جلد 7 صفحه 403

امام صادق (عليه السلام) : چهل تن مومن در جائی جمع نشوند و خدای عزوجل را با نام الله نخوانند جز آنکه هر دعائی کنند به اجابت رسد و اگر چهل تن نباشند چهار مومن خدا را به نام (الله) ده بار صدا کنند خدا دعایشان را اجابت کند و اگر چهار تن فراهم نشد یک مومن اگر خدا را چهل بار با نام (الله) صدا کند خدای عزیز و جبار دعایش را به اجابت رساند. اصول کافی جلد 4 صفحه 257

امام صادق (عليه السلام) : هرکس بعد از نماز صبح و مغرب هفت بار بگوید : (( لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم )) از هفتاد نوع بلا در امان باشد که کمترین جنون و جزام و برص و خوره است. اصول کافی جلد 4 صفحه 304

امام صادق (عليه السلام) : شیوه رسول خدا (صلي الله عليه و آله) : چنین بود که به زنها سلام میکرد و آنها جوابش را میدادند روش امیر المومنین (عليه السلام) هم این بود که به زنها سلام میکرد ولی خوش نداشت به زنان جوان سلام دهد و می فرمود میترسم آوازش مرا خوش آید و این لذت گناهش از آنچه در ثواب سلام بیشتر باشد. کافی جلد 4 صفحه 464

امام صادق (عليه السلام) : هرگاه سه نفر در جائی کنار هم هستند دو تن از آنها سر گوشی(در گوشی ) با هم صحبت نکنند زیرا باعث ناراحتی و آزار سومی است. کافی جلد 4 صفحه 481

امام صادق (عليه السلام) : بسم الله الرحمن الرحیم را در آغاز کار یا صحبت خود ترک مکن اگرچه دنبالش بخواهی یک بیت شعر بخوانی یا بنویسی. کافی جلد 4 صفحه 506

امام صادق (عليه السلام) : هرکس کار خوبی را به دیگران بیاموزد به اندازه اجر کسانی که به آن کار عمل کنند ثواب به شخص تعلیم دهنده خواهند داد عرض شد ؟ اگر آن کس که یاد گرفته این علم را به افراد دیگری تعلیم دهد چطور ؟ فرمود ثواب تمام کسانی که از این علم بهره مند شوند به همان معلم نخستین داده خواهد شد اگرچه آن شخص تعلیم دهنده از دنیا برود. بحارالانوار جلد 2 صفحه 19

امام صادق (عليه السلام) : ابوبصیر گوید از امام صادق (عليه السلام) شنیدم که فرمود : شخص آزاد مرد در همه حالات آزاد است اگر به مصیبتی دچار شود صبر میکند اگر گرفتار هجوم بلا گردد شکست نمیخورد مومن آزاده اگر اسیر شود ستم ببیند و آسایش اش به سختی مبدل گردد باز هم آزاد مرد است و در رفتار و منش او تغییری ایجاد نمیگردد.چنانکه جناب یوسف (عليه السلام) با آنکه به بردگی رفت اسیر شد ستم دید همچنین تاریکی زندان و وحشت حبس و مصائب دیگری که به او رسید ضرری به شخصیت روحی وی نزد. کافی جلد 2 صفحه 84

امام صادق (عليه السلام) : چیزی نیست جز اینکه پیمانه و وزنی دارد جز گریه که یک قطره اش دریاهائی از آتش را خاموش میکند و چون دیده اشکین شود چهره تیرگی و خواری نبیند و چون اشک از چشم روان گردد خداوند تن صاحبش را بر دوزخ حرام کند و راستی که اگر در جمعیت و مجلسی یک نفر گریان شود همه مورد ترحم واقع میشوند. کافی جلد 4 صفحه 233

امام صادق (عليه السلام) : و هرکه را حاجت و خواسته ای به خدای عزوجل باشد باید با صلوات بر محمد و آلش آن را آغاز کند پس حاجت خود را بخواهد و باز هم در پایان صلوات بر محمد و آلش بفرستد زیرا خدای عزوجل کریم تر از آنست که دو طرف دعائی را بپذیرد و میانه آن را وانهد و صلوات بر محمد آلش دعائی است که به طور قطع و یقین مورد اجابت خدا قرار میگیرد. کافی جلد 4 صفحه 252

مردی به امام صادق (عليه السلام) عرض کرد : ما برای امری عجیب خلق شده ایم ، امام (عليه السلام) فرمود : تو را به خدا بگو آن امر عجیب چیست ؟ گفت ما برای فنا و نابودی آفریده شده ایم ، امام (عليه السلام) فرمود : برادر خود را نگه دار( کار خوب و شایسته کن ) که ما برای بقاء و ماندن خلق شده ایم . چگونه فانی می شود بهشتی که هرگز تفرق و پراکندگی ندارد و چگونه فانی می شود آتشی که هرگز شعله اش فروکش نمی کند ، بگو ما از عالمی به عالم دیگر منتقل می شویم . الحدیث جلد 1 صفحه 3

امام صادق (عليه السلام) : اشخاص عاقل به سعی و کوشش خود تکیه می کنند ولی مردان نادان به آمال و آرزوهای خویشتن متکی هستند . الحدیث جلد 1 صفحه 12

امام صادق (عليه السلام) : دو برادر شرفیاب محضر رسول خدا (صلي الله عليه و آله) شدند و عرض کردند برای تجارت قصد مسافرت به شام را داریم ، به ما دعائی بیاموزید که برای حفظ جان خود بخوانیم ، حضرت در جواب فرمود : هنگامی که به منزل وارد شدید پس از اداء فریضه عشاء وقتی به بستر خواب رفتید ابتدا تسبیح حضرت زهرا (س) و سپس آیة الکرسی را بخوانید و تا صبح از هر حادثه و بلائی در امان خواهید بود . الحدیث جلد 1 صفحه 26

امام صادق (عليه السلام) : یک فرد عبادتی را انجام می دهد ولی در آن عمل طالب رضای الهی نیست بلکه می خواهد مردم او را به پاکی و نیکی یاد کنند و دوست دارد کار خوبش را به مردم بشنواند چنین فردی با این طرز تفکر شرک به خدا دارد . الحدیث جلد 1 صفحه 31

امام صادق (عليه السلام) : اگر می خواهی در جامعه مورد تکریم و احترام باشی با مردم به مدارا و نرمی برخورد کن و اگر می خواهی با تحقیر و اهانت مردم مواجه شوی روش تندی و خشونت در پیش گیر . الحدیث جلد 1 صفحه 43

امام صادق (عليه السلام) : برای اینکه پاکی و خوبی مردی را بشناسید به رکوع و سجده طولانی او نگاه نکنید ، زیرا او با این عمل معتاد شده اگر ترک کند از ترک عادت وحشت زده می شود ولی به راستگویی و اداء امانتش نگاه کنید و از این راه او را بشناسید . الحدیث جلد 1 صفحه 46

امام صادق (عليه السلام) فرموده است : که لقمان به پسر خود چنین گفت : ای فرزند اگر در کودکی ادب آموختی ، در بزرگسالی از آن بهره مند خواهی شد ، کسی که قصد ادب آموزی دارد بر آن همت می گمارد ، و آنکس که در آموختن ادب همت کند به زحمت فراگرفتن علوم تربیتی تن می دهد و با شدتی هرچه تمامتراز پی علم اخلاق می رود. وآنکه با جدیت درراه طلب (علم) قدم بردارد سرانجام به مقصد می رسد ومنافع آن عایدش خواهد شد. الحدیث جلد 1ص50

108.امام صادق (عليه السلام) : از رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) حدیث کرده که فرموده است : کسی که با مال خود به یاری تهیدستان می رود و با تمامی مردم بر اساس انصاف رفتار می کند ، او مومن واقعی و پیرو حقیقی مکتب اسلام است. الحدیث جلد1 ص 58

خداوند در قرآن شریف فرموده است : به حقیقت تقوی پرهیزکار شوید . ابی بصیر معنی این آیه را از امام صادق (عليه السلام) سئوال کرد . حضرت در جواب فرمود : متقی حقیقی کسی است که پیوسته مطیع اوامر الهی باشد ، هرگز گناه نکند ، همواره در یاد خدا باشد ، هرگز حق را فراموش ننماید ، تمام نعمتهای الهی را شاکر باشد ، هرگز کفران نعمت نکند. الحدیث جلد1 ص 63

امام صادق (عليه السلام) : فروتنی و تواضع ، مایه اصلی هر شرف محبوب و مقام بلند است. الحدیث جلد 1 ص 65

امام صادق (عليه السلام) : ایمان ندارد آنکس که شرم و حیا ندارد. الحدیث جلد 1 ص 71

امام صادق (عليه السلام) در توحید مفضل چنین فرموده است : مفضل ، اینک دقت کن در صفتی که خداوند آنرا به آدمیان اختصاص داده و حیوانات از آن بی بهره اند ، آن خوی پر ارج و بزرگ ، آن خلق ارزنده و عظیم ، شرم و حیاء است. الحدیث جلد 1 ص 72

امام صادق (عليه السلام) : برای تسکین خاطر و تخفیف اندوه خود ، همواره به کسی نظر کن که نصیبش از نعمتهای الهی کمتر از تو است تا شکر نعمتهای موجود را به جای آوری و برای افزایش نعمت خداوند ، شایسته باشی و قرارگاه عطیه الهی گردی. الحدیث جلد 1 ص 81

امام صادق (عليه السلام) فرموده است که لقمان به پسر خود چنین گفت : فرزند عزیز همواره نفس خود را به اداء وظایف شخصی و انجام کارهای خویش الزام کن . و جان خود را در مقابل شدائدی ( سختیهایی) که از ناحیه مردم میرسد به صبر و بردباری وادار نما. اگر مایلی در دنیا به بزرگترین عزت و بزرگواری نائل شوی از مردم قطع طمع ( امید ) کن و به آنان امیدوار مباش . پیامبران و مردان الهی با قطع امید از مردم به مدارج عالیه خود نائل شدند.الحدیث جلد 1 ص 83

امام صادق (عليه السلام) : موقعی که در اطاق ، کودکی حضور دارد ، مردان با زنان یا کنیزان خود نزدیکی نکنند ، زیرا این عمل طفل را به راه بی عفتی و زناکاری سوق می دهد. الحدیث جلد 3 صفحه 86

امام صادق (عليه السلام) : احمد بن نعمان از امام (عليه السلام) سئوال کرد که دختر بچه شش ساله نزد من است و با من محرم نیست ، امام فرمود او را نبوس و در آغوش مگیر.الحدیث جلد 3 صفحه 89

امام صادق (عليه السلام) : فرزندان خود را هفت سال آزاد بگذار بازی کنند و در هفت سال دوم او را با ادب و روشهای مفید و لازم تربیت کن ، و در هفت سال سوم مانند یک رفیق صمیمی ، مصاحب و ملازمش باش. الحدیث جلد 3 صفحه 103

امام صادق (عليه السلام) : هر صاحب حرفه و صنعتی ناچار باید دارای سه خصلت باشد تا بتواند به وسیله آن تحصیل درآمد کند . اول آنکه با درستکاری و امانت رفتار کند . سوم آنکه با کار فرمایان حسن برخورد داشته باشد و نسبت به آنان ابزار تمایل نماید. الحدیث جلد 3 صفحه 7

امام صادق (عليه السلام) : مطالعه بسيار و پي‌گير در مسائل علمي باعث شگفتي عقل و تقويت نيروي فكر و فهم است. الحديث جلد 2 صفحه 5

امام صادق (عليه السلام) : انسان عاقل از يك سوراخ مار دو بار گزيده نمي‌شود ، يعني انسان عاقل همواره تجربيات خود را به خاطر مي‌سپارد و عملاً به كار مي‌بندد و اگر يك بار اشتباه كرد ، دوباره آن را تكرار نمي‌كند. الحديث جلد 2 صفحه 7

امام صادق (عليه السلام) : به بعضي از اصحاب خود فرمود: دوست خود را از اسرار زندگيت آگاه مكن، مگر آن سري كه اگر به فرض دشمنت بداند به تو زيان نمي‌رساند، زيرا دوست كنوني ممكن است روزي دشمن تو گردد. الحديث جلد 2 صفحه 21

امام صادق (عليه السلام) : اگر يكي از جوانان شيعه را نزدم بياورند كه وظيفه خود را در شناخت دين انجام نمي‌دهد، او را تأديب مي‌كنم. الحديث جلد 2 صفحه 52

امام صادق (عليه السلام) : گناه، مردم را از رزق (روزي) محروم مي‌كند. الحديث جلد 2 صفحه 80

امام صادق (عليه السلام) به هشام فرموده است : اگر روزي را ببيني كه سربازان در ميدان كار زار از دو طرف در مقابل يكديگر صف كشيده اند و با مشتعل‌شدن آتش جنگ،نگرانی و وحشت همه جا را فرا گرفته است ، تو در همان روز از انجام كار و طلب روزي باز نايست و در همان شرائط سخت و دشوار براي به دست‌آوردن معاش (روزي) كوشش كن. الحديث جلد 2 صفحه 81

امام صادق (عليه السلام) : از رفاقت و همبستگي سه گروه بر حذر باش : 1- خائن 2- ستمكار 3- سخن‌چين. كسي كه روزي به نفع تو خيانت مي‌كند، روز ديگر به ضرر تو خيانت خواهد كرد؛ كسي كه براي تو به ديگري ستم مي‌نمايد، طولي نمي‌كشد كه به شخص تو ستم مي‌كند؛ و كسي كه از ديگران نزد تو سخن‌چيني مي‌كند، عنقريب از تو نزد ديگران نمامي خواهد كرد. الحديث جلد 2 صفحه 93

