بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
يونس بن عمار (كه لكه هائى از بيمارى در صورتش پيدا شده بود) مى گويد: به حضور امام صادق (ع ) رفتم ، و به آن حضرت گفتم : ((اين لكه هائى كه در چهره ام پيدا شده ، مردم مى گويند هرگاه خداوند به بنده اى توجه و لطف ندارد، او را به چنين بيمارى مبتلا مى نمايد)).
امام صادق : ((مؤ من آل ياسين (482) داراى انگشتان شل بود و با همان انگشتانش به مردم اشاره مى كرد و مى فرمود: ((اى مردم از رسولان خدا پيروى كنيد)) (يس - 20) (بنابراين مؤ من ، به هر بلائى مبتلا مى شود)
يونس مى گويد: آنگاه امام صادق (ع ) (براى رفع آن بيمارى ، به من دستورالعملى داد) و فرمود:
((هنگامى كه ثلث آخر شب فرا رسيد ، در آغاز آن وضو بگير و در سجده دوم و ركعت اول نماز (شبى ) كه مى خوانى ،
اين دعا را بخوان :
يا على يا عظيم ، يا رحمان يا رحيم ، يا سامع الدعوات ، يا معطى الخيرات ، صلى على محمد و آل محمد، واعطنى من خير الدنيا و الاخره ما انت اهله ، و اصرف عنى من شر الدنيا و الاخره ما انت اهله و اذهب عنى بهذا الوجع فانه قد عاطنى و احزننى
((اى خداوند بزرگ و بزرگوار، اى مهربان و بخشنده ، اى شنونده دعاها، اى بخشنده نيكى ها، بر محمد و آلش درود بفرست ، و خير دنيا و آخرت را من عطا فرما آن گونه كه سزاوار عطاى تو است ، و شر دنيا و آخرت را از من دور كن ، آنگونه كه شايسته رحمت تو است ، و اين درد را از من دور ساز، كه اين درد مرا خشمگين و غمگين نموده است )).
آنگاه امام صادق (ع ) فرمود: ((در دعا و نيايش ، پافشارى و اصرار كن )).
يونس مى گويد: (طبق دستور امام عمل كردم ) و هنوز به كوفه نرسيده بودم كه خداوند همه آن بيمارى و نشانه هايش را از من زدود.