صفحه نخست

ايميل ما

آرشیو مطالب

لينك آر اس اس

عناوین مطالب وبلاگ

پروفایل مدیر وبلاگ

طراح قالب

:: صفحه نخست
::
ايميل ما
::
آرشیو مطالب
::
پروفایل مدیر وبلاگ
::
لينك آر اس اس
::
عناوین مطالب وبلاگ
::
طراح قالب

::حکایات
::احادیث
::اشعار
::مهدویت
::ایستگاه نذورات
::التماس دعا
::ماه رمضان
::دلنوشته
::اس ام اس
::پند
::ماه محرم
::داستان
::متفرقه
::مناسبتها
::حجاب
::احکام
::انقلاب اسلامی
::دانستنی های ائمه اطهار
::اعتکاف
::دانلودها


تمام لينکها تماس با ما


نويسندگان :
:: فتاح زاده

آمار بازديد :

:: تعداد بازديدها:
:: کاربر: Admin

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 321
بازدید کل : 165136
تعداد مطالب : 199
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1







پيام مديريت وبلاگ : با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، به وبلاگ من خوش آمديد .لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وبلاگ ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما در بهتر شدن كيفيت مطالب وبلاگ کمک کنید .


اسامی قاتلان شهدای کربلا

اسامی قاتلان شهدای کربلا از آل ابی طالب به این ترتیب است:(اول اسم شهدا آمده و سپس اسامی قاتلان)

1- امام حسین(ع): شمربن ذی‏ الجوشن، سنان بن انس نخعی، حصین بن تمیم، خولی بن یزید و زرعه بن شریک.
2- علی اکبر(ع) پسر امام حسین(ع): مرة بن منقذ و همیارانش.
3- عبدالله بن حسین پسر شیرخوار امام حسین که معروف به علی اصغر است: حرملة بن کاهل اسدی.
4- عبدالله بن علی پسر امیر المؤمنین(ع): هانی بن ثبیت حضرمی.
5- ابوالفضل العباس بن امیرالمؤمنین: یزید بن رقاد و حکیم بن طفیل.
6- جعفربن امیرالمؤمنین(ع): هانی بن ثبیت حضرمی.
7- عثمان بن امیرالمؤمنین(ع): خولی بن یزید و ابانی داری.
8- محمدبن امیرالمؤمنین(ع): ابانی داری.
9- ابوبکر بن حسن بن علی(ع): عبداله بن عقبه غنوی.
10- عبد الله بن حسن بن علی(عِ: حرملة بن کاهل اسدی.
11- قاسم بن حسن بن علی(ع): عمربن سعد بن نفیل ازدی.
12- عون بن عبدالله بن جعفر طیار: عبدالله بن قطبه بهانی.
13- محمدبن عبدالله جعفرطیار: عامربن نهشل تمیمی.
14 جعفربن عقیل بن ابی طالب: بشر همدانی.
15- عبدالرحمن بن عقیل بن ابی طالب: عثمان بن خالد جهنی.
16- عبدالله بن مسلم بن عقیل بن ابی طالب: عامربن صعصعه.
17- ابوعبیدالله بن مسلم بن عقیل بن ابی طالب: عمروبن صبیح صیدادی.
18- محمدبن ابی سعید بن عقیل بن ابی طالب: لقیط بن ناشر جهنی.

این تعداد از شهدای کربلا از خاندان ابی طالب هستند و از آن‏جا که آل ابی طالب و آل علی مقام ولایی در بین مسلمانان داشتند اسامی قاتلان شهدای کربلا از این خاندان در تاریخ ضبط شده است ولی بیشتر شهدای کربلا قاتلانشان ضبط نشده است.واماقاتلان اصحاب امام حسین(ع)
19- سلیمان، آزاد شده امام حسین(ع): سلیمان بن عوف حضرمی.
20- مسلم بن عوسجه اسدی: عبدالله ضبابی، عبدالله بن خشکاره و مسلم بن عبدالله ضبابی.
21- زهیر بن قین: کثیر بن عبدالله و مهاجربن اوس تمیمی.
22- حبیب بن مظاهر اسدی: حصین بن نمیر، بدیل بن صریم و یک مرد تمیمی.
23- حربن یزید ریاحی: ایوب بن مسرح و همدستانش.
24- بریربن خضیر همدانی: بحیربن اوس ضبی.
25- همسر وهب بن عبدالله بن حباب کلبی: غلام شمربن ذی الجوشن.
26- عمیربن عبدالله مذحجی: مسلم ضبابی و عبدالله بجلی.
27- هلال بن نافع: شمر بن ذی الجوشن.
28- ابوعمرو نهشلی: عامربن نهشل ثعلبی،

منبع:(بحارالانوار، ج 45، ص 65 تا ص 73.)