امام صادق (عليه السلام) : مردي به خانه رسول اكرم آمد و درخواست ملاقات داشت. موقعي كه حضرت خواست از حجره خارج شود و به ملاقات آن مرد برود به جاي آيينه، جلوي ظرف بزرگ آبي كه در داخل اطاق بود ايستاد و سر و صورت خود را مرتب كرد، عايشه از مشاهده اين كار به تعجب درآمد، در مراجعت به حضرت عرض كرد: يارسول‌الله چرا در موقع رفتن، در برابر ظرف آب ايستاديد و موي و روي خود را مرتب و منظم كرديد؟ فرمود: عايشه؛ خداوند دوست دارد كه وقتي مسلماني براي ديدار برادرش مي‌رود خود را بسازد و خويشتن را براي ملاقات او بيارايد. الحديث جلد 2 صفحه 119

امام صادق (عليه السلام) : عبادت خداوند را با وجود خستگي و بي‌ميلي بر خود تحميل ننماييد. روش اسلام: چند نفر از صحابه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) به منظور تزكيه نفس و تعالي روان و جلب رضوان الهي، آميزش با زنان و افطار روز و خواب شب را بر خود حرام نمودند، ام سلمه از تصميم آنان آگاه شد و مطلب را به اطلاع پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) رساند. حصرت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) : نزد آنان رفت و فرمود: آيا زنان خود را ترك گفته‌ايد و از آنان اعراض كرده‌ايد؟ من كه پيغمبر شما هستم نزد زنان مي‌روم، روز غذا مي‌خورم، شب را مي‌خوابم و هر كس از سنت من روي گرداند از من نيست. الحديث جلد 2 صفحه 153

امام صادق (عليه السلام) : خشم، كليد تمام بدي‌ها و شُرور است. الحديث جلد 2 صفحه 166

امام صادق (عليه السلام) آن كس كه از گناه توبه واقعي كرده مانند كسي است كه از اصل گناه نكرده است. الحديث جلد 2 صفحه 182

معاويه بن وهب از امام صادق (عليه السلام) درباره اين آيه سؤال كرد. سوره نبأ ، آيه 38 « در قيامت احدي را قدرت تكلم نيست، مگر كسي را كه خدا اجازه داده باشد و سخن به راستي و صواب گويد». امام (عليه السلام) فرمود: به خدا قسم مائيم كه از طرف خداوند مأذون و مجازيم، ماييم كه سخن به صواب مي‌گوييم، سؤال كرد چه مي‌گوييد؟ فرمود: خدا را تمجيد مي‌كنيم، درود بر رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) مي‌فرستيم و براي شيعيان خود شفاعت مي‌نماييم و پروردگار شفاعت ما را رد نمي‌كند. الحديث جلد 2 صفحه 196

امام صادق (عليه السلام) : مرد با ايمان هرگز مغلوب شهوت خود نمي‌شود و شكمش باعث رسوايي او نمي‌‌گردد. الحديث جلد 2 صفحه 209

امام صادق (عليه السلام) : کسی که می خواهد با نداشتن خویش و قوم ، عزیز و محترم باشد ، با نداشتن ثروت ، غنی و بی نیاز باشد ، با نداشتن مقام شامخ اجتماعی دارای ابهت و عظمت باشد ، باید خویشتن را از ذلت گناه و ناپاکی به محیط با عزت اطاعت الهی منتقل نماید .الحدیث جلد 2 صفحه 275

امام صادق (عليه السلام) : بهترین و محبوبترین برادران من کسی است که عیوب مرا به من هدیه بفرستد و نقائصم را تذکر دهد . الحدیث جلد 2 صفحه 297

امام صادق (عليه السلام) فرموده است : که در حکم حضرت داوود آمده است : انسان عاقل باید زمان خود را بشناسد ، به کاری که موظف است روی آورد و آنرا به درستی انجام دهد . الحدیث جلد 2 صفحه 310

امام صادق (عليه السلام) : اگر از عمرت فقط دو روز باقی مانده باشد ، یک روزش را به فرا گرفتن ادب و تربیت اختصاص بده تا روز مرگت از سرمایه های اخلاقی روز قبلت یاری بخواهی .الحدیث جلد 2 صفحه 326

عبدالله بن سنان می گوید : از امام صادق (عليه السلام) پرس


نوشته شده توسط فتاح زاده در سه شنبه 3 بهمن 1391


جعفرصادق

ابو عبدالله، جعفر بن محمد الصادق معروف به جعفر صادق، امام ششم شیعیان که آن‌ها از وی با عنوان امام جعفر صادق یاد می‌کنند. وی فرزند محمد باقر و ام‌فروه است. او در ۱۷ ربیع الاول ۸۳ هجری قمری (۷۰۲-۷۰۳ میلادی[۱]) در مدینه بدنیا آمد. او توسط منصور دوانیقی، خلیفه عباسی مسموم شد[نیازمند منبع] و در ۲۵ شوال ۱۴۸ هجری قمری در سن ۶۵ سالگی در مدینه درگذشت. او بیشترین سال عمر را در میان یازده امام اول شیعیان داشته‌است. محل دفن وی کنار قبر پدرش در قبرستان بقیع شهر مدینه‌است.[۲]

او در سن ۳۱ سالگی پس از درگذشت پدرش به امامت رسید. امامت او همزمان با سال‌های پایانی حکومت بنی امیه و سال‌های آغازین حکومت بنی عباس بود. به علت ضعف و عدم استقرار نظام سیاسی، وی فرصت بسیار مناسبی برای فعالیت فرهنگی و مذهبی به دست آورد. از سوی دیگر نیز عصر وی زمان جنبش فرهنگی و فکری و برخورد فرق و مذاهب گوناگون در جهان اسلام بود. زمینه فعالیت به گونه‌ای برای وی فراهم بود، که بیشترین احادیث شیعه در تمام زمینه‌ها از جعفر صادق نقل گردیده و مذهب تشیع به نام مذهب جعفری خوانده می‌شود.[۳] فقه شیعه نیز عمدتاً بر روایات به‌جای مانده از او مبتنی‌ست، به همین جهت مکتب فقهی شیعیان دوازده امامی را مذهب جعفری نیز می‌نامند.[۴]

محمد باقر بن زین العابدین بن حسین با ام فروه دختر قاسم بن محمد بن ابوبکر صدیق (خلیفه اول) ازدواج کرد و جعفر صادق از او متولد شد. اسم این بزرگوار ابوعبد الله جعفر بن محمد، مادرش ام فروه ثمر از دواج دو نوه ابوبکر صدیق می‌باشد، از طرفی پدرش قاسم بن محمد بن ابوبکر است و از طرف دیگر مادرش اسماء دختر عبد الرحمان بن ابوبکر صدیق است و از این روی جعفرصادق به افتخار بارها یاد آوری کرده که «ولدنی ابوبکرصدیق مرتین» یعنی ابوبکر صدیق (خلیفه اول) دو بار مرا به دنیا آورده یعنی از دو طرف نسب من به ابو بکرصدیق می‌رسد.[۵]
 



نوشته شده توسط فتاح زاده در سه شنبه 3 بهمن 1391


بیانات رهبر انقلاب در مورد حضرت امام صادق(ع)


بیانات رهبر انقلاب در مورد حضرت امام صادق(ع)


حضرت آيت‌الله العظمي خامنه‌اي مي‌فرمايند: امام صادق(ع) مرد مبارزه بود، مرد علم و دانش بود و مرد تشكيلات بود.

به گزارش خبرگزاري فارس، پايگاه اطلاع‌رساني دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله العظمي خامنه‌اي‌، بيانات معظم‌له را پيرامون عنصر جهاد، مبارزه و قيام در زندگي ائمه اطهار (عليهم‌السلام) بويژه در دوران امام صادق(ع) منتشر كرده كه مشروح آن در ذيل مي‌آيد:

* حركت تشكيلاتي

امام صادق(ع) مرد مبارزه بود، مرد علم و دانش بود و مرد تشكيلات بود. مرد علم و دانش بودنش را همه شنيده‌ايد. محفل درس امام صادق(ع) و ميدان آموزشي كه آن بزرگوار به وجود آورد، هم قبل از او و هم بعد از او در تاريخ زندگي امامان شيعه بي‌نظير بود. همه‌ حرفهاي درست اسلام و مفاهيم اصيل قرآن كه در طول يك قرن و اندي به وسيله‌ مغرضان و مفسدان يا جاهلان تحريف شده بود، همه‌ آنها را امام صادق(ع) به شكل درست بيان كرد.

اما مرد مبارزه بودنش را كمتر شنيده‌ايد. امام صادق(ع) مشغول يك مبارزه‌ دامنه‌دار و پيگير بود. مبارزه براي قبضه كردن حكومت و قدرت و به وجود آوردن حكومت اسلامي و علوي. يعني امام صادق(ع) زمينه را آماده مي‌كرد تا بني‌اميه را از بين ببرد و به جاي آنها حكومت علوي را كه همان حكومت راستين اسلامي است، بر سر كار بياورد. اما آن بعد سوم را كه اصلاً نشنيده‌ايد، مرد تشكيلات بودن امام صادق(ع) است كه يك تشكيلات عظيمي از مؤمنان خود، از طرفداران جريان حكومت علوي در سراسر عالم اسلام از اقصاي خراسان و ماوراءالنهر تا شمال آفريقا به وجود آورده بود. تشكيلات يعني چه؟ يعني اين كه وقتي امام صادق(ع) اراده مي‌كند آن چه را كه او مي‌خواهد بدانند، نمايندگان او در سراسر آفاق عالم اسلام به مردم مي‌گويند تا بدانند. يعني از همه جا وجوهات و بودجه براي اداره‌ مبارزه‌ سياسي عظيم آل علي جمع كنند. يعني وكلا و نمايندگان او در همه‌ شهرها باشند كه پيروان امام صادق(ع) به آنها مراجعه كنند و تكليف ديني و همچنين تكليف سياسي خود را از آن حضرت بپرسند.

تكليف سياسي هم مثل تكليف ديني واجب‌الاجرا است. امام صادق(ع) يك چنين تشكيلات عظيمي را به وجود آورده بود و با اين تشكيلات و به كمك مردمي كه در اين تشكيلات بودند با دستگاه بنياميه مبارزه مي‌كرد. در هنگامي‌كه پيروزي او بر بنياميه حتمي بود، بني‌عباس به عنوان يك جريان مزاحم و فرصت‌طلب آمدند، ميدان را گرفتند و بعد از آن امام صادق(ع) هم با بني‌اميه و هم با بني‌عباس مبارزه كرد. 14 / 6 / 1359

* شبكه‌ گسترده‌ تبليغاتي

وقتى امام باقر(ع) از دنيا مي‌رود، بر اثر فعاليت‌هاي بسيارى كه در طول اين مدت خود امام باقر(ع) و امام سجاد(ع) انجام داده بودند، اوضاع و احوال به سود خاندان پيغمبر(ص) بسيار تغيير كرد؛ نقشه‌ امام صادق(ع) اين بود‌ كه بعد از رحلت امام باقر(ع) كارها را جمع و جور كند، يك قيام علنى به راه بيندازد و حكومت بني‌اميه را -كه هر روزى يك دولتى عوض مي‌شد و حاكى از نهايت ضعف دستگاه بني‌اميه بود- واژگون كند و از خراسان و رى و اصفهان و عراق و حجاز و مصر و مراكش و همه‌ مناطق مسلمان‌نشين كه در همه‌ اين مناطق شبكه‌ حزبى امام صادق(ع) -يعنى شيعه، شيعه يعنى شبكه‌ حزبى امام صادق(ع)- شبكه‌ امام صادق همه جا گسترده بود، از همه‌ آنها نيرو بيايد مدينه و امام لشكركشى كند به شام، حكومت شام را ساقط كند و خودش پرچم خلافت را بلند كند و بيايد مدينه و حكومت پيغمبر(ص) را به راه بيندازد؛ اين نقشه‌ امام صادق بود. لذا وقتى كه در خدمت امام باقر(ع) در روزهاى آخر عمرش صحبت مي‌شود و سؤال مي‌شود كه قائم آل محمد كيست، حضرت يك نگاهى مي‌كنند به امام صادق(ع) مي‌گويند كه گويا مي‌بينم كه قائم آل محمد اين است. البته مي‌دانيد كه قائم آل محمد يك اسم عام است، اسم خاص نيست، اسم ولي‌عصر صلوات‌اللَّه‌عليه نيست. حضرت ولي‌عصر صلوات‌اللَّه‌عليه قائم نهايى آل محمد است، اما همه‌ كسانى كه از آل محمد(ص) در طول زمان قيام كردند -چه پيروزى به دست آورده باشند چه نياورده باشند- اينها قائم آل محمدند و اين رواياتى كه مي‌گويد وقتى قائم ما قيام كند اين كارها را مي‌كند، اين كارها را مي‌كند، اين رفاه را ايجاد مي‌كند، اين عدل را مي‌گستراند، منظور حضرت ولي‌عصر(عج) نبود آن روز، منظور اين بود كه آن شخصى از آل محمد كه بناست حكومت حق و عدل را به وجود بياورد، او وقتى كه قيام بكند اين كارها را خواهد كرد و اين درست هم بود.

كار پنهاني و تشكيلاتي به‌طور معمول در صورتي‌كه با اصول درست پنهان‌كاري همراه باشد، بايد همواره پنهان بماند. آن روز مخفي بوده، بعد از آن نيز مخفي مي‌ماند و رازداري و كتمان صاحبانش نمي‌گذارد پاي نامحرمي بدانجا برسد. هرگاه آن كار به ثمر برسد و گردانندگان و عاملانش بتوانند قدرت را در دست گيرند، خود، دقايق كار پنهان خود را برملا خواهند كرد. به همين جهت است كه اكنون بسياري از ريزهكاري‌ها و حتي فرمان‌هاي خصوصي و تماس‌هاي محرمانه‌ سران بني‌عباس با پيروان افراد تشكيلاتشان در دوران دعوت عباسي در تاريخ ثبت است و همه از آن آگاهند.

بي‌گمان اگر نهضت علوي نيز به ثمر مي‌رسيد و قدرت و حكومت در اختيار امامان شيعه يا عناصر برگزيده‌ آنان در مي‌آمد، ما امروز از همه‌ رازهاي سربه‌مهر دعوت علوي و تشكيلات همه‌جاگسترده و بسيار محرمانه‌ آن مطلع مي‌بوديم.

تنها راهي كه مي‌تواند ما را با خط كلي زندگي امام آشنا سازد، آن است كه نمودارهاي مهم زندگي آن حضرت را در لابه‌لاي اين ابهام‌ها يافته، به كمك آنچه از اصول كلي تفكر و اخلاق آن حضرت مي‌شناسيم، خطوط اصلي زندگينامه‌ امام را ترسيم كنيم و آنگاه براي تعيين خصوصيات و دقايق، در انتظار قرائن و دلايل پراكنده‌ي تاريخي و نيز قرائني به‌جز تاريخ بمانيم.

نمودارهاي مهم و برجسته در زندگي امام صادق(ع) بدين شرح مي‌باشد:
1. تبيين وتبليغ مسأله‌ امامت.
2. تبليغ و بيان احكام دين به شيوه‌ فقه شيعي و نيز تفسير قرآن به روال بينش شيعي.
3. وجود تشكيلات پنهاني ايدئولوژيك-سياسي.

* تبيين وتبليغ مسأله‌ي امامت

امام صادق(ع) نيز مانند ديگر امامان شيعه، محور برجسته‌ دعوتش را موضوع "امامت " تشكيل مي‌داده است. براي اثبات اين واقعيت تاريخي، قاطعترين مدرك، روايات فراواني است كه ادعاي امامت را از زبان امام صادق(ع) به روشني و با صراحت تمام نقل مي‌كند. امام در هنگام اشاعه و تبليغ اين مطلب، خود را در مرحله‌اي از مبارزه مي‌ديده است كه مي‌بايست به طور مستقيم و صريح، حكام زمان را نفي كند و خويشتن را به عنوان صاحب حق واقعي ولايت و امامت به مردم معرفي نمايد؛ و قاعدتاً اين عمل فقط هنگامي صورت مي‌گيرد كه همه‌ مراحل قبلي مبارزه با موفقيت انجام گرفته، آگاهي‌هاي سياسي و اجتماعي در قشر وسيعي پديد آمده، آمادگي‌هاي بالقوه در همه‌جا احساس شده، زمينه‌هاي ايدئولوژيك در جمع قابل توجهي ايجاد گرديده، لزوم حكومت حق و عدل براي جمعي كثير به ثبوت رسيده و بالاخره رهبر تصميم راسخ خود را براي مبارزه‌ا‌ي نهايي گرفته است. بدون اين همه، مطرح كردن نام يك شخص معين به عنوان امام و زمامدار محق جامعه، كاري عجولانه و بي‌فايده خواهد بود.

نكته‌ ديگري كه بايد مورد توجه قرار گيرد، اين است كه امام در مواردي به اين بسنده نمي‌كند كه امامت را براي خويش اثبات كند؛ بلكه همراه نام خود، نام امامان بحق و اسلاف پيشين خود را نيز ياد مي‌كند و در حقيقت سلسله‌ امامت اهل بيت عليهم‌السلام را متصل و جدايي‌ناپذير مطرح مي‌سازد. اين عمل با توجه به اينكه تفكر شيعي، همه‌ زمامداران نابحق گذشته را محكوم كرده و آنان را "طاغوت " به‌شمار مي‌آورده، مي‌تواند اشاره به پيوستگي جهاد شيعيان اين زمان به زمان‌هاي گذشته نيز باشد. در واقع امام صادق(ع) با اين بيان، امامت خود را يك نتيجه‌ قهري كه بر امامت گذشتگان مترتب است، مي‌شمارد و آن را از حالت بي‌سابقه و بي‌ريشه و پايه بودن؛ بيرون مي‌آورد و سلسله‌ خود را از كانالي مطمئن و ترديدناپذير به پيامبر بزرگوار(ص) متصل مي‌كند.

روايت "عمروبن‌ابي‌المقدام " منظره‌ شگفت‌آوري را ترسيم مي‌كند: روز نهم ذيحجه روز عرفه است. محشري از خلايق در عرفات براي اداي مراسم خاص آن روز گرد آمده‌اند و نمايندگان طبيعي مردم سراسر مناطق مسلمان‌نشين، از اقصاي خراسان تا ساحل مديترانه، جمع شده‌اند. يك كلمه حرف به‌جا در اينجا مي‌تواند كار گسترده‌ترين شبكه‌ وسايل ارتباط ‌جمعي را در آن زمان بكند. امام، خود را به اين جمع رسانده است و پيامي دارد. مي‌گويد: ديدم امام در ميان مردم ايستاد و با صداي هر چه بلندتر - با فريادي كه بايد در همه‌جا و در همه‌ گوش‌ها طنين بي‌افكند و به‌وسيله‌ شنوندگان به سراسر دنياي اسلام پخش شود- پيام خود را سه مرتبه گفت. روي را به طرف ديگري گرداند و سه مرتبه همان سخن را ادا كرد. باز روي را به سمتي ديگر گرداند و باز همان فرياد و همان پيام. و بدين ترتيب امام دوازده مرتبه سخن خود را تكرار كرد. اين پيام با اين عبارات ادا مي‌شد: "أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ رَسُولَ اللهِ (ص) كَانَ الْإِمَامَ- ثُمَّ كَانَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (ع) ثُمَّ الْحَسَنُ(ع) ثُمَّ الْحُسَيْنُ(ع)- ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع) ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(ع) ثُمَّ . . . "1

حديث ديگر از ابي‌الصباح‌كناني است كه در آن، امام صادق(ع) خود و ديگر امامان شيعه را چنين توصيف مي‌كند: "ما كساني هستيم كه خدا اطاعت ما را بر مردم لازم ساخته است. انفال و صفوالمال در اختيار ماست ".

صفوالمال، اموال گزيده‌اي است كه طواغيت گردنكش به خود اختصاص داده و دست‌هاي مستحق را از آن بريده بودند و هنگامي‌كه اين اموال مغصوب، با پيروزي سلحشوران مسلمان از تصرف ستمگران مغلوب خارج مي‌شود، مانند ديگر غنايم تقسيم نمي‌شود تا در اختيار يك نفر قرار گيرد و به او حشمتي كاذب و تفاخري دروغين ببخشد، بلكه به حاكم اسلامي سپرده مي‌شود و او از آنها در جهت مصالح عموم مسلمانان استفاده مي‌كند. امام در اين روايت، خود را اختياردار صفوالمال و نيز انفال - كه آن نيز مربوط به امام است - معرفي مي‌كند و با اين بيان، به روشني مي‌رساند كه امروز حاكم جامعه‌ اسلامي اوست و اين همه بايد به دست او و در اختيار او باشد و به نظر او در مصارف درستش به كار رود.

امام در حديثي ديگر، امامان گذشته را يك‌يك نام مي‌برد و به امامت آنان و اينكه اطاعت از فرمانشان واجب و حتمي است، شهادت مي‌دهد و چون به نام خود مي‌رسد، سكوت مي‌كند. شنوندگان سخن امام به خوبي مي‌دانند كه پس از امام باقر(ع) ميراث علم و حكومت در اختيار امام صادق(ع) است. و بدين ترتيب، هم حق فرمانروايي خود را مطرح مي‌سازد و هم با لحن استدلال‌گونه، ارتباط و اتصال خود را به نياي والامقامش علي‌بن‌ابيطالب(ع) بيان مي‌كند. در ابواب "كتاب الحجه " از كافي و نيز در جلد 47 بحارالانوار از اينگونه حديث كه به صراحت يا به كنايه، سخن از ادعاي امامت و دعوت به آن است، فراوان مي‌توان يافت.

مدرك قاطع ديگر، شواهدي است كه از شبكه‌ گسترده‌ تبليغاتي امام در سراسر كشور اسلامي ياد مي‌كند و بودن چنين شبكه‌اي را مسلم مي‌سازد. اين شواهد، چندان فراوان و مدلل است كه اگر حتي يك حديث صريح هم وجود نمي‌داشت، خدشه‌اي بر حتميت موضوع وارد نمي‌آمد. مطالعه‌گر زندگينامه‌ مدون ائمه عليهم‌ا‌لسلام از خود مي‌پرسد: آيا امامان شيعه در اواخر دوران بني‌اميه، داعيان و مبلغاني در اطراف و اكناف كشور اسلامي نداشتند كه امامت آنان را تبليغ كنند و از مردم قول اطاعت و حمايت براي آنان بگيرند؟ پس در اين صورت، نشانه‌هاي اين پيوستگي تشكيلاتي كه در ارتباطات مالي و فكري ميان ائمه و شيعه به وضوح ديده مي‌شود، چگونه قابل توجيه است؟ اين حمل وجوه و اموال از اطراف عالم به مدينه؟ اين همه پرسش از مسائل ديني؟ اين دعوت همه‌جاگستر به تشيع؟ و آنگاه اين وجهه و محبوبيت بي‌نظير آل‌علي(ع) در بخش‌هاي مهمي از كشور اسلامي؟ و اين خيل انبوه محدثان و راويان خراساني و سيستاني و كوفي و بصري و يماني و مصري در گرد امام؟ كدام دست مقتدر، اين همه را به وجود آورده بود؟ آيا مي‌توان تصادف يا پيشامدهاي خودبه‌خودي را عامل اين پديده‌هاي متناسب و مرتبط به هم دانست؟

با اين همه تبليغات مخالف كه از طرف بلندگوهاي رژيم خلافت اموي بي‌استثناء در همه‌جا انجام مي‌گرفت و حتي نام علي‌بن‌ابي‌طالب(ع) به عنوان محكوم‌ترين چهره‌ اسلام، در منابر و خطابه‌ها ياد مي‌شد، آيا بدون وجود يك شبكه‌ تبليغاتي قوي ممكن است آل‌علي(ع) در نقاطي چنان دوردست و ناآشنا، چنين محبوب و پرجاذبه باشند كه كساني محض ديدار و استفاده از آنان و نيز عرضه كردن دوستي و پيوند خود با آنان، راه‌هاي دراز را بپيمايند و به حجاز و مدينه روي آورند؛ دانش دين را كه بنا بر عقيده‌ شيعه، همچون سياست و حكومت است، از آنان فراگيرند و در موارد متعددي بي‌صبرانه اقدام به جنبش نظامي -و به زبان روايات، قيام و خروج- را ازآنان بخواهند؟ اگر تسليحات شيعه فقط در جهت اثبات علم و زهد ائمه عليهم‌السلام بود، درخواست قيام نظامي چه معنايي مي‌توانست داشته باشد؟ ممكن است سؤال شود اگر به‌راستي چنين شبكه‌ تبليغاتي وسيع و كارآمدي وجود داشته، چرا نامي از آن در تاريخ نيست و صراحتاً ماجرايي ازآن نقل نشده است؟ پاسخ به‌طور خلاصه آن است كه دليل اين بي‌نشاني را نخست در پايبندي وسواس‌آميز ياران امام به اصل معتبر و مترقي "تقيه " بايد جست كه هر بيگانه‌اي را از نفوذ در تشكيلات امام مانع مي‌شد، و سپس در ناكام ماندن جهاد شيعه در آن مرحله و به قدرت نرسيدن آنان، كه اين معلول عواملي چند است. اگر بني‌عباس نيز به قدرت نمي‌رسيدند، بيگمان تلاش و فعاليت پنهاني آنان و خاطرات تلخ و شيريني كه از فعاليت‌هاي تبليغاتي داشتند، در سينه‌ها مي‌ماند و كسي از آن خبر نمي‌يافت و در تاريخ نيز ثبت نمي‌شد.

* تبليغ و بيان احكام دين به شيوه‌ فقه شيعي و نيز تفسير قرآن به روال بينش شيعي
اين نيز يك خط روشن در زندگي امام صادق(ع) است. به شكلي متمايزتر و صريح‌تر و صحيح‌تر از آنچه در زندگي ديگر امامان مي‌توان ديد؛ تا آنجا كه فقه شيعه "فقه جعفري " نام گرفته است و تا آنجا كه همه‌ كساني كه فعاليت سياسي امام را ناديده گرفته‌اند، بر اين سخن هم‌داستان هستند كه امام صادق(ع) وسيع‌ترين- يا يكي از وسيع‌ترين- حوزه‌هاي علمي و فقهي زمان خود را دارا بوده است.

مقدمتاً بايد دانست كه دستگاه خلافت در اسلام، از اين جهت با همه‌ دستگاه‌هاي ديگر حكومت متفاوت است كه اين فقط يك تشكيلات سياسي نيست؛ بلكه يك رهبري سياسي- مذهبي است. نام و لقب "خليفه " براي حاكم اسلامي، نشان‌دهنده‌ همين حقيقت است كه وي بيش از يك رهبر سياسي است؛ جانشين پيامبر(ص) است و پيامبر(ص)، آورنده‌ يك دين و آموزنده‌ اخلاق و البته در عين حال حاكم و رهبر سياسي است. پس خليفه در اسلام، به‌جز سياست، متكفل امور ديني مردم و پيشواي مذهبي آنان نيز هست.

با اين آگاهي، به‌‌وضوح مي‌توان دانست كه فقه جعفري در برابر فقه فقيهان رسمي روزگار امام صادق(ع) فقط يك اختلاف عقيده‌ ديني ساده نبود؛ بلكه در عين حال دو مضمون متعرضانه را نيز با خود حمل مي‌كرد: نخست و مهمتر، اثبات بي‌نصيبي دستگاه حكومت از آگاهي ديني و ناتواني آن از اداره‌ امور فكري مردم و ديگر، مشخص ساختن موارد تحريف در فقه رسمي كه ناشي از مصلحت‌انديشي فقها در بيان احكام فقهي و ملاحظه‌كاري آنان در برابر تحكم و خواست قدرت‌هاي حاكم است.