  



نوشته شده توسط فتاح زاده در سه شنبه 12 دی 1391


بعد از واقعه عاشورا


 

یکی از بزرگ‌‎ترین فجایع بشری در 10 محرم سال 61 هجری‌قمری در سرزمین کربلا توسط امویان به وقوع پیوست. هنوز نیم قرنی از رحلت پیامبر اسلام سپری نشده بود که فرزند دختر آن بزرگوار را امت خودش به دستور کسی که جانشین ظاهری آن حضرت بود به شهادت رساندند و فجایع عظیم دیگری از جمله بریدن سر کشته‌ها و غارت اموال و به اسارت گرفتن اهل‌بیت(ع) مبادرت ورزیدند.

به گزارش نامه به نقل از مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات، سال 61 هجری‌قمری، عصر روز دهم محرم لشکر یزید بعد از اینکه امام حسین(ع) را به شهادت رساند به دستور فرماندهان خود دست به غارت و آتش زدن خیمه‌ها و آزار و اذیت خاندان نبوت زدند، آن نامردمان به سوی خیمه‌های حرم امام حسین(ع) روی آوردند و اثاث و البسه و شتران را به یغما بردند و گاه بانویی از آن اهل‌بیت پاک با آن بی‌شرمان بر سر جامه‌ای در کشمکش بود و عاقبت آن لئیمان جامه را از او می‌ربودند.

دختران رسول خدا(ص) و حریم او از خیمه‌ها بیرون آمده و می‌گریستند و در فراق حامیان و عزیزان خود شیون و زاری می‌نمودند.

بعد از این اهل‌بیت را با سر و پای برهنه و لباس به یغما رفته به اسیری گرفتند و آن بزرگواران به سپاه دشمن می‌گفتند که ما را بر کشته حسین(ع) بگذرانید. چون اهل‌بیت(ع) نگاهشان به کشته‌ها افتاد فریاد کشیدند و بر صورت خود زدند.

بعد از این قضایا عمر سعد ملعون در میان یارانش جار کشید: چه کسی است که اسب بر پشت و سینه حسین(ع) بتازد! 10 کس داوطلب شدند و تن حسین(ع) را با سم اسبان لگدکوب کردند.

و همان عصر عاشورا بود که عمر سعد سر مبارک امام حسین(ع) را با خولی بن یزید اصبحی و حمید بن مسلم ازدی نزد عبیداله بن زیاد به کوفه فرستاد و سرهای یاران و خاندان او را جمع کرده و 72 سر بود و به همراهی شمر بن ذی‌الجوشن و قیس بن اشعث به کوفه فرستاد. سپس کشته‌های خودشان را پیدا کرده دفن نمودند ولی جنازه بی‌سر و زیر پای اسبان لگدکوب شده امام حسین(ع) و یارانش تا روز دوازدهم محرم عریان در بیابان کربلا بود تا اینکه توسط قبیله بنی‌اسد و به راهنمائی امام سجاد(ع) دفن شدند.

شب یازدهم محرم را گویا اسرای اهل‌بیت(ع) در یک خیمه نیم‌سوخته سپری نمودند در این رابطه در مقاتل چیزی از احوال اهل‌بیت(ع) نقل نشده ولی می‌توان تصور کرد که چه شب سختی را بعد از یک روز پر سوز و از دست دادن عزیزان و غارت اموال و اسارت و سوختن خیمه‌ها و اهانت‌ها و… داشته‌اند.

عمر سعد ملعون در روز 11 محرم دستور کوچ از کربلا به سوی کوفه را می‌دهد و زنان و حرم امام حسین(ع) را بر شتران بی‌جهاز سوار کرده و این ودایع نبوت را چون اسیران کفار در سخت‌ترین مصائب و هُموم کوچ می‌دهند. در هنگام حرکت از کربلا عمر سعد دستور داد که اسرا را از قتلگاه عبور دهند.

قیس بن قره گوید: هرگز فراموش نمی‌کنم لحظه‌ای را که زینب دختر فاطمه(س) را بر کشته بر خاک افتاده برادرش حسین عبور دادند که از سوز دل می‌نالید. و امام سجاد(ع) می فرماید: … من به شهدا نگریستم که روی خاک افتاده و کسی آنها را دفن نکرده، سینه‌ام تنگ شد و به اندازه‌ای بر من سخت گذشت که نزدیک بود جانم بر آید و عمه‌ام زینب وقتی از حالم با خبر شد مرا دلداری داد که بی‌تابی نکنم. (گویا اسرای کربلا را دوبار به قتلگاه می‌آورند، یک دفعه همان عصر روز عاشورا بعد از غارت خیام و به درخواست خود اسرا و یک بار هم در روز یازدهم محرم هنگام کوچ از کربلا و به دستور عمر سعد و این کار عمر سعد شاید به خاطر این بود که می‌خواست اهل‌بیت(ع) با دیدن جنازه‌های عریان و زیر آفتاب مانده شکنجه روحی به اسرا داده باشد)

بعد از اینکه روز یازدهم محرم اسرا را از کربلا حرکت دادند به سوی کوفه به خاطر نزدیکی این دو به هم روز 12 محرم اسرا را وارد شهر کوفه نمودند، گویا شب دوازدهم را اسرا در پشت دروازه‌های کوفه و بیرون شهر سپری کرده باشند در اثر تبلیغات عبیدالله بن زیاد علیه امام حسین(ع) و خارجی معرفی کردن آن حضرت مردم کوفه از این پیروزی خوشحال می‌شوند و جهت دیدن اسرا به کوچه‌ها و محله‌ها روانه می‌شوند و با دیدن اسرا شادی می‌کنند.

ولی با خطابه‌هایی که امام سجاد(ع) و خانم زینب(س) و سایرین از اسرا ایراد می‌کند و خودشان را به کوفیان و مردم می‌شناسانند و به حق بودن قیام امام حسین(ع) اذعان می‌کنند شادی کوفیان را به عزا تبدیل می‌کنند. در طول مدتی که در کوفه و در میان مردم به عنوان اسیر جنگی حرکت می‌کردند سرها بالای نیزه بود و اسرا در کجاوه‌های جا داده شده بودند و آنان که خیال می‌کردند اسرا از خارجیان هستند و بر خلیفه یزید عاصی شده‌اند، جسارت و اهانت می‌کردند، عده‌ای هم از نسب اسرا سوال می‌کردند با این وضع وارد دارالاماره می‌شوند و در مجلس عبیدالله بن زیاد که حاکم کوفه و باعث اصلی شهادت امام حسین(ع)، این ملعون جلوی چشم اسرا و مردم با چوب‌دستی به سر مبارک می‌زد و خود را پیروز میدان قلمداد می‌کرد و کشته شدن امام حسین(ع) را خواست خدا قلمداد می‌‌نمود. ولی با جواب‌های که از جانب خانم زینب و امام سجاد(ع) می‌شنید بیشتر رسوا می‌شد.

در خبرها آمده که ابن زیاد بعد از آنکه یک روز (یا چند روز بنا به روایتی) سرها را در کوچه‌ها و محله‌های کوفه گردانید، آنها را به شام نزد یزید بن معاویه فرستاد و بعد از آن اسرا را به سرپرستی مخضر بن تعلبه عائذی و شمر بن ذی‌الجوشن به شام روانه کرد. دستور داد که امام سجاد(ع) را با غل جامعه دست‌ها را بر گردن بستند و سوار بر شتر بی‌جهاز به سوی شام حرکت دادند. مدتی که اسرا از کوفه و شام در حرکت بودند را منابع ذکر نکردند چه وقایعی اتفاق افتاده و تنها به برخی بی‌ادبی‌های حاملین سرهای مبارک از قبیل شراب اشاره دارند و در طول مسیر از شهرهای مختلف گذر می‌کردند.

نقل شده که اهل‌بیت(ع) را سه روز پشت دروازه‌های دمشق نگه داشتند تا شهر را آذین‌بندی کنند و آماده برای جشن و شادی نمایند. در بیشتر منابع نقل شده که روز اول صفر سر امام حسین(ع) را همراه کاروان اسرا وارد دمشق کردند. واقعه دلخراشی که برای اسرا اتفاق افتاد این بود که علی‌رغم خواست آن بزرگواران مبنی بر ورود به شهر از جای خلوت و بطور جداگانه از سرهای مبارک ولی شهر ملعون دستور داد سرها جلوی کاروان اسرا و از دروازه ساعات که جمعیت انبوهی تجمع کرده بودند وارد کنند، و مردم غافل شام که از حقیقت ماجرا بی‌خبر بودند با مشاهده کاروان شادی و هلهله می‌کردند و بر سرها اهانت می‌نمودند.

سفر شام برای اهل‌بیت(ع) امام حسین(ع) بسیار تلخ و مصیبت‌های دوران اسارت در این دیار، برایشان از سخت‌ترین مصیبت‌ها بوده است. وقتی از امام سجاد(ع) پرسیدند در سفر کربلا، سخت‌ترین مصیبت‌های شما کجا بود، سه بار فرمودند: «الشام، الشام، الشام».

در شام نیز اسرای آل محمد(ص) را در حالی که به ریسمان بسته شده بودند، به مجلس یزید وارد کردند، وقتی بدان حال در پیش روی یزید ایستادند، سر امام(ع) را در برابر یزید می‌گذارند و این صحنه از سوزناک‌ترین صحنه‌هایی است که برای امام سجاد(ع) و خانم زینب اتفاق می‌افتد. چرا که یزید ملعون بر سر امام(ع) توهین کرده و شماتت می‌کند و با قرائت اشعاری خود را پیروز میدان می‌داند و به مردم اجازه حضور می‌دهد و در آن مجلس به لب‌های مقدس امام(ع) جلوی چشم اسرا خیزران می‌زند.

گویا در این مجلس است که یک مرد شامی به خود اجازه می‌دهد و این جسارت بزرگ را می‌کند. دختر امام حسین(ع) به نام فاطمه(س) را از یزید به کنیزی می‌خواهد و با پاسخ تند دختر امام(ع) و خانم زینب روبرو می‌شود و بعد از گفتگویی میان حضرت زینب و یزید، خانم زینب خطبه‌ای در مجلس یزید ایراد می‌کنند و شجاعانه به اعمال پلید یزید اشاره می‌کند و یزید را در مجلس خود رسوا و خار می‌کند.

اسرا در مدتی که در شام بودند بنابر روایتی در یک خرابه صورت زندانی نگهداری می‌شدند و در این مدت یزید ملعون چندین مرتبه خواست که امام سجاد(ع) را شهید کند که خانم زینب مانع می‌شدند.

در مقاتل آمده که یزید خطیبی خواست که در اجتماع مردم صحبت کند و از یزید و معاویه ستاش کند و به امام علی(ع) و فرزندان آن حضرت جسارت کند و در رابطه با پیروزی ظاهری یزید به اصطلاح سخنرانی کند و خطیب ایراد سخن کرد و اوامر یزید را اجرا نمود و به ذم امام حسین(ع) پرداخت در این حین امام سجاد(ع) فرمود: ای یزید! به من اجازه بده بالای این چوب‌ها روم (منظور میزی بود که خطیب شامی روی آن صحبت می‌کرد) تا چند کلمه‌ای صحبت کنم که موجب خشنودی خداوند و اجر و ثواب حضار باشد. یزید نپذیرفت. ولی مردم اصرار کردند تا امام(ع) به منبر رفت، امام(ع) خطبه‌ای خواند بعد از حمد و ثنای خدا خود را معرفی کردند، که اصل و نسبشان کیست به ماجرای کربلا و اسیری خود اشاره فرمودند. در مجلس غوغایی بر پا شد و همه علیه یزید همهمه می‌کردند یزید از مؤذن خواست که اذان بگوید. ولی امام(ع) از این اذان هم علیه یزید استفاده کرده و یزید را رسوا نمود.

از جمله وقایعی که برای اسرای اهل‌بیت(ع) در شام اتفاق افتاد بنا به گفته برخی منابع وفات دختر سه ساله امام حسین(ع) است. از کامل بهائی نقل شده اهل‌بیت(ع) شهادت پدران را از کودکان خردسال پنهان می‌داشتند، و به آنها می‌گفتند که پدر شما سفر کرده، تا اینکه شبی دختری از امام حسین(ع) به نام رقیه از خواب بلند می‌شود و بهانه بابا را می‌گیرد و ضجه و ناله می‌کند و همه اهل خرابه با این کودک همنوا می‌شوند تا اینکه سر امام(ع) را در طشتی می‌آورند. خانم رقیه سر را به بالین گرفته و با آن سر درد دل می‌کند. بعد از مدتی دیدند که سر به یک طرف افتاد و کودک هم طرف دیگر او را حرکت دادند. دیدند که جان به جان آفرین تسلیم کرده.

بعد از اینکه مردم شام بوسیله خطابه‌های حضرت زینب و امام سجاد(علیهما‌السلام) شناخت کامل از اسرای اهل‌بیت(ع) یافتند یزید تحت فشار افکار عمومی و جهت جلوگیری از رسوائی بیشتر سه پیشنهاد از امام سجاد(ع) را خواست، اینکه سر امام حسین را پس دهد، چیزهائی که غارت شده برگردانند، اسرا را در صورت کشتن امام سجاد(ع) با یک فرد امین به مدینه روانه کند. ولی یزید سر امام(ع) را پس نداد و از کشتن امام(ع) منصرف شد و پیراهن کهنه امام حسین(ع) را با مقداری پول پس داد. و اجازه داد که اسرای اهل‌بیت(ع) در شام برای شهدای کربلا عزاداری کنند.

بعد از اینکه مدتی اسرا در شام مقیم بودند یزید از فتنه مردم بیمناک شده و از نعمان بن بشیر، که قبلا امیر کوفه بود، خواست فردی پارسا و امین همراه اسرا آنها را بنا به خواست خودشان روانه مدینه نماید. راوی می‌گوید: هنگامی که اهل و عیال امام حسین(ع) از شام برگشتند و به عراق رسیدند از راهنمای کاروان خواستند که آنها را از راه کربلا عبور دهد و ایشان قبر امام حسین(ع) را زیارت کنند و چند روزی بعد از رسیدن به کربلا مشغول عزاداری و سوگواری برای امام(ع) و شهدای کربلا بودند.

گویا خروج اسرا از شام به طرف مدینه در بیستم صفر 61 بوده یعنی مدت 20 روز از ورود به شام تا خروج از آن طول کشیده، بعد از زیارت قبور شهدای کربلا راهی مدینه شدند و بالاخره زینبی که با برادران و اقوام خویش از مدینه خارج شده بود بدون برادر و خویشان و با رنج سفر و داغ شهداء و مصیبت‌هایی که در طول این مدت دیده بود وارد مدینه شد.

منبع:http://arbaein.ir
   



نوشته شده توسط فتاح زاده در سه شنبه 12 دی 1391


روایت امام رضا(ع)از محرم و عزاداری

شيخ صدوق (ره) در امالي از ابراهيم بن ابي المحمود روايت كرده كه حضرت امام رضا عليه السلام فرمودند همانا ماه محرم ماهي بود كه اهل جاهليت قتال در آن ماه را حرام مي‌دانستند و اين امت جفا كار خونهاي ما را در آن ماه حلال دانستند و هتك حرمت ما كردند و زنان و فرزندان ما را در آن ماه اسير كردند و آتش در خيمه‌هاي ما افروختند و اموال ما را غارت كردند و حرمت حضرت رسالت (ص) را در حق ما رعايت نكردند، همانا مصيبت روز شهادت حسين عليه السلام ديده‌هاي ما را مجروح گردانيده است و اشك ما را جاري كرده و عزيز ما را ذليل گردانيده است و زمين كربلا مورث كرب و بلاء ما گرديد تا روز قيامت، پس بر مثل حسين بايد بگريند گريه كنندگان، همانا گريه بر آن حضرت فرو مي‌ريزد گناهان بزرگ را. پس حضرت فرمود كه پدرم چون ماه محرم داخل مي‌شد تا عاشر محرم چون روز عاشورا مي‌شد آن روز مصيبت و حزن و گرية او بود و مي‌فرمود امروز روزي است كه حسين «ع» شهيد شده است.


و ايضاً شيخ صدوق از آن حضرت روايت كرده كه هر كه ترك كند سعي در حوائج خود را در روز عاشورا حق تعالي حوائج دنيا و آخرت او را برآورد و هر كه روز عاشورا روز مصيبت و اندوه و گريه او باشد حق تعالي روز قيامت را روز شادي و سرور آن گرداند و ديده‌اش در بهشت به ما روشن باشد و هر كه روز عاشورا را روز بركت شمارد و براي بركت آذوقه در آن روز در خانه ذخيره كند بركت نيابد در آنچه ذخيره كرده است و خدا او را در روز قيامت با يزيد و عبدالله بن زياد و عمر بن سعد لعنهم الله در اسفل درك جهنم محشور گرداند.

و ايضاً به سند معتبر از ريان بن شبيب كه خال معتصم خليفه عباسي بوده است روايت كرده كه گفت در روز اول محرم به خدمت امام رضا عليه السلام رفتم، فرمود كه اي پسر شبيب آيا روزه‌اي گفتم نه فرمود كه اين روزي است كه حق تعالي دعاي حضرت زكريا را مستجاب فرمود در وقتي كه از حق تعالي فرزند طلبيد و ملائكه او را ندا كردند در محراب كه خدا بشارت مي‌دهد تو را به يحيي پس هر كه اين روز را روزه دارد دعاي او مستجاب گردد چنانكه دعاي زكريا مستجاب گرديد.

پس فرمود كه اي پسر شبيب محرم ماهي بود كه اهل جاهليت در زمان گذشته ظلم و قتال را در اين ماه حرام مي‌دانستند براي حرمت اين ماه پس اين امت حرمت اين ماه را نشناختند و حرمت پيغمبر خود را ندانستند، و در اين ماه با ذريت پيغمبر خود قتال كردند و زنان ايشان را اسير نمودند و اموال ايشان را به غارت بردند پس خدا نيامرزد ايشان را هرگز! اي پسر شبيب اگر گريه مي‌كني براي چيزي پس گريه كن براي حسين بن علي عليهماالسلام كه او را مانند گوسفند ذبح كردند و او را با هيجده نفر از اهل بيت او شهيد كردند كه هيچيك را در روي زمين شبيه و مانندي نبود. و به تحقيق كه گريستند براي شهادت او آسمانهاي هفتگانه و زمينها و به تحقيق كه چهار هزار ملك براي نصرت آن حضرت از آسمان فرود آمدند چون به زمين رسيدند آن حضرت شهيد شده بود. پس ايشان پيوسته نزد قبر آن حضرت هستند ژوليده مو گردآلود تا وقتي كه حضرت قائم آل محمد (ص) ظاهر شد، پس از ياوران آن حضرت خواهند بود و در وقت جنگ شعار ايشان اين كلمه خواهد بود:

يا لَثاراتِ الْحُسِيْن عَلَيْهِ السَّلام.

اي پسر شبيب خبر داد مرا پدرم از پدرش از جدش كه چون جدم حسين عليه السلام كشته شد آسمان خون و خاك سرخ باريد اي پسر شبيب اگر گريه كني بر حسين عليه السلام تا آب ديده بر تو بر روي تو جاري شود حق تعالي جمعي گناهان صغيره و كبيره ترا بيامرزد خواه اندك باشد و خواه بسيار. اي پسر شبيب اگر خواهي خدا را ملاقات كني و هيچ گناهي بر تو نباشد پس زيارت كن امام حسين عليه السلام را.

اي پسر شبيب اگر خواهي كه در غرفة عاليه بهشت ساكن شوي با رسول خدا و ائمه طاهرين عليهم السلام پس لعنت كن قاتلان حسين «ع» را. اي پسر شبيب اگر خواهي كه مثل ثواب شهداي كربلا را داشته باشي پس هرگاه كه مصيبت آن حضرت را ياد كني بگو:

يا لَيْتَني كُنْتُ مَعَهُمْ فَاَفُوزَ فَوْزاً عَظيماَ.

يعني ايكاش من بودم با ايشان و رستگاري عظيمي مي‌يافتم.

اي پسر شبيب اگر خواهي كه در درجات عاليات بهشت با ما باشي پس براي اندوه ما، اندوهناك باش. و براي شادي ما شاد باش و بر تو باد به ولايت و محبت ما كه اگر مردي سنگي دوست دارد حق تعالي او را در قيامت با آن محشور مي ‌گرداند.

ابن قولويه به سند معتبر روايت كرده از ابي هرون مكفوف يعني نابينا، كه گفت به خدمت حضرت صادق عليه السلام مشرف شدم آن حضرت فرمود كه مرثيه بخوان براي من پس من شروع كردم به خواندن فرمود نه اين طريق بلكه چنان بخوان كه نزد خودتان متعارفست و نزد قبر حسين عليه السلام مي‌خواند پس من خواندم:

اُمْرُرْ عَلي جَدَتِ الْحُسَيْنِ فَقُلْ لِاَعْظُمِهِ الزَّكِيَّه.

تتمة اين شعر در آخر باب در ذكر مراثي خواهد آمد. حضرت گريست من ساكت شدم فرمود: بخوان من خواندم آن اشعار را تا تمام شد، حضرت فرمود باز هم براي من مرثيه بخوان من شروع كردم به خواندن اين اشعار:

يا مَرْيمُ قوُمي فَانْدُبي مَوْلاك

وَ عَلَي الْحُسَيْنِ فَاسْعَدي بِبُاكِ

پس حضرت بگريست و زنها هم گريستند و شيون نمودند. پس چون از گريه آرام گرفتند حضرت فرمود اي ابا هرون هر كه مرثيه بخواند براي حسين عليه السلام پس بگرياند ده نفر را از براي او بهشت است پس يك يك كم كرد از ده تا آنكه فرمود هر كه مرثيه بخواند و بگرياند يك نفر را بهشت از براي او لازم شود، پس فرمود كه هر كه ياد كند جناب امام حسين عليه السلام را پس گريه كند بهشت او را واجب شود

منبع:http://arbaein.ir
 



نوشته شده توسط فتاح زاده در سه شنبه 12 دی 1391


:: دهه فجر
:: برادر یادت با ماست..
:: خدا قوت...اجرتان با آقا اباعبدالله (ع)
:: لبیک یا خامنه ای...
:: کربلایی دیگر در راه است....
:: خدا را شکر ... محرم نزدیکه
:: داعش...
:: حمله داعش به کربلا / اولین اقدام ارتش عراق در موصل ناکام ماند
:: دوری از گناه..
:: یامهدی تبریک...
:: محرم92
:: یازهرا.....
:: پیامک شهادت امام رضا (ع)
:: پیامک رحلت پیامبر اکرم (ص)
:: رحلت پيامبر اكرم(ص)
:: اربعین
:: مداحی ای دل ای دل ای روزگار
:: اگه خدا مدد کنه...





··••●یا لثارات الحسین●••·· باسلام‍‍! منتظر کمکهای سبز شما هستیم...اجرتان با آقا ابا عبدالله.. کمکهای مالی خود را به شماره حساب زیر واریز کنید : 4190209521 بهرام انصاری امور مالی هیئت تعزیه عاشقان اباعبدالله یاعلی التماس دعا




:: بهمن 1398;
:: مهر 1395;
:: آبان 1393;
:: شهريور 1393;
:: خرداد 1393;
:: ارديبهشت 1393;
:: فروردين 1393;
:: دی 1392;
:: آذر 1392;
:: شهريور 1392;
:: مرداد 1392;
:: تير 1392;
:: خرداد 1392;
:: ارديبهشت 1392;
:: فروردين 1392;
:: اسفند 1391;
:: بهمن 1391;
:: دی 1391;
:: آذر 1391;

آبر برچسب ها

اربعین , حدیث , اداب , حدیث درمورد تسبیح حضرت فاطمه , تسلیت , قیام عاشورا , روزشماررمحم , عکس متحرک , زنان , حضرت عباس , استقبال , خداحافظ محرم , روز شمار محرم , اربعین حسینی , جملات ,

صفحه نخست | ايميل ما | آرشیو مطالب | لينك آر اس اس | عناوین مطالب وبلاگ |پروفایل مدیر وبلاگ | طراح قالب

Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by yahossain139