امام صادق(ع) با گستردن بساط علمي و بيان فقه و معارف اسلامي و تفسير قرآن به شيوه‌اي غير شيوه‌ عالمان وابسته به حكومت، عملاً به معارضه‌ با آن دستگاه برخاسته بود. آن حضرت بدين وسيله تمام تشكيلات مذهبي و فقاهت رسمي را كه يك ضلع مهم حكومت خلفا به شمار مي‌آمد، تخطئه مي‌كرد و دستگاه حكومت را از بعد مذهبي‌اش تهي‌دست مي‌ساخت.

نخستين حكمرانان بني‌عباس كه خود در روزگار پيش از قدرت، سال‌ها در محيط مبارزاتي علوي و در كنار پيروان و ياران آل‌علي(ع) گذرانيده و به بسياري از اسرار و چم‌ ‌و خم‌هاي كنار آنان بصيرت داشتند، نقش متعرضانه‌ اين درس و بحث و حديث و تفسير را پيش از اسلاف اموي خود درك مي‌كردند. گويا به همين خاطر بود كه منصور عباسي در خلال درگيري‌هاي رذالت‌آميزش با امام صادق(ع) مدت‌ها آن حضرت را از نشستن با مردم و آموزش دين به آنان، و نيز مردم را از رفت‌وآمد و سؤال از آن حضرت منع كرد؛ تا آنجا كه به نقل از "مفضل‌بن‌عمر " - چهره‌ درخشان و معروف شيعي - هرگاه مسأله‌اي در باب زناشويي و طلاق و امثال اين‌ها براي كسي پيش مي‌آمد، به آساني نمي‌توانست به پاسخ آن حضرت دست يابد.

* وجود تشكيلات پنهاني ايدئولوژيك-سياسي به روال بينش شيعي

امام صادق(ع) در اواخر دوران بني‌اميه، شبكه‌ تبليغاتي وسيعي را كه كار آن، اشاعه‌ امامت آل‌علي(ع) و تبيين درست مسأله‌ امامت بود، رهبري مي‌كرد؛ شبكه‌اي كه در بسياري از نقاط دوردست كشور مسلمان، به ويژه در نواحي عراق و خراسان، فعاليت‌هاي چشمگير و ثمربخشي درباره‌ مسأله‌ امامت عهده‌دار بود، ولي اين تنها يك روي مسأله و بخش ناچيزي از آن است. موضوع تشكيلات پنهان در صحنه‌ زندگي سياسي امام صادق(ع) و نيز ديگر ائمه عليهم‌السلام، از جمله مهم‌ترين و شورانگيزترين و در عين حال مجهول‌ترين و ابهام‌آميزترين فصول اين زندگينامه‌ پرماجراست.

براي اثبات وجود چنين سازماني نمي‌توان و نمي‌بايد در انتظار مدارك صريح بود. نبايد توقع داشت كه يكي از امامان يا يكي از ياران نزديكش صراحتاً به وجود تشكيلات سياسي - فكري شيعي اعتراف كرده باشد؛ اين چيزي نيست كه بتوان به آن اعتراف كرد. انتظار معقول آن است كه اگر روزي هم دشمن به وجود تشكل پنهاني امام پي برد و از خود آن حضرت يا يكي از يارانش چيزي پرسيد، او به‌كلي وجود چنين چيزي را انكار كند و گمان آن را يك سوءظن يا تهمت بخواند. اين، خاصيت هميشگي كار مخفي است.

بايد در پي قرائن و شواهد و بطون حوادث ظاهراً ساده‌اي بود كه اگرچه نظر بيننده‌ عادي را جلب نمي‌كند، ولي با دقت و تأمل، خبر از جريان‌هاي پنهاني بسياري مي‌دهد. اگر با چنين نگرشي به سراسر دوران دو قرن و نيمي زندگي ائمه عليهم‌السلام نظر شود، وجود يك تشكيلات پنهان در خدمت و تحت فرمان ائمه عليهم‌السلام تقريباً مسلم مي‌گردد.
21/3/58

پي‌نوشت:
1. بحارالانوار، ج 47، ص 58
2. كافي، ج 1، ص 186
3. مفضل، يكي از ياران امام صادق (عليه‌السلام) بود
 



نوشته شده توسط فتاح زاده در سه شنبه 3 بهمن 1391


شعر در باره میلاد حضرت محمد(ص) - (ای حق نیافریده کسی را مثال تو)

ای حق نیافریده کسی را مثال تو

خورشید جلوه ایست ز نور جمال تو

ای محرم حریم خداوند ذو الجلال

ای عقل مانده مات ز جاه و جلال تو




هرجا به ایه آیه قرآن که بنگرم

گفته خدا سخن ز جمال و کمال تو

ای برگزیده ای که تویی ختم انبیا

وین افتخار داده به تو ذو الجلال تو

امشب به وادی دل من شور محشر است

سرد است ان دلی که ندارد خیال تو

ای کعبه امید همه در نماز عشق

محراب ماست ابروی هچون هلال تو

دامان اهل بیت تو حبل المتین ماست

دست توسل من و دامان آل تو

من کیستم غلام غلامان کوی تو

ای کاش پا نهد به سر من بلال تو

هر کس گشود لب چو (وفایی) به مدح تو

یک نکته هم نگفت سخن از وصال تو





سید هاشم وفایی
 



نوشته شده توسط فتاح زاده در سه شنبه 3 بهمن 1391


بعضی از فرمایشات حضرت محمد(ص)

پروردگارا !

بر ما صبر و شكیبایی فرو ریز و ما را ثابت قدم گردان و بر كافران پیروز ساز . (سوره بقره، آیه 25)

«خوارترین مردم کسی است که مردم را خوار شمارد.»




«شجاع ترین مردم آن کس است که بر هوس خویش تسلط یابد»




«بهترین کسب ها آن است که مرد با دست خود کار کند.»




«بهترین اقسام ایمان آن است که بدانی هر جا هستی خدا با تست.»




«لذت حسود از همه کس کمتر است.»




«خدایا مرا به علم توانگر ساز و به حلم زینت بخش و به تقوی عزیز کن و به عافیت زیبایی ده.»




«ناتوان ترین مردم کسی است که از دعا ناتوان باشد.»


 



نوشته شده توسط فتاح زاده در سه شنبه 3 بهمن 1391


ديدگاه کليني، مفيد و ...درباره روز ميلاد پيامبر اکرم(ص)

دوازدهم يا هفدهم ربيع الاول(1)
به همراه رساله مولوديه آقاي رضي قزويني (م1096ق)

چکيده

ثبت تاريخ هاي ولادت و وفات ائمه(ع) يکي از قديمي ترين کارهايي است که مورخان اسلامي بدان پرداخته اند و کتاب هايي نيز در اين موضوع به رشته تحرير درآورده اند، اما با وجود توجه فراوان به اين تاريخ ها، اختلافات بسياري در ثبت و ضبط آنها به چشم مي خورد. يکي از اين اختلاف ها مربوط به واقعه ولادت پيامبر(ص) است. نوشته حاضر با هدف بررسي اين موضوع و کاوش در ديدگاه ثقه الاسلام کليني و شيخ مفيد سامان يافته و نقل هاي مختلف را درباره تاريخ ولادت آن حضرت، يادآور شده است.
کليد واژه ها: مواليد معصومان، تاريخ توليد پيامبر، کليني، مفيد.

درآمد

اديان توحيدي ابراهيمي، ادياني تقويمي هستند و در اين ميان، شيعه به طور جدي تر يک مذهب تقويمي است. اين نکته اي است که از آداب و اخلاق مذهبي آن، بويژه بزرگداشت روزها و ايام به هر مناسبت، آشکار مي شود. اين توجه، بسيار قديمي است و شاهد آن رساله هاي فرواني است که در قرن سوم و بعد از آن، تحت عناوين مختلف در اين باره نوشته شده است. آثار ياد شده يا شکل انسابي و تاريخي و يا شکل دعايي و زيارتي دارند. عناويني چون: تاريخ اهل البيت، مواليد الائمه، مسارالشيعه، يا مختصر تواريخ شرعيه(1) و نظاير آنها، عناويني هستند که در اين باره، مورد استفاده قرارگرفته اند.(2) عنوان تاريخ در اين موارد، اختصاص به ارائه تاريخ تولد و وفات و برخي از جزئيات شخصي است.
فهرست بلندي از اين قبيل آثار را در مدخل «مواليد» از کتاب شريف الذريعه مي توان ملاحظه کرد. استاد حسيني جلالي نيز در مقدمه کتاب تاريخ اهل البيت(ع) (3) فهرستي از مولفاتي که در موضوع تاريخ اهل بيت (ع)، به همين معناي بيان تاريخ ولادت و وفات و برخي جزئيات ديگر نوشه شده به دست داده است.(4)
اين، جز آن مواردي است که در آثار دعايي شيعه، مانند: مصباح المتهجد، نزهه الزاهد، اقبال الاعمال و آثار ديگر همين تقويم هاي درج شده و آداب و آثار آن، شرح داده شده است. ابن طاووس(م664ق) کتابي با نام التعريف بالمولد الشريف (در تواريخ پيامبر و اهل بيت (ع)) داشته است که متاسفانه برجاي نمانده است؛ اما در اقبال از آن ياد و نقل کرده است.(5)
در اين زمينه، برخي از آثار تقويمي کهني نيز برجاي مانده است که نمونه آن زيج مفرد، از محمدبن ايوب طبري شيعه از قرن پنجم است.
در اين آثار، بجز اعياد رسمي و برجسته تواريخ مربوط به ولادت و وفات امامان، و برخي از شخصيت هاي محبوب شيعه مانند: حمزه، جعفر بن ابي طالب، ابوطالب، خديجه و ديگران آمده است. در برابر، براي اظهار شادماني، تواريخ برخي از افرا د نامحبوب هم درجه شده که از آن جمله، تاريخ سقوط امويان و يا کشته شدن يزيد و ...
اين نوشته ها رابايد از آنچه درباره پيامبر (ص) نوشته شده و بخصوص اهل سنت از قرن هفتم به بعد در اين باره تاليف کردند، جدا کرد؛ گرچه در اين نوشته، اختلاف نظرها درباره تاريخ ولادت پيامبر خدا(ص) آمده است.(6)
درباره برخي از اين تواريخ بايد گفت که به شدت اختلافي است و اين اختلاف، از همان آغاز وجود داشته و امري عادي و طبيعي بوده است. اين درحالي است که علم تاريخ به معناي اصيل آن، يعني دانستن تاريخ ولادت ووفات، جزء علوم عربي و سنت تاريخ نگاري اسلامي از آغاز شکل گيري اين علم در دنياي اسلام است.
علم اختلاف تواريخ، خود دانشي است که راه هاي خاصي براي تعيين تاريخ درست دارد؛ هرچند به صورت منظم و روشمند تا کنون در اين باره چيزي نوشته نشده است. اين مساله، درباره راويان دنبال شده و به دليل فوايد عملي آن، روي آن، حساسيت وجود داشته است؛ اما آنچه که در شيعه وجود دارد، اعتبار دادن به اين روزها به عنوان روز عيد يا سوگ، نکته اي است که اهل سنت براي آن اهميتي قايل نبودند؛ براي مثال ديده نشده که در قرون نخستين اسلامي، اهميتي براي ولادت پيامبر(ص) قايل باشند. اين درحالي است که درميان شيعيان از کهن ترين ايام، آثاري در اين زمينه وجود داشته است.
با اين حال، اختلاف نظر ميان شيعيان نيز وجود داشته است و راه حل براي عالمان اين رشته، بخصوص براي آسان کردن کار مردم آن بوده است که يک تاريخ را براساس روش هايي که داشته اند و بيش تر براساس شهرتي که محصول بررسي علمي و مسائل ديگر بوده است، يک روز را معين مي کرده اند؛ اما در بسياري از موارد، در يک موضوع، تاريخ هاي مختلف ارائه مي شده، بدون آن که يکي از آنها دقيقا درست دانسته شود.

اختلاف نظر در تواريخ شرعي

اختلف نظر در تعيين تاريخ براي هر رويدادي وجود دارد و نمونه هاي آن در تاريخ اسلامي و درباره رويدادهاي مختلف نيز فراوان است؛ اما به طور معمول، سه نوع نگاه درتعيين تاريخ هاي شرعي مطرح است.
نخست، نگاه روايي براساس نقل هايي که رسيده و محدثان و اخبارها آن را روايت مي کنند. اين افراد، به طور معمول، به يک قول از يک معصوم يا يک شخصيت برجسته مذهبي اعتماد مي کنند.
دوم، نگاه مورخان که شکل سندي به نقل خود نمي دهند و علاوه بر آن، منابع خاص خود را دارند.
سوم، نگاه منجمان؛ مانند: سلامي، بتاني، حمزه اصفهاني، بيروني يا محمدبن ايوب طبري که آنان نيز به جز استفاده از نقل هاي مورخان و احيانا محدثان، جستجوهاي نجومي براي يافتن طالع دارند و اين که مثلاً در فلان تاريخ، آيا طالعي براي ظهور شخصيتي که در حد پيامبر خدا(ص) باشد، وجود دارد يا نه؟ درباره بخش اخير مي توان به آثار الباقيه بيروني مراجعه کرد.(7) هرچه هست، دامنه اختلاف در اين باره، زياد است.
در نگاه اول، اختلاف نقل ها در باب ولادت پيامبر خدا(ص) قدري شگفت مي نمايد و اين شگفتي، وقتي بيش تر مي شود که به اختلاف درباره تاريخ مبعث، هجرت، و وفات آن حضرت برسيم.
اربلي در اواخر قرن هفتم، درباره ولادت پيامبر خدا(ص) و با توجه به اختلاف نظر موجود در آن، به ساير اختلافات هم اشاره کرده مي نويسد:
ان اختلافهم في يوم ولادته سهل؛ اذلم يکونوا عارفين به، و بما يکون منه، و کانوا اميين لا يعرفون ضبط مواليد ابنائهم. فاما اختلافهم في موته فعجيب. والا عجب من هذا مع اختلافهم في الاذان و الاقامه، بل اختلافهم في موته اعجب؛ فان الاذان ربما ادعي کل قوم انهم رووا فيه روايه، فاما موته فيجب ان يکون معينا معلوما.(8)
بيروني درباره اختلاف نظر درباره ولادت پيامبرخدا(ص) با استناد به ماخذ پيشين، جدي تر سخن گفته است، وي مي نويسد:
و ليس يعرف من مولده، الا انه ولد ليله الاثنين في ربيع الاول، فاما اليوم من الشهر، فمختلف فيه، کما اختلف في مبعثه.(9)
سپس از قول منجم معروف «ماشاءالله» مي نويسد که حضرت روز دوشنبه، روز خور از ماه دي سال 41 سلطنت انوشيروان، ابتداي ساعت هفتم و در حالي که خورشيد در وسط آسمان بوده، به دنيا آمد. بيروني سخن اخير ماشاء الله را چنين نقد مي کند که همه اتفاق دارند که حضرت، شب به دنيا آمده است. بيروني، سپس از محمدبن جابر بتاني در کتاب کسوفات نقل کرده است که حضرت، روز دوشنبه، بيست نيسان سال 882 اسکندري، به دنيا آمد. سلامي هم در کتاب التاريخ، معتقد است که آن حضرت، شب دوشنبه، دوازدهم رمضان عام الفيل، هنگام طلوع فجر به دنيا آمد. سپس بيروني مي نويسد:
فاما اختلافات في مولده فمحتمله، لعدم من کان يضبط امثال ذلک و يحفظه.(10)

رسمي شدن يک تاريخ

در گذر تاريخ، شهرت يک مورخ و تسلط او بر ديگران، سبب مي شد که يک تاريخ، ميان عامه پذيرفته شود؛ چنان که گاه دستگاه حکومت، با به رسميت شناختن يک تاريخ، اين کار را انجام مي داد؛ براي مثال، درباره سيزدهم رجب و تعيين رسمي آن به عنوان روز ولادت امام علي(ع)، شاه سلطان حسين اقدام کرد:
پادشاه فرمود که ايشک آقاسي باشي همه علماي اعلام و مدرسين و متوسطين را اجتماع فرمودند و درخانه ميرزا باقر صدرخاصه و بعد از منازعات، آقا جمال و ميرمحمد باقر- سلمهما الله – و قريب هشتاد نفر ترجيح دادند که روز ولادت آن حضرت، سيزدهم رجب است و شيخ الاسلام و پسرش محمد حسين (تبريزي) و دامادش ملا عبدالکريم، هفتم شعبان را روز ولادت آن حضرت گمان کردند و هرکس اعتقاد خود را نوشته، محصل امر مزبور، به نظر اشرف رسانيد و اين مجمع در شنبه، يازدهم شهر رجب، منعقد شد و پادشاه والاجاه، ترجيح مجمع عليه داده، سيزدهم را عيد قرارداد و شب تا صبح به طريق ساير اعياد، نوبه را فروگوفتند و آن روز را مجلس ساختند، و قول هفتم را – که از قدما و متاخرين قايلي نداشت و مستند آن، به غير حديثي نبود- اعتبار ننمودند؛ چنان که قول به اين که ولادت با سعادت، در هفتم ذي حجه است يا در چهاردهم رمضان است، نيز به غير حديثي ديگر، سندي نداشت و کسي اعتبار نکرده بود. پس هر سه قول در يک مرتبه است، لهذا ترجيح قول اول دادند و اين عيد از مخترعات شاه سلطان حسين بن شاه سليمان است – نفعه الله به في الدارين. (11)
سپس نام حاضران از علما را آورده است.
جالب است بدانيم که درباره ولادت رسول خدا(ص) در روز هفدهم و شيوع آن، آقا رضي قزويني هم همين عقيده را دارد. وي پس از اشاره به عقيده کليني، با اشاره به اين که شيخ مفيد در المقنعه، روز هفدهم را پذيرفته است، مي نويسد:
‌شيخ طوسي به دليل آن که در اين قبيل امور از استادش مفيد پيروي مي کرد، همان را مطرح کرد و اين تاريخ مورد قبول جامعه شيعه قرارگرفته و شيوع يافت؛ به طوري که در بيشتر بلاد عجم نيز در انجام نوافل و ادعيه از همان پيروي مي کنند؛ اما آنچه که در مکه و مدينه به طور مستمر از قديم تا کنون بوده، تاريخ اول بوده است.(12)

داستان اختلاف نظرها درباره تاريخ ولادت رسول الله(ص)

ماجراي تعيين تاريخ ولادت رسول خدا(ص) خود حکايتي است که مروري کوتاه بر آن خواهيم داشت. شروع آن از مرحوم کليني در الکافي است که ولادت رسول خدا(ص) را در دوازدهم ربيع الاول دانسته، در حالي که از شيخ مفيد به بعد، تاريخ ولادت هفدهم ربيع عنوان و ميان علما پذيرفته شده است. بحث ياد شده ضمن بحث هاي تقويمي- که در زمان صفويه درباره نوروز نوشته شد- بار ديگر طرح گرديد.
يکي از نخستين مسائل، بر اساس گفته کليني، فاصله ميان زمان حمل و ولادت رسول خدا(ص) بود. کليني گفته است که حمل در ايام تشريق( روزهاي 11،13 ذي حجه) بوده و ولادت در دوازدهم ربيع الاول. اين يعني سه ماه. شهيد ثاني در شرح لمعه اين مساله را مورد اشکال قرارداده و با جوابي در اين حد که شايد اين از ويژگيهاي رسول خدا(ص) بوده، به آن پاسخ داده است؛ اما افزوده که در منابع، تا کنون چنين ويژگي درباره حضرت جايي نديده است.(13) اين اشکال و جواب مورد توجه قاضي بن کاشف الدين يزدي(م 1075ق، در اردبيل) از شاگردان شيخ بهائي(م 1030ق) صاحب آثار متنوع از جمله جام جهانماي عباسي درباره ويژگي هاي شراب، قرارگرفته و تلاش کرده است تا با طرح مساله نسيء، آن را پاسخ دهد. وي رساله کوچکي با عنوان رساله في مولد النبي(ص) ويژه همين موضوع در چهار صفحه نگاشته است.(14)
اما در اصل بحث مولد النبي(ص) و اين که روز دوازدهم بوده است يا هفدهم، مفصل ترين بحث از آن آقا رضي قزويني (م1906ق) است. نوشته هاي آقا رضي مورد توجه مرحوم مجلسي قرارگرفته و وي که با آنها موافق نبوده، بدون نام بردن از او، تنها با گفتن «بعض المحققين» به نقد مطالب وي پرداخته است. قزويني در يکي از مدخل هاي لسان الخواص- که ويژه بحث از تقويم است – بحثي را درباره مولد النبي، نوروز و تاريخ آن مطرح کرده است. اين مدخل ارثماطيقي است که به معناي علم الاعداد است. وي در آنجا بحث هايي نيز درباره سال شمسي و قمري و کبيسه و ...آن دارد.
آقارضي، ضمن بحث از نظريه کليني و مفيد، دليل غلبه نظريه شيخ مفيد را پيروي شيخ طوسي از او مي داند که سبب شده اين تاريخ در ميان شيعه رواج يافته و بخصوص در بلاد عجم انتشار يابد. وي براين باور است که مبناي عمل مستمر در مکه و مدينه براساس همان دوازدهم ربيع است. وي سپس مي افزايدکه من رساله اي به فارسي در اين باره نوشته ام: موضوعي که پيش از من کسي چنين به آن نپرداخته است. من در آنجا دلايل کافي براي اثبات اين که عقيده کليني درست است، اقامه کرده ام. سپس خلاصه آن دلايل را آورده است. (15) نسخه اي از اين رساله به شماره 16871 در کتابخانه مجلس با عنوان مولوديه موجود است.
اين رساله در اختيار ثقه الاسلام تبريزي نيز بوده و از آن در ايضاح الانباء نقل کرده است. آغاز آن چنين است:
بر ضمير منير اذکياء انصاف پيشه و راست طبعان درست انديشه عرض مي کند که مولد... .
وي دربيستم جمادي الثاني 1092ق، از تاليف آن فراغت يافته است.(16) نسخه اي از اين رساله به شماره 16871 در کتابخانه مجلس با عنوان مولوديه موجود است.
اين بحث در اوايل قرن چهاردهم هجري، بار ديگر توسط مرحوم ميرزا حسين نوري مطرح شده و او رساله ميزان السماء را در اين باره نوشت. مرحوم ثقه الاسلام نيز با توجه به نوشته هاي او ديگران، و بر اساس نقدها و مطالبي که در اين باره داشته، البته در تاييد روز هفدهم ربيع، مصمم شده است تا دراين باره رساله اي بنويسد که همين رساله حاضر است.
همين زمان سيد ابراهيم مدرس حسيني اصفهاني نيز رساله اي در مولد النبي(ص) نوشت که آقا بزرگ نسخه اي از آن را در کتابخانه شيخ الشريعه اصفهاني ديده است. وي مي افزايد که ميرزا محمد مهدي، پسر شيخ الشريعه در رساله اي که دراين باره نوشته- بنگريد به ادامه بحث- از آن نقل کرده است.(17)
در اين زمينه ميرزا محمدمهدي فرزند شيخ الشريعه اصفهاني نيز در حالي که جوان بود، رساله اي با عنوان اعلام الاعلام بمولد سيد الانام در تعيين تاريخ تولد پيامبر(ص) نوشته است. اين رساله تقرير عقيده پدر او يعني شيخ الشريعه است که با گفته هاي ميرزاي نوري در ميزان السماء موافق نبوده است. آقا بزرگ -که با وي محشور بوده است- با اشاره به اين نسخه اي از لسان الخواص قزويني در اختيار شيخ الشريعه بوده،(18) مي گويد که به همين دليل، مرحوم شيخ الشريعه در انجام اعمال مستحبي روز ولادت، احتياط کرده هم در دوازدهم و هم در هفدهم آن اعمال رابه جاي مي آورد.(19) در ميان متاخرين، مرحوم شوشتري در رساله تواريخ النبي و والال تمايل به دوازدهم ربيع الاول داشت، اما به طور عموم در ميان شيعيان، ولادت همان روز هفدهم پذيرفته شده است. اين درحالي است که از زمان طرح بحث وحدت شيعه و سني در ايران پس از انقلاب، هفته اي که دوازدهم و هفدهم در آن است به عنوان هفته وحدت اعلام شده است. اکنون به بحث اصلي خود بازگرديم.

تواريخ شرعي در «الکافي»

بدون ترديد، کتاب الکافي با توجه به تاريخ نگارش آن، يکي از کهن ترين آثاري است که تواريخ شرعي مربوط به معصومان(ع) را ثبت کرده است. اين، افزون بر مطالبي است که با سند در تاريخ معصومان(ع) دارد و حجم قابل ملاحظه اي از صفحات را به خود اختصاص داده است. مقصود ما دراين جا ،اطلاعاتي در حد چهار- پنج صفحه درباره تاريخ تولد و وفات معصومان(ع) به علاوه برخي از جزئيات است. حجم اين اطلاعات، زياد نيست؛ اما آنچه جالب است اين که در روال طبيعي اسنادي مانند آنچه در طبيعت کتاب الکافي آمده نيست. به همين دليل است که مورد انتقاد ميرزا حسين نوري قرار گرفته است. وي مي نويسد:
شيخ کليني، اگرچه ثقه الاسلام و فخر شيعه است و کتابش در اعتبار، بي نظير، اما بر ناقد بصير، پوشيده نيست که ايشان، در مقام ذکر تاريخ مواليد ووفات، معتنا به تحقيق و تميز صحيح از سقيم نبودند. لهذا با آن اعتنا به ذکر سند در هر خبري در اين جا قناعت کردند. به عبارت بعضي از مورخان که در نزد ايشان حاضر بود، چه ثمري در معارف حقه و اخلاق حسنه واعمال جوارحيه – که مرتب بر معرفت آنها باشد – نبود و وضع کتاب براي آن سه فايده جليله که –بحمدالله -متکفل و مغني و چون نامش شافي و کافي است و اخبار موجوده در آن معادل، بلکه زياده از موجود در تمام صحاح سته اهل سنت، و مويد اين مطلب، آن که در روز هم به ايشان موافقت کردند که دوشنبه بود.(20)
ميرزا حسين نوري، با ارائه نقل هاي فراواني، که نخستين آنها از شيخ مفيد است – به نقد نظر کليني پرداخته و قرن به قرن از اين عالمان، ازجمله کراجکي، شيخ طوسي، شيخ رضي الدين علي حلي(در العدد القويه) ابن طاووس و عده اي ديگر، نظر هفدهم را نقل کرده است.(21)
وي پس از نقل اقوالي که به نظر وي، حاوي احاديثي در اين باره است، مي نويسد:
مدعي تشيع و متابعت ائمه شيعه(ع) با ورد اين اخبار معتبره و تصريح اساطين دين، چگونه جرئت بر مخالفت کند و ترجيح قول ديگر دهد؟!(22)
از سوي ديگر، با توجه به حديثي بودن او و دقت وي در اسناد، انتظار آن مي رود که گرچه سند اين قبيل عبارات را نياورده است، اما آنها را براساس اسناد اختصاصي خود و همين طور با توجه به آنچه در ميان شيعيان شهرت داشته، تنظيم کرده باشد.
اطلاعات کليني درباره تاريخ معصومان(ع) بيش از همه درباره پيامبر(ص) است که جزئياتي را ارائه کرده است. متن آن چنين است:
ولد النبي(ص) لاثنتي عشره ليله مضت من شهر ربيع الاول في عام الفيل يوم الجمعه مع الزوال، و روي ايضا عند طلوع الفجر قبل ان يبعث باربعين سنه، و حملت به امه في ايام التشريق عند الجمره الوسطي و کانت في منزل عبدالله بن عبدالمطلب و ولدته في شعب ابي طالب في دار محمد بن يوسف في الزاويه القصوي عن يسارک وانت داخل الدار و قد اخرجت الخيزران ذلک البيت فصيرته مسجدا يصلي الناس فيه و بقي بمکه بعد مبعثه ثلاث عشره سنه ثم هاجر الي المدينه و مکث بها عشر سنين ثم قبض (ع) لاثنتي عشره ليله مضت من ربيع الاول يوم الاء ثنين و هو ابن ثلاث وستين سنه و توفي ابوه عبدالله بن عبدالمطلب بالمدينه عند اخواله و هو ابن شهربن و ماتت امه آمنه بنت وهب بن عبد مناف بن زهره بن کلاب بن مره بن کعب بن لوي بن غالب و هو(ع) ابن اربع سنين و مات عبدالمطلب ولنبي (ع) نحو ثمان سنين و تزوج خديجه و هو ابن بضع و عشرين سته، فولد له منها قبل مبعثه(ع) القاسم و رقيه و زينب وا م کلثوم و ولد له بعد المبعث الطيب و الطاهر و فاطمه (ع) وروي ايضا انه لم يولد بعد المبعث الا فاطمه(ع) و ان الطيب والطاهر ولد قبل مبعثه و ماتت خديجه(ع) حين خرج رسول الله(ص) من الشعب و کان ذلک قبل الهجره بسنه و مات ابوطالب بعت موت خديجه بسنه فلما فقدهما رسول الله(ص) شنا المقام بمکه و دخله حزن شديد و شکا ذلک الي جبرئيل(ع) فاوحي الله تعالي اليه اخرج من القريه الظالم اهلها فليس لک بمکه ناصر بعد ابي طالب و امره بالهجره.(23)
اين عقيده کليني، با آنچه که شيعيان در تاريخ به روز ولادت پيامبر خدا(ص) پذيرفته اند، متفاوت است. يک پرسش مهم اين است که شيخ کليني اين متن را از کجا گرفته است؟آيا اصل آن حديث معصوم بوده يا آن که از روي يک متن تاريخي برداشته است. آنچه در اين جا مي توان گفت، شباهت اندکي است که ميان آن و عبارتي برگرفته از زبير بن بکار درباره مولد النبي(ص) است که در البدايه و النهايه ابن کثير و امتاع الاسماع مقريزي آمده است. ماجرا حمل آمنه به پيامبر در ايام تشريق، بخصوص در آن متن قيد شده و محل تولد نيز آمده است.(24) نقل ابن کثير از زبير بن بکار شيبه تر از عبارت مقريزي به نقل الکافي است. ابن کثير مي نويسد:
قال الزبير بن بکار: حملت به امه في ايام التشريق في شعب ابي طالب عند الجمره الوسطي. ولد بمکه بالدار المعروفه بمحمد بن يوسف اخي الحجاج بن يوسف لثنتي عشره ليله خلت من شهر رمضان.(25)
با اين عبارت، تقريبا مي توان اطمينان يافت که شباهتي در حد آن که اظهار کنيم منبع کليني عبارت زبير بن بکار يا منبع مشترکي براي هر دو بوده، وجود دارد.
از آنچه شيخ مفيد در مسار الشيعه اظهار کرده تا زمان ابن طاووس، براساس آنچه در اقبال آورده،(26) سيره پذيرفته شده ميان شيعه، تعظيم و بزرگداشت روز هفدهم ربيع الاول بوده است. با اين حال، بررسي اين مساله، براساس روايات و نقل ها، خالي از فايده نخواهد بود.

ديدگاه هاي موجود درباره تاريخ ولادت پيامبر خدا(ص)

درباره تاريخ ولادت پيامبر (ص)، دو ديدگاه اصلي و چند ديدگاه فرعي وجود دارد که بر هر يک، مرور کرده وشواهد موجود در منابع و معتقدان به هر نظر را مرور مي کنيم:

الف. دوازدهم ربيع الاول

اين نظريه مشهور ميان اهل سنت است که شايد کهن ترين نص آن، مربوط به ابن اسحاق است که آراي او در بسياري از اخبار سيره، رسميت يافته اند. عبارت ابن اسحاق، اين است:
قال ابن اسحاق: ولد رسول الله(ص) يوم الاثنين، لاثنتي عشره ليله خلت من شهر ربيع الاول، عام الفيل.(27)
در ميان شيعيان، ثقه الاسلام کليني(م329ق) به اين نقل باوردارد و اخبار ديگري هم دال برآن در ميان برخي از کتاب هاي شيعي وجود دارد. در اثبات الوصيه هم – که منتسب به مسعودي است – روز ولادت پيامبر(ص) را ابتدا دوم ربيع الاول و پس از آن، روز جمعه دوازدهم ربيع الاول دانسته و آن را اصح مي داند.(28) در زيج مفرد، اثر ابوجعفر محمد بن ايوب طبري شيعي (زنده در ربع اخير سده پنجم)، ولادت پيامبر(ص) در روز دوازده ربيع الاول، درج شده است.(29)
بنابراين، سخن علامه مجلسي، داير بر اين که عقيده به روز دوازدهم، در ميان شيعيان، فقط از کليني است،(30) قابل قبول نيست؛ زيرا رواياتي در برخي از منابع شيعه در تاييد اين نظريه آمده است.
ابان بن عثمان احمر(محدود 170ق) روايتي درباره داستان ولادت پيامبر خدا(ص) نقل کرده و ضمن آن روز دوازدهم ربيع الاول را روز ولادت ايشان دانسته است:(31)
عن علي بن ابراهيم، عن ابيه، عن ابي ابي عمير، عن ابان بن عثمان رفعه باسناده، قال: لما بلغ عبدالله بن عبدالمطلب (الي ان قال) فولد رسول الله(ص) عام الفيل لاثنتي عشره ليله مضت من ربيع الاول يوم الاثنين....(32)
در بحار الانوار، به نقل از مواليد الائمه (که درجايي ، آن را از جهضمي دانسته)، پس از آن که تولد را درهفدهم ربيع الاول نقل کرده، قول دوم را دوازده ربيع الاول ياد کرده است. اين نشان مي دهد که در روايات شيعي قرن دوم يا سوم، روايت دوازدهم ربيع الاول هم بود است. (33)
ابن طاووس هم مي نويسد:
قد روينا في کتاب التعريف للمولد الشريف عده مقالات ان اليوم الثاني عشر من ربيع الاول کانت ولاده رسول الله(ص) فصومه احتياطا للعباده بما يبلغ الجهد اليه.(34)
نکته ديگر، آن است که ابن طاوس معتقد است که ما در کتب برخي از اصحاب خود از عجم، يافتيم که مستحب است در روز دوازدهم، دو رکعت نماز با حمد و سه بار سوره کافرون و رکعت دوم، حمد با سه بار قل هو الله، خوانده شود.(35) اين هم مي تواند شاهدي برآن باشد که شيعيان عجم، ولادت را دوازدهم ربيع الاول مي دانسته اند.

ب. هفدهم ربيع الاول

اين نظريه، در ميان شيعيان شهرت يافته و قديمي ترين مورخ رسمي تواريخ شرعي – که کتابش برجاي مانده – يعني شيخ مفيد، در رساله مسار الشيعه و برخي از آثار ديگر خود، هفدهم ربيع الاول را روز ولادت دانسته است. علامه شوشتري مي نويسد:
ما پيش از شيخ مفيد، به هيچ عبارتي دست نيافتيم که روز هفدهم را روز ولادت بداند.(36)
ضمن اشاره به اين که در تاريخ اهل بيت- که کهن ترين متن درباره تواريخ شرعي اهل بيت (ع) است – يادي از روز تولد پيامبر (ص) نشده است.(37)
با اين توجه بايد گفت که عبارت شيخ مفيد، هسته اصلي باور شيعيان به تعيين روز هفدهم براي ولادت پيامبرخد(ص) است:
و في السابع عشر منه مولد سيدنا رسول الله(ص) عند طلوع الفجر من يوم الجمعه في عام الفيل و هو يوم شريف عظيم البرکه و لم يزل الصالحون من آل محمد(ص) عي قديم الاوقات يعظمونه و يعرفون حقه و يرعون حرمته و يتطوعون بصيامه. و روي عن ائمه الهدي(ع) انهم قالوا من صام اليوم السابع عشر من شهر ربيع الاول و هو مولد سيدنا رسول الله(ص) کتب الله سبحانه له صيام سنه، و يستحب فيه الصدقه و الالمام بزياره المشاهد و التطوع.(38)
ابن طاووس، از حدائق الرياض و زهره المرتاض و نورالمسترشد شيخ مفيد، اين نقل را آورده است:
السابع عشر منه مولد سيدنا رسول الله(ص) عند طلوع الفجر من يوم الجمعه عام الفيل و هو يوم شريف عظيم البرکه و لم تزل الشيعه علي قديم الاوقات تعظمه و تعريف حقه و ترعي حرمته و تتطوع بصيامه و قد روي عن ائمه الهدي من ال محمد(ص) انهم قالوا من صام يوم السابع عشر من ربيع الاول و هو يوم مولد سيدنا رسول الله(ص) کتب الله له صيام سنه و يستحب فيه الصدقه و الالمام بمشاهد الائمه (ع) و التطوع بالخيرات و ادخال السرور عي اهل الايمان.(39)
کراجکي هم در کنز الفوائد نوشته است:
ولد النبي(ص) يوم الجمعه عند طلوع الفجر في اليوم السابع عشر من شهر ربيع الاول روي ان من صامه کتب له صيام سنه.(40)
شيخ طوسي (م 460ق) نيز در مصباح المتهجد، همين راه را رفته و براساس عبارت شيخ مفيد، نوشته است:
و في اليوم السابع عشر منه کان مولد سيدنا رسول الله(ص) عند طلوع الفجر من يوم الجمعه عام الفيل و هو يوم شريف عظيم البرکه و في صومه فضل کثير و ثواب جزيل و هو احد الايام الاربعه، فروي عنهم (ع) انهم قالوا من صام يوم السابع عشر من شهر ربيع الاول کتب الله له صيام سنه و يستحب الصدقه و زياره المشاهد.(41)
شيخ طوسي در التهذيب نيز تولد را در روز هفدهم ربيع الاول دانسته است؛ همين طور در النهايه و المبسوط.(42)
علي بن محمد تميمي (زنده در 533ق) ذيل ماه ربيع الاول نوشته است:
روز هفدهم اين ماه مولد پيغمبر(ص) بوده است. روز آدينه نزديک برآمدن صبح، در آن لحظه که فيل آوردند تا کعبه را خراب کنند. روز بزرگواري است و در روزه داشتن اين روز، ثواب جزيل است و فضل بسيار. و اين روز، يکي است از آن چهار روز که در سال روزه ببايد داشت. روايت کرده اند از ائمه(ع) که گفته: هرکه روز هفدهم ماه ربيع الاول روزه دارد خداي تعالي بنويسد وي را ثواب يکساله روزه و سنت بود صدقه دادن در اين روز و زيارت مشاهد ائمه (ع) کردن.(43)
نويسنده نزهه الزاهد هم در سال 598 ق، نوشته است:
هفدهم اين ماه بود مولد پيغمبر(ص) روايت کرده اند از ائمه (ع) که هر که اين روز روزه دارد، خداي تعالي وي را روزه يکساله بنويسد و مستحب بود در آن، صدقه دادن و زيارت مشهدها کردن.(44)
در يک روايت داستاني هم که در بحارالانوار آمده است، به نقل از واقدي، ولادت پيامبر(ص)، شب جمعه، قبل از طلوع فجر روز هفدهم ربيع الاول ذکر شده است.(45)
پس از وي، طبرسي نيز در اعلام الوري، همين نظريه را پذيرفته و آن را عقيده شيعه دانسته و برابر آن را نظريه اهل سنت مي داند که روز تولد را دوشنبه دوم ربيع الاول يا دهم آن مي دانند. (46)
شهرت روز هفدهم، به حدي است که بعدها مجلسي نوشت:
اتفاق اماميه روي همين تاريخ است؛ گرچه بيشتر مخالفان روز دوازدهم را معين کرده اند، تنها کليني، روز دوازدهم را گفته است که مي تواند اختيار آزادانه او يا از روي تقيه باشد. (47)
به هر روي، روز هفدهم، به عنوان روز ولادت تقريبا ميان شيعه شهرت داشته و اجماعي تلقي شده است. (48)
مرحوم مجلسي که از کتاب مواليد الائمه (ع) نقل کرده است که ولادت پيامبر(ص) در هفدهم ربيع الاول عام الفيل، روز جمعه در وقت زوال بوده و گفته اند که وقت طلوع فجر، چهل سال پيش از بعثت، و مادرش در ايام تشريق در نزديکي جمره وسطي در منزل عبدالله بن عبدالمطلب، حامله شد و در شعب ابي طالب، خانه محمدبن يوسف در زاويه انتهايي. (49) البته در همين کتاب مواليد الائمه آمده است:
گفته اند که تولد، روز دوشنبه آخر روز دوازدهم ربيع الاول سال 908 اسکندري در شعب ابي طالب، در وقت پادشاهي انوشيروان بوده است.(50)
راوندي هم در قصص الانبياء ، روز هفدهم را روز ولادت پيامبر(ص) دانسته است.(51) ابن طاووس هم درباره رسميت عقيده به هفدهم در اقبال مي نويسد:
ان الذين ادرکناهم من العلماء کان عملهم (/علمهم) علي ان ولادته المقدسه(ص) و علي الحافظين لامره اشرقت انوارها يوم الجمعه السابع عشر من شهر ربيع الاول في عام الفيل عند طلوع فجره.(52)
در العدد القويه نيز اقوال مختلف، از جمله سخن کليني، به عنوان نقل از «کتاب الحجه» آمده است؛ اما بيشتر نقل ها همان روز هفدهم است.(53)
قال ابوالحسن النسابه: رواه لنا ابواحمد عنه ولد (ع) يوم الاثنين السابع عشر من ذي ماه، و هو اليوم العاشر من نيسان، و قد مضت من ملک انوشروان اربع ثلاثون سنه و ثمانيه اشهر.(54)
همان گونه که اشاره شد، رسميت اين روز از مسار الشيعه شيخ مفيد و همين طور، عبارتي است که سيد از کتاب الحدائق او نقل کرده است. از اين عبارت، دو استدلال براي تعيين روز هفدهم به دست مي آيد:
يک. سيره صالحان از «قديم الزمان» که اين روز را گرامي داشته به عنوان «يوم شريف» و «عظيم البرکه» تلقي مي کرده اند.
دو. روايتي از ائمه هدي (ع) که روزه روز هفدهم ربيع الاول را توصيه کرده اند. مضمون روايت – که در مسار الشيعه آمده – چنين است:
من صام اليوم السابع عشر من شهر ربيع الاول، و هو مولد سيدنا رسول ا لله (ص) کتب الله سبحانه له صيام سنه.
همين دو استدلال(يعني احاديث نقل شده – که بيش تر تکرار مطالب منابع قبلي است – و سيره صالحان)، استدلال هايي هستند که ميرزا حسين نوري هم در ميزان السماء نقل مي کند. وي پس از نقل احاديث و روايات نقل شده در مسار الشيعه، مصباح، اقبال، العدد القويه، قصص الانبياء، و ...مي نويسد:
قطع نظر از اخبار و آثار ائمه اطهار(ع) و اتفاق علماي اخيار و سستي مستند اغيار از سيره عمليه قطعيه طايفه اماميه – نصرهم الله تعالي، اين مدعا را مي توان به منصه ثبوت رساند؛ چه، هر سال جم غفير و جمع کثيري از دور و نزديک و ترک و تاجيک، از طوايف مختلفه و اهالي بلاد متباعده، محض درک زيارت اميرالمومنين(ع) در روز هفدهم و امتثال فرمان حضرت صادق(ع) که در آن روز، به جهت شرافت ولادت، آن جناب را زيارت کنند، در آن بقعه مطهره حاضر مي شوند.(55)
متن اين روايت، در تهذيب الاحکام آمده است که ضمن آن، امام هادي(ع) از روزهايي که روزه آنها مستحب است، روز هفدهم ربيع الاول را ياد کرده اند.(56) ظاهرا همين روايت است که شيخ در مصباح المتهجد آورده(57) و از آن جا در آثار بعدي، مانند جامع الاخبار، با اين عبارت «روي عنهم انهم قالوا من صام اليوم السابع عشر من شهر ربيع الاول کتب الله له صيام...» آمده است.(58)
در اين روايت، امام، خطاب به ابواسحاق بن عبدالله علوي عريضي، با اشاره به سوال او درباره ايامي که روزه آنها مستحب است مي فرمايد:
و يوم مولده(ص) و هو السابع عشر من شهر ربيع الاول.
شوشتري با اشاره به اين سخن شيخ حر عاملي که گفته است:« هفت حديث درباره روزه روز هفدهم که مولد است، وارد شده»(59) و اين که صاحب مستدرک، دو خبر برآن افزوده،(60) مي گويد:
ما پيش از شيخ مفيد، هيچ نصي از قدما درباره روز هفدهم نداريم؛ اما روايات نه گانه نيز در واقع دو روايت است که دومي آنها، دلالتي براين که تولد، روز هفدهم باشد ندارد.(61)
اگر چنين باشد، در آن صورت، روايت موجود در مسارالشيعه، صراحتي در اخبار به اين که روز هفدهم، روز ولادت است ندارد؛ بلکه اهميت اين روز مي تواند به مساله ديگري باشد که از آن جمله، احتمال تحقق معراج در اين روز است علامه شوشتري،(62) بلافاصله، بااشاره به آنچه که ابن طاووس به نقل از کتاب شفاء الصدور از ابوبکر نقاش آورده است – که معراج در شب هفدهم ربيع الاول رخ داده و برآن اساس، لزوم تعظيم آن روز را توصيه کرده- اين احتمال را مطرح کرده است که اهميت روزه آن روز به اين جهت باشد.(63)
البته روايت موجود در التهذيب، صراحت در اين امر دارد و تعبير به تعيين روز هفدهم، گويا از متن روايت است.
درباره سيره صالحان بايد گفت که نظر کليني و صدوق، اگر به عنوان دو رجل علم و حديث در شيعه شناخته مي شوند، خلاف اين سيره است. به علاوه نمي دانيم اين سيره، قبل از قرن چهارم هم بوده است يا نه!

پي نوشت ها:


* استاديار دانشگاه تهران
1. اين اثر، به عنوان يک اثر رسمي از يک عالم بزرگ شيعه، بايد کهن ترين کتاب در اين زمينه باشد. از قضا نسخه اي از آن که در سال 391ق، کتابت شده دو سال بعد از تاليف و 22 سال پيش از درگذشت شيخ مفيد موجود و به صورت عکسي (به کوشش سيد محمد حسيني جلالي) چاپ شده است.
2. شماري از اين رسائل را مرحوم آيه الله مرعشي نجفي، تحت عنوان مجموعه نفيسه(قم: بصيرتي 1396ق) چاپ کرد که عبارت است: از تاريخ الائمه، مسار الشيعه(شيخ مفيد)، تاج المواليد، القاب الرسول و عترته،(از بعضي از قدماء) توضيح المقاصد از شيخ بهايي(بعدها در باره اين آثار، مطالب بيش تري منتشر و برخي هم به صورت انتقادي چاپ شدند).
3. اين اثر به چندين نفر ازجمله: نصربن عي جهضمي، امام رضا(ع) احمدبن محمدفاريايي، ابن ابي الثلج بغدادي و ابن خشاب، منسوب شده است و آقاي جلالي در مقدمه از اين انتساب ها سخن گفته و اصل آن را از جهضمي همراه افزوده هايي از ديگران مي داند.
4. البته در اين فهرست که شامل 93 کتاب است -آثار جديد نيز در کنار آثار کهن آمده است؛ گرچه حق آن بود که آثار کهن- که براساس همان رويه قديمي و با هدف تبيين تاريخ تولد و وفات و برخي از جزئيات ديگر ازجمله ياد از اولاد امامان (ع) بود- مستقل فهرست مي شدند.
5. کتاب خانه ابن طاووس، ص103.
6. نمونه آن الفضل المنيف في المولد الشريف، از صلاح الدين صفدي است که نسخه اي از آن در اختيار ميرزا حسين نوري بوده و در ميزان اسماء، در تعيين ولادت خانم انبياء چاپ شده در ميراث حديث شيعه، دفتر ششم، ص387،443 از آن نقل کرده است.
7. آثار الباقيه، ص 4
23-424.
8. کشف الغمه، ج1، ص14.
9. آثار الباقيه، ص423.
10. همان، ص 424.
11. وقايع السنين و الاعوام، (سيد عبدالحسين خاتون آبادي، تهران: اسلاميه، 1352ش) ص562
12. لسان الخواص، نسخه خطي شماره 3733 برگ 214.
13. الروضه البهيه، ج3، ص313.
14. نسخه اي از آن به شماره 7498/2 در کتابخانه مرعشي موجود است. دوستم آقاي فاضلي اين رساله را درمقدمه اي که براي حاشيه قاضي بر صحيفه سجاديه نوشته تصحيح کرده است. از ايشان به خاطر لطفي که به بنده کرده و متن آن را در اختيار قراردادند سپاسگزارم.
15. لسان الخواص، نسخه خطي شماره 3733 مجلس، برگ 214- 215.
16. الذريعه، ج23، ص276.
17. همان، ج 23، ص276.
18. همان، ج 18، ص304.
19. همان، ج 2، ص238.
20. ميزان السماء، ص427،428.
21. همان، ص 431 ، 432
22. همان، ص436.
23. الکافي، ج1، ص440.
24. امتاع الاسماع، ج 1، ص6.
25. البدايه والنهايه، ج2، ص261.
26. اقبال الاعمال، ص601.
27. السيره النبويه، ج1، ص 158.
28. اثبات الوصيه، ص114ق: انصاريان، 1417ق
29. زيج مفرد، تهران: ميراث مکتوب، 1386ش، ص63.
30. بحارالانوار، ج15، ص248.
31. کتاب المبعث و المغازي(به کوشش: رسول جعفريان، قم، 1375ش)، ص36(به نقل از: کمال الدين، ص96؛ تفسيرالقمي، ج1، ص373).
32. کمال الدين ، ص196.
33. بحارالانوار، ج15، ص250.
34. الاقبال، ص599.
35. همان.
36. تواريخ النبي والال، ص20.
37. قس: تاريخ اهل البيت (ع)، ص83.
38. مسارالشيعه، ص51.
39. الاقبال، ص603.
40. مستدرک الوسائل، ص521.
41. مصباح الامتهجد، ص791.
42. التهذيب، ج6، ص2؛ النهايه، ص169؛ المبسوط ، ج1، ص282.
43. ذخيره الاخره(به کوشش: رسول جعفريان، قم: انصاريان)، 1375ش، ص106.
44. نزهه الزاهد(به کوشش: رسول جعفريان، تهران: ميراث مکتوب، 1376ش)، ص353.
45. ر.ک: بحارالانوار، ج15، ص287.
46. ر.ک: اعلام الوري، ج 1، ص42، نظريه دوم يا دهم، رواياتي است که در طبقات ابن سعد ج1، ص100،101 آمده است.
47. بحارالانوار، ج15، ص248.
48. ميزان السماء، ص427.
49. بحارالانوار، ج15، ص250.
50. همان.
51. قصص الانبياء، ص316.
52. الاقبال، ص603.
53. العدد القويه، ص110-111.
54. الاوائل، ص35.
55. ميزان السماء، ص437.
56. تهذيب الاحکام، ج4، ص305.
57. مصباح الامتهجد، ص791.
58. جامع الاخبار، ص82.
59. فهرس الوسائل، ج7، ص21.
60. مستدرک الوسائل، ج7، ص521.
61. تواريخ النبي والال، ص20.
62.همان، ص 19.
63. الاقبال، ص601.

منبع: نشريه علوم حديث شماره 52
 



نوشته شده توسط فتاح زاده در سه شنبه 3 بهمن 1391


درباره ولادت پیامبر اکرم(ص )

ولادت پیامبر اکرم(ص)
بشارتهای انبیای الهی دربارة آمدن رسول خدا


از جملة این بشارتها آیة 14 و 15 از کتاب یهودا است که می گوید : « لکن خنوخ « ادریس » که هفتم از آدم بود دربارة همین اشخاص خبر داده گفت اینک خداوند با ده هزار از مقدّسین خود آمد تا بر همه داوری نماید و جمیع بی دینان را ملزم سازد و بر همة کارهای بی دینی که ایشان کردند و بر تمامی سخنان زشت که گناهکاران بی دین به خلاف او گفتند ... »
که ده هزار مقدس فقط با رسول خدا ( ص ) تطبیق می کند که در داستان فتح مکه با او بودند .
و در فصل چهاردهم انجیل یوحنا : 16 ، 17 ، 25 ، 26 چنین است :
« اگر مرا دوست دارید احکام مرا نگاه دارید ، و من از پدر خواهم خواست و او دیگری را که فارقلیط است به شما خواهد داد که همیشه با شما خواهد بود ، خلاصة حقیقتی که جهان آن را نتواند پذیرفت زیرا که آن را نمی بیند و نمی شناسد ، اما شما آن را می شناسید زیرا که با شما می ماند و در شما خواهد بود . اینها را به شما گفتم مادام که با شما بودم ، اما فارقلیط روح مقدس که او را پدر به اسم من می فرستد ، او همه چیز را به شما تعلیم دهد و هر آنچه گفتم به یاد آورد . »
بر طبق تحقیق کلمة « فارقلیط » که ترجمة عربی « پریکلیتوس » است به معنای « احمد » است و مترجمین اناجیل از روی عمد یا اشتباه آن را به « تسلی دهنده » ترجمه کرده اند . (1)






پی نوشت :
(1) به نقل از کتاب خلاصه زندگانی حضرت محمد(ص)
تالیف:سید هاشم رسولی محلاتی
تلخیص:محمدرضا جوادی


تاریخ ولادت



در بسیاری از تواریخ ولادت آن حضرت را در عام الفیل – یعنی همان سالی که ابرهه با پیلان جنگی برای ویران ساختن شهر مکه آمد – نقل کرده اند که تازه سؤال می شود عام الفیل چه سالی بوده ؟
قول قطعی و مسلّمی در این باره ذکر نشده است . و البته مشهور میان علمای شیعه رضوان الله علیهم آن است که آن حضرت در شب جمعه هفدهم ربیع الاول به دنیا آمده است . (1)

پی نوشت :
(1) به نقل از کتاب خلاصه زندگانی حضرت محمد(ص)
تالیف:سید هاشم رسولی محلاتی
تلخیص:محمدرضا جوادی



شب ولادت



معمولاً مقارن ظهور پیغمبران الهی و ولادت آنها حوادث مهم و شگفت انگیزی اتفاق می افتد که بدانها «ارهاصات » می گویند .
از جمله ابن هشام از حسان بن ثابت – شاعر معروف اسلام – نقل می کند که وی گفته : به خدا سوگند من پسری نورس در سنّ هفت یا هشت سالگی بودم و آنچه می شنیدم بخوبی درک می کردم که دیدم مردی از یهود بالای قلعه ای از قلعه های مدینه فریاد می زد : ای یهودیان !
و چون یهودیان پای دیوار قلعه جمع شدند و از او پرسیدند : چه می گویی ؟ گفت : بدانید آن ستاره ای که با طلوع آن احمد به دنیا خواهد آمد ، دیشب طلوع کرد !
نقل کرده اند که در آن شب ایوان کسری ، که با سنگ و گچ ساخته شده بود و سالها روی ساختمان آن زحمت کشیده بودند و هیچ کلنگی در آن کارگر نبود شکافت و چهارده کنگره آن فرو ریخت .(1)

پی نوشت :
(1) به نقل از کتاب خلاصه زندگانی حضرت محمد(ص)
تالیف:سید هاشم رسولی محلاتی
تلخیص:محمدرضا جوادی


محل ولادت



ظاهراً مسلّم است که رسول خدا ( ص ) در شهر مکه به دنیا آمده ، امّا در محل ولادت آن حضرت اختلافی در تواریخ به چشم می خورد ، مانند آنکه برخی محل ولادت آن حضرت را خانه ای معروف به خانة محمد بن یوسف ثقفی بود دانسته اند و گویند : خانة مزبور همان خانه ای است که بعداً حضرت فاطمه ( س ) در آن به دنیا آمد و به « زادگاه فاطمه » مشهور گردید . خانة مزبور را بعدها زبیده ، همسر هارون الرشید خریداری و در آن مسجدی بنا کرد . (1)

پی نوشت :
(1) به نقل از کتاب خلاصه زندگانی حضرت محمد(ص)
تالیف:سید هاشم رسولی محلاتی
تلخیص:محمدرضا جوادی
 

 



نوشته شده توسط فتاح زاده در سه شنبه 3 بهمن 1391


میلاد پیامبر

میلاد پیامبر

- روز هفتم فرا رسید.«عبد المطلب‏»،براى عرض سپاسگزارى به درگاه الهى گوسفندى کشت و گروهى را دعوت نمود و در آن جشن با شکوه،که از عموم قریش‏دعوت شده بود،نام فرزند خود را«محمد»گذارد.وقتى از او پرسیدند:چرا نام فرزند خود را محمد انتخاب کردید،در صورتى که این نام در میان اعراب کم سابقه است؟گفت:خواستم که در آسمان و زمین ستوده باشد.





در باره‏ میلاد پیامبر «حسان بن ثابت‏»شاعر رسول خدا چنین مى‏گوید:





فشق له من اسمه لیجله فذو العرش محمود و هذا محمد
آفریدگار،نامى از اسم خود براى پیامبر خود مشتق نمود.از این جهت(خدا) «محمود»(پسندیده)و پیامبر او«محمد»(ستوده)است و هر دو کلمه از یک ماده مشتقند و یک معنى را مى‏رسانند.


قطعا،الهام غیبى در انتخاب این نام بى‏دخالت نبوده است.زیرا نام محمد،اگر چه در میان اعراب معروف بود،ولى کمتر کسى تا آن زمان به آن نام نامیده شده بود.طبق آمار دقیقى که بعضى از تاریخ نویسان بدست آورده‏اند،تا آن روز فقط شانزده نفر به این اسم نامگذارى شده بودند.



چنانکه شاعر درباره میلاد پیامبر می گوید:

ان الذین سموا باسم محمد من قبل خیر الناس ضعف ثمان

کسانى که به نام محمد،پیش از پیامبر اسلام نام گذارى شده بودند،شانزده نفر بودند.

میلاد پیامبر-ناگفته پیداست که:هر چه مصداق یک لفظ کمتر باشد،اشتباه در آن کمتر خواهد بود و چون کتابهاى آسمانى،از نام و نشان و علایم روحى و جسمى او خبر داده بودند،باید علایم آن حضرت آنچنان روشن باشد که اشتباه در آن راه پیدا نکند.یکى از آن علایم، نام آن حضرت است.باید مصداق آن به قدرى کم باشد،که راه هر گونه تردیدى را در تشخیص پیامبر گرامى از بین ببرد.مخصوصا هنگامى که بقیه اوصاف و علائم وى ضمیمه نام او گردد.در این صورت،بطور واضح کسى که انجیل و تورات از ظهور او خبر داده است،به خوبى شناخته خواهد شد.

اشتباه خاورشناسان در میلاد پیامبر

قرآن مجید،رسول گرامى را به دو و یا چند نام معرفى مى‏کند. در سوره‏هاى آل عمران و محمد و فتح و احزاب،در آیه‏هاى 138 و 2 و 29 و 40،او را به نام‏«محمد»و در سوره‏«صف آیه 6»به نام‏«احمد»خوانده است.علت داشتن دو نام اینست که:مادر رسولخدا،پیش از جدش،نام او را«احمد»گذارده بود،چنانکه در تاریخ منعکس است. بنابراین،آنچه را بعضى از خاورشناسان در مقام اعتراض گفته‏اند که:«انجیل‏»،به تصریح قرآن،در سوره‏«صف آیه 6»،ظهور پیامبرى را بشارت داده است که نام او احمد است نه محمد،و شخصى که مسلمانان به رهبرى او معتقدند،نام او«محمد»است نه احمد،بى اساس است. زیرا قرآنى که پیامبر ما را به نام‏«احمد»معرفى نموده است،در چند جا او را به نام‏«محمد»خوانده است.اگر مدرک آنها براى تعیین نام این پیامبر،قرآن مجید باشد(چنانکه همانست)،قرآن او را به هر دو اسم نامیده،و او را در جائى به نام محمد و در جاى دیگر«احمد»معرفى نموده است.





اخلاق خانوادگی پیامبر



در اخلاق حضرت محمد , همين بس كه با آن جلالت و موقعيتى كه به سلاطين نامه دعوت مى نوشت در خانه , تا حد امكان كارش را شخصا انجام مى داد.

اهل سيره نوشته اند : پيامبر خدا در خانه خويش خدمتكار اهل خود بود , گوشت را تكه تكه مى كرد و بر سفره غذاى حقيرانه مى نشست و انگشتان خويش را مى ليسيد , بز خود را مى دوشيد و لباس خود را وصله مى نمود و بر شتر خود عقال مى زد و به ناقه خود علف مى داد , با خدمتكار منزل آرد را آسياب مى كرد و خمير مى ساخت.

ابن شهر آشوب در كتاب مناقب , (ج 1, ص 146) روايت كرده كه :
رسول خدا (ص) كفش خود را وصله مى زد , پوشاك خويش را مى دوخت , در منزل را شخصا باز مى كرد , گوسفندان و شترها را مى دوشيد و به هنگام خسته شدن خادمش در دستاس كردن به كمك او مى شتافت و آب وضوى شبش را خود تهيه مى كرد. و در همه كارها به اهل خانه كمك مى كرد. لوازم خانه و زندگانى را به پشت خود از بازار به خانه مى برد.
گاه اتفاق مى افتاد كه حضرت خانه خويش را نظافت مى كرد و جارو مى كشيد و خود مكرر مى فرمود : كمك به همسر و كارهاى منزل , صدقه و احسان در راه خدا محسوب مى شود.

از عايشه نقل شده كه گفته است : محبوب ترين كارها نزد رسول خدا (ص) خياطى بود.
پيامبراكرم (ص) با همه عظمت و موقعيت ممتازش در منزل كار مى كرد. و به نگهدارى و پرستارى از كودكان مى پرداخت.
عايشه همسر آن حضرت مى گويد : وقتى خلوت مى شد , پيامبر لباس خود را مى دوخت و كفش خويش را وصله مى كرد.

على(ع) بيش از سى سال عمر خود را با رسول خدا (ص) سپرى كرده و شناساترين فرد به رسول خدا بوده و از اخلاق داخلى و خارجى حضرتش اطلاع دقيق داشته , امام حسين(ع) مى فرمايد :
سإلت إبى عن مدخل رسول الله صلى الله عليه و آله فقال :
كان دخوله فى نفسه مإذونا فى ذلك, فاذا آوى الى منزله جزإ دخوله ثلاثه اجزإ, جزءا لله و جزءا لا هله و جزءا لنفسه. ثم جزء جزئه بينه و بين الناس فيرد ذلك بالخاصه على العامه و لا يدخر عنهم عنه شيئا....

از پدرم در مورد امور رسول خدا (ص) در داخل خانه سوال كردم , فرمودند :
وقتى به خانه اش مى رفت , اوقاتش را سه قسمت مى كرد : يك قسمت براى خدا و يك قسمت براى خانواده اش و يك قسمت براى خودش , آن گاه قسمت خودش را نيز ميان خود و مردم تقسيم مى كرد و آن را براى بستگان و بزرگان صحابه (كه در منزلش به خدمت او مى رسيدند) قرار مى داد و ذره اى از امكانات خود را از آنان دريغ نمى نمود (بلكه آن چه امكان داشت در حقشان انجام مى داد.)

حضرت در مورد امورى كه به شخص او مربوط مى شد , خشمگين نمى شد. تنها براى خدا , آن گاه كه حرمت هاى الهى شكسته مى شد , غضب مى كرد. يكى از همسران آن حضرت مى گويد : وقتى رسول خدا (ص) غضب مى كرد به جز على (ع) كسى را ياراى سخن گفتن با حضرتش نبود

علاوه بر همسران , همنشينان روزانه پيامبر (ص) عبارت بودند از فاطمه و شوهر و فرزندانش و به گواهى تاريخ و روايات فراوان , علاقه پيامبر خاتم (ص) به آن ها قابل قياس با ديگر كسان و نزديكان حضرت نبود. به موجب روايتى كه عايشه نقل كرد , هر گاه فاطمه (س) بر پدر وارد مى شد رسول خدا (ص) جلوى پاى دخترش بلند مى شد و او را مى بوسيد و در جاى خود مى نشانيد.

در عروسى فاطمه (س) زنان مسرور بودند و اظهار شادمانى مى كردند و سرود مى خواندند و مى گفتند : ابوها سيد الناس.
رسول خدا (ص) فرمود : بگوييد و بعلها ذو الشده الباس.

و اين مصراع چون در مدح حضرت اميرالمومنين (ع) بود , با آن كه رسول خدا خواسته بود بانوان بگويند اما عايشه , زنان را منع كرد از اضافه كردن اين مصراع. پيامبر(ص) متوجه موضوع شد و فرمود : عايشه عداوت ما را ترك نمى كند!

روزى رسول اكرم (ص) وارد اطاق عايشه شد مشاهده كرد كه تكه نانى روى زمين و زير دست و پا افتاده است آن را برداشته و خورد و سپس فرمود : اى حميرا ! مجاورت نعمت هاى الهى را بر خويشتن گرامى دار تا هرگز نعمت هاى خداوندى از مردم دور نشوند.



سخنان پیامبر اکرم (ص )




ای مردم، به درستی که خدای شما یکی است و پدر شما یکی است و همه شما از حضرت آدم علیه السلام هستید و حضرت آدم علیه السلام از خاک است. به درستی که بزرگوارترین شما نزد خداوند متعال باتقواترین شماست. برای شخص عرب بر شخص غیر عرب فضیلتی نیست مگر به سبب تقوا.







هیچ شیئی مثل زبان مستحق تر از زندان طولانی نیست و فرمودند: زبانت شیر درنده ای است که اگر او را رها کنی تو را از بین می برد.







امانت، رزق و روزی و خیانت فقر را جلب می کند.







دو صفت است که خوبی ای بالاتر از آن نیست: ایمان به خداوند متعال و بهره رساندن به بندگان خدا و دو صفت است که بدی ای بالاتر از آن نیست: شرک ورزیدن به خداوند متعال و ضرر رساندن به بندگان خدا.







بر تو باد به شکر نمودن پس به درستی که شکر نمودن نعمت را فزونی می بخشد و زیاد دعا کن پس به درستی که تو نمی دانی زمانی مستجاب می شود برای تو در حالی که ظلمی به تو شده است خداوند متعال روا می دارد نسبت به کسی که به آن ظلم شده، که او را یاری نماید و بر حذر باش از مکر و حیله پس خداوند متعال روا داشته است که برنگرداند مکر سوء را مگر به اهل آن.




 



نوشته شده توسط فتاح زاده در سه شنبه 3 بهمن 1391


:: دهه فجر
:: برادر یادت با ماست..
:: خدا قوت...اجرتان با آقا اباعبدالله (ع)
:: لبیک یا خامنه ای...
:: کربلایی دیگر در راه است....
:: خدا را شکر ... محرم نزدیکه
:: داعش...
:: حمله داعش به کربلا / اولین اقدام ارتش عراق در موصل ناکام ماند
:: دوری از گناه..
:: یامهدی تبریک...
:: محرم92
:: یازهرا.....
:: پیامک شهادت امام رضا (ع)
:: پیامک رحلت پیامبر اکرم (ص)
:: رحلت پيامبر اكرم(ص)
:: اربعین
:: مداحی ای دل ای دل ای روزگار
:: اگه خدا مدد کنه...





··••●یا لثارات الحسین●••·· باسلام‍‍! منتظر کمکهای سبز شما هستیم...اجرتان با آقا ابا عبدالله.. کمکهای مالی خود را به شماره حساب زیر واریز کنید : 4190209521 بهرام انصاری امور مالی هیئت تعزیه عاشقان اباعبدالله یاعلی التماس دعا




:: بهمن 1398;
:: مهر 1395;
:: آبان 1393;
:: شهريور 1393;
:: خرداد 1393;
:: ارديبهشت 1393;
:: فروردين 1393;
:: دی 1392;
:: آذر 1392;
:: شهريور 1392;
:: مرداد 1392;
:: تير 1392;
:: خرداد 1392;
:: ارديبهشت 1392;
:: فروردين 1392;
:: اسفند 1391;
:: بهمن 1391;
:: دی 1391;
:: آذر 1391;

آبر برچسب ها

اربعین , حدیث , اداب , حدیث درمورد تسبیح حضرت فاطمه , تسلیت , قیام عاشورا , روزشماررمحم , عکس متحرک , زنان , حضرت عباس , استقبال , خداحافظ محرم , روز شمار محرم , اربعین حسینی , جملات ,

صفحه نخست | ايميل ما | آرشیو مطالب | لينك آر اس اس | عناوین مطالب وبلاگ |پروفایل مدیر وبلاگ | طراح قالب

Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by yahossain